جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بیانات (30)

زمان مطالعه: 6 دقیقه

رؤیای امام به منزله‏ی وحی است و اضغاث و احلام راهی به نفوس مقدسه‏ی اولیا و انبیا ندارد. و دانستن حقایق رؤیا توقف و تعلق دارد بر بیان اموری که عمده‏ی آن تصویر شکل دماغ است. باید دانست که مغز سر آدمی را شکلی است نزدیک به مثلت یا مخروط که قاعده و طرف بزرگ‏تر آن سمت مقدم رأس است و اندک اندک باریک شود به طرف پشت سر، و این مخروط را سه جوف است که بطن نامند، و بطن اول بزرگ‏تر است و بطن ثانی تنگ و کوچک

باشد و بطن سیم بزرگ‏تر از دویم و کوچک‏تر از اول بود، شبیه به کری که وسط او کمتر از دو طرف آن باشد و از بطن اول سوراخی است به بطن سیم. و حواس خمسه‏ی باطنه که حس مشترک و خیال و وهم و حافظ که او را نیز متفکره گویند، در این بطون است، و از برای هر یک از این قوا محل خاصی است و روح مخصوصی، و به قواعد حکمت و طب، تعدد این قوا و تعدد مجال آنها ثابت شده. و حس مشترک که به لغت یونانی «بنطاسیا» گویند، به منزله‏ی سرچشمه‏ای است که از او جدا شود پنج نهر که حواس خمسه‏ی ظاهره که بصر و سمع و شم و ذوق و لمس باشد، و محل حس مشترک مقدم بطن اول است و محل خیال مؤخر همین بطن است، و قوه‏ی خیال را مصوره نیز گویند، و واهمه در بطن وسط واقع است که درک معانی جزئیه نماید مانند ادراک محبت و عداوت جزئیه، و اکثر افعال حیوانیه از قوه‏ی وهمیه صادر شود. و آنچه را حس مشترک از صور اشیاء درک کند، به قوه‏ی خیال سپارد که او را محافظت نماید، و آنچه او را هم ادراک نماید، قوه‏ی حافظه که آن را ذاکره نیز نامند محافظت نماید، و قوه‏ی دیگری است که صور محسوسه و معانی مدرکه‏ی جزئیه را با یکدیگر ترکیب و تفصیل کند یا مطابق واقع یا به اختراع خودش او را متخیله یا مفکره نامند. و بباید دانست که قوای ادراکیه برای نفس ناطقه به منزله‏ی آلات و ادوات هستند، اگر چه حقیقت نفس بالاتر از جسمانیت است و لیکن با بدن جسمانی رابطه‏ی اتحادی دارد، و نه می‏توان گفت در بدن است و نه توان گفت در بدن نیست، مانند ذات اقدس بی‏مثال، بالنسبه به موجودات که «نه داخل است در اشیاء به ممازجه و نه خارج است به مباینه».

این طرفه حدیثی است که آن ظاهر پنهان

در هیچ نشد داخل و او هیچ به در نیست‏

و حقیقت نفس از عالم دیگری است، و از سنخ روحانیات، ولی مادامی که متعلق است به بدن عنصری و مشغول است به تغذیه و تنمیه و ادراک امور حسیه از عالم خود غافل است از جهت ضعف نفوس بشریه که نتواند متوجه هر دو عالم باشد، و لیکن نفوس قویه‏ی انبیا و اولیا غالبا متوجه و حافظ هر دو عالم هستند، و نعم ما قیل:

یلهو و یشرب لا تلهیه سکرته

عن الندیم و لا یلهو عن الکأس‏

و این جوهره‏ی لطیفه‏ی روحانیه را یک نحو اتحاد و ربطی است با روح بخاری که ساری در عرق و اعصاب است که زندگی عبارت از بقای این رابطه است و تصرف و تدبیر نفس در بدن به واسطه‏ی روح بخاری است و مردم عبارت از قطع علاقه و انقطاع اتصال است، و چون افاعیل نفس به توسط روح بخاری است، چه ادراکات باشد چه تغذیه و تنمیه و امثال آن،

ناچار برای او خستگی روی دهد و نتواند همیشه در کار باشد. به این سبب گاهی از ادراکات حسیه اعراض نماید و بس متوجه تغذیه و تنمیه و غیرها شود و برگردد به سوی باطن، خصوصا هنگام بسیاری حرکات یا امتلای معده، و از جهت فراغت در حال خواب برای تغذیه تحلیل غذا در حالت خواب زیاده شود از بیداری. و چون روح بخاری از ادراکات حسیه فارغ شود و تعطیل ادراک کند، برای نفس ناطقه فرصتی پیدا شود و شواغل او کمتر شود، متوجه عالم روحانی خود شود و اتصال به جواهر روحانیه پیدا کند نقوش و صور موجودات تقدریه در آنها مثبت است، به تدریج زمانی در عالم خارج هویدا شود، لیکن این اتصال را شرایطی است که اول آنها صحت مزاج و اعتدال طبیعت است، خصوصا از امراض دماغیه.

