به هنگام ورود او به کوفه، رژیم سیاهکار اموی به خاطر به راه انداختن فاجعهی جانسوز کربلا در افکار عمومی رسوا شده و کنترل عراق را از دست داده بود؛ و آنجا بوسیله کارگزاران «عبدالله بن زبیر» اداره میشد.
مختار با نقشهی در دست گرفتن قدرت، وارد کوفه شد؛ به هر جا میرسید مردم را بسوی خویش فرا میخواند و هر کجا گوش شنوایی مییافت، به سبک شورانگیزی نوید پیروزی میداد و شعارش نیز عمل به قرآن و سنت و گرفتن انتقام از کشندگان
خاندان رسالت، به دستور «محمد حنفیه» بود. و میکوشید تا بدینوسیله هم دوستداران اهل بیت را زیر پرچم خویش گرد آورد و هم دیگران را.
او در برابر خویش دو رقیب نیرومند مینگریست، یکی گروه توابین که به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی متشکل شده و در این اندیشه بودند که بر قاتلان خاندان رسالت یورش برند و تا شام پیش روند، و دیگر کارگزاران ابنزبیر.
او بسیار کوشید که گروه توابین را به کنترل خویش درآورد اما در آن مرحله موفق نشد و آنان قیام خویش را آغاز کردند و با بیرون رفتن آنان از کوفه، برای پیکار با سپاه شام، کارگزاران ابنزبیر، مختار را به زندان افکندند.
او در زندان، شب و روز در اندیشهی قیام بود که توابین پس از پیکاری سخت و شجاعانه در مرز عراق و شام و شهادت پیشوای خود سلیمان و گروهی از همراهانشان به کوفه بازگشتند.
و او که پیش از حرکت توابین بارها آنان را به بیعت با خویش فراخوانده – و گفته بود که سلیمان با همهی خوبیها و نقاط قوت و ایمان و تقوایش از مسائل نظامی و سیاسی، آگاهی بسیاری ندارد و یارانش را به کشتن خواهد داد – اینک با استفاده از فرصت و غلیان احساسات، نامهای از زندان به آنان نوشت و در آن ضمن نثار درود بر روح تابناک سلیمان بن صرد و یاران شهیدش، و پس از نفرین و لعنت بسیار بر سیاهکاران اموی و کشندگان حسین علیهالسلام و یاران فداکار و پر اخلاصش، به بازماندگان توابین تسلیت گفت و به آنان نوید پیروزی نزدیک داد و خاطرنشان ساخت که؛ او از سوی «محمد حنفیه» دستور یافته است تا پس از فراهم آوردن نیرو و امکانات لازم، انتقام خون شهیدان کربلا را از کشندگان آنان بگیرد؛
نامهی او به سران توابین رسید و چهرههای بزرگ آنان همچون:
رفاعة بن شداد،
عبدالله بن کامل،
عبدالله بن شداد،
سعد بن حذیفه،
یزید بن انس،
احمر بن شمیط،
و مثنی بن مخربه، پس از خواندن نامهی مختار و مشورت در مورد او و نامهاش، به او وعدهی همکاری و همیاری دادند و پیام محرمانهای برایش فرستادند که در این راه دوشادوش او پیکار خواهند کرد و برای نشان دادن عزم خویش به همکاری در راه پیکار با کشندگان حسین علیهالسلام و بقایای نظام سیاهکار اموی در صورت تمایل او، حاضرند به زندان یورش برند و راه نجات او را هموار سازند.
اما مختار ضمن سپاس و قدردانی گرم از پیام آنان، بطور محرمانه به آنان اطلاع داد که نامهای به «عبدالله بن عمر» نوشته و از او خواسته است تا وسیلهی رهاییاش را فراهم سازد و همین روزها از زندان آزاد میشود و کار قیام را پی میگیرد و از آنان خواست تا آماده شوند.