علمای علم هیئت گفتهاند و حس و تجربه نیز موافق است که قمر، جرمی است کثیف و صیقلی و از مقابلهی با شمس کسب نور نماید و هر مقدار از قمر که محاذات با شمس پیدا کند روشن میشود؛ و چون جرم قمر از شمس کوچکتر است، همیشه نزدیک نصف آن [که] برابر آفتاب است روشن بود و نصف کمتر او تاریک؛ و چون در یک نقطه جمع شوند، نیمهی تاریک به طرف سکنهی زمین باشد و از روشنی آن هیچ نمایان نشود، و این در سه شب آخر ماه است که محاق نامیده شود. و هرگاه اجتماع نیرین در حوالی عقدهی «رأس» یا «ذنب» واقع شود، جرم قمر میانهی خط بصر و آفتاب حایل شود و روی آفتاب را بپوشاند و کسوف حاصل شود و خورشید تیره نماید، و آن تیرگی رنگ ماه است. و اول گرفتگی از جانب غربی آفتاب پیدا شود و از این جانب نیز شروع به انجلا نماید. و اگر استقبال در حوالی یکی از دو عقده واقع شود کرهی زمین میانهی آفتاب و ماه حایل و مانع از وصول وضوء آفتاب به ماه شود، و خسوف واقع شود و جرم ماه به رنگ اصلی خود نماید.
و در احادیث اهل بیت عصمت، خسوف و کسوف را به عبارات و بیانات دیگر ادا فرمودهاند که نزدیک به فهم عامهی ناس که بیبهرهی از علم ریاضی هستند باشد، و از باب «کلم الناس علی قدر عقولهم». در کافی از سید سجاد روایت شده که خداوند دریایی خلق کرده میانهی زمین و آسمان، و در آن دریا معین کرده مجاری آفتاب و ماه، و هفتاد هزار ملک مقرر فرموده که میگردانند فلک را در مجاری خود، و چون گناه بندگان بسیار شود و خدا خواهد
بندگان را عتاب نماید به آیهای از آیات خود، را فرماید ملک موکل به فلک را، و اوامر کند هفتاد هزار ملک را که زایل کنند مجاری فلک را از جای خود؛ پس میگردد آفتاب در آن دریا، و پوشیده شود روشنی او و تغییر کند رنگ او، و چنین کند با ماه. و چون خواهد شمس و قمر را به حالت اولی برگرداند، آنها را به محل اول برگرداند و از دریا بیرون آورد. و نترسد از کسوف و خسوف جز شیعیان ما. چون چنین شد پس فزع کنید به سوی خدا و به او رجوع نمایید. و بعض علمای ظاهر، تجمد بر ظواهر این حدیث کرده و مضایقه از تأویل نمود، و برخی قائل به دو نحو کسوف و خسوف شدهاند: یکی آن که منجم اخبار به حایل شدن زمین و جرم قمر نماید، دیگری به عبور بر دریا. و این اقاویل از تحقیق بعید است. و جماعتی تطبیق این ظواهر با قواعد نمودهاند و گفتهاند که مراد به دریا، سایهی ماه و سیاهی آن است، و در خسوف مراد سایهی زمین است که به شکل مخروط است، و حایل شود میانهی آفتاب و ماه، و این تعبیر مجازی است. و گفتهاند تحفظ بر ظواهر وقتی لازم است که مخالف حس و عیان نباشد؛ و چون ظواهر مخالف حکم صریح عقل شد، چارهای از تأویل نباشد. و هرگاه اهل هیئت استخراج خسوفین کرد و علم قطعی حاصل نمود به وقوع خسوف یا کسوف در ساعت معینه و همان طور که استخراج کرده بود واقع شد، چگونه توان بر او اظهار داشت که استخراج تو خطاست و خسوف به واسطهی فرو رفتن ماه در دریاست؟ و هرگز از علم قطعی خود بازنگردد، بلکه موجب بیاعتقادی او به ظواهر خواهد شد. ملخص آن که، معین است حمل این گونه ظواهر بر تقریباتی که به فهم عامه نزدیک نماید، و چون در صدر اسلام و صقع ظهور شرع اقدس، اهالی آن زمان و آن دیار را بصیرتی به احوال کواکب و استخراج کسوفین نبوده، چارهای از این نوع عبارات نزدیک به فهم عامهی مردم نبوده. و باید دانست که آنچه در این حدیث شریف ذکر شده که خسوفین از معاصی عباد است، منافات ندارد و از این جهت است که خسوفین در شهور و سنوات مختلف شود و مثل سایر حرکات مضبوطه نیست، و بسا باشد که در سالی متعدد واقع شود و در سنوات عدیده واقع نشود، یا به اختلاف واقع شود؛ از جهت آن که وقوع حیلوله که سبب طبیعی این کار است، به اراده حقهی الهیه واقع شود، و مسبب الأسباب، ذات اقدس حق تعالی است. «ألا الی الله تصیر الأمور». و چون مشاهدهی خسوفین سبب فزع و خوف است و ناشی از معاصی عباد، شریعت مقدسه نماز و توجه را واجب فرموده.
و از اخاویف سماویهی عجیبه که این زمان مشاهد شد، دو امر است که یکی در شنبه هیجدهم جمادی الاولی سنهی هزار و سیصد و بیست و هشت هجری در اول زوال صدای هائلی از آسمان و زمین حادث شد، مانند صدای توپ بسیار عظیمی که شلیک کنند، و کرهی آتشی رنگی سرخ و گداخته به اندازهی جرم قمر از طرف جنوب به حرکت سریعه به سمت شمال متحرک شد و از شدت سرعت حرکت، اثر حرکت آن در هوا به قدر پنج یا شش دقیقه باقی بود مانند گذشتن غراب(1) از دریا، و اهل دار الایمان قم، اکثر استماع صوت و مشاهدهی کرهی متحرکه را نمودند و مجال شک و شبهه نیست.
دوم در شب جمعه سیزدهم شعبان از سنهی مزبوره قریب به طلوع فجر، شهابی از سمت مشرق ابن بلد حادث شد که درجهی روشنی او از ماه افزونتر بود به مراتبی، و به حدی روشنی داد که تمامی خانههای تاریک مانند روشنی اول روز روشن شد و به حرکت بطیئه به سمت مغرب متحرک شد و در آخر کار متلاشی شد و بعد از ده دقیقه تقریبا صدایی در جو حادث شد بسیار مهیب و هولناک که تمام مردم بیدار شنیدند، و اکثری که در خواب بودند، بیدار شدند و وحشت تمامی روی داد، و تقریبا هشت دقیقه صدا ممتد شد مانند توپ عظیمی که در کوهسار شلیک شود، و تاکنون چنین حادثه [ای] در جو شنیده نشده بود. امید است که از علائم ظهور فرج باشد. و حوادث و انقلاب در این سنه و سنهی ماضیه بسیار واقع شده، و الله العالم.
1) نوعی کشتی جنگی قدیمی که به علت قیراندود شدن و سیاهی رنگ آن، «غراب» (کلاغ) نامیده میشد. فرهنگ دهخدا و تاریخ البحریة الاسلامیة.