جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اتمام حجت نهایی با کوفیان

زمان مطالعه: 5 دقیقه

در آغازین لحظه‏های نبرد عاشورا امام حسین‏ علیه السلام برای هدایت دشمنان و ابلاغ پیام و اتمام حجّت نهائی با کوفیان، سوار بر اسب شد، و پیش روی سپاه کوفیان قرار گرفت و با فریاد بلند چنین گفت:

حدیث 189

قال الامام الحسین‏ علیه السلام: أَیُّهَا النَّاسُ! اِسْمَعُوا قَوْلی، وَلاتُعَجِّلُونی حَتّی أَعِظَکُمْ بِما لَحَقٌّ لَکُمْ عَلَیَّ، وَ حَتّی اَعْتَذِرَ اِلَیْکُمْ مِنْ مَقْدَمی عَلَیْکُمْ، فَاِنْ قَبِلْتُمْ عُذْری وَ صَدَّقْتُمْ قَوْلی، وَاَعْطَیْتُمُونی النَصْفَ، کُنْتُمْ بِذلِکَ أَسْعَدَ، وَ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ عَلَیَّ سَبیلٌ.

وَاِنْ لَمْ تَقْبَلُوا مِنّی الْعُذْرَ، وَلَم تُعْطُوا النَّصْفَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لایَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا اِلَیَّ وَلاتُنْظِرُونِ»(1) «إنَّ وَلِیِّیَ اللهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَولّی الصّالِحینَ».(2)

أَمَّا بَعْدُ، فَاَنْیبُونی فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا؟! ثُمَّ ارْجِعُوا اِلی أَنْفُسِکُمْ وَ عاتِبُوها، فَانْظُرُوا هَلْ یَحِلُّ لَکُمْ قَتْلی وَانْتِهاکُ حُرْمَتی؟! أَلَسْتُ اِبْنَ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ‏صلی الله علیه وآله، وَابْنَ وَصیِّهِ وَابْنَ عَمِّهِ، وَ أَوَّلِ الْمُؤْمِنینَ بِاللهِ وَالمُصَدِّقِ لِرَسُولِهِ بِما جاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ.

أَوَ لَیْسَ حَمْزَةُ سَیِّدُ الشُّهَداءِ عَمَّ أَبی؟ أَوَلَیْسَ جَعْفَرُ الشَّهیدُ الطّیارُ ذُوالْجِناحَیْنِ عَمّی؟! أَوَ لَمْ یَبْلُغْکُمْ قَوْلٌ مُسْتَفیضٌ فیکُمْ: أَنَّ رَسُولَ اللهِ‏ صلی الله علیه وآله قالَ لی وَلِأَخی: هذان سیدا شباب أهل الجنة؟!. فَاِنْ صَدَّقْتُمُونی بِما أَقُولُ، وَ هُوَ الحَقُّ، فَوَاللهِ ما تَعَمَّدْتُ کِذْباً مُذْ عَلِمْتُ أَنَّ اللهَ یَمْقُتُ علَیْهِ أَهْلَهُ، وَ یَضُرُّ بِهِ مَنِ اخْتَلَقَهُ. وَ إنْ کَذَّبْتُمُونی فَاِنَّ فیکُمْ مَنْ إِنْ سَأَلُْتمُوهُ عَنْ ذلِکَ أَخْبَرَکُمْ، سَلُوا جابِرَ بْنَ عَبْدِاللهِ الأنْصاری، أَوْ أَبا سَعیدِ الْخُدْری، أَوْ سَهْلَ بْنَ سَعْدِ السَّاعِدی، أَوْ زَیْدَ بْنَ اَرْقَمَ، أَوْ أَنَسَ بْنَ مالِکٍ، یُخْبِرُوکُمْ أَنَّهُمْ سَمِعُوا هذِهِ الْمَقالَةَ مِنْ رَسُولِ‏اللهِ‏ صلی الله علیه وآله لی وَلِأَخی، أَفَما فی

هذا حاجِزٌ لَکُمْ عَنْ سَفْکِ دَمی؟!(3)

