زمان مطالعه: < 1 دقیقه
او از زندان، پیامی به بستگانش فرستاد و از آنان خواست تا بسوی «عبدالله بن عمر» که شوهر خواهرش «صفیه» بود بروند و از او بخواهند تا وسیلهی آزادیاش را فراهم آورد؛ و آنان نیز «زائدة بن قدامة» را به حجاز گسیل داشتند و از «عبدالله» خواستند تا برای آزادی او از هیچ تلاشی فروگزار نکند؛ و وی نیز نامهای به یزید نوشت و از او تقاضای آزادی مختار را نمود، و پس از چندی پیک یزید به کوفه آمد و از ابنزیاد آزادی وی را خواست.
ابنزیاد، مختار را از زندان آزاد ساخت اما به حجاز تبعید نمود. او به مکه رفت و در آنجا با «عبدالله بن زبیر» که پرچم مخالفت بر ضد نظام پلید اموی برافراشته بود همپیمان شد و به سود او با سپاه اموی که از شام آمده بود، سخت پیکار کرد و پس از مرگ «یزید»، از عبدالله بن زبیر برید و با نقشه و شعار جدیدی بسوی کوفه حرکت کرد.