ثانیا عدم امتلای معده و ثقل اغذیه و کثرت بخارات که اگر چنین باشد راهی به عالم روحانیات نیابد، و به این سبب گفته‏اند که رؤیای لیالی رمضان اعتبار ندارد.

و ثالثا معتاد بودن به صدق و راستگویی و اشتیاق به امور روحانیه و مکدر نبودن به شواغل و کدورات و استعداد و قابلیت ذاتیه و صفا و بهای جوهر، و غالبا بعد از اجتماع شرایط و اتصال به جواهر روحانیه و معاشرت ملائکه، اطلاع بر آنچه در نفوس مقدسه‏ی علویین است حاصل شود برای نفس ناطقه، و در او نقش بندد جمله‏ای از آنچه در الواح سماویه است از گذشته و آینده، دنیویه و اخرویه به اندازه‏ی استعداد شخصی خود، مانند آینه که به قدر گنجایش خود صورت در او نقش گیرد. و هرگاه در رؤیا صوری ادراک نمود و حافظه محافظت نمود او را و متخیله در آن تصرفی نکرد که تبدیل به امثال و اشباه نماید، آن رؤیای صادقه خواهد بود. و این گونه خواب دیدن، بسیار اندک است، زیرا که قوه‏ی متخیله در غالب نفوس قوی هست و در حال خواب هم تعطیل ندارد و مشغول تبدیل و ترکیب صور است، و خصوصا این که صور مدرکه که در رؤیا در کمال ضعف مناسبه از عالم عنصریات مانند تبدیل علم و دانش به ناقه و شیر، و دشمن به مار و سگ، پادشاه به دریا و کوه، رؤیا محتاج به تعبیر خواهد بود که معبر بداند روابط صور علویه و سفلیه را، بلکه بسا باشد که صورت مدرکه در رؤیا را تبدلات عدیده در قوه‏ی متخیله شده باشد، و آن‏گاه تعبیر، کمال و صعوبت پیدا کند و بدون حدس صائب و صفای ذهن، تعبیر این گونه خواب میسر نشود، و صور مدرکه نیز به حسب اشخاص و ازمنه و امکنه، مختلف می‏شود. در مقام تعبیر باید

شخص معبر آگاه از خصوصیات باشد، و هرگاه نفس ناطقه به حسب استعداد، ناقص باشد و یا آن که کثیر الأنس به امور سافله و عالم سفلیات باشد و اشتغال غالب به شهوات و لذات جسمانیه داشته باشد، غالبا در عالم رؤیا از مرتبه‏ی تخیل امور مأنوسه‏ی مألوفه‏ی خود تجاوز نکند و به مطالعه‏ی الواح سماویه فائز نشود و معاشرت روحانیین و ملائکه نصیب او نباشد، و غالبا در رؤیا همان امور معهوده‏ی خود را ادراک کند به تصرفات عجیبه از متخیله و صور مخترعه، مثل این که کثرت شهوت و امتلای معده برای او اسباب احتلام و جماع فراهم آورد، گرسنه خواب نان بیند، و تشنه آب، و فقیر وجدان دراهم و دنانیر. و از این جهت است که اغلب مردم مناسبات عالم بیداری خود را در خواب بینند. عامی رؤیای تدریس و تعلیم نبیند، و ملل مختلفه هر یک مسمی به اضغاث احلام شده و در روایات اهل بیت (ع) نهی از حکایت کردن این گونه خواب فرموده‏اند، بلکه بعد از بیداری استعاذه از شیطان گوید، زیرا که القای خیالات باطله و صور فاسده از ناحیه‏ی شیطان است. و آنچه نگاشته شد نتیجه‏ی کلمات اکابر اهل علم است، و هر کس شرح و تفصیل این مقام خواهد، رجوع کند به رساله‏ی شیخ رئیس که «فیض الهی» نامیده و شرح کافی صدر المتألهین و شرح تلویحات و عین الیقین فیض، و بعض کلمات ایشان خالی از مناقشه نیست. علامه‏ی مجلسی و شیخ معاصر نوری – روح الله روحیهما – در «سماء العالم» و «دار السلام» تعرض نموده‏اند.

