2 / 1
بدء تشریع الأَذان(1)
3763. دعائم الإسلام بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام(2): أنَّهُ سُئِلَ عَن قَولِ النّاسِ فِی الأَذانِ أنَّ السَّبَبَ کانَ فیهِ رُؤیا رَآها عَبدُ اللّهِ بنُ زَیدٍ، فَأَخبَرَ بِهَا النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله، فَأَمَرَ بِالأَذانِ.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: الوَحیُ یَتَنَزَّلُ عَلى نَبِیِّکُم وتَزعُمونَ أنَّهُ أخَذَ الأَذانَ عَن عَبدِ اللّهِ بنِ زَیدٍ، وَالأَذانُ وَجهُ دینِکُم! وغَضِبَ علیهالسلام ثمَّ قالَ: بَل سَمِعتُ أبی عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِ وصَلَواتُهُ یَقولُ: أهبَطَ اللّهُ عز و جل مَلَکا، حَتّى عَرَجَ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله وذَکَرَ حَدیثَ الإِسراءِ بِطولِهِ، اختَصَرناهُ نَحنُ هاهُنا، قالَ فیهِ: وبَعَثَ اللّهُ مَلَکا لَم یُرَ فِی السَّماءِ قَبلَ ذلِکَ الوَقتِ ولا بَعدَهُ، فَأَذَّنَ مَثنى و أقامَ مَثنى، وذَکَرَ کَیفِیَّةَ الأَذانِ.
2 / 1
آغاز تشریع اذان(3)
3763. دعائم الإسلام به سَنَدشاز امام حسین علیه السلام، در باره گفته مردم که سبب صدور فرمانِ گفتن اذان، خواب عبد اللّه بن زید انصارى بوده که او به پیامبر صلى الله علیه و آله خبر داده و ایشان هم بِدان، فرمان داده است، سؤال شد.
فرمود: «بر پیامبرتان وحى نازل مىشود و مىپندارید که او اذان را از عبد اللّه بن زید گرفت، در حالى که اذان، سیماىِ دین شماست؟!».
امام علیهالسلام [در این جا] خشمگین شد و فرمود: «بلکه شنیدم که پدرم على بن ابى طالب علیهالسلام مىفرمود: «خداى عز و جل فرشتهاى را فرود آورد و پیامبر خدا را به معراج بُرد …».
امام حسین علیهالسلام حدیث معراج را با تمام تفصیلش [به نقل از امام على علیه السلام] باز گفت که ما در این جا خلاصهاش کردهایم، و از جمله فرمود: «و خداوند، فرشتهاى را بر انگیخت که پیش از آن و پس از آن، در آسمان، دیده نشد. او بندهاى اذان و
وقالَ جَبرائیلُ لِلنَّبِیِّ صلى الله علیه و آله: یا مُحَمَّدُ! هکَذا أذِّن لِلصَّلاةِ.(4)
3764. مسند البزّار عن زیاد بن المنذر عن محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه عن علیّ علیهم السلام: لَمّا أرادَ اللّهُ أن یُعَلِّمَ رَسولَهُ الأَذانَ أتاهُ جِبریلُ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِما بِدابَّةٍ یُقالُ لَهَا البُراقُ، فَذَهَبَ یَرکَبُها، فَاستَصعَبَت، فَقالَ لَها جِبریلُ: اسکُنی، فَوَاللّهِ ما رَکِبَکَ عَبدٌ أکرَمَ عَلَى اللّهِ مِن مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، قالَ: فَرَکِبَها، حَتَّى انتَهى إلَى الحِجابِ الَّذی یَلِی الرَّحمنَ تَبارَکَ وتَعالى.
قالَ: فَبَینَما هُوَ کَذلِکَ، إذ خَرَجَ مَلَکٌ مِنَ الحِجابِ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: یا جِبریلُ مَن هذا؟
قالَ: وَالَّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ، إنّی لَأَقرَبُ الخَلقِ مَکانا وإنَّ هذَا المَلَکَ ما رَأَیتُهُ مُنذُ خُلِقتُ قَبلَ ساعَتی هذِهِ!
