جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آداب المجالسة والمعاشرة (آداب همنشینى و معاشرت‏)

زمان مطالعه: 28 دقیقه

5 / 1

حسن المعاشرة

3992. الأمالی للصدوق بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ لی: اعمَل بِفَرائِضِ اللّهِ تَکُن أتقَى النّاسِ، وَارضَ بِقَسمِ اللّهِ تَکُن أغنَى النّاسِ، وکُفَّ عَن مَحارِمِ اللّهِ تَکُن أورَعَ النّاسِ، و أحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَکَ تَکُن مُؤمِنا، و أحسِن مُصاحَبَةَ مَن صاحَبَکَ تَکُن مُسلِما.(1)

5 / 2

التحبب إلى الناس

3993. الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِاللّهِ عز و جل التَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ.(2)

5 / 1

حسن معاشرت‏

3992. الأمالى، صدوق به سندش، از امام حسین علیه السلام: جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به من فرمود: «به واجبات خدا عمل کن، پرهیزگارترینِ مردم مى‏شوى. به قسمت خدا راضى باش، توانگرترینِ مردم مى‏شوى. در برابر حرام‏هاى الهى خویشتندارى کن، پارساترینِ مردم مى‏شوى. با همسایه‏ات، خوب همسایه‏دارى کن، مؤمن خواهى بود. با همراهانت (یاران و دوستانت) نیکو رفتار کن، مسلمان خواهى بود».

5 / 2

دوستى با مردم‏

3993. الخصال به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اساس عقل، پس از ایمان به خداى عز و جل، دوستى با مردم است».

3994. تاریخ أصبهان بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: القَریبُ مَن قَرَّبَتهُ المَوَدَّةُ وإن بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالبَعیدُ مَن باعَدَتهُ المَوَدَّةُ وإن قَرُبَ نَسَبُهُ، ولا شَی‏ءَ أقرَبُ مِن یَدٍ إلى جَسَدٍ، وإنَّ الیَدَ إذا نَغِلَت(3) قُطِعَت، وإذا قُطِعَت حُسِمَت(4)(5)

3995. حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِاللّهِ التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ.(6)

5 / 3

صلة الناس

3996. نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: الصِّلَةُ نِعمَةٌ.(7)

3997. نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الصِّلَةُ رَحمَةٌ.(8)

3998. نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ أوصَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ.(9)

3999. نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه‌السلام فی خُطبَةٍ لَهُ: إنَّ أفضَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ،

3994. تاریخ أصبهان به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «نزدیک (خویشاوند)، آن است که دوستى، نزدیکش کرده باشد، هر چند نَسَبش دور باشد؛ و دور (غیر خویشاوند)، آن است که دوستى دورش کرده باشد، هر چند نسبش نزدیک باشد. هیچ چیز از دست به بدن، نزدیک‏تر نیست؛ ولى دست چون عفونت کند، قطعش مى‏کنند و چون قطعش کردند، بر جاى آن، داغ مى‏نهند».

3995. حلیة الأولیاء به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «سرلوحه خِرد، بعد از ایمان به خدا، دوستى با مردم است».

5 / 3

پیوند با مردم‏

3996. نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام: پیوند، نعمت است.

3997. نثر الدر از امام حسین علیه السلام: پیوند، رحمت است.

3998. نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام: کسى توانایى بیشترین پیوند را دارد که بتواند با کسى که با او قطع رابطه نموده، بپیوندد.

3999. نثرالدرّ از امام حسین علیه السلام، در سخنرانى‏اش: برترینِ مردم، کسى است که با آن دیگرى که از او گسسته، بپیوندد. ریشه‏ها در رُستنگاه خود هستند و شاخه‏ها بالا

وَالاصولُ عَلى مَغارِسِها فَفُروعُها تَسمو، فَمَن تَعَجَّلَ لِأَخیهِ خَیرا وَجَدَهُ إذا قَدِمَ عَلَیهِ غَدا، ومَن أرادَ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالى بِالصَّنیعَةِ إلى أخیهِ کافَأَهُ بِها وَقتَ حاجَتِهِ، وصَرَفَ عَنهُ مِن بَلاءِ الدُّنیا ما هُوَ أکثَرُ مِنهُ، ومَن نَفَّسَ کُربَةَ(10) مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللّهُ عَنهُ کُرَبَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، ومَن أحسَنَ أحسَنَ اللّهُ إلَیهِ، وَاللّهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ.(11)

5 / 4

معرفة الناس

4000. الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) عن جُعَید همدان: أتَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیهما السلام وعَلى صَدرِهِ سَکینَةُ بِنتُ حُسَینٍ علیه‌السلام فَقالَ: یا اختَ کَلبٍ!(12) خُذِی ابنَتَکِ عَنّی. فَساءَلَنی فَقالَ: أخبِرنی عَن شَبابِ العَرَبِ أو عَنِ العَرَبِ.

قالَ: قُلتُ: أصحابُ جُلاهَقاتٍ(13) ومَجالِسَ.

قالَ: فَأَخبِرنی عَنِ المَوالی.

قالَ: قُلتُ: آکِلُ رِبا، أو حَریصٌ عَلَى الدُّنیا.

قالَ: فَقالَ: إنّا للّهِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ، وَاللّهِ إنَّهُما لَلصِّنفانِ اللَّذانِ کُنّا نَتَحَدَّثُ أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالى یَنتَصِرُ بِهِما لِدینِهِ.

مى‏روند. پس هر کس امروز خیرى به برادرش برسانَد، فردا که بر او در آید، آن را مى‏یابد و هر کس از احسان به برادرش، [خشنودى‏] خداى تبارک و تعالى را بخواهد، هنگام نیازش برایش جبران مى‏کند و بیشتر از آنچه داده است، بلاى دنیا را از او مى‏گردانَد و هر کس غم مؤمنى را بزُداید، خداوند، غم‏هاى دنیا و آخرتش را از او مى‏زُداید و هر کس نیکى کند، خدا به او نیکى مى‏کند؛ و خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.

5 / 4

شناخت مردم‏

4000. الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) به نقل از جُعَید هَمْدان: نزد حسین بن على علیه‌السلام رفتم و سَکینه دخترش را بر سینه‏اش دیدم. حسین علیه‌السلام مادرِ سکینه را صدا زد و فرمود: «اى بانوى کَلبى!(14) دخترت را از من بگیر».

آن گاه از من چیزهایى پرسید و فرمود: «به من از وضعیت جوانان عرب یا از همه عرب، خبر ده».

گفتم: آنها اهل جُلّه بازى کردن(15) و دور هم نشستن هستند.

فرمود: «از غیر عرب‏ها بگو».

گفتم: یا رِباخوارند یا حریص بر دنیا.

فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». به خدا سوگند، اینها دو گروهى اند که مى‏گفتیم خداى تبارک وتعالى دینش را با آنها یارى مى‏دهد.

یا جُعَیدَ هَمدانَ! النّاسُ أربَعَةٌ: مِنهُم مَن لَهُ خُلُقٌ ولَیسَ لَهُ خَلاقٌ(16)، ومِنهُم مَن لَهُ خَلاقٌ ولَیسَ لَهُ خُلُقٌ، ومنِهُم مَن لَهُ خُلُقٌ وخَلاقٌ؛ وذاکَ أفضَلُ النّاسِ، ومِنهُم مَن لَیسَ لَهُ خُلُقٌ ولاخَلاقٌ؛ وذاکَ شَرُّ النّاسِ.(17)

4001. تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: الإِخوانُ أربَعَةٌ: فَأَخٌ لَکَ ولَهُ، و أخٌ لَکَ، و أخٌ عَلَیکَ، و أخٌ لا لَکَ ولا لَهُ.

فَسُئِلَ عَن مَعنى ذلِکَ، فَقالَ علیه السلام:

الأَخُ الَّذی هُوَ لَکَ ولَهُ: فَهُوَ الأَخُ الَّذی یَطلُبُ بِإِخائِهِ بَقاءَ الإِخاءِ، ولا یَطلُبُ بِإِخائِهِ مَوتَ الإِخاءِ، فَهذا لَکَ ولَهُ؛ لِأَ نَّهُ إذا تَمَّ الإِخاءُ طابَت حَیاتُهُما جَمیعا، وإذا دَخَلَ الإِخاءُ فی حالِ التَّناقُضِ(18) بَطَلَ جَمیعا.

وَالأَخُ الَّذی هُوَ لَکَ: فَهُوَ الأَخُ الَّذی قَد خَرَجَ بِنَفسِهِ عَن حالِ الطَّمَعِ إلى حالِ الرَّغبَةِ، فَلَم یَطمَع فِی الدُّنیا إذا رَغِبَ فِی الإِخاءِ، فَهذا موفِرٌ عَلَیکَ بِکُلِّیَّتِهِ.

وَالأَخُ الَّذی هُوَ عَلَیکَ: فَهُوَ الأَخُ الَّذی یَتَرَبَّصُ بِکَ الدَّاوئِرَ، ویُغشِی السَّرائِرَ، ویَکذِبُ عَلَیکَ بَینَ العَشائِرِ، ویَنظُرُ فی وَجهِکَ نَظَرَ الحاسِدِ، فَعَلَیهِ لَعنَةُ الواحِدِ.

