توضیحات اجمالی بخشها:
متن سیصد جلدکتاب و چهارصد و پنجاه مقاله پیرامون امامحسین علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، مقاتل، شعر، عاشورا، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (چهل و چهار هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، امکان تغییر محیط برنامه برای سلیقههای مختلف، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
کریم رجبزاده
زمان مطالعه: < 1 دقیقه به میدان مىبرم از شوق سربازى، سر خود را تو هم آماده کن اى عشق، کم کم، خنجر خود را مرا گر آرزویى هست، باور کن بجز این نیست که در تنپوشى از شمشیر، بینم پیکر خود را هواى پَر زدن از عالم خاکى به سر دارم خوشا روزى که بینم بى قفس، بال و پَر خود را! ز دل،
غلامرضا سازگار
زمان مطالعه: < 1 دقیقه جمال حق زسر تا پاست، عبّاس به یکتایى قسم، یکتاست عبّاس! اگر چه زاده امّ البنین است ولیکن مادرش زهراست، عبّاس خدا داند که از روز ولادت امام خویش را مىخواست عبّاس عَلَم در دست، مَشک آب بر دوش که هم سردار و هم سقّاست، عبّاس بنازم غیرت و عشق و وفا را که عطشان بر لب دریاست، عبّاس هنوز
محمود شاهرخى
زمان مطالعه: < 1 دقیقه اى آن که در عزاى تو چشم جهان گریست! وز درد جانگزاى تو هفت آسمان گریست! تنها نه آدمى ز غمت خون ز دیده راند در ماتم تو عرش و زمین و زمان گریست هر کو حدیث داغ جگرسوز تو شنید لرزان، چو شمع، با دل آتشفشان گریست از محنت تو شور به جنّ و مَلَک فتاد وز ماتم تو
مجید شفق
زمان مطالعه: < 1 دقیقه … با کاروان، انگار، جان عاشقان بود از عاشقى بر چهره هر یک، نشان بود قابیلیان، با خنجر بُرّان رسیدند هابیلیان را یک به یک، در خون کشیدند منظومه شمسى ز هم پاشید، اى دوست! ظلمتسرا شد چهره خورشید، اى دوست! گَرد از زمین تا ساحتِ چرخ نهم بود رخساره خورشید عالمگیر، گُم بود گویى جهان مىسوخت در بیمارى دِق
ذبیح الله صاحبکار
زمان مطالعه: < 1 دقیقه چو خالى شد ز یاران، گِردِ آن سردار بى لشکر به سوى خیمه آمد با تنى خونین و چشمى تَر نظر افکند سوى خیمه هر یک ز همراهان تهى دید آشیانها را از آن مرغان خونینپَر یقین بودش که تا لَختى دگر از آتش دشمن نخواهد ماند زین خرگاه، جز مُشتى ز خاکستر به عزم آخرین دیدارِ فرزندان و خواهرها
قادر طهماسبى (فرید)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه سرّ نى در نینوا مىمانْد، اگر زینب نبود کربلا، در کربلا مىمانْد، اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت، بعد از آن توفانِ رنگ پشت ابرى از ریا مىماند، اگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیّت لبتشنگان در کویر تفته، جا مىماند، اگر زینب نبود زخمه زخمىترین فریاد، در چنگ سکوت از طراز نغمه، وا مىمانْد، اگر زینب نبود در طلوع داغ