ما رواه جماعة من ارباب المقاتل فی وداعه، کالشیخ الأجل ابن شهر آشوب و أبی مخنف و الشیخ فخرالدین و اللفظ له:
«ان الحسین لما نظر الی اثنین و سبعین رجلا من أهل بیته صرعی، التفت الی الخیمة فدعا ببردة رسولالله (ص) و التحف بها، و أفرغ علیه درعه الفاضل و تقلد سیفه و استوی علی متن جواده و هو غائص فی الحدید، فأقبل علی النساء فنادی: یا سکینة، یا فاطمة، یا زینب، یا أمکلثوم، علیکن منی السلام، و انی بارز الی هؤلاء القوم، فأقبلت سکینة و هی صارخة، فضمها الی صدره و مسح دموعها بکمه و قال: «سیطول…» (الابیات)، فنادته سکینة: یا أبه، استسلمت للموت؟ فقال: کیف لا یستسلم من لا ناصر له و لا معین؟ فقالت: یا ابه، ردنا الی حرم جدنا. فقال: «هیهات لو ترک القطا لنام»، فتصارخت النساء فسکتهن الحسین (ع)(1)».
مؤلف گوید: تأسف دارم که در زمان جوانی که هنگام نشاط زندگانی است کثرت اشتغال به علوم نظریه مجال نداد که به خیال نظم اشعار لطیفه در مراثی سیدالشهداء که موجب اجر و ثواب جزیل است باشم، و عمر عزیز صرف به علوم اصلاحیهی فلسفه و کلام و فنون ادبیه و شرعیه نمودم.
طویت باحراز الفنون و نیلها
رداء شبابی و الجنون فنون
فلما تعاطیت الفنون و نیلها
تبین لی أن الفنون جنون
اکنون که مخاطب به خطاب «یا ابناء الخمسین، زرع قد دنا حصاده» شدهام، طبیعت خامد و قریحه جامد است:
1) ابن شهر آشوب: مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 109؛ ابن طاوس: لهوف، ص 6؛ طبری: التاریخ، ج 6، ص 259؛ مقرم: مقتل الحسین، ص 341 – 340، چاپ بصیرتی، قم.