وَالأَخُ الَّذی لا لَکَ ولا لَهُ: فَهُوَ الَّذی قَد مَلَأَهُ اللّهُ حُمقا فَأَبعَدَهُ سُحقا، فَتَراهُ یُؤثِرُ نَفسَهُ عَلَیکَ، ویَطلُبُ شُحّا ما لَدَیکَ.(19)

اى جُعَیدِ هَمْدان! مردم، چهار دسته اند: برخى اخلاق دارند و بهره‏اى [از دین و آخرت‏] ندارند؛ برخى این بهره را دارند و اخلاق خوشى ندارند؛ و برخى هر دو را دارند که برترینِ مردم اند؛ و برخى هیچ کدام را ندارند که اینها بدترینِ مردم اند».

4001. تحف العقول: امام حسین علیه‌السلام فرمود: «برادران، چهار دسته‏اند: برادرى براى تو و خودش، برادرى براى تو، برادرى علیه تو، و برادرى نه براى تو و نه براى خودش».

معناى این سخن را از ایشان پرسیدند. فرمود: «برادرى که براى تو و براى خود است، همان برادرى است که خواهان دوام برادرى است و با آن، نابودىِ برادرى را نمى‏جوید. این، براى تو و خویش است؛ چون اگر این برادرى کامل شود، زندگى هر دو، آسوده خواهد بود و اگر از میان برود [و یا سست گردد]، خوشى هر دو از میان مى‏رود.

برادرى که براى توست، همان برادرى است که خویشتن را از بند طمع، رهانده و به رغبت گراییده و چون در برادرى رغبت ورزد، به دنیا طمع نکند و این، به تمام و کمال، براى توست.

برادرى که علیه توست، همان برادرى است که پیشامدهاى روزگار را بر تو انتظار مى‏کشد و [کینه‏هاى‏] درون را مى‏پوشانَد و میان مردم بر تو دروغ مى‏بندد و به دیده حسد به سیماى تو مى‏نگرد، و بر اوست لعنت خداى یکتا.

برادرى که نه براى توست و نه براى خود، کسى است که خدا از حماقت، آکنده‏اش کرده و او را از خود، دور کرده است. پس او را مى‏بینى که خود را بر تو ترجیح مى‏دهد و از سرِ بخل و آز، آنچه را تو دارى، مى‏طلبد».

5 / 5

معرفة الأصدقاء

4002. نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن أحَبَّکَ نَهاکَ، ومَن أبغَضَکَ أغراکَ.(20)

4003. تاریخ الیعقوبی: قالَ بَعضُهُم: سَمِعتُ الحُسَینَ علیه‌السلام یَقولُ: المَعونَةُ صَداقَةٌ.(21)

4004. بُغیة الطلب فی تاریخ حلب عن أحمد بن أبی القاسم عن أبیه: کَتَبَ أخٌ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام إلَى الحُسَینِ علیه‌السلام کِتابا یَستَبطِئُهُ فی مُکاتَبَتِهِ، قالَ: فَکَتَبَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام:

یا أخی! لَیسَ تَأکیدُ المَوَدَّةِ بِکَثرَةِ المُزاوَرَةِ، ولا بِمُواتَرَةِ(22) المُکاتَبَةِ، ولکِنَّها فِی القَلبِ ثابِتَةٌ، وعِندَ النَّوازِلِ(23) مَوجودَةٌ.(24)

5 / 6

زیارة الإخوان

4005. الاختصاص بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام عن النبیّ صلى الله علیه و آله: حَدَّثَنی جَبرَئیلُ أنَّ اللّهَ عز و جل أهبَطَ مَلَکا إلَى الأَرضِ، فَأَقبَلَ ذلِکَ المَلَکُ یَمشی حَتّى وَقَعَ إلى بابِ دارِ رَجُلٍ، فَإِذا رَجُلٌ یَستَأذِنُ عَلى بابِ الدّارِ.

فَقالَ لَهُ المَلَکُ: ما حاجَتُکَ إلى رَبِّ هذِهِ الدّارِ؟

قالَ: أخٌ لی مُسلِمٌ زُرتُهُ فِی اللّهِ.

قالَ: وَاللّهِ ما جاءَ بِکَ إلّا ذاکَ؟!

قالَ: ما جاءَنی إلّا ذاکَ.

5 / 5

شناخت دوستان‏

4002. نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام: هر کس دوستت دارد، تو را [از کار زشت‏] باز مى‏دارد و هر کس دشمنت دارد، تو را [به آن‏] بر مى‏انگیزد.

4003. تاریخ الیعقوبى: کسى گفت: شنیدم که حسین علیه‌السلام مى‏فرمود: «یاورى، دوستى راستین است».

4004. بُغیَة الطلب فى تاریخ حلب به نقل از احمد بن ابى القاسم، از پدرش: یکى از برادران حسین علیه‌السلام به او نامه نوشت و از دیر نامه نوشتن او گلایه کرد. حسین علیه‌السلام به او نوشت: «برادر من! استوار کردن دوستى، به فراوانىِ دیدار و نامه‏نگارىِ پى در پى نیست؛ بلکه دوستى در دل پا بر جاست و در سختى‏ها بروز مى‏کند».

5 / 6

دیدار برادران‏

4005. الإختصاص به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله از جبرئیل علیه‌السلام برایم نقل کرد که خداوند عز و جل، فرشته‏اى را بر زمین فرود آورد. آن فرشته رفت تا به خانه مردى رسید که کسى بر درگاه آن ایستاده بود و اجازه ورود مى‏خواست. فرشته به او گفت: با صاحب این خانه، چه کار دارى؟

مرد گفت: برادر مسلمان من است که براى خدا به دیدارش آمده‏ام.

فرشته گفت: تو را به خدا، جز براى این نیامده‏اى؟!

گفت: جز براى این نیامده‏ام.

قالَ: فَإِنّی رَسولُ اللّهِ إلَیکَ، وهُوَ یُقرِئُکَ السَّلامَ ویَقولُ: وَجَبَت لَکَ الجَنَّةُ.

قالَ: فَقالَ: إِنَّ اللّهَ تَعالى یَقولُ: ما مِن مُسلِمٍ زارَ مُسلِما فَلَیسَ إیّاهُ یَزورُ بَل إیّایَ یَزورُ، وثَوابُهُ عَلَیَّ الجَنَّةُ.(25)

5 / 7

من ینبغی مجالسته‏

4006. تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: مِن دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ، الجُلوسُ إلى أهلِ العُقولِ.(26)

5 / 8

من لا ینبغی مجالسته‏

4007. نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: مُجالَسَةُ أهلِ الفِسقِ ریبَةٌ.(27)

4008. نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: مُجالَسَةُ الدُّناةِ شَرٌّ.(28)

4009. کنز العمّال بإسناده عن الحسین: إنَّ علیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیهما السلام سَمِعَ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ لِأَبی امامَةَ الباهِلِیِّ: لا تُجالِس قَدَرِیّا ولا مُرجِئا ولا خارِجِیّا(29)؛ إنَّهُم یُکفِئونَ‏

گفت: من، فرستاده خدا به سوى تو هستم. خدا به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: «بهشت، برایت واجب شد».

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «خداوند متعال مى‏فرماید: «وقتى مسلمانى به دیدار مسلمانى مى‏رود، فقط او را دیدار نمى‏کند؛ بلکه مرا دیدار مى‏کند و پاداشش نزد من، بهشت است»».

5 / 7

آن که سزاوار همنشینى است‏

4006. تحف العقول از امام حسین علیه السلام: از عوامل مقبولیّت [در بین مردم‏]، نشستن با خردمندان است.

5 / 8

آن که سزاوار همنشینى نیست‏

4007. نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام: همنشینى با فاسقان، تردید برانگیز است.

4008. نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام: همنشینى با افراد پَست، شرارت [آفرین‏](30) است.

4009. کنز العمّال به سندش، از امام حسین علیه السلام: [پدرم‏] على بن ابى طالب علیه‌السلام شنید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به ابو امامه باهِلى مى‏فرماید: «با قَدَرى و مُرجِئى و خارجى(31)، همنشین مشو

الدّینَ کَما یُکفَأُ الإِناءُ، ویَغلونَ کَما غَلَتِ الیَهودُ وَالنَّصارى، ولِکُلِّ امَّةٍ مَجوسٌ ومَجوسُ هذِهِ الامَّةِ القَدَرِیَّةُ فَلا تُشَیِّعوهُم، ألا إنَّهُم یُمسَخونَ قِرَدَةً وخَنازیرَ، ولَولا ما وَعَدَنی رَبّی ألّا یَکونَ فی امَّتی خَسفٌ لَخُسِفَ بِهِم فِی الحَیاةِ الدُّنیا.(32)

5 / 9

مرضاة الخلق وسخط الخالق‏

4010. الأمالی للصدوق عن یحیى بن أبی القاسم عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه علیهم السلام: کَتَبَ رَجُلٌ إلَى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام: یا سَیِّدی! أخبِرنی بِخَیرِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ.

