جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عاشورا و سقیفه

زمان مطالعه: 4 دقیقه

دید جریان شناسانه در حوادث، ریشه حادثه عاشورا را در انحراف نخستین در رهبری

حکومت می‏بیند که در «سقیفه بنی ساعده‏» اتفاق افتاد.اگر جمعی از امت پیامبر، نیم قرن پس از رحلت رسول الله‏ «ص‏» در کربلا فرزند رسول الله را شهید کردند، زمینه آن‏ در حوادث گذشته و غصب خلافت و تصدی آل ابو سفیان نسبت به حکومت اسلامی و کنار زدن ائمه از ولایت و رهبری بود.از این رو در زیارت عاشورا کسانی لعن می‏شوند که ‏آغازگر ظلم بر اهل بیت پیامبر و بنیانگذار ستم به ذریه رسول خدا «ص‏» بودند، و نیز کسانی ‏که به آن ستم نخست راضی شدند، همکاری یا سکوت کردند و زمینه‏ساز آن بودند، تا آنجا که برای جنگ با عترت پیامبر، تمکین کردند: «لعن الله امة اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعن الله امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها و لعن الله امة قتلتکم و لعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم…».

در ماجرای کربلا، همه آنان که از آغاز، اهل بیت را از صحنه اجتماعی و سیاسی امت ‏کنار زدند و بر غصب حکومت اسلامی توطئه کردند، تا آنان که بر کشتن او گرد آمدند و همراهی و متابعت کردند، شریکند.این نکته در جای دیگر زیارت عاشورا مطرح است:

«اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک، اللهم العن العصابة ‏التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله، اللهم العنهم جمیعا».(1)

توطئه سقیفه، تلاشی از سوی شرک شکست‏ خورده در جبهه‏های بدر و احد و حنین‏بود، تا دوباره به سیادت جاهلی خود برسند و سفیانیان کوشیدند انتقام کشته‏های خود را از آل پیامبر، از طریق سلطه یافتن بر خلافت و تار و مار کردن بنی هاشم و عترت رسول‏بگیرند. طرح شورا و بیعت‏ ساختگی سقیفه، ظاهری فریبنده برای اعمال آن سیاست بود. به قول نیر تبریزی:

کانکه طرح بیعت‏ شورافکند

خود همانجا طرح عاشورا فکند

چرخ در یثرب رها کرد از کمان

تیر کاندر نینوا شد بر نشان(2)

هواداران سقیفه، در سپاه کوفه بودند.امام حسین‏ «ع‏» روز عاشورا با بدن مجروح، آنان ‏را

«شیعیان آل ابی سفیان‏» خطاب کرد که نه دین داشتند، نه حریت.ابن زیاد وقتی با سربریده حسین‏ «ع‏» در طشت طلایی رو به رو شد، با چوبی که در دست داشت بر لبهای آن‏ سر مطهر می‏زد و می‏گفت: «یوم بیوم بدر»(3) یزید بن معاویه نیز پس از کشتن امام وسرمستی از پیروزی بر آن حضرت، در پیش چشم فرزندان او که به اسارت در کاخ او برده ‏شده بودند، آرزو کرد که کاش نیاکان کشته شده‏اش در بدر، زنده بودند و به یزید می‏گفتند دستت درد نکند. کشتن حسین‏ «ع‏» و یارانش را در مقابل کشته ‏های بدر دانست، منکر وحی و نزول جبرئیل شد و گفت اگر از آل احمد انتقام نگیرم، از نسل خندف نیستم… (4) حضرت زینب‏ «ع‏» با خطاب‏ «یابن الطلقاء» به یزید، اشاره به نیکان مشرک او کرد، که درفتح مکه، پیامبر آزادشان کرد، امام سجاد «ع‏» نیز به یزید گفت: جد من علی بن ابی طالب، در جنگ بدر و احد و احزاب، پرچمدار رسول الله بود، اما پدر و جد تو، پرچمدار کفار بودند.(5) کربلا، صحنه تجدید کینه‏های مشرکان و منافقان بر ضد آل الله بود و همان قدرت‏ سیاسی را که میراث رسول خدا بود و غاصبانه به دست دشمن افتاد، بر ضد عترت رسول‏ به کار گرفتند و این از شگفتیهای تاریخ است!سیدالشهدا «ع‏» در خطابه خویش در عاشورا به سپاه کوفه چنین فرمود: شمشیری را که ما به دستتان دادیم، علیه ما تیز کردید و به روی‏ ما شمشیر کشیدید و آتشی را که بر دشمنان شما و ما افروخته بودیم، بر خود ما افروختید و با دشمنان خدا بر ضد اولیاء الله همدست ‏شدید: «فشحذتم علینا سیفا کان فی ایدینا وحششتم علینا نارا اضرمناها علی عدوکم و عدونا…»(6) و در نقل دیگر: «سللتم علینا سیفا فی‏ رقابنا و حششتم علینا نار الفتن… فاصبحتم البا علی اولیائکم و یدا علیهم لاعدائکم‏»(7) آیا این‏همان سخن ابو بکر بن عربی نیست که حسین‏ «ع‏» به شمشیر جدش کشته شد «ان حسینا قتل بسیف جده‏»؟(8)

