معاویه در تداوم تلاشهای بیهوده خود برای بیعت گرفتن نسبت به حکومت موروثی یزید، چارهای جز جمع کردن مردم در مسجد مدینه ندید که با وعدهها و تهدیدها بسیاری را به سکوت و انزوا کشانده بود. در اجتماع مردم مدینه در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر منبر نشست و از یزید تعریف کرد و گفت: «اگر غیر از یزید دیگری را برای رهبری مردم بهتر میشناختم، برای آن شخص بیعت میگرفتم». در این لحظه حضرت اباعبدالله علیه السلام بپاخاست و فریاد زد:
حدیث 244
قال الامام الحسین علیه السلام: وَاللهِ لَقَدْ تَرَکْتَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ أَباً وَ اُمّاً وَ نَفْساً.
امام حسین علیه السلام فرمود: (سوگند بخدا! کسی را نادیده گرفتی که از نظر پدر و مادر و اخلاق فردی از یزید بهتر است.)
معاویه گفت: خودت را میگوئی؟
امام فرمود: نَعَمْ أَصْلَحَکَ اللهُ (آری، خدا تو را اصلاح کند.)
معاویه با شیطنت خاص خودش گفت: آری مادر تو از مادر یزید برتر است و این را همه قبول دارند. امّا نسبت به پدر باید بگویم که خدا اینگونه خواست که پدر یزید بر پدر تو پیروز شود. امام پاسخ داد:
حَسْبُکَ جَهْلُکَ، آثَرْتَ الْعاجِلَ عَلَی الآجِلِ
(نادانی تو همین بس که قدرت ظاهری دنیا را بر حقیقتهای روشن که در قیامت آشکار میشود، ترجیح میدهی.)
معاویه گفت: امّا اینکه گفتی تو بهتر از یزید هستی، سوگند بخدا! که یزید برای رهبری بر این امّت از تو سزاوارتر است.
هذا هُوَ الْاِفْکُ وَالزُّورُ، یَزید شارِبُ الْخَمْرِ وَ مُشْتَرِی الْلَهْوِ خَیْرٌ مِنّی؟
(این قضاوت تو باطل و از روی ستمکاری است، زیرا یزیدی که شراب میخورد، و وسائل موسیقی میخرد از من بهتر باشد.)