فَقالَ المَلَکُ: اللّهُ أکبَرُ، اللّهُ أکبَرُ. قالَ: فَقیلَ لَهُ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی، أنَا أکبَرُ أنَا أکبَرُ.
ثُمَّ قالَ المَلَکُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ. قالَ: فَقیلَ لَهُ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی، أنَا لا إلهَ إلّا أنَا.
قالَ: فَقالَ المَلَکُ: أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ. قالَ: فَقیلَ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی، أنَا أرسَلتُ مُحَمَّدا.
قالَ المَلَکُ: حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَیَّ عَلَى الفَلاحِ، قَد قامَتِ الصَّلاةُ.
ثُمَّ قالَ المَلَکُ: اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ. قالَ: فَقیلَ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی،
اقامه را دو بار گفت و کیفیت اذان را باز گفت.
جبرئیل علیهالسلام به پیامبر صلى الله علیه و آله گفت: «اى محمّد! براى نماز، این گونه اذان بگو».
3764. مسند البزّار به نقل از زیاد بن منذر: امام باقر، از امام زین العابدین، از امام حسین، از امام على علیهم السلام نقل کرد که فرمود: «چون خداوند خواست اذان را به پیامبر صلى الله علیه و آله یاد دهد، جبرئیل علیهالسلام مَرکبى به نام بُراق به نزد ایشان آورد که چون خواست سوارش شود، چموشى کرد. جبرئیل علیهالسلام به او گفت: آرام باش که به خدا سوگند، هیچ کس بر تو سوار نشده که نزد خدا، گرامىتر از محمّد باشد.
پس ایشان سوار شد و تا پرده مجاور خداى رحمان تبارک و تعالى رفت. در این هنگام، فرشتهاى از پرده بیرون آمد. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از جبرئیل علیهالسلام پرسید: «این کیست؟».
گفت: سوگند به کسى که تو را به حق بر انگیخت، نزدیکترین مخلوق به خدا منم؛ ولى این فرشته را از آغاز خلقتم تا کنون، ندیدهام.
فرشته گفت: اللّه أکبر، اللّه أکبر (خدا، بزرگتر است).
پس، از پشتِ پرده به او گفته شد: «بندهام راست گفت. من، بزرگترم؛ من، بزرگترم» .
فرشته گفت: أشهد أن لا إله إلّا اللّه (گواهى مىدهم که جز خداى یکتا، خدایى نیست).
پس، از پشتِ پرده به او گفته شد: «بندهام راست گفت. منم و جز من، خدایى نیست» .
فرشته گفت: أشهد أنَّ محمّدا رسول اللّه (گواهى مىدهم که محمّد، فرستاده خداست).
پس، از پشتِ پرده گفته شد: «بندهام راست گفت. من، محمّد را فرستادهام» .
فرشته گفت: حىَّ على الصلاة، حىَّ على الفلاح، قد قامتِ الصلاة (به سوى نماز بشتابید. به سوى رستگارى بشتابید. نماز، بر پا شد).
سپس فرشته گفت: اللّه أکبر، اللّه أکبر (خدا، بزرگتر است).
أنَا أکبَرُ أنَا أکبَرُ.
ثُمَّ قالَ: لاإلهَإلَا اللّهُ. قالَ: فَقیلَ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی، لا إلهَ إلّا أنَا.
قالَ: ثُمَّ أخَذَ المَلَکُ بِیَدِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله فَقَدَّمَهُ فَهُم(5) أهلُ السَّماءِ فیهِم آدَمُ ونوحٌ.
قالَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام: یَومَئِذٍ أکمَلَ اللّهُ لِمُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله الشَّرَفَ عَلى أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ.(6)
2 / 2
تفسیر الأذان
3765. معانی الأخبار بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: کُنّا جُلوسا فِی المَسجِدِ إذ صَعِدَ المُؤَذِّنُ المَنارَةَ فَقالَ: «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ»، فَبَکى أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیهالسلام وبَکَینا لِبُکائِهِ، فَلَمّا فَرَغَ المُؤَذِّنُ قالَ: أتَدرونَ ما یَقولُ المُؤَذِّنُ؟ قُلنا: اللّهُ ورَسولُهُ ووَصِیُّهُ أعلَمُ! قالَ: لَو تَعلَمونَ ما یَقولُ لَضَحِکتُم قَلیلًا ولَبَکَیتُم کَثیرا! فَلِقَولِهِ: «اللّهُ أکبَرُ» مَعانٍ کَثیرَةٌ:
مِنها: أنَّ قَولَ المُؤَذِّنِ: «اللّهُ أکبَرُ» یَقَعُ عَلى قِدَمِهِ و أزَلِیَّتِهِ و أبَدِیَّتِهِ وعِلمِهِ وقُوَّتِهِ وقُدرَتِهِ وحِلمِهِ وکَرَمِهِ وجودِهِ وعَطائِهِ وکِبرِیائِهِ، فَإِذا قالَ المُؤَذِّنُ: «اللّهُ أکبَرُ» فَإِنَّهُ یَقولُ: اللّهُ الَّذی لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ وبِمَشِیَّتِهِ کانَ الخَلقُ، ومِنهُ کُلُّ شَیءٍ لِلخَلقِ، وإلَیهِ یَرجِعُ الخَلقُ، وهُوَ الأَوَّلُ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ لَم یَزَل، وَالآخِرُ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ لا یَزالُ،
پس، از پشتِ پرده گفته شد: «بندهام راست گفت. من، بزرگترم؛ من، بزرگترم».
سپس [فرشته] گفت: لا إله إلّا اللّه (خدایى جز خداى یکتا نیست).
پس، از پشتِ پرده گفته شد: «بندهام راست گفت. جز من، خدایى نیست» .
پس از آن، فرشته، دست محمّد صلى الله علیه و آله را گرفت و او را پیش انداخت و به زیارت آسمانیان بُرد که آدم علیهالسلام و نوح علیهالسلام هم در میان آنان بودند».
امام باقر علیهالسلام افزود: «آن روز بود که خداوند، برترى محمّد صلى الله علیه و آله را بر اهل آسمانها و زمین، کامل کرد».
2 / 2
معناى اذان
3765. معانى الأخبار به سندش، از امام حسین علیه السلام: ما در مسجد نشسته بودیم که مؤذّن از مناره بالا رفت و گفت: «اللّه أکبر، اللّه أکبر».
امیر مؤمنان على علیهالسلام گریست و ما هم از گریه او گریستیم. چون اذان تمام شد، فرمود: «آیا مىدانید مؤذّن، چه مىگوید؟».
گفتیم: خدا و پیامبر و وصیّش بهتر مىدانند.
فرمود: «اگر مىدانستید چه مىگوید، کم مىخندیدید و فراوان مىگریستید؛ چرا که «اللّه أکبر» ، معانى فراوانى دارد.
از جمله معانى «اللّه أکبر» ، آن است که مؤذّن، بر قدیم و ازَلى و ابَدى بودن خدا، و نیز بر علم، قوّت، قدرت، بردبارى، کرَم، سخاوت، عطا و کبریاى او گواهى مىدهد.
چون مؤذّن مىگوید: «اللّه أکبر» ، در واقع مىگوید: خداوند، کسى است که خلق و امر، از آنِ اوست و خلق به خواسته اوست و هر چیز خلق، از اوست و خلق به سوى او باز مىگردند و او همیشگى، نخستینِ پیش از هر چیز، و ابدى و فرجامِ پس از هر چیز است. آشکارتر از هر چیز، درکْ ناشدنى، نهانتر از همه چیز و تعریف نشدنى
وَالظّاهِرُ فَوقَ کُلِّ شَیءٍ لا یُدرَکُ، وَالباطِنُ دونَ کُلِّ شَیءٍ لا یُحَدُّ، وهُوَ الباقی وکُلُّ شَیءٍ دونَهُ فانٍ.