تیری را که عمر سعد، صبح عاشورا به سوی اردوی حسینی رها می‏کند و تیری را که‏ حرمله بر گلوی علی اصغر «ع‏» می‏زند، تیری نیست که در سقیفه رها شد و بر قلب پیامبر نشست؟و آیا آن تیر، بر حنجره اصغر نشست ‏یا بر جگر دین فرود آمد؟چه خوب و عمیق دریافته و سروده است، مرحوم آیة الله کمپانی:

فما رماه اذ رماه حرمله

و انما رماه من مهد له

سهم اتی من جانب السقیفه

و قوسه علی ید الخلیفه

و ما اصاب سهمه نحر الصبی

بل کبد الدین و مهجة النبی(9)

حرمله نبود که تیر انداخت، بلکه کسی که زمینه ساز آن بود، تیری از سوی سقیفه آمد که کمان آن به دست خلیفه بود و تیر او نه بر گلوی کودک، بلکه بر دل دین و قلب پیامبر نشست.

اگر واقعه شوم سقیفه نبود، هرگز جنایتهای بعدی که اوج آن در عاشورا بود، پیش‏ نمی‏آمد و مسیر تاریخ اسلام و شیعه به گونه دیگری بود.

اگر پیمان مردم با «ولی‏» بود

اگر پیوند با آل علی بود

نه فرمان نبی از یاد می‏رفت

نه رنج و زحمتش بر باد می‏رفت

نه زهرا کشته می‏شد در جوانی

نه می‏شد خسته از این زندگانی

نه خون دل نصیب مجتبی بود

نه پرپر لاله‏ها در کربلا بود

نه زینب بذر غم می‏کاشت در دل

نه می‏زد سر ز غم بر چوب محمل

بقیع ما نه غم افزای جان بود

نه ویران و چنین بی‏سایه بان بود(10)


1) مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا، ص 457.

2) دیوان‏ «آتشکده‏»، نیر تبریزی، ص 59.

3) بحار الانوار، ج 45، ص 154.

4) همان، ص 167، البدایة و النهایة، ج 8، ص 192 (لیت اشیاخی ببدر شهدوا…).

5) بحار الانوار، ج 45، ص 135.

6) مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، ص 6، مناقب، ج 4، ص 110، (با اندکی تفاوت در لفظ).

7) بحار الانوار، ج 45، ص 8، موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 424.

8) الامام الحسین، علائلی، ص 62.

9) الانوار القدسیة، محمد حسین الغروی الاصفهانی، ص 99، (چاپ حیدریه).

10) از مؤلف، در شعر «اهل بیت آفتاب‏».