فَکَتَبَ إلَیهِ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ. أمّا بَعدُ، فَإِنَّهُ مَن طَلَبَ رِضَا اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ امورَ النّاسِ، ومَن طَلَبَ رِضَا النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ إلَى النّاسِ، وَالسَّلامُ.(33)

4011. الفتوح بَعدَ ذِکرِ کِتابِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ إلَى الحُسَینِ علیه‌السلام یَطلُبُ مِنهُ أن یَرجِعَ إلى حُکمِهِ وحُکمِ یَزیدَ: فَلَمّا وَرَدَ الکِتابُ قَرَأَهُ الحُسَینُ علیه‌السلام ثُمَّ رَمى بِهِ، ثُمَّ قالَ:

لا أفلَحَ قَومٌ آثَروا مَرضاةَ أنفُسِهِم عَلى مَرضاةِ الخالِقِ.(34)

که آنان، دین را همانند ظرف وارونه، و همانند یهود و نصارا، افراط و غُلُوْ مى‏کنند. هر امّتى، مَجوسى دارد و مجوس این امّت، قَدَریّه هستند. به تشییع جنازه آنان نروید که آنان به میمون و خوک، مَسخ مى‏شوند. اگر وعده پروردگارم نبود که در امّتم فرو کشیدن زمین نیست، بى‏گمان، در همین زندگى دنیا، به زمین فرو مى‏رفتند.

5 / 9

جلب رضایت مردم با نارضایى آفریدگار

4010. الأمالى، صدوق به نقل از یحیى بن ابى القاسم، از امام صادق، از امام باقر، از امام زین العابدین علیهم السلام: مردى به حسین بن على علیه‌السلام نوشت: «سَرور من! مرا از خیر دنیا و آخرت، آگاه کن».

ایشان به او نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد، هر کس رضایت خدا را بجوید، هر چند مردم را خوش نیاید، خداوند، امور مردم را [که از ناحیه آنان، او را تهدید مى‏کنند،] کفایت مى‏کند و هر کس رضایت مردم را با ناراضى کردن خدا بطلبد، خدا او را به مردم، وا مى‏گذارد. والسّلام!».

4011. الفتوح پس از یاد کردِ نامه عبید اللّه بن زیاد به امام حسین علیه‌السلام که از ایشان خواسته بود به حکم او و یزید، گردن نهد: چون نامه آمد، حسین علیه‌السلام آن را خواند و به کنار افکند و سپس فرمود: «قومى که رضایت خود را بر رضایت آفریدگار، مقدّم بدارند، رستگار نمى‏شوند».

5 / 10

الحذر عما یعتذر منه‏

4012. تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إیّاکَ وما تَعتَذِرُ مِنهُ؛ فَإِنَّ المُؤمِنَ لا یُسی‏ءُ ولا یَعتَذِرُ، وَالمُنافِقُ کُلَّ یَومٍ یُسی‏ءُ ویَعتَذِرُ.(35)

5 / 11

قبول العذر

4013. نظم درر السمطین عن الإمام الحسین علیه السلام: لَو شَتَمَنی رَجُلٌ فی هذِهِ الاذُنِ و أومى إلَى الیُمنى وَاعتَذَرَ لی فِی الاخرى لَقَبِلتُ ذلِکَ مِنهُ، وذلِکَ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه‌السلام حَدَّثَنی أنَّهُ سَمِعَ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ: «لا یَرِدُ الحَوضَ مَن لَم یَقبَلِ العُذرَ مِن مُحِقٍّ أو مُبطِلٍ».(36)

5 / 12

رب ذنب أحسن من الاعتذار منه‏

4014. نزهة الناظر: تَذاکَروا عِندَهُ [الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام‏] اعتِذارَ عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ مِن مَشهَدِهِ بِصِفّینَ، فَقالَ علیه السلام: رُبَّ ذَنبٍ أحسَنُ مِنَ الاعتِذارِ مِنهُ.(37)

راجع: ص 256 (الفصل الثامن/ طاعة المخلوق عصیاناً للخالق).

5 / 13

شرکاء الهدیة

4015. المطالب العالیة عن الحسین بن علیّ علیهما السلام عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن أتَتهُ هَدِیَّةٌ وعِندَهُ قَومٌ‏

5 / 10

پرهیز از آنچه موجب عذرخواهى مى‏شود

4012. تحف العقول از امام حسین علیه السلام: از آنچه موجب عذرخواهى مى‏شود، بپرهیز که مؤمن، نه بد مى‏کند و نه عذر مى‏خواهد و منافق، هر روز بد مى‏کند و عذر مى‏آورد.

5 / 11

پذیرش عذر

4013. نظم دُرَر السِّمطَین از امام حسین علیه السلام: اگر مردى در این گوش راستم دشنامم دهد و در گوش دیگرم از من عذر بخواهد، از او مى‏پذیرم؛ زیرا امیر مؤمنان على بن ابى طالب علیه‌السلام برایم گفت که شنیده است جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: «به حوض [کوثر] درنمى‏آید آن که عذر را نپذیرد؛ عذرآورنده، مُحق باشد یا مقصّر».

5 / 12

عذر بدتر از گناه‏

4014. نزهة الناظر: نزد امام حسین علیه‌السلام عذرتراشى عبد اللّه بن عمرو بن عاص را براى عدم حضورش در جنگ صفّین، نقل کردند. امام حسین علیه‌السلام فرمود: «بسى گناه که از عذرش نیکوتر است!».(38)

ر. ک: ص 257 (فصل هشتم/ فرمان‏بُردارى از آفریده، با نافرمانى از آفریدگار)

5 / 13

شریکان هدیه‏

4015. المطالب العالیة از امام حسین علیه السلام، از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اگر براى کسى که با عدّه‏اى‏

جُلوسٌ، فَهُم شُرَکاؤُهُ فیها.(39)

5 / 14

نفقة العرض‏

4016. تهذیب الکمال عن ابن عون عن الحسین علیه السلام: إنَّ خَیرَ المالِ ما وَقَى العِرضَ(40)(41)

4017. مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا عن إسماعیل بن یسار: لَقِیَ الفَرَزدَقُ حُسَینا علیه‌السلام بِالصِّفاحِ(42)، فَأَمَرَ لَهُ‏الحُسَینُ علیه‌السلام بِأَربَعِمِئَةِ دینارٍ.

فَقیلَ: یا أبا عَبدِ اللّهِ! أعطَیتَ شاعِرا مُبتَهِرا(43) أربَعَمِئَةِ دینارٍ؟!

فَقالَ: إنَّ مِن خَیرِ مالِکَ ما وَقَیتَ بِهِ عِرضَکَ.(44)

5 / 15

برکة المشورة

4018. الهدایة الکبرى عن سیف بن عمیرة التمّار عن أبی عبد اللّه الصادق علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ مِن مَوالی‏

نشسته بود، هدیه‏اى آوردند، همنشینانش در آن هدیه، شریک اویند.(45)

5 / 14

هزینه حفظ آبرو

4016. تهذیب الکمال به نقل از ابن عون، از امام حسین علیه السلام: بهترین دارایى، آن است که آبرو با آن حفظ مى‏شود.

4017. مکارم الأخلاق، ابن ابى الدنیا به نقل از اسماعیل بن یسار: فَرَزدَق، امام حسین علیه‌السلام را در صَفاح(46) دید. امام حسین علیه‌السلام فرمان داد تا چهارصد دینار به او بدهند.

به امام حسین علیه‌السلام گفتند: به شاعرى دروغباف، چهارصد دینار مى‏بخشى؟

فرمود: «از بهترین دارایى‏هایت، آن است که آبرویت را بِدان، محفوظ مى‏دارى».

5 / 15

برکت مشورت‏

4018. الهدایة الکبرى به نقل از سیف بن عَمیره تمّار، از امام صادق علیه السلام: مردى از

أبی عَبدِ اللّهِ الحُسَینِ علیه‌السلام یُشاوِرُهُ فِی امرَأَةٍ یَتَزَوَّجُها، فَقالَ لَهُ علیه السلام: لا احِبُّ لَکَ أن تَتَزَوَّجَها؛ فَإِنَّهَا امرَأَةٌ مَشؤومَةٌ.

وکانَ الرَّجُلُ مُحِبّا لَهُ، ذو مالٍ کَثیرٍ، فَخالَفَ مَولانَا الحُسَینَ علیه‌السلام وتَزَوَّجَها، فَلَم تَلبَث مَعَهُ إلّا قَلیلًا حَتّى أتلَفَ اللّهُ مالَهُ ورَکِبَهُ دَینٌ، وماتَ أخٌ لَهُ کانَ أحَبَّ النّاسِ إلَیهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام: لَقَد أشَرتُ عَلَیکَ ما هُوَ خَیرٌ لَکَ مِنها و أعظَمُ بَرَکَةً، فَخَلَّى الرَّجُلُ سَبیلَها.

فَقالَ [علیه السلام‏]: عَلَیکَ بِفُلانَةَ. فَتَزَوَّجَها، فَما خَرَجَت سَنَتُهُ حَتّى أخلَفَ اللّهُ عَلَیهِ مالَهُ وحالَهُ ووَلَدَت لَهُ غُلاما، ورَأى مِنها ما یُحِبُّ فی تِلکَ السَّنَةِ.(47)

5 / 16

استخارة الله عزوجل‏

4019. تاریخ الطبری عن عقبة بن سمعان: خَرَجنا فَلَزِمنَا الطَّریقَ الأَعظَمَ… فَاستَقبَلَنا عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ، فَقالَ لِلحُسَینِ علیه السلام: جُعِلتُ فِداکَ! أینَ تُریدُ؟

قالَ: أمَّا الآنَ فَإِنّی اریدُ مَکَّةَ، و أمّا بَعدَها فَإِنّی أستَخیرُ اللّهَ.

