جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حرمله اسدی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

این عنصر پلید از سرکردگان سپاه یزید بود و از جمله جنایت‏هایش:

بردن سر مقدس حسین علیه‏السلام به «عبید»

هدف قرار دادن سرباز شیرخوار حسین علیه‏السلام

و شرکت در جنایات دیگر بود.

و از کسانی است که به دست مختار به اندکی از کیفر شقاوت خویش رسید… و به صورت دردناکی، هم طعم شمشیر را چشید و هم حرارت سوزش آتش را.

«منهال» آورده است که پس از انجام حج، به مدینه رفته و به محضر چهارمین امام نور شرفیاب شدم. آن حضرت از کوفه پرسید… و از جمله از حال حرمله اسدی جویا شد.

گفتم: هنگامی که آمدم زنده بود.

آن حضرت دستها را به آسمان گشود و فرمود: بار خدایا! گرمی آهن و حرارت آتش را به او بچشان!

من پس از چند روزی به کوفه بازگشتم و دیدم مختار قیام کرده و قدرت را به دست گرفته است. چون با او سابقه‏ی دوستی داشتیم به نزدش رفتم و در همان شرایط بود که برخی از یارانش نوید آوردند که حرمله را گرفته‏اند.

او سپاس خدا گفت و دستور داد وی را آوردند. هنگامیکه آوردند، فرمان داد دست و پای او را بریدند و در میان انبوهی از آتش افکندند. من با دیدن آن منظره به یاد نفرین چهارمین امام نور در حق او افتادم و خدای را سپاس گفتم…

مختار پرسید این چه هنگامه‏ی سپاس است؟

گفتم: در مدینه در محضر امام چهارم بودم که حرمله را نفرین کرد و شگفتا! همان گونه که نفرین کرده بود انجام شد!!!.

مختار گفت مگر چگونه نفرین کرده بود؟

گفتم: فرمود: بار خدایا! حرارت آتش و گرمی آهن را به او بچشان!

مختار از مرکب پیاده شد و دو رکعت نماز سپاس خواند.(1)


1) امالی طوسی، ص 238.