فَاِنْ کُنْتُمْ فی شَکٍّ مِنْ هذَا الْقَوْلِ، أَفَتَشُکُّونَ أَثَراً ما اِنّی اِبْنُ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ؟ فَوَاللهِ ما بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ اِبْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْری مِنْکُمْ وَلا مِنْ غَیْرِکُمْ، اَنَا ابْنُ بِنْتِ نَبِّیِکُمْ خاصَّةً. أَخْبِرُونی، أَتَطْلُبُونی بِقَتیلٍ مِنْکُمْ قَتَلْتُهُ؟ أَوْ مالٍ اِسْتَهْلَکْتُهُ؟ أَوْ بِقِصاصٍ مِنْ جَراحَةٍ؟ (فاخذوا لایکلّمونه. فنادی): یا شَبْثَ بْنَ رِبْعی، وَ یا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرٍ، وَ یا قَیْسَ بْنَ الْأشْعَثِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ الْحارِثِ، أَلَمْ تَکْتُبُوا اِلَیَّ: أَنْ قَدْ اَیْنَعَتِ الِّثمارُ وَاَخْضَرَّ الْجَنانُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ اِنَّما تَقْدُمُ عَلی جُنْدٍ لَکَ مُجَنَّدٌ، فَاَقْبِلْ؟!. قالوا له: لم نفعل!. فقال: سُبْحانَ اللهِ! بَلی وَاللهِ لَقَدْ فَعَلْتُمْ. ثمّ قال: أَیُّهَا النَّاسُ! اِذْکَرِهْتُمُونی فَدَعُونی اَنْصَرِفُ عَنْکُمْ اِلی مَأْمَنی مِنَ الْاَرْضِ!

فقال له قیس بن الاشعث: أولا تنزل علی حکم بنی عمّک! فإنّهم لن یروک إلاّ ما تحب، ولن یصل إلیک منهم مکروه!. أَنْتَ أَخُو أَخیکَ (محمد بن الاشعث) أَتُریدُ اَنْ یَطْلُبَکَ بَنُو هاشِمٍ بِأَکْثَرَ مِنْ دَمِ مُسْلِمِ بْنِ عَقیلٍ؟! لا وَاللهِ لا اُعْطیهِمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ، وَلا أَفِرُّ فِرارَ الْعَبیدِ! عِبادَاللهِ «اِنّی عُذْتُ بِرَبّی وَ رَبِّکُمْ اَنْ تَرْجُمُونِ»(4) «اَعُوذُ بِرَبیّ وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لایُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ «(5)

امام حسین‏ علیه السلام فرمود: (ای مردم! سخنم را بشنوید، و شتاب نکنید، تا شما را به آنچه وظیفه دارم پند و نصیحت کنم، تا عذری پیش من نداشته باشید. اگر شما با من به عدل و انصاف رفتار کنید خوشبخت و سعادتمند می‏شوید، اگر شما انصاف ندارید. رأی و اندیشه‏تان را با هم در میان بگذارید تا کردارتان موجب پریشانیتان نگردد، پس از شور و مشورت بدون هیچ انتظاری درباره من تصمیم بگیرید. زیرا خدائی که قرآن را فرستاده ولیّ من است و هم او بر بندگان صالح خود ولایت دارد(6) پس از ستایش پروردگار من تبار و نَسَبَم را باز می‏گویم و ببینید که من کیستم، و آنگاه به خویشتن باز گردید، و خودتان را سرزنش کنید، ببینید و بیاندیشید که آیا کشتن من و هتک احترام اهل‏بیت من، برایتان شایسته و زیبنده است؟

آیا من فرزند پیامبر شما نیستم؟ آیا من فرزند علی پسر عمو و وصیّ پیامبرتان نیستم؟ او که پیش از همگان بخدا ایمان آورد و به رسالت پیامبر گواهی داد، و هرچه از خدا بر او نازل می‏شد با جان و دل می‏پذیرفت. آیا حمزه سیّدالشّهداء عموی پدرم نیست؟ آیا جعفر طیّار که در بهشت با دو بال پرواز می‏کند عموی من نیست؟ آیا آنچه پیامبر درباره من و برادرم فرمود «این دو سرور جوانان بهشتند» بشما نرسیده است؟ حق این است که آنچه میگویم تصدیقم کنید، بخدا سوگند، چون میدانم که خداوند دروغگویان را دشمن میدارد هرگز دروغ نگفته‏ام. اگر گفته‏هایم را باور ندارید در بین شما کسانی هستند که حقیقت را بازگو کنند از آنان بپرسید.