قالَ: خارَ اللّهُ لَکَ، وجَعَلَنا فِداکَ!(48)

4020. الفتوح: فَبَینَمَا الحُسَینُ علیه‌السلام کَذلِکَ بَینَ المَدینَةِ ومَکَّةَ، إذَا استَقبَلَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ العَدَوِیُّ، فَقالَ: أینَ تُریدُ أبا عَبدِ اللّهِ جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ؟

وابستگان ابا عبد اللّه الحسین علیه‌السلام براى مشورت در ازدواج با زنى نزد ایشان آمد. حسین علیه‌السلام به او فرمود: «من دوست ندارم با او ازدواج کنى؛ زیرا او زنى نامیمون است».

مرد که آن زن را دوست داشت و ثروتمند هم بود، با مولایمان حسین علیه‌السلام مخالفت کرد و با او ازدواج کرد؛ امّا طولى نکشید که دارایى‏اش را از دست داد و بدهکار شد و برادرش هم که محبوب‏ترین افراد نزد او بود، در گذشت.

حسین علیه‌السلام به او فرمود: «من، بهتر و بابرکت‏تر از او را به تو نشان دادم».

مرد، آن زن را رها نمود. حسین علیه‌السلام فرمود: «با فلان زن، ازدواج کن».

آن مرد هم با او ازدواج کرد و یک سال نگذشت که خدا، دارایى و وضعیتش را به حال اوّل باز گردانْد و بچّه‏دار شد و آنچه دوست داشت، در آن سال از آن زن دید.

5 / 16

درخواست خیر از خداوند

4019. تاریخ الطبرى به نقل از عُقْبة بن سَمعان: بیرون آمدیم و در شاه‏راه اصلى حرکت کردیم…. عبد اللّه بن مطیع به پیشواز ما آمد و به حسین علیه‌السلام گفت: فدایت شوم! کجا مى‏خواهى بروى؟

فرمود: «اکنون، قصد مکّه دارم؛ امّا پس از آن، خیرم را از خدا مى‏خواهم».

عبد اللّه گفت: خدا برایت خیر بخواهد و ما را فدایت کند!

4020. الفتوح: هنگامى که حسین علیه‌السلام در راه مدینه و مکّه بود، عبد اللّه بن مطیع عَدَوى به استقبالش آمد و گفت: اى ابا عبد اللّه! فدایت شوم! کجا مى‏روى؟

قالَ: أمّا فی وَقتی هذا اریدُ مَکَّةَ، فَإِذا صِرتُ إلَیهَا استَخَرتُ اللّهَ تَعالى فی أمری بَعدَ ذلِکَ.(49)

4021. الفتوح: خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه‌السلام مِن مَنزِلِهِ ذاتَ لَیلَةٍ و أتى إلى قَبرِ جَدِّهِ صلى الله علیه و آله… و أرسَلَ الوَلیدُ بنُ عُتبَةَ إلى مَنزِلِ الحُسَینِ علیه‌السلام لِیَنظُرَ هَل خَرَجَ مِنَ المَدینَةِ أم لا، فَلَم یُصِبهُ فی مَنزِلِهِ، فَقالَ: الحَمدُ للّهِ الَّذی لَم یُطالِبنِی اللّهُ عز و جل بِدَمِهِ وظَنَّ أنَّهُ خَرَجَ مِنَ المَدینَةِ. قالَ: ورَجَعَ الحُسَینُ علیه‌السلام إلى مَنزِلِهِ مَعَ الصُّبحِ.

فَلَمّا کانَتِ اللَّیلَةُ الثّانِیَةُ خَرَجَ إلَى القَبرِ أیضا فَصَلّى رَکعَتَینِ، فَلَمّا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ جَعَلَ یَقولُ: اللّهُمَّ إنَّ هذا قَبرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله و أنَا ابنُ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، وقَد حَضَرَنی مِنَ الأَمرِ ما قَد عَلِمتَ، اللّهُمَّ وإنّی احِبُّ المَعروفَ و أکرَهُ المُنکَرَ، و أنَا أسأَلُکَ یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ بِحَقِّ هذَا القَبرِ ومَن فیهِ مَا اختَرتَ(50) مِن أمری هذا ما هُوَ لَکَ رِضىً.(51)

5 / 17

ادب التکلم‏

4022. کنز الفوائد عن الإمام الحسین علیه‌السلام أنَّهُ قالَ یَوما لِابنِ عَبّاسٍ: لا تَکَلَّمَنَّ فیما لا یَعنیکَ؛ فَإِنَّنی أخافُ عَلَیکَ فیهِ الوِزرَ، ولا تَکَلَّمَنَّ فیما یَعنیکَ حَتّى تَرى‏

فرمود: «اکنون، قصد مکّه دارم؛ امّا چون به آن جا رسیدم، خیر و صلاح کارم پس از آن را از خداى متعال مى‏طلبم».

4021. الفتوح: حسین علیه‌السلام شبى از خانه‏اش بیرون آمد و به نزد قبر جدّش [پیامبر خدا صلى الله علیه و آله‏] رفت…. ولید بن عُتبه، کسى را به [درِ] خانه حسین علیه‌السلام فرستاده بود تا ببیند آیا از مدینه خارج شده است یا نه؟ او را در خانه‏اش نیافت. [ولید] گفت: ستایش، خداى را که در باره خون او، مورد بازخواست قرار نگرفتم.

ولید، پنداشته بود که حسین علیه‌السلام از مدینه بیرون رفته است؛ امّا حسین علیه‌السلام صبح به خانه‏اش باز گشت.

او شب دوم، دوباره به سوى قبر [پیامبر صلى الله علیه و آله‏] رفت و دو رکعت نماز خواند و چون نمازش را به پایان برد، چنین گفت: «خدایا! این، قبر پیامبرت محمّد صلى الله علیه و آله است و من، پسر دختر محمّدم و مى‏دانى که چه برایم پیش آمده است. خدایا! من، نیکى را دوست دارم و زشتى را ناپسند مى‏دارم. اى بِشْکوهِ بزرگ! من از تو، به حقّ این قبر و آن که در آن مدفون است، مى‏خواهم که در این کار، همان چیزى را برایم برگزینى که خشنودى تو در آن است».

5 / 17

ادب سخن گفتن‏

4022. کنز الفوائد از امام حسین علیه السلام، خطاب به ابن عبّاس: در آنچه به کارت نمى‏آید، سخن مگو که من از گرانىِ بار آن بر تو مى‏ترسم و در آنچه به کارَت مى‏آید هم سخن مگو تا آن که براى سخنت، جایى مناسب ببینى. بسى گوینده به حق را [چون نابه‏جا

لِلکَلامِ مَوضِعا، فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ قَد تَکَلَّمَ بِالحَقِّ فَعیبَ. ولا تُمارِیَنَّ(52) حَلیما ولا سَفیها؛ فَإِنَّ الحَلیمَ یَقلیکَ(53)، وَالسَّفیهَ یُردیکَ(54) ولا تَقولَنَّ فی أخیکَ المُؤمِنِ إذا تَوارى عَنکَ إلّا مِثلَ ما تُحِبُّ أن یَقولَ فیکَ إذا تَوارَیتَ عَنهُ. وَاعمَل عَمَلَ رَجُلٍ یَعلَمُ أنَّهُ مَأخوذٌ بِالإِجرامِ، مَجزِیٌّ بِالإِحسانِ، وَالسَّلامُ.(55)

4023. الأمالی للصدوق بإسناده عن سیّد الشهداء الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: مَرَّ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه‌السلام بِرَجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضولِ الکَلامِ، فَوَقَفَ عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ: إنَّکَ تُملی عَلى حافِظَیکَ(56) کِتابا إلى رَبِّکَ، فَتَکَلَّم بِما یَعنیکَ ودَع ما لا یَعنیکَ.(57)

5 / 18

ادب التعزیة والتهنئة

4024. تاریخ أصبهان عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین علیه السلام: کانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله إذا عَزّى قالَ: «آجَرَکُمُ اللّهُ ورَحِمَکُم»، وإذا هَنَّأَ قالَ: «بارَکَ اللّهُ لَکُم وبارَکَ عَلَیکُم».(58)

5 / 19

ادب إجابة الدعوة

4025. دعائم الإسلام: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام أنَّهُ رَأى رَجُلًا دُعِیَ إلَى طَعامٍ، فَقالَ لِلَّذی‏

گفت،] عیبناک نمودند. با بردبار و نابخرد مستیز، که بردبار، تو را دشمن مى‏دارد و نابِخرد، به سقوطت مى‏کشد. در پشت سرِ برادر مؤمنت چیزى مگو، جز مانند آنچه دوست دارى او در پشتِ سر تو بگوید و به گونه کسى عمل کن که مى‏داند به سبب جرم‏هایش، دستگیر و به نیکى‏هایش، پاداش داده مى‏شود. والسّلام!».

4023. الأمالى، صدوق به سندش، از امام حسین علیه السلام: امیر مؤمنان على بن ابى طالب علیه‌السلام بر مردى زیاده‏گو گذشت. کنار او ایستاد و فرمود: «تو نوشته‏اى را به سوى پروردگارت بر دو فرشته نگهبانت املا مى‏کنى. پس آنچه را به کارت مى‏آید، بگو و آنچه را به کارت نمى‏آید، وا بگذار».

