امام حسین علیه السلام و یارانش سرگرم نبرد بودند که ابوثمامه، «عمرو بن عبدالله صائدی» خطاب به آن حضرت فرمود: وقت نماز ظهر است، گرچه من دست از تو نمیکشم تا کشته شوم، امّا دوست دارم دورکعت نماز با تو بخوانم. امام سربرداشت و در حق او اینگونه دعا کرد.
حدیث 424
قال الامام الحسین علیه السلام: ذَکَّرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَکَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ الذَّاکِرینَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقْتِها
امام حسین علیه السلام فرمود: (نماز را بیادمان آوردی، خدا تو را از نمازگزاران و ذاکرین قرار دهد، آری هم اکنون اوّل وقت نماز ظهر است.)
آنگاه به یاران فرمود: سَلُوهُمْ أَنْ یَکُفُّوا عَنَّا حَتَّی نُصَلّی.
(به کوفیان بگوئید دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم.(1)
کوفیان مخالفت کردند. حضرت اباعبدالله علیه السلام خود اذان گفت، وقتی اذان تمام شد خطاب به عمر سعد
فرمود:
یابْنَ سَعْدٍ اَنَسیتَ شَرایِعَ الْاِسْلامِ، اَلاتَقِفُ عَنِ الْحَرْبِ حَتَّی نُصَلّی وتُصَلُّونَ وَنَعُودَ إلی الْحَرْبِ.
(وای بر تو ای پسر سعد! آیا احکام اسلام را از یاد بردی؟ آیا جنگ را متوقّف نمیکنی تا ما نماز خود را و شما نماز خود را بخوانید و سپس به پیکار برگردیم؟.)
عمر سعد جواب نداد. امام علیه السلام فرمود، شیطان بر او چیره شد.
آنگاه به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله فرمود:
تَقَدَمَّا اَمامی حَتَّی اُصَلِّیَ الظُّهْرَ
(شما دو نفر جلو بایستید تا من نماز ظهر را بخوانم)
1) تاریخ طبری آملی ج3 ص326 وج7 ص347، مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی ج2 ص17، تاریخ ابن أثیر ج2 ص567، بحارالأنوار ج45 ص 21، عوالم البحرانی ج 17 ص 267، أعیان الشیعة ج1 ص606، واقعه طف ص229، کامل ابن أثیر ج3 ص29.