پس ازمرگ معاویه، سردمداران بنی امیّه میخواستند با شتاب فراوانی مسئله بیعت با یزید را یک مسئله تمام شده بحساب آورند که یزید در نامه اوّل به فرماندار مدینه از او خواسته بود از امام حسین علیه السلام و دیگران بیعت بگیرد، امّا تا اخبار مدینه را شنید، در نامه دوم دستور داد: یا مخالفان بیعت میکنند و یا سرهای بریدهشان را به شام بفرستید.
از آن پس فشار سیاسی، نظامی بر حضرت اباعبدالله علیه السلام بسیار سخت شد و ماندن در مدینه مناسب نبود. زیرا خیلی زود شهر را محاصره و منزل امام را تحت نظر قرار میدادند و مقاومتهای کوچک داخل شهر را درهم میشکستند و چون وسائل ارتباط جمعی امروز نیز وجود نداشت، مانع انتشار اخبار شهر مدینه میشدند و امور سیاسی را به دلخواه خود کنترل میکردند، آنگاه نه پیام انقلاب امام بگوش جهانیان میرسید و نه بازتاب جهانی پیدا میکرد، پس باید از شهر مدینه خارج شود. حضرت اباعبدالله علیه السلام پس از تصمیم به خارج شدن از مدینه، کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و خطاب به جدّ بزرگوارش فرمود:
حدیث 253
قال الامام الحسین علیه السلام: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَاللهِ! أَنَا الْحُسَینُ بْنُ فاطِمَةَ، أَنَا فَرْخُکَ وَابْنُ فَرْخَتِکَ، و سِبْطُکَ فی الْخَلَفِ الَّذی خَلَّفْتَ عَلی أُمَّتِکَ، فَاشْهَدْ عَلَیْهِمْ یا نَبیَّ اللهِ. أَنَّهُمْ قَدْ خَذَلُونی وَضَیَّعُونی وَ أَنَّهُمْ لَمْ یَحْفَظُونی، وَ هَذا شَکْوایَ إِلَیْکَ حَتّی أَلْقاکَ(1)
امام حسین علیه السلام فرمود: (سلام بر تو ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم من حسین پسر فاطمه هستم، من فرزندی از فرزندان تو هستم، و یکی از فرزندان تو هستم که باید جانشین تو در امّت تو باشد، ای رسول خدا! بر این امّت گواه باش که آنان مرا خوار، و حق مرا پایمال کردند، و حرمت مرا حفظ نکردند، و این شکوه من به تو است تا روزی که تو را ملاقات کنم).
1) فتوح ابن اعثم کوفی ج5 ص195، مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی ج 1 ص 186، عوالم بحرانی ج17 ص177، بحار الانوار ج44 ص327.