5 / 18

آداب تسلیت و تهنیت‏

4024. تاریخ أصبهان به نقل از فاطمه دختر امام حسین، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، چون تسلیت مى‏گفت، مى‏فرمود: «خداوند، پاداشتان دهد و رحمتتان کند!» و چون تهنیت مى‏گفت، مى‏فرمود: «خداوند، برایتان مبارک گرداند و مبارکتان باد!».

5 / 19

ادب پاسخ دادن به دعوت‏

4025. دعائم الإسلام: حسین بن على علیه‌السلام دید مردى به غذا دعوت شد، امّا به دعوت کننده خود گفت: مرا عفو کن.

دَعاهُ: أعفِنی، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: قُم؛ فَلَیسَ فِی الدَّعوَةِ عَفوٌ، وإن کُنتَ مُفطِرا فَکُل، وإن کُنتَ صائِما فَبارِک.(59)

5 / 20

ادب مواجهة الحکیم والسفیه‏

4026. الأمالی للطوسی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: غَریبَتانِ: کَلِمَةُ حِکمَةٍ مِن سَفیهٍ(60) فَاقبَلوها، وکَلِمَةُ سَفَهٍ مِن حَکیمٍ فَاغفِروها؛ فَإِنَّهُ لا حَلیمَ إلّا ذو عَثرَةٍ، ولا حَکیمَ إلّا ذو تَجرِبَةٍ.(61)

5 / 21

ادب نقل الحدیث‏

4027. الفردوس عن الحسین بن علیّ علیهما السلام عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله: حَدِّثُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ، ولا تُحَدِّثوهُم بِما یُنکِرونَ فَیُکَذِّبونَ اللّهَ ورَسولَهُ.(62)

5 / 22

ادب عشرة الملوک‏

4028. أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام: لا تَصِفَنَّ لِمَلِکٍ دَواءً؛ فَإِن نَفَعَهُ لَم یَحمَدکَ، وإن ضَرَّهُ اتَّهَمَکَ.(63)

امام حسین علیه‌السلام فرمود: «برخیز، که هیچ عذرى براى نپذیرفتن دعوت، روا نیست. اگر روزه نیستى، بخور و اگر روزه دارى، [با دعایت،] برکت ده».

5 / 20

ادب روبه‏رو شدن با دانا و کم‏خِرد

4026. الأمالى، طوسى به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «دو چیز، نادر است: سخن حکیمانه از کم‏خِرد، پس آن را بپذیرید؛ و سخن سفیهانه از فرزانه، پس آن را بپوشانید، که هیچ بردبارى بى‏لغزش و هیچ دانایى بدون تجربه (خطا) نیست».

5 / 21

ادب نقل حدیث‏

4027. الفردوس از امام حسین علیه السلام، از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: حدیثى را به مردم بگویید که مى‏شناسند (باور مى‏کنند). حدیثى را به آنان مگویید که انکار نمایند و خدا و پیامبرش را تکذیب کنند.

5 / 22

ادب معاشرت با فرمان‏روایان‏

4028. أعلام الدین از امام حسین علیه السلام: دارویى را براى فرمان‏روا توصیف مکن که اگر به او سود رسانَد، تو را نمى‏ستاید و اگر به او زیان رسانَد، تو را متّهم مى‏دارد.

5 / 23

ادب المسألة

4029. تحف العقول: أتاهُ [الحُسَینَ علیه السلام‏] رَجُلٌ فَسَأَلَهُ، فَقالَ علیه السلام: إنَّ المَسأَلَةَ لا تَصلُحُ إلّا فی غُرمٍ(64) فادِحٍ، أو فَقرٍ مُدقِعٍ(65)، أو حَمالَةٍ(66) مُفظِعَةٍ.(67)

5 / 24

ادب قضاء حاجة المؤمن‏

4030. تحف العقول: جاءَهُ [الحُسَینَ علیه السلام‏] رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ یُریدُ أن یَسأَلَهُ حاجَةً، فَقالَ علیه السلام: یا أخَا الأَنصارِ صُن وَجهَکَ عَن بِذلَةِ المَسأَلَةِ، وَارفَع حاجَتَکَ فی رُقعَةٍ، فَإِنّی آتٍ فیها ما سارَّکَ إن شاءَ اللّهُ.

فَکَتَبَ: یا أبا عَبدِ اللّهِ، إنَّ لِفُلانٍ عَلَیَّ خَمسَمِئَةِ دینارٍ، وقَد ألَحَّ بی، فَکَلِّمهُ یُنظِرنی إلى مَیسَرَةٍ.

فَلَمّا قَرَأَ الحُسَینُ علیه‌السلام الرُّقعَةَ، دَخَلَ إلى مَنزِلِهِ فَأَخرَجَ صُرَّةً فیها ألفُ دینارٍ، وقالَ علیه‌السلام لَهُ:

أمّا خَمسُمِئَةٍ فَاقضِ بِها دَینَکَ، و أمّا خَمسُمِئَةٍ فَاستَعِن بِها عَلى دَهرِکَ. ولا تَرفَع حاجَتَکَ إلّا إلى أحَدِ ثَلاثَةٍ: إلى ذی دینٍ، أو مُرُوَّةٍ، أو حَسَبٍ؛ فَأَمّا ذُو الدّینِ فَیَصونُ دینَهُ، و أمّا ذُو المُرُوَّةِ فَإِنَّهُ یَستَحیی لِمُرُوَّتِهِ، و أمّا ذُو الحَسَبِ فَیَعلَمُ أنَّکَ لَم‏

5 / 23

ادب درخواست‏

4029. تحف العقول: مردى نزد امام حسین علیه‌السلام آمد و درخواستى کرد. امام علیه‌السلام فرمود: «درخواست، جز در سه حالت، شایسته نیست: بدهى سنگین، فقرى که انسان را به خاک سیاه بنشاند، و تاوانِ فراوان».

ادب برآوردن حاجت مؤمن‏

4030. تحف العقول: مردى انصارى نزد امام حسین علیه‌السلام آمد و خواست تا حاجت خود را مطرح کند. امام علیه‌السلام فرمود: «اى برادر انصارى! آبروى خود را از خوارىِ درخواست کردن، نگاه دار و حاجتت را در برگه‏اى بنویس که من، در این باره کارى مى‏کنم که اگر خدا بخواهد، شادمانت کند».

آن مرد نوشت: «اى ابا عبد اللّه! فلان کس، پانصد دینار از من بستانکار است و به من فشار مى‏آورد. پس با او گفتگو کن که تا زمانِ توانایى‏ام بر پرداخت، به من مهلت دهد».

چون امام حسین علیه السلام، برگه را خواند، وارد خانه‏اش شد و کیسه‏اى حاوى هزار دینار آورد و به او فرمود: «با پانصد دینارش، بدهى خود را بپرداز و از پانصد دینار دیگر، در رویارویى با روزگار، کمک بگیر. حاجتت را جز نزد یکى از این سه نفر مبر: دیندار، جوان‏مرد، و خانواده‏دار (با اصل و نَسَب)؛ زیرا دیندار، دینش را پاس مى‏دارد [و به تو کمک مى‏کند]؛ جوان‏مرد از جوان‏مردى خویش،

تُکرِم وَجهَکَ أن تَبذُلَهُ لَهُ فی حاجَتِکَ، فَهُوَ یَصونُ وَجهَکَ أن یَرُدَّکَ بِغَیرِ قَضاءِ حاجَتِکَ.(68)

5 / 25

ادب فعل المعروف‏

4031. نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: لا تَحتَسِبوا(69) بِمَعروفٍ لَم تُعجِلوهُ، وَاکتَسِبُوا الحَمدَ بِالنُّجحِ(70)، ولا تَکتَسِبوا بِالمَطلِ(71) ذَمّا، فَمَهما یَکُن لِأَحَدٍ عِندَ أحَدٍ صَنیعَةٌ(72) لَهُ رَأى أنَّهُ لا یَقومُ بِشُکرِها فَاللّهُ لَهُ بِمُکافَأَتِهِ؛ فَإِنَّهُ أجزَلُ عَطاءً، و أعظَمُ أجرا.(73)

4032. الأمالی للطوسی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله: استِتمامُ المَعروفِ أفضَلُ مِنِ ابتِدائِهِ.(74)

4033. تحف العقول: قالَ عِندَهُ [الحُسَینِ علیه السلام‏] رَجُلٌ: إنَّ المَعروفَ إذا اسدِیَ إلى غَیرِ أهلِهِ ضاعَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: لَیسَ کَذلِکَ، ولکِن تَکونُ الصَّنیعَةُ مِثلَ وابِلِ المَطَرِ؛ تُصیبُ البَرَّ وَالفاجِرَ.(75)

خجالت مى‏کشد؛ و خانواده‏دار، مى‏داند که تو آبروى خود را در پاى حاجتت ریخته‏اى. پس او آبرویت را نگه مى‏دارد و تو را حاجتْ‏ناروا باز نمى‏گردانَد».

5 / 25

ادب نیکوکارى‏

4031. نثر الدُرّ از امام حسین علیه السلام: کار نیکى را که زود نکرده‏اید، به شمار نیاورید و با برآوردن حاجت‏ها، ستایش [دیگران‏] را به دست آورید و با امروز و فردا کردن، نکوهش را براى خود به ارمغان میاورید. هر گاه کسى به کسى نیکى کرد و او دید که نمى‏تواند از عهده شکرش به در آید، خدا براى او جبران مى‏کند که او عطایش بیشتر و پاداشش بزرگ‏تر است.

