توضیحات اجمالی بخشها:
متن سیصد جلدکتاب و چهارصد و پنجاه مقاله پیرامون امامحسین علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، مقاتل، شعر، عاشورا، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (چهل و چهار هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، امکان تغییر محیط برنامه برای سلیقههای مختلف، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
محمدعلى عجمى
زمان مطالعه: < 1 دقیقه نیزه را سَرور من، بستر راحت کردى شام را غُلغله صبح قیامت کردى به لب تشنهات آن روز، اشارت مىکرد خاتمى را که به انگشتِ شهادت کردى عقل مىخواست بمانى به حرم، امّا عشق گفت: بر نیزه بزن بوسه، اجابت کردى بانگ لبّیک، که حجّاج به لب مىآرند آیههایى است که بر نیزه تلاوت کردى اکبر و قاسم و عبّاس،
سید فضل الله قدسى
زمان مطالعه: < 1 دقیقه بر لب دریا، لب دریادلان، خشکیده است از عطش، دلها کباب است و زبان، خشکیده است کربلا، بُستان عشق است و شهامت، اى دریغ! کز سموم تشنگى، این بوستان، خشکیده است سوز بى آبى، اثر کرده است بر اهل حرم هر طرف بینى، لب پیر و جوان، خشکیده است آه، از مهماننوازانى که در دشت بلا میزبان، سیراب و کام
علیرضا قَزوه
زمان مطالعه: 2 دقیقه نخستین کس که در مدح تو شعرى گفت، آدم بود شروع عشق و آغاز غزل، شاید همان دَم بود نخستین اتّفاق تلختر از تلخ، در تاریخ که پشت عرش را خم کرد، یک ظهر محرّم بود مدینه، نه، که حتّى مکّه، دیگر جاى امنى نیست تمام کربلا و کوفه، غرق ابن مُلجم بود فتاد از پا کنار رود، در آن
غلامرضا کافى
زمان مطالعه: < 1 دقیقه … دیدم کنار عَلقَمه، ماه تمام را چون موج در خروشِ صلابت، امام را باران تیر را چو سِپَر، ایستاده بود چون نخل در هجوم تبر، ایستاده بود هر چند داغدارِ پسر بود، تازه بود چشمانتظارِ زخم دگر بود، تازه بود گویى که عمر عشق، به آخر رسیده بود نوبت به یادگارِ برادر رسیده بود قاسم، چو تیغ—، تشنه برون
محمدرضا گلدسته
زمان مطالعه: < 1 دقیقه یا حسین! از تو آبرو داریم تا ابد، با تو گفتگو داریم عشقت آتشفشان سینه ماست چون نشانى به روى سینه ماست ما که دلواپسیم در میقات مثل خار و خَسیم در میقات راه خود را ز کعبه، کج کردیم با تو از تو، دوباره حج کردیم وقت احرام شد، کفن پوشیم رَختى از جنس خون به تن پوشیم حجّ
محمد على مجاهدى
زمان مطالعه: 2 دقیقه مىآید از سمت غربت، اسبى که تنهاىِ تنهاست تصویر مردى که رفته است، در چشمهایش هویداست یالش که همزاد موج است، دارد فراز و فرودى امّا فرازى که بِشْکوه، امّا فرودى که زیباست در عمق یادش نهفته است خشمى که پایان ندارد در زیر خاکستر او، گُلهاى آتش، شکوفاست در جان او ریشه کرده است عشقى که زخمىترین است زخمى