جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آغاز حیات سیاسی مختار

زمان مطالعه: 2 دقیقه

زندگی پرماجرای سیاسی – اجتماعی مختار از سال 37 آغاز گردید.

در این سال بود که عمویش «سعد بن مسعود» که فرماندار مدائن بود، او را به جانشینی خویش برگزید و وی تا سال چهل از هجرت در آنجا بود.

در عصر گسترش سلطه‏ی سیاه اموی بر عراق و کشتار و زندان دوستداران خاندان رسالت، وی در کوفه بود و «زیاد» جلاد خون‏آشام اموی از او خواست تا بر ضد «حجر بن عدی» و یاران فداکار و پرواپیشه‏اش گواهی دهد و در پرونده سازی دستگاه بر ضد آنان شرکت جوید، اما او نپذیرفت و به گونه‏ای ظریف خود را از مخمصه کنار کشید و امضاء نکرد.

با مرگ دجال اموی و دعوت مردم کوفه از حسین علیه‏السلام، او نیز از طرفداران پرشور خاندان رسالت بود؛ به گونه‏ای که سفیر اندیشمند سالار شایستگان پس از ورود به کوفه، در خانه‏ی او فرود آمد و تا روزی که بر اساس مصالح به خانه «هانی» رفت، سرای او اقامتگاه مسلم بود؛ و خود نیز ضمن دعوت مردم به بیعت با مسلم، و تشویق و تحریص آنان به پیوستن به دوستداران خاندان رسالت، با نماینده‏ی حسین علیه‏السلام دست بیعت داد و بر آن بود تا در همه مراحل او را یاری کند.

مختار در قیام مسلم از پرچمداران یاران او بود و هنگامی که از دستگیری «هانی» بوسیله‏ی «عبید» آگاه شد پیش از آنکه «مسلم» فرمان قیام دهد و بی‏آنکه یاران خویش را

با خبر سازد، او از روستایی که در نزدیکی کوفه بود و در آنجا مزرعه‏ای داشت، پرچم پیکار بر ضد جلاد خون‏آشام اموی «عبید» را به دوش گرفت و با همراهان و همفکران و غلامان خویش بسوی کوفه و برای یاری رسانی به مسلم حرکت کرد، اما پس از رسیدن به کوفه و برخورد با شرایط آشفته‏ی شهر و راه‏بندانها و حکومت نظامی از سوی «عبید»، دچار حیرت و سردرگمی شد، و سرانجام با وسوسه‏ی برخی از نزدیکان و اشراف خیانتکار اموی مسلک، برایش امان گرفته شد و به امید روشن شدن اوضاع و دست‏یابی به یاران، به زیر پرچم امان «عمرو بن حریث» برده شد.