4032. الأمالى، طوسى به سندش، از امام حسین، از امام على علیهما السلام، از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به پایان رساندن و کامل کردن نیکى، از آغاز کردنش برتر است.

4033. تحف العقول: مردى نزد امام حسین علیه‌السلام بود و گفت: نیکى چون در حقّ غیر اهلش باشد، تباه مى‏شود.

امام حسین علیه‌السلام فرمود: «این گونه نیست؛ بلکه کار نیک، مانند بارش باران است که [فایده‏اش‏] به نیکوکار و بدکار مى‏رسد».

4034. المناقب والمثالب للخوارزمی عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: أجمَلُ المَعروفِ ما حَصَلَ عِندَ الشّاکِرِ، و أضیَعُهُ ما صارَ إلَى الکافِرِ.(76)

توضیح:

یدلّ حدیث تحف العقول فی هذا الباب على أنّ معصیة الإنسان و أعماله السیّئة ینبغی ألّا تکون مانعا من إحسان الآخرینِ إلیه، بل ربما یکون ذلک الإحسان محفّزا له على التوبة. و أمّا حدیث المناقب والمثالب فهو ناظرٌ إلى الإنسان الکفور الذی لا یشکر النعمة؛ حیث إنّ کفرانه سوف یکون سببا لضیاع ذلک الإحسان، ومن ثَمَّ یکون لا طائل من ورائه.

5 / 26

ادب عید الغدیر

4035. مصباح المتهجّد بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: اتَّفَقَ فی بَعضِ سِنی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه‌السلام الجُمُعَةُ وَالغَدیرُ، فَصَعِدَ المِنبَرَ عَلى خَمسِ ساعاتٍ مِن نَهارِ ذلِکَ الیَومِ، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنى عَلَیهِ حَمدا لَم یُسمَع بِمِثلِهِ، و أثنى عَلَیهِ ثَناءً لَم یَتَوَجَّه إلَیهِ غَیرُهُ، فَکانَ ما حُفِظَ مِن ذلِکَ:

الحَمدُ للّهِ الَّذی جَعَلَ الحَمدَ مِن غَیرِ حاجَةٍ مِنهُ إلى حامِدیهِ… [إلى أن قالَ:] ومَن أسعَفَ أخاهُ مُبتَدِئا وبَرَّهُ راغِبا فَلَهُ کَأَجرِ مَن صامَ هذَا الیَومَ وقامَ لَیلَتَهُ، ومَن فَطَّرَ مُؤمِنا فی لَیلَتِهِ فَکَأَنَّما فَطَّرَ فِئاما(77) وفِئاما یَعُدُّها بِیَدِهِ عَشَرَةً.

فَنَهَضَ ناهِضٌ فَقالَ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ ومَا الفِئامُ؟

قالَ: مِئَةُ ألفِ نَبِیٍّ وصِدّیقٍ وشَهیدٍ، فَکَیفَ بِمَن تَکَفَّلَ عَدَدا مِنَ المُؤمِنینَ‏

4034. المناقب و المثالب، خوارزمى از امام حسین علیه السلام: زیباترین نیکى، آن است که به سپاس‏گزار برسد و تباه‏ترین نیکى، آن است که به ناسپاس برسد.

توضیح‏

از حدیث تحف العقول بر مى‏آید که بدکارى و گنهکارىِ (فُجورِ) فرد مسلمان، نباید مانع از نیکوکارى و احسان دیگر مسلمانان به او شود که چه بسا نیکى به او، موجب توبه او شود؛ ولى حدیث المناقب و المثالب خوارزمى، ناظر به این است که شخص ناسپاس، چون قدرْ ناشناس است، موجب تباهى نیکى و احسان مى‏شود. پس نیکى کردن به وى حاصلى ندارد. به سخن دیگر، فرق است میان نیکى کردن به فاجر (که مرتکب کار ناشایست مى‏شود) و نیکى کردن به ناسپاس (که قدرِ احسان را نمى‏داند و ناسپاسى مى‏نماید).

5 / 26

آداب عید غدیر

4035. مصباح المتهجّد به سندش، از امام حسین علیه السلام: در یکى از سال‏هاى خلافت امیر مؤمنان علیه السلام، جمعه و عید غدیر، یکى شدند. امام علیه‌السلام پنج ساعت از روزْ گذشته به منبر رفت و به حمد و ثناى الهى پرداخت، حمدى که مانند آن شنیده نشده بود و ثنایى که کسى براى خدا نگفته بود. آنچه از آن محفوظ مانده، این است: «ستایش، خدایى را که حمد را آفرید، بى‏آن که به حمد کنندگانش نیازى داشته باشد… و هر کس به یارى برادرش بیاغازد [پیش از آن که او بخواهد] و به رغبت با او نیکى کند، پاداشى مانند پاداش روزه دارنده این روز و شب‏زنده‏دارِ شبش دارد و هر کس، مؤمنى را در غروب این روز افطار دهد، گویى که ده‏ها فِئام را افطار داده است» و با دستش تا ده شِمُرد.

مردى برخاست و گفت: اى امیر مؤمنان! فئام چیست؟

فرمود: «صد هزار پیامبر و صدّیق (مؤمن راستین) و شهید (گواه). پس چه‏

وَالمُؤمِناتِ و أنَا ضَمینُهُ عَلَى اللّهِ تَعالَى الأَمانَ مِنَ الکُفرِ وَالفَقرِ، وإن ماتَ فی لَیلَتِهِ أو یَومِهِ أو بَعدَهُ إلى مِثلِهِ مِن غَیرِ ارتِکابِ کَبیرَةٍ فَأَجرُهُ عَلَى اللّهِ تَعالى، ومَنِ استَدانَ(78) لِإِخوانِهِ و أعانَهُم فَأَنَا الضّامِنُ عَلَى اللّهِ إن بَقّاهُ قَضاهُ وإن قَبَضَهُ حَمَلَهُ عَنهُ.

وإذا تَلاقَیتُم فَتَصافَحوا بِالتَّسلیمِ وتَهانَوُا النِّعمَةَ فی هذَا الیَومِ، وَلیُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ، وَالشّاهِدُ البائِنَ، وَلیَعُدِ الغَنِیُّ عَلَى الفَقیرِ، وَالقَوِیُّ عَلَى الضَّعیفِ، أمَرَنی رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله بِذلِکَ.

ثُمَّ أخَذَ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ فی خُطبَةِ الجُمُعَةِ، وجَعَلَ صَلاةَ جُمُعَتِهِ صَلاةَ عیدِهِ، وَانصَرَفَ بِوُلدِهِ وشیعَتِهِ إلى مَنزِلِ أبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه‌السلام بِما أعَدَّ لَهُ مِن طَعامِهِ، وَانصَرَفَ غَنِیُّهُم وفَقیرُهُم بِرِفدِهِ(79) إلى عِیالِهِ.(80)

5 / 27

ادب الأکل والشرب‏

4036. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: کانَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله إذا أکَلَ طَعاما یَقولُ: اللّهُمَّ بارِک لَنا فیهِ، وَارزُقنا خَیرا مِنهُ. وإذا أکَلَ لَبَنا أو شَرِبَهُ یَقولُ: اللّهُمَّ بارِک لَنا فیهِ، وَارزُقنا مِنهُ(81)(82)

گمان مى‏بَرى به کسى که کفالت چندین نفر از مردان و زنانِ مسلمان را عهده‏دار شده است، و من از سوى خداى متعال، ضامنم که از کفر و فقر، در امان باشد و اگر در آن شب و روز، و یا شب و روزى مانند آن بمیرد و گناه کبیره‏اى نکرده باشد، پاداشش به عهده خداى متعال است، و هر کس براى برادرانش قرض بگیرد و به آنان کمک کند، من از سوى خدا ضامنم که اگر باقى بمانَد، بدهى‏اش را بپردازد و اگر قبضِ روحش کند، خداوند، خود به عهده بگیرد.

چون همدیگر را دیدید، دست بدهید و سلام کنید و نعمتِ امروز را به هم تبریک بگویید و باید حاضر به غایب و نیز به حاضرِ دور از من برساند، و توانگر به دیدن فقیر برود و نیرومند به دیدن ناتوان؛ چرا که پیامبر صلى الله علیه و آله به من چنین فرمان داد».

سپس امام که خدا بر او و خاندانش درود فرستد خطبه جمعه را آغاز کرد و نماز جمعه‏اش را نماز عید قرار داد و با فرزندان و پیروانش به منزل امام حسن علیه‌السلام رفت که براى او طعامى آماده کرده بود، و توانگر و فقیرِ آنان، با دریافت هدیه‏هاى او به سوى خانواده‏شان باز گشتند.

5 / 27

آداب خوردن و آشامیدن‏

4036. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله هر گاه غذایى مى‏خورد، مى‏گفت: «خداوندا! آن را بر ما مبارک گردان و بهتر از آن هم روزى ما کن»، و چون شیر مى‏خورد یا مى‏نوشید مى‏گفت: «خداوندا! این را بر ما مبارک کن و [باز هم‏] از این، روزى‏مان کن».

