جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بصیرت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

از ویژگیهای فکری و عملی یاران سید الشهدا «ع‏» در نهضت عاشورا، «بصیرت‏» وبینش بود.در فرهنگ دینی و متون معارف، از کسانی با عنوان‏ «اهل البصائر» یاد شده‏است، یعنی صاحبان روشن بینی و بیدار دلی و شناخت عمیق نسبت به حق و باطل، امام وحجت الهی، راه و برنامه، دوست و دشمن، مؤمن و منافق.صاحبان بصیرت، چشم‏ درونشان بیناست، نه تنها چشم سر.با آگاهی، هشیاری و انتخاب گام در راه می‏گذارند و عملکرد و موضعگیریهایشان ریشه اعتقادی و مبنای مکتبی و دینی دارد، جهادشان مکتبی‏و مبارزاتشان مرامی است، نه سودجویانه و دنیاپرستانه یا نشات گرفته از تعصبات قومی و جاهلی، یا تحریک شده تبلیغات فریبکارانه جناح باطل و سلطه زور.اهل بصیرت، راه‏خود را روشن و بی‏ابهام و بحق می‏بینند و باطل بودن دشمن را یقین دارند و با تطمیع و تهدید، نه خود را می‏فروشند و نه دست از عقیده و جهاد برمی‏دارند.شمشیرها و جهادشان پشتوانه عقیدتی دارد.به فرموده علی‏ «ع‏»: «حملوا بصائرهم علی اسیافهم‏».(1) بصیرتهایشان را بر شمشیرهایشان سوار کردند.

اینگونه مدافعان بینادل و پیروان دل آگاه، هم در رکاب علی‏ «ع‏» با معاویه می‏جنگیدند، هم در همه حال امام مجتبی‏ «ع‏» را حمایت می‏کردند، هم در عاشورا جان خویش را فدای ‏امام خویش و نصرت قرآن می‏کردند.این از سخنرانیها و رجزها و پاسخهایشان روشن‏بود.سید الشهدا «ع‏» را امامی می‏دانستند که باید یاریش کرد و جان در راهش باخت و دشمنانش را کافر دلان نفاق پیشه‏ای می‏شناختند که جهاد با آنان همچون جهاد با مشرکان‏ بود و اجر

داشت.سخنان امام حسین‏ «ع‏»، امام سجاد «ع‏»، حضرت اباالفضل، علی اکبر، جوانان بنی هاشم، یاران ابا عبدالله‏ «ع‏» همه گویای عمق بصیرت آنان است.امام صادق‏ «ع‏» درباره حضرت عباس، تعبیر «نافذ البصیرة‏» دارد، که گویای عمق بینش و استواری ایمان ‏او در حمایت از سید الشهداست: «کان عمنا العباس بن علی نافذ البصیرة صلب‏الایمان…».(2) در زیارتنامه حضرت عباس است: «و انک مضیت علی بصیرة من امرک‏ مقتدیا بالصالحین…».سخن علی اکبر خطاب به امام که‏ «مگر ما بر حق نیستیم؟» مشهور است.در جبهه مقابل، کوردلانی دنیا طلب و فریب خوردگانی بی‏انگیزه و تحریک‏شدگانی نادان بودند که تبلیغات اموی چشم بصیرتشان را بسته بود و لقمه‏های حرام، گوش حقیقت نیوش را از آنان گرفته بود.


1) نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 150.

2) اعیان الشیعه، ج 7، ص 430.