انسان موجودی است که در برابر گفتار و عملکرد خویش مسئول است؛ و خواه و ناخواه دیر یا زود در دادگاههای گوناگونی حضور یافته، و پس از پرس و جو و بازخواست و چون و چرا، به خاطر درست یا نادرست زیستناش، سرانجام مورد ستایش و تشویق و یا نکوهش و تحقیر قرار گرفته و در خور پاداش شکوهبار و یا کیفری سهمگین میگردد.
دادگاههایی که سر راه انسان قرار دارند، عبارتند از:
دادگاه بشری،
دادگاه تاریخ،
دادگاه آثار طبیعی عملکردها،
دادگاه وجدان،
و دیگر دادگاه رستاخیز.
و گروه توابین که اینک سخن از آنهاست، مردمی بودند که پیش از حضور در دادگاه رستاخیز، در برابر دادگاه وجدان و اثر طبیعی عملکرد خویش قرار گرفته، و به خاطر دعوت از سالار شایستگان به عراق، و آنگاه کوتاهی در فرمانبرداری از آن حضرت – که به منظور احیاء سیرهی عادلانهی پیامبر و مبارزه با استبداد و ارتجاع اموی آمده بود – خود
را محکوم یافته و به ندامت جانسوز و شکنجهی دردناک وجدان گرفتار شدند. بر این اساس بود که برای نجات از شکنجهی مرگبار وجدان بر آن شدند تا اشتباهات و کوتاهیهای جبران ناپذیر را، بهر صورت ممکن جبران کنند، و در این راه به آنجا رسیدند که جز با خونخواهی حسین علیهالسلام و نابودی کشتندگان آن حضرت و یا شهادت خویش در این راه، نه، میتوانند به ساحل آرامش وجدان نایل آیند، و نه ننگ و عار این گناه بزرگ را از پروندهی سیاه کوفه و مردم آن بزدایند، و نه جوابی برای روز رستاخیز فراهم آورند.
آری با این تحول فکری بود که چهرههای بزرگی چون:
سلیمان بن صرد خزاعی،
مسیب بن نجبه،
عبدالله بن سعد،
عبدالله بن وال،
و رفاعة بن شداد، که همگی از دوستداران دیرین خاندان رسالت و از یاران امیرمؤمنان بودند در سرای «سلیمان» که افزون بر افتخار همراهی با امیر فضیلتها، افتخار همراهی پیامبر را نیز داشت، گرد آمدند.
1) دو بخش 14 و 15 کتاب از مترجم است.