4037. دعائم الإسلام عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أنَّهُ کَرِهَ تَجَرُّعَ(83) اللَّبَنِ، وکانَ یَعُبُّهُ(84) عَبّا، وقالَ: إنَّما یَتَجَرَّعُ(85) أهلُ النّارِ.(86)

4038. مکارم الأخلاق بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه‌السلام قَد أمَرَنا إذا تَخَلَّلنا ألّا نَشرَبَ الماءَ حَتّى نَتَمَضمَضَ ثَلاثا.(87)

4039. المعجم الکبیر عن بشر بن غالب عن الإمام الحسین علیه السلام: رَأَیتُ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله یَشرَبُ وهُوَ قائِمٌ.(88)

4040. المحاسن عن بشیر بن غالب: سَأَلتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام و أنَا اسایِرُهُ عَنِ الشُّربِ قائِما؟ فَلَم یُجِبنی حَتّى إذا نَزَلَ أتى ناقَةً (/ ناقَتَهُ) فَحَلَبَها، ثُمَّ دَعانی فَشَرِبَ وهُوَ قائِمٌ.(89)

4041. المحاسن عن سدیر: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه‌السلام عَنِ الشُّربِ قائِما، قالَ: وما بَأسٌ بِذلِکَ، قَد شَرِبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه‌السلام وهُوَ قائِمٌ.(90)

4037. دعائم الإسلام از امام حسین علیه السلام: امام علیه‌السلام جرعه جرعه نوشیدنِ شیر را ناخوش مى‏داشت و آن را یک نفس مى‏نوشید و مى‏فرمود: «دوزخیان، جرعه جرعه مى‏نوشند».(91)

4038. مکارم الأخلاق به سندش، از امام حسین علیه السلام: امیر مؤمنان علیه‌السلام به ما فرمان داد که چون [دندان‏هایمان را] خلال کردیم، تا سه بار آب در دهان نگردانده‏ایم، آب ننوشیم.

4039. المعجم الکبیر به نقل از بِشر بن غالب، از امام حسین علیه السلام: دیدم که پیامبر صلى الله علیه و آله در حالت ایستاده مى‏نوشد.

4040. المحاسن به نقل از بشیر بن غالب: من با حسین بن على علیه‌السلام مسیرى را مى‏پیمودیم که از او در باره نوشیدن در حالت ایستاده پرسیدم. امام علیه‌السلام پاسخم نداد تا این که فرود آمد. نزد ماده شترى رفت و آن را دوشید و مرا فرا خواند و در حالت ایستاده نوشید.

4041. المحاسن به نقل از سَدیر: از امام باقر علیه‌السلام در باره نوشیدن در حالت ایستاده پرسیدم. فرمود: «اشکالى ندارد. حسین بن على علیه‌السلام در حالت ایستاده نوشید».


1) الأمالی للصدوق: ص 269 ح 295 عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 69 ص 368 ح 4 وراجع: الأمالی للمفید: ص 350 ح 1 والأمالی للطوسی: ص 120 ح 187.

2) الخصال: ص 15 ح 55؛ المعجم الأوسط: ج 5 ص 120 ح 4847 ولیس فیه «باللّه عزّ وجلّ» وکلاهما عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام.

3) النَّغَلُ: الفساد، وقد نَغِلَ الأدیم إذا عفن وتهرّى (النهایة: ج 5 ص 88 «نغل»).

4) حَسَمَ العِرقَ: قطَعَهُ ثمّ کَواهُ لئلّا یسیلَ دمُه (القاموس المحیط: ج 4 ص 96 «حسم»).

5) تاریخ أصبهان: ج 1 ص 136 ح 79 عن زید الأصمّ عن الإمام الصادق عن أبیه علیهما السلام، کنز العمّال: ج 16 ص 122 ح 44143 وراجع: تاریخ بغداد: ج 3 ص 94.

6) حلیة الأولیاء: ج 3 ص 203 عن الحسن بن الحسین عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، شعب الإیمان: ج 6 ص 256 ح 8062 وفیه «الدین» بدل «الإیمان»، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 35 ح 77 کلاهما عن أحمد بن عامر عن الإمام الرضا عن آبائه علیهما السلام.

7) نزهة الناظر: ص 81 ح 5، کشف الغمّة: ج 2 ص 242، بحار الأنوار: ج 78 ص 122 ح 5؛ الفصول المهمّة: ص 177.

8) نثر الدرّ: ج 1 ص 334.

9) نزهة الناظر: ص 81 ح 6، الدرّة الباهرة: ص 29، کشف الغمّة: ج 2 ص 242، نثر الدرّ: ج 1 ص 334 وفیه «أفضل» بدل «أوصل»، بحار الأنوار: ج 78 ص 121 ح 4؛ الفصول المهمّة: ص 176.

10) الکُربَةُ: الغَمُّ الذی یأخذ بالنفس (الصحاح: ج 1 ص 211 «کرب»).

11) نثر الدرّ: ج 1 ص 334، نزهة الناظر: ص 82 ح 6، کشف الغمّة: ج 2 ص 242، بحار الأنوار: ج 78 ص 122 ح 4؛ الفصول المهمّة: ص 176 نحوه.

12) اخت کلب: هی الرباب بنت امرئ القیس، امّ سَکینة (هامش المصدر).

13) الجُلاهَق: البُندُق الذی یُرمى به، ومنه «قوسُ الجُلاهِق»، و أصله بالفارسیّة «جُلَّهْ» وهی کُبّة غزل (تاج العروس: ج 13 ص 63 «جلهق»).

14) مقصود، رَباب، دختر امرؤالقیس، از طائفه بنى کلب و مادر سَکینه است.

15) جُلّه، جُلاهَق یا جَولاهک، همان بازى ریسمانْ‏گروهه است که در آن، گلوله‏اى نخى پَرتاب مى‏شود. ازهمین قبیل است کمانْ گُروهه که همان کمان گلوله است و بر کمان، گلوله گذاشته و پرتاب مى‏شود. ریشه «جُلّه»، همان «جولاه» فارسى است که به معناى کلاف بافندگى است.

16) الخَلاقُ: الحظّ والنصیب (النهایة: ج 2 ص 70 «خلق»).

17) الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 404 ح 378، کتاب العقل وفضله لابن أبی الدنیا: ص 58 ح 78 وفیه ذیله من «یا جعید»، وفی تاریخ دمشق: ج 13 ص 253 وتهذیب الکمال: ج 6 ص 235 عن الإمام الحسن علیه‌السلام وفیهما ذیله من «یا جعید».

18) فی بحار الأنوار: «التناقص»، والظاهر أنّه الصواب.

19) تحف العقول: ص 247، بحار الأنوار: ج 78 ص 119 ح 13.

20) نزهة الناظر: ص 88 ح 28، أعلام الدین: ص 298، بحار الأنوار: ج 78 ص 128 ح 11.

21) تاریخ الیعقوبی: ج 2 ص 246.

22) المُواتَرةُ: المتابَعَةُ (الصحاح: ج 2 ص 843 «وتر»).

23) النّازِلَةُ: الشِّدَّةُ من شدائد الدهر تنزل بالناس وجمعها: النوازل (لسان العرب: ج 11 ص 659 «نزل»).

24) بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج 6 ص 2589.

25) الاختصاص: ص 26، المؤمن: ص 59 ح 150 کلاهما عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام وراجع: الکافی: ج 2 ص 176 ح 3.

26) تحف العقول: ص 247، بحار الأنوار: ج 78 ص 119 ح 14.

27) نثر الدرّ: ج 1 ص 334، نزهة الناظر: ص 81 ح 5، کشف الغمّة: ج 2 ص 242، بحار الأنوار: ج 78 ص 122 ح 5؛ وفی تاریخ دمشق: ج 13 ص 259 ومعدن الجواهر: ص 63 عن الإمام الحسن علیه السلام.

28) نثر الدرّ: ج 1 ص 334، نزهة الناظر: ص 81 ح 5 وفیه «شین» بدل «شرٌّ»، کشف الغمّة: ج 2 ص 242، بحار الأنوار: ج 78 ص 122 ح 5؛ الفصول المهمّة: ص 177، وفی تاریخ دمشق: ج 13 ص 259 عن الإمام الحسن علیه السلام.

29) راجع: ج 13 ص 164 (الباب الثالث/ الفصل الثانی/ افتراق الامة بعد النبیّ صلى الله علیه و آله).

30) در نسخه نزهه‏الناظر، «ننگ‏آور (شَین)» آمده است.

31) ر. ک: ج 13 ص 165 (باب سوم/ فصل دوم/ پراکندگى امّت، پس از پیامبر صلى الله علیه و آله).

32) کنز العمّال: ج 1 ص 362 ح 1597 نقلًا عن السلفی فی انتخاب حدیث القراء عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام.

33) الأمالی للصدوق: ص 268 ح 293، الاختصاص: ص 225، مشکاة الأنوار: ص 72 ح 128، بحار الأنوار: ج 71 ص 371 ح 3 وراجع: سنن الترمذی: ج 4 ص 610 ح 2414 وصحیح ابن حبّان: ج 1 ص 511 ح 277.

34) الفتوح: ج 5 ص 85، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 239؛ بحار الأنوار: ج 44 ص 383.

35) تحف العقول: ص 248، بحار الأنوار: ج 78 ص 120 ح 16 وراجع: الزهد للحسین بن سعید: ص 5 ح 7.

36) نظم درر السمطین: ص 209 عن الإمام زین العابدین علیه السلام.

37) نزهة الناظر: ص 84 ح 16، أعلام الدین: ص 298 ولیس فیه صدره، بحار الأنوار: ج 78 ص 128 ح 11.

38) در فارسى، مَثَل «عذر بدتر از گناه» به همین معناست.