در این مقام تنبیه بر اموری مهم است:

اول این که توجه نفوس در رؤیا به عالم روحانیات و اتصال به عالم مثال منافی نیست با عدم تذکر در یقظه، زیرا که رؤیا وقتی حاصل شود که بعد از اتصال نفس به ملکوت و ادراک صور تنزل به قلب و حواس باطنه نماید؛ و ملازمه نباشد که هرگاه اتصال شد متنزل به حواس نیز بشود و محفوظ در ذاکره شود اگر چه در یقظه قوی الحفظ باشد، زیرا که نفس قلیل الأنس و عدیم الألفه به مدرکات عالم مثال است و صور رؤیا مدرک به حواس جسمانیه نست تا آن که حاسه به آن متأثر شود و در ذاکره محفوظ ماند. و نیز سرعت سیر و حرکت نفس در عالم رؤیا مانع است از تحفظ بر آنچه ادراک می کند، چنانچه موافق تجربه معلوم است که حرکات نفسانیه چه اندازه سریع است که گویا لا فی زمان واقع می شود. و شاید مصالح نوعیه نیز مقتضی نسیان بعضی منامات باشد، چنانچه حضرت صادق (ع) در توحید مفضل فرماید که صادق و کاذب خوابها با یکدیگر مخلوط است که اگر همه صادق بود، تمامی مردم معبر آن

بودند و اگر تمام کاذب بود، در آنها نفعی نبود، و بسیاری از خوابها دروغ است تا اعتماد بر آنها نشود.

دوم آن که نفوس قویه‏ی اهل علم و ایمان کمتر خواب بینند و نفوس ساذجه که الواح نفسانیه‏ی ایشان خالی ازنظریات است، اتصال به عالم مثال بیشتری پیدا کنند، و مؤید این معنی دو خبر است:

یکی نبوی مروی در تحف العقول، قال: «لا یحزن أحدکم أن ترفع عنه الرؤیا، فانه اذا رسخ فی العلم ارتفع عنه الرؤیا».

دوم: روی فی بصائر الدرجات: أن رجلا واقفیا کان یری فی حالة وقفه الرؤیا الحسنة و یری له، ثم تبصر و انقطع عنه الرؤیا، فشکی فی المنام الی ابی عبدالله انقطاع الرؤیا، فقال: «لا تغتم، فان المؤمن اذا رسخ فی الایمان رفع عنه الرؤیا».

و از این جهت شیخ کراچکی از شیخ مفید نقل کرده که گفته: هر کس علم او بسیار شد و فهم او وسیع گردید، رویای او کم باشد؛ و اگر سلیم الجسم باشد و خوابی بیند، لا محاله حق خواهد بود. و این معنی ظاهرا منافات دارد با آنچه در تفسیر کریمه‏ی «لهم البشری فی الحیاة الدنیا» وارد شده که مبشرات نومیه از خصایص اهل تقوا و دین است. و شاید سبب این معنی این باشد که شواغل نفس به مدرکات نظریه هر چه کمتر باشد، ارتقا به عالم مثال آسان‏تر شود، و نفوس قویه‏ی علما و اهل ایمان چون مستغرق به شواغل نظریه و اعتقادیه هستند در عالم رؤیا هم فراغت ندارند و اغفال از تعلقات واقعیه در غایت صعوبت است، به خلاف نفوس ساده، ولی هرگاه نفوس قویه به عالم روحانیات متوجه شوند مراتب عالیه [ای] مشاهده کنند که نفوس ناقصه‏ی ضعیفه هرگز ادراک آن مقام نکند.

و در نبوی وارد است: «رؤیا المؤمن تجری مجری الکلم الرب عنده.» و هرگاه قوت نفس به مرتبه‏ی کمال رسد، حافظ عوالم و مشاعر باشد و اشتغال به امری مانع از امر دیگر نشود، مانند نفوس شریفه‏ی انبیا و اولیا که اتصال ایشان به عالم مثال در نوم و یقظه منافی با ادراکات دیگر نیست و رؤیای آنها به منزله‏ی وحی است و کثیر الاتفاق خواهد شد.