وَالمَعنَى الثّانی: «اللّهُ أکبَرُ» أیِ العَلیمُ الخَبیرُ عَلَیهِم(7) بِما کانَ ویَکونُ قَبلَ أن یَکونَ.
وَالثّالِثُ: «اللّهُ أکبَرُ» أیِ القادِرُ عَلى کُلِّ شَیءٍ، یَقدِرُ عَلى ما یَشاءُ، القَوِیُّ لِقُدرَتِهِ، المُقتَدِرُ عَلى خَلقِهِ، القَوِیُّ لِذاتِهِ، قُدرَتُهُ قائِمَةٌ عَلَى الأَشیاءِ کُلِّها، إذا قَضى أمرا فَإِنَّما یَقولُ لَهُ: کُن، فَیَکونُ.
وَالرّابِعُ: «اللّهُ أکبَرُ» عَلى مَعنى حِلمِهِ وکَرَمِهِ، یَحلُمُ کَأَنَّهُ لا یَعلَمُ، ویَصفَحُ کَأَنَّهُ لا یَرى، ویَستُرُ کَأَنَّ لا یُعصى، لا یُعَجِّلُ بِالعُقوبَةِ کَرَما وصَفحا وحِلما.
وَالوَجهُ الآخَرُ فی مَعنى «اللّهُ أکبَرُ»؛ أیِ الجَوادُ جَزیلُ العَطاءِ کَریمُ الفَعالِ.(8)
وَالوَجهُ الآخَرُ: «اللّهُ أکبَرُ» فیهِ نَفیُ صِفَتِهِ وکَیفِیَّتِهِ؛ کَأَنَّهُ یَقولُ: اللّهُ أجَلُّ مِن أن یُدرِکَ الواصِفونَ قَدرَ صِفَتِهِ الَّذی هُوَ مَوصوفٌ بِهِ، وإنَّما یَصِفُهُ الواصِفونَ عَلى قَدرِهِم لا عَلى قَدرِ عَظَمَتِهِ وجَلالِهِ، تَعالَى اللّهُ عَن أن یُدرِکَ الواصِفونَ صِفَتَهُ عُلُوّا کَبیرا.
وَالوَجهُ الآخَرُ: «اللّهُ أکبَرُ» کَأَنَّهُ یَقولُ: اللّهُ أعلى و أجَلُّ، وهُوَ الغَنِیُّ عَن عِبادِهِ، لا حاجَةَ بِهِ إلى أعمالِ خَلقِهِ.
و أمّا قَولُهُ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِعلامٌ بِأَنَّ الشَّهادَةَ لا تَجوزُ إلّا بِمَعرِفَتِهِ مِنَ القَلبِ، کَأَنَّهُ یَقولُ: أعلَمُ أنَّهُ لا مَعبودَ إلَا اللّهُ، و أنَّ کُلَّ مَعبودٍ باطِلٌ سِوَى اللّهِ، واقِرُّ بِلِسانی بِما فی قَلبی مِنَ العِلمِ بِأَنَّهُ لا إلهَ إلَا اللّهُ، و أشهَدُ أنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إلّا إلَیهِ،
است، و اوست ماندگار و هر چیزى غیر از او ناپایدار است.
معناى دوم «اللّه أکبر» ، این است که او، به آنچه بوده و آنچه خواهد بود، پیش از آن که به وجود آید، آگاه است.
معناى سوم «اللّه أکبر» ، این است که بر هر کارى تواناست. هر چه را بخواهد، مىتواند. به قدرت خویش، قوى و بر خلقش مقتدر است. نیرویش از خویش است و قدرتش بر همه چیزها، سر است و چون کارى را اراده کرد، فقط مىگوید: «باش!». پس مىشود.