از جابربن عبدالله انصاری بپرسید از ابوسعید خُدری، از سهل بن سعد ساعدی، از براء ابن عازب، از زید ابن أرقم، از انس بن مالک بپرسید. آنها بشما خواهند گفت که پیامبر درباره من و برادرم چه فرموده است؟ آیا سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی‏تواند مانع این باشد که خونم را نریزید؟(7) اگر شما در گفته‏های من شک دارید، اگر شما در اینکه من پسر پیامبر شما هستم تردید دارید، بخدا قسم یقین داشته باشید نه بین شما و نه در بین دیگران، نه در مشرق و نه در مغرب، اکنون جز من پسر دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وجود ندارد. وای بر شما! آیا کسی از شما را کشته‏ام که خون او را از من میخواهید؟ آیا مالی را از شما تباه کرده‏ام که به طلب آن برخاسته‏اید؟ آیا بر کسی از شما جراحتی وارد کرده‏ام که میخواهید قصاص کنید؟). (سپاهیان عراق ساکت ایستادند و هیچ سخنی نگفتند.) امام با صدای بلند فرمود: (ای شبث ابن ربعی، ای حجّار بن ابجر، ای قیس بن أشعث، و ای یزید بن حارث، آیا شما برای من ننوشتید که میوه‏ها رسیده و زمین‏ها سبز و خرّم شده است؟ همانا بسوی سپاهی می‏آیی که بخاطر تو مجهّز و آماده گشته است، پس هرچه زودتر بسوی کوفه عزیمت کن). «آنان گفتند نه، ما نامه‏ای ننوشته‏ایم».

امام‏ علیه السلام فرمود: (سبحان الله!! سوگند بخدا! شما این کار را انجام داده‏اید و به من نامه نوشتید، حال اگر از من کراهت دارید از سوی شما باز می‏گردم، و به وطن خود می‏روم.)

قیس بن أشعث در اینجا خطاب به امام حسین‏ علیه السلام گفت: چرا به دستور پسر عموهای خود «یزید و دیگر سران بنی امیّه» گردن نمی‏نهید،

آنها که با شما آنگونه که دوست دارید برخورد می‏کنند، و از آنها رفتار ناخوشایندی نخواهید دید. امام پاسخ داد: (تو برادر همان محمّد بن أشعث می‏باشی که خون مسلم بن عقیل را با نیرنگ ریخت، آیا از بنی هاشم بیش از خون مسلم می‏خواهی بریزی؟ نه سوگند بخدا! هرگز! من دست ذلّت به یزیدیان نخواهم داد و چون بردگان اعتراف به عجز نخواهم کرد. «و چون بردگان فرار نمی‏کنم.» ای بندگان خدا، بخدا پناه می‏برم که پروردگار من و شماست اگر عزم سنگسار کردن من داشته باشید و پناه می‏برم به پروردگار خودم و شما، از هر متکبّری که ایمان به روز قیامت ندارد.)

آنگاه امام حسین‏ علیه السلام بطرف خیمه‏ها برگشت و به عقبة بن سمعان دستور داد اسب سواری او را ببندد، امام میان یاران قرار گرفت، و یاران امام‏ علیه السلام در اطراف او حلقه زدند.


1) سوره یونس آیه71.

2) سوره اعراف آیه 196، تاریخ طبری ج7 ص328، کامل ابن أثیر ج3 ص287، ارشاد شیخ مفید ص234، مقتل الحسین خوارزمی ج1 ص 253.

3) انساب الاشراف ج3 ص188.

4) سوره دخان آیه20.

5) سوره غافر آیه 27.

6) سخن امام که به اینجا رسید صدای گریه خواهران و همسران بلندشد، امام حضرت عباس‏ علیه السلام را اشاره کرد تا زنان را ساکت کند، و زنان ساکت شدند.

7) سخن امام حسین که به اینجا رسید، شمر اهانت آمیز گفت، خودش نمی‏داند که چه می‏گوید! حبیب بن مظاهر جواب او را داد و گفت: تو خوب می‏دانی امّا خدا قلب تو را بر کُفر و گمراهی مهر کرده است.