پس از حرکت، پیش از هر چیز به ساحل فرات شتافتند و غسل توبه و شهادت و زیارت نمودند، و آنگاه گام بسوی شهادتگاه پیشوای شهیدان سپردند.
هنگامی که به شهادتگاه شیرمرد عصرها و نسلها رسیدند، شیون بود که فضا را درهم مینوردید، و گریه بود که در گلوها میپیچید، و واحسینا بود که جگرها را میخراشید، و ضجهها بود که صخرهها را ذوب میکرد و کوهها را متلاشی میساخت و باران اشک بود که بر مزار شهیدان کربلا میبارید.
در آنجا، 24 ساعت ناله بود و فریاد،
توبه بود و التماس،
پوزش خواهی بود و آمرزش طلبی،
دریغ بود و افسوس،
حسرت بود و اندوه که بسان ستونی از آتش و دود از ژرفای جانها زبانه میکشید و در فضای نینوا میپیچید…
فریادها به آسمان نیلگون میرسید که:
پروردگارا! باران مهر و رحمت خود را بر حسین شهید، فرزند شهید، پیشوای هدایت و فرزند پیشوای هدایت، صدیق امت و فرزند صدیق امت، هماره نثار ساز!
بار خدایا! خودت گواه باش که ما بر راه و رسم آنان و پیکارگر بر ضد دشمنان ددمنش آنان و دوستدار دوستان آنانیم!
خداوندا! ما فرزند گرانمایهی دخت سرفراز پیامبر خویش را در برابر استبداد سیاهکار اموی، تنها نهادیم و ندای اسلام خواهانه و عدالتخواهانه و نجاتبخش او را بیپاسخ گذاشتیم، اینک به مهر و لطف بیکرانت، گذشتهی حسرت بار ما را ببخشای و توبهی ما را پذیرا باش!
و باران مهرت را بر حسین علیهالسلام و یاران فداکارش که شهیدان راستین و صدیقان درست کردارند، هماره بباران!
پروردگارا! ما تو را به گواهی میگیریم که بر دین و آیین آنانیم، بر اندیشهی توحیدی و عقیدهی پاکی هستیم که آنان بر آن فداکاری کردند و سر بر بستر شهادت نهادند! و یقین داریم که اگر تو ما را نیامرزی و بر ما رحمت نفرستی از زیانکاران تاریخ خواهیم بود!
و آنگاه پس از 24 ساعت طواف بر گرد قبر منور حسین علیهالسلام، آن سمبل رادی و آزادی، از روح بزرگ او نیز پوزش خواستند و با دلی پردرد و آکنده از خشم بر دشمنان او، قبر منور او را به رسم وداع بوسه باران ساختند.