39) المطالب العالیة: ج 1 ص 427 ح 1423، کنز العمّال: ج 6 ص 111 ح 15065 نقلًا عن المعجم الکبیر، وفی المعجم الکبیر: ج 3 ص 94 ح 2762 عن الإمام الحسن علیه السلام.الظاهر أنّ هذا الحکمَ أخلاقیٌّ ویتعلّق بالامور التی تقبل التقسیم؛ کالمأکولات وغیرها.

40) العِرْضُ: هو جانب الإنسان الذی یصونه من نفسه وحَسَبِه، ویحامی عنه أن ینتقص ویثلب (النهایة: ج 3 ص 209 «عرض»).

41) تهذیب الکمال: ج 6 ص 407، تاریخ دمشق: ج 14 ص 181، تاریخ یحیى بن معین: ج 2 ص 101؛ نزهة الناظر: ص 83 ح 9، کشف الغمّة: ج 2 ص 243، بحار الأنوار: ج 44 ص 195 ح 8.

42) الصّفاحُ: موضع بین حُنین و أنصاب الحرم على یسرة الداخل إلى مکّة من مشاش، وهناک لقی الفرزدق الحسین بن علیّ علیه‌السلام (معجم البلدان: ج 3 ص 412) وراجع: الخریطة رقم 3 فی آخر مجلّد 5.

43) الابتهار: ادّعاء الشی‏ء کذبا (الصحاح: ج 2 ص 599 «بهر»).

44) مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا: ص 275 ح 432؛ المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 65 نحوه، بحار الأنوار: ج 44 ص 189 ح 2.

45) ظاهرا این، حکمى اخلاقى و در باره هدیه‏هاى خوراکى‏و قابل تقسیم است.

46) صَفاح، جایى میان حُنَین و حدّ حرم مکّه است و در سمت چپِ کسى که از مشاش به مکّه مى‏رود، واقع شده است (ر. ک: نقشه شماره 3 در پایان جلد 5).

47) الهدایة الکبرى: ص 206، الخرائج والجرائح: ج 1 ص 248 ح 4 نحوه، بحار الأنوار: ج 44 ص 182 ح 6.

48) تاریخ الطبری: ج 5 ص 351، الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 533، أنساب الأشراف: ج 3 ص 368، الأخبار الطوال: ص 228، الفتوح: ج 5 ص 22 والثلاثة الأخیرة نحوه. وراجع: ج 5 ص 6 (القسم السابع/ الفصل السادس/ عبداللّه بن مطیع).

49) الفتوح: ج 5 ص 22، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 189، أنساب الأشراف: ج 3 ص 368 نحوه.

50) کذا فی المصدر، وقال فی الهامش: «فی الأصل: إلّا ما اخترت». وفی مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: «إلّا اخترت»، وهو الأنسب للسیاق. والمعنى واضح.

51) الفتوح: ج 5 ص 18، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 186؛ بحار الأنوار: ج 44 ص 328 وراجع: موسوعة الإمام الحسین علیه السلام: ج 3 ص 416 (القسم السابع/ الفصل الثانی/ رؤیا النبی صلى الله علیه و آله فی المنام عند وداع قبره).

52) المُماراة: المجادَلة على مذهب الشکّ والشبهة (النهایة: ج 4 ص 322 «مرا»).

53) القِلى: شِدّة البُغض، یقال: قلاهُ یَقلیهِ ویَقلوهُ (مفردات ألفاظ القرآن: ص 683 «قلى»).

54) الرّدى: الهلاک (النهایة: ج 2 ص 216 «ردا»). وفی بحار الأنوار: «یؤذیک» بدل «یردیک».

55) کنز الفوائد: ج 2 ص 32، أعلام الدین: ص 145، بحار الأنوار: ج 78 ص 127 ح 10.

56) الحافِظان: ما من عبد إلّا وله ملکان مُوکَلان… وموضع المَلکَین من ابن آدم الترقوتان، فإنّ صاحب الیمین یکتب الحسنات وصاحب الشمال یکتب السیّئات (مجمع البحرین: ج 1 ص 427 «حفظ»).

57) الأمالی للصدوق: ص 85 ح 53 عن سلیمان بن جعفر الجعفریّ عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 71 ص 276 ح 4 وراجع: کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 4 ص 396 ح 5841.

58) تاریخ أصبهان: ج 1 ص 118 ح 37 وراجع: مسکّن الفؤاد: ص 108.

59) دعائم الإسلام: ج 2 ص 107 ح 347.

60) السَّفِیهُ: الجاهِلُ، والسَّفَهُ: فی الأصل الخِفّةُ والطیش (النهایة: ج 2 ص 376 «سفه»).

61) الأمالی للطوسی: ص 589 ح 1221 عن الحسن ابن بنت إلیاس عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 4 ص 406 ح 5879، الخصال: ص 34 ح 3 کلاهما عن السکونی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام نحوه.

62) الفردوس: ج 2 ص 129 ح 2656.

63) أعلام الدین: ص 298، نزهة الناظر: ص 84 ح 14، بحار الأنوار: ج 78 ص 127 ح 11.

64) الغُرم: الدَّین. والغُرْم أیضا: أداء شی‏ء لازم (النهایة: ج 3 ص 363 «غرم»).

65) فقرٌ مُدقِع: أی شدید یُفضی بصاحِبِه إلى الدقعاء؛ وهو التراب (النهایة: ج 2 ص 127 «دقع»).

66) حَمالة: ما یتحمّلُه الإنسانُ عن غیره من دِیَةٍ أو غرامَةٍ (النهایة: ج 1 ص 442 «حمل»).

67) تحف العقول: ص 246، بحار الأنوار: ج 78 ص 118 ح 9 وفی نزهة الناظر: ص 78 ح 31 عن الإمام الحسن علیه السلام.

68) تحف العقول: ص 247، بحار الأنوار: ج 78 ص 118 ح 12.

69) احتَسَبتُ بالشی‏ء: اعتدَدتُ به (المصباح المنیر: ص 135 «حسب»).

70) نَجَحَتِ الحاجَةُ: قُضِیَت، ونجَحَ صاحبُها، والاسم النُّجْح (المصباح المنیر: ص 593 «نجح»).

71) المَطْل: التسویف بالعِدَةِ والدَّین (القاموس المحیط: ج 4 ص 51 «مطل»).

72) الصَّنیعة: الإحسان (القاموس المحیط: ج 3 ص 52 «صنع»).

73) نثر الدرّ: ج 1 ص 334، نزهة الناظر: ص 81 ح 6، کشف الغمّة: ج 2 ص 241، بحار الأنوار: ج 78 ص 121 ح 4؛ الفصول المهمّة: ص 176 نحوه.

74) الأمالی للطوسی: ص 596 ح 1235 عن إسحاق بن جعفر عن أخیه الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 69 ص 405 ح 109.

75) تحف العقول: ص 245، بحار الأنوار: ج 78 ص 117 ح 3.

76) المناقب والمثالب للخوارزمی: ص 106 ح 309.

77) الفِئامُ: الجماعة الکثیرة (النهایة: ج 3 ص 406 «فأم»).

78) استَدانَ: إذا أخَذَ الدَّینَ واقتَرَضَ (النهایة: ج 2 ص 149 «دین»).

79) الرِّفد: العطاء والصلة (الصحاح: ج 2 ص 475 «رفد»).

80) مصباح المتهجّد: ص 752 758، الإقبال: ج 2 ص 255 کلاهما عن الفیّاض بن محمّد بن عمر الطوسی (الطرسوسی) عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، المصباح للکفعمی: ص 919 عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام وکلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 97 ص 112 ح 8 نقلًا عن مصباح الزائر عن الفیّاض بن محمّد الطوسی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام.

81) فی المصدر: «فیه»، والتصویب من بحار الأنوار.

82) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 39 ح 114، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام: ص 232 ح 129 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 66 ص 99 ح 11.

83) التجرُّع: شربٌ فی عجلة. وقیل: هو الشُّرب قلیلًا قلیلًا. والجرعة تروى بالضمِّ والفتح، فالضمُّ: الاسمُ من الشرب الیسیر، والفتح: المرّةُ الواحدة منه (النهایة: ج 1 ص 261 «جَرَعَ»).

84) العَبُّ: الشُّربُ بلا تنفُّسٍ (النهایة: ج 3 ص 168 «عبَبَ»).

85) تلمیح إلى الآیة «یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ» إبراهیم: 17.

86) دعائم الإسلام: ج 2 ص 130 ح 455، وفی بحار الأنوار: ج 66 ص 474 ح 57 نقلًا عن دعائم الإسلام عن الإمام الحسن علیه السلام.

87) مکارم الأخلاق: ج 1 ص 331 ح 1062 عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 66 ص 438 ح 5.

88) المعجم الکبیر: ج 3 ص 133 ح 2904، کنز العمّال: ج 15 ص 458 ح 41821 نقلًا عن ابن جریر.

89) المحاسن: ج 2 ص 408 ح 2428، بحار الأنوار: ج 66 ص 470 ح 41.

90) المحاسن: ج 2 ص 409 ح 2429، بحار الأنوار: ج 66 ص 470 ح 42.

91) اشاره است به معناى آیه 17 از سوره ابراهیم «آن راجرعه‏جرعه مى‏نوشد و نمى‏تواند آن راى فرو برد و مرگ از هر طرف به سوى او مى‏آید؛ ولى نمى‏میرد و عذابى سنگین به دنبال دارد».