توضیحات اجمالی بخشها:
متن سیصد جلدکتاب و چهارصد و پنجاه مقاله پیرامون امامحسین علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، مقاتل، شعر، عاشورا، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (چهل و چهار هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، امکان تغییر محیط برنامه برای سلیقههای مختلف، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
مرتضى امیرى اسفندقه
زمان مطالعه: < 1 دقیقه حاجیان را گفت: آن جا کعبه، عریان مىشود در طواف کعبه، آن جا جسمتان جان مىشود حج منم، چشمانتان را وا کنید، اى حاجیان! کعبه، بى من از شما مردم، گریزان مىشود استطاعت هر که دارد، مىشود مُلحق به من هر که نامرد است، پشتِ کعبه پنهان مىشود گفت: در ذى الحجّه امسال، شورى دیگر است گفت: در ماه محرّم،
نادر بختیارى
زمان مطالعه: < 1 دقیقه رو سوى خیمهها، ز دلِ دشت، بى بهار اسبى عنان گسیخته، برگشت، بى سوار یک زن، که سخت هیئت مردانِ مرد داشت بعد از حسین، یک دل توفاننورد داشت تا دید غرق خون، بدن چاکچاکِ شاه افکند خویش را تهِ گودالِ قتلگاه خورشید دیدهاى که شود محو ماهتاب؟! مهتاب دیدهاى که بپیچد بر آفتاب؟! در بطن خون و خاک، دو
سعید بیابانکى
زمان مطالعه: < 1 دقیقه شن بود و باد، قافله بود و غبار بود آن سوى دشت، حادثه، چشمانتظار بود فرصت نداشت جامه نیلى به تن کند خورشید، سرْبرهنه، لب کوهسار بود گویى به پیشواز نزول فرشتهها صحرا، پُر از ستاره دنبالهدار بود مىسوخت در کویر، عطشناک و روزهدار نخلى که از رسول خدا، یادگار بود نخلى که از میان هزاران هزار فصل شیواترین مقدّمه
حبیب چایچیان (حِسان)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه امشب شهادتنامه عشّاق، امضا مىشود فردا ز خون عاشقان، این دشت، دریا مىشود امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفى فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا مىشود امشب بُود بر پا اگر این خیمه ثارُ اللّهى فردا به دست دشمنان، بَرکَنده از جا مىشود امشب صداى خواندنِ قرآن به گوش آید، ولى فردا صداى «الأمان»، زین دشت، بر پا مىشود امشب
احد چِگینى
زمان مطالعه: < 1 دقیقه این سو به روى اسب، مردى بدون دست آن سو به روى خاک، صد کوفه مرد پَست بر روى آفتاب، خنجر کشیدهاند ظلمت نصیبتان، اى قوم شبپرست! هر روزتان سیاه، اى نهروانیان! رفته ز یادتان، آن تیغ و ضربِ شست؟ این تیغ بى نیام، این مرد بى زره آیینه حسین، تکرار حیدر است در سرخى غروب، خورشید روشنى در خون
ابو القاسم حسینجانى
زمان مطالعه: < 1 دقیقه کنار دل و دست و دریا، اباالفضل تو را دیدهام بارها، یا ابا الفضل! تو از آب مىآمدى، مَشک بر دوش و من، در تو، غرق تماشا، ابا الفضل! اگر دست مىداد، دل مىبُریدم به دست تو، از هر دو دنیا، ابا الفضل! دل از کودکى، از فرات آب مىخورد و تکلیف شب، آب، بابا، ابا الفضل! تو لبتشنه، پَرپَر