پس از گرد آمدن یاران، نخست «مسیب» بپاخاست و پس از ستایش خدا و طلب آمرزش از بارگاه او، در حالی که جام دیدگانش از اشک موج میزد و قلبش در شهادت سالار شایستگان و یاران فداکارش سخت داغدار بود، چنین گفت:
هان ای همفکران و برادران در عقیده و آرمان! واقعیت این است که خدای فرزانه ما را با ارزانی داشتن عمر بسیار، در معرض فتنههای گوناگون قرار داد و آزمود، اینک خاضعانه از پروردگار خویش میخواهیم که مباد بر ما نبخشاید و آنگاه از کسانی باشیم که فردای رستاخیز در خور این نکوهش باشیم که قرآن:
«اولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر و جاءکم النذیر فذوقوا للظالمین من نصیر.»(1)
هان! آیا شما را عمری طولانی ندادیم که هر کس که میبایست در آن عبرت گیرد، به شایستگی عبرت میگرفت؟ و آیا برایتان هشدار دهنده نیامد؟ اینک که نه عبرت آموختید و نه هشدار پذیرفتید، کیفر دردناک عملکرد ناشایست خویش را بچشید که برای بیدادگران یار و یاوری نیست.
یاران! امیر مؤمنان – که درود بر روان تابناکش باد – فرمود: عمری که خدا، در آن پوزش فرزندان انسان را میپذیرد، تا شصت سالگی است؛ و پس از آن دیگر گناه و عذری پذیرفته نیست؛ و اینک، همهی ما به مرز شصت سالگی رسیدهایم؛ و شگفتا که همهی ما خویش را میستودیم، اما خدا ما را در کورهی آزمون، ناخالص و دروغباف یافت؛ چرا که ما مردم بودیم که به فرزند گرانمایهی دخت سرفراز پیامبر نامههای دعوت نوشتیم؛ و پیکها گسیل داشتیم و آنگاه که از پی اصرارها؛ نماینده و فرستادههای او بسوی ما آمدند و حجت را بر ما تمام کردند و آن حضرت از آغاز کار تا انجام پر افتخار شهادتاش، آشکار و نهان ما را به یاری حق و عدالت فراخواند، اما دریغ و درد که ما از فداکاری به همراه او کوتاه آمدیم، تا آن گرانمرد عصرها و نسلها در ساحل فرات و چند قدمی شهر و دیار ما به جرم دفاع از حقوق و آزادی جامعه و دین خدا به همراه انبوهی از عزیزان و یارانش به شهادت رسید؛ و ما نه با زبان و حقگویی خویش او را یاری کردیم، و نه با شمشیرهای آختهای که میباید از نیام برمیکشیدیم؛ نه با دارییهای اندوختهی خویش، راه و رسم او را کمک رساندیم، و نه از عشایر و بستگان خویش برای یاری رسانی به او مدد خواستیم.
اینک ما در بارگاه پروردگار خویش چه عذری خواهیم داشت و در پیشگاه پیامبرش چه پوزشی از ما پذیرفته است که فرزند محبوب و گرانقدر او و نسل پاک و
پاکیزهاش در کنار ما سر بر بستر شهادت نهادند و ما آنان را یاری نکردیم.
دریغ بر ما! نه؛ به خدای سوگند هیچ عذری و پوزشی جز این نیست که یا کشندگان شقاوت پیشهی آن بندگان شایسته خدا را نابود سازیم و یا در راه خونخواهی حسین علیهالسلام کشته شویم؛ آری دیگر راهی نیست امید که خدای پر مهر به خاطر این فداکاری از ما خشنود گردد و از کیفر سخت او در امان باشیم.
هان ای همفکران! باید در این راه یکی از شما بزرگان پیشگام گردد، چرا که در این راه بناگزیر باید امیری داشته باشید تا در فراز و نشیبها به او پناه برید و پرچمی برافراشته باید که زیر آن گرد آیید. درود بر شما باد.
1) سورهی 35، آیه 37.