معناى چهارم «اللّه أکبر» ، بردبارى و کَرَم اوست. چنان بردبارى مىکند که گویى نمىداند و چنان در مىگذرد که گویى نمىبیند و چنان مىپوشانَد که گویى از او نافرمانى نمىشود. از سرِ کَرَم و گذشت و بردبارى، زود کیفر نمىدهد.
دیگر معناى «اللّه أکبر» ، این است که بخشنده بزرگْعطا و بزرگْمنش است.
معناى دیگر «اللّه أکبر» ، نفى صفت و کیفیت از خداست، گویى که مىگوید: خدا، بزرگتر از آن است که توصیف کنندگان، اندازه صفتى را که بِدان موصوف است، درک کنند. توصیفگران، او را به اندازه خود، توصیف مىکنند، نه به اندازه عظمت و جلال او. والا و بس والاست خدا از آن که توصیفگران به صفت او برسند!
معناى دیگر «اللّه أکبر» ، این است که گویى مىگوید: خدا، والاتر و بزرگتر است و او از بندگانش بىنیاز است و نیازى به اعمال خلقش ندارد.
امّا گفته مؤذّن: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه» ، اعلام این مطلب است که گواهى دادن، جز از سرِ معرفت قلبى، جایز نیست. گویى که مىگوید: مىدانم معبودى جز خداى عز و جل نیست و هر معبودى جز خداى عز و جل، باطل است و آنچه در دل دارم، بر زبان مىآورم. علم دارم به این که جز خداى یگانه، خدایى نیست و گواهى مىدهم که در برابر خدا، پناهگاهى جز خود او نیست و جز به یارى خداوند، از شرارت هیچ شَرور و خطرِ هیچ فتنهاى رهایى نیست.
و بار دوم که مىگوید: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه» ، بدین معناست که: گواهى مىدهم راهنمایى جز خداى عز و جل نیست و راهبرم به سوى دین، جز خداى یگانه نیست. خدا را گواه مىگیرم که من، به یکتایىِ خدا، گواهى مىدهم و ساکنان آسمانها و زمینها و نیز همه فرشتگان
ولا مَنجى مِن شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ وفِتنَةِ کُلِّ ذی فِتنَةٍ إلّا بِاللّهِ.
وفِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» مَعناهُ: أشهَدُ أن لا هادِیَ إلَا اللّهُ، ولا دَلیلَ لی إلَى الدّینِ إلَا اللّهُ، واشهِدُ اللّهَ بِأَنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، واشهِدُ سُکّانَ السَّماواتِ وسُکّانَ الأَرَضینَ وما فیهِنَّ مِنَ المَلائِکَةِ وَالنّاسِ أجمَعینَ، وما فیهِنَّ مِنَ الجِبالِ وَالأَشجارِ وَالدَّوابِّ وَالوُحوشِ وکُلِّ رَطبٍ ویابِسٍ، بِأَنّی أشهَدُ أن لا خالِقَ إلَا اللّهُ، ولا رازِقَ ولا مَعبودَ ولا ضارَّ ولا نافِعَ ولا قابِضَ ولا باسِطَ ولا مُعطِیَ ولا مانِعَ ولا ناصِحَ ولا کافِیَ ولا شافِیَ ولا مُقَدِّمَ ولا مُؤَخِّرَ إلَا اللّهُ، لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ، وبِیَدِهِ الخَیرُ کُلُّهُ، تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ.
و أمّا قَولُهُ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» یَقولُ: اشهِدُ اللّهَ أنَّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ، و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ونَبِیُّهُ وصَفِیُّهُ ونَجِیُّهُ، أرسَلَهُ إلى کافَّةِ النّاسِ أجمَعینَ بِالهُدى ودینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ، واشهِدُ مَن فِی السَّماواتِ وَالأَرضِ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالمُرسَلینَ وَالمَلائِکَةِ وَالنّاسِ أجمَعینَ أنَّ مُحَمَّدا سَیِّدُ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ.
وفِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» یَقولُ: أشهَدُ أن لا حاجَةَ لِأَحَدٍ إلى أحَدٍ إلّا إلَى اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ الغَنِیِّ عَن عِبادِهِ وَالخَلائِقِ وَالنّاسِ أجمَعینَ، و أنَّهُ أرسَلَ مُحَمَّدا إلَى النّاسِ بَشیرا ونَذیرا وداعِیا إلَى اللّهِ بِإِذنِهِ وسِراجا مُنیرا، فَمَن أنکَرَهُ وجَحَدَهُ ولَم یُؤمِن بِهِ أدخَلَهُ اللّهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدا مُخَلَّدا لا یَنفَکُّ عَنها أبَدا.
و أمّا قَولُهُ: «حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ» أی هَلُمّوا إلى خَیرِ أعمالِکُم ودَعوَةِ رَبِّکُم، وسارِعوا إلى مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم، وإطفاءِ نارِکُمُ الَّتی أوقَدتُموها، وفِکاکِ رِقابِکُمُ الَّتی رَهَنتُموها، لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنکُم سَیِّئاتِکُم، ویَغفِرَ لَکُم ذُنوبَکُم، ویُبَدِّلَ سَیِّئاتِکُم حَسَناتٍ، فَإِنَّهُ مَلِکٌ کَریمٌ ذُو الفَضلِ العَظیمِ، وقَد أذِنَ لَنا مَعاشِرَ المُسلِمینَ بِالدُّخولِ فی
و آدمیانى را که در آنهایند و نیز آنچه را از کوهها و درختان و جنبندگان و حیوانات وحشى و هر تَر و خشکى که در آنهاست، گواه مىگیرم که گواهى مىدهم آفریدگارى جز خداوند یگانه نیست، و نه روزىرسان و معبودى، و نه زیان زننده و سودرسانى، و نه قبض و بسطدهندهاى، و نه عطا کننده و جلو گیرندهاى، و نه خیرخواه و کفایتکننده و شفادهندهاى، و نه پیشبَرَنده و عقبْنگهدارندهاى. خلق و امر، از آنِ اویند و همه خیر، به دست اوست. خجسته است خداوند، پروردگارِ جهانیان.
و این که مىگوید: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه» ، مىگوید: خدا را گواه مىگیرم که جز او خداى یگانهاى نیست و این که محمّد، بنده و فرستاده و پیامبر و برگزیده و مَحرم راز اوست. او را به سوى همه مردم فرستاد و هدایت و دین حق را همراهش نمود تا بر همه دینها برترىاش دهد، هر چند مشرکان را خوش نیاید. نیز هر آن که را در آسمانها و زمین است، از پیامبران و فرستادگان الهى تا فرشتگان و مردم، همه را گواه مىگیرم که محمّد، سَرور اوّلین و آخرین است.
و در بار دوم که مىگوید: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه» ، مىگوید: گواهى مىدهم که هیچ کس به احَدى غیر از خداى یکتاىِ قدرتمندِ بىنیاز از همه بندگان و مخلوقات و مردم نیاز ندارد و اوست که محمّد را بشارت دهنده و هشدار دهنده به سوى مردمْ روانه کرد تا به اذن خدا، آنان را به سوى او بخوانَد و چراغ فروزان [هدایت] باشد. پس هر کس باورش ننمود و انکارش کرد و به او ایمان نیاورد، خداوند، او را به آتش دوزخ مىبَرَد و جاودان و همیشگى در آن مىمانَد و هیچ گاه بیرون نمىآید.
و گفته مؤذّن: «حىّ على الصلاة» ، یعنى به سوى بهترینِ کارهایتان و فراخوانِ پروردگارتان بشتابید و به سوى آمرزشِ خدایتان و نیز براى خاموش ساختن آتشى که [با گناهانتان] بر افروختهاید و آزاد کردن گردنهایتان که به گرو نهادهاید، سرعت بگیرید تا خداوند، زشتکارىهایتان را بپوشانَد و از گناهانتان در گذرد و بدىهایتان را به خوبى تبدیل کند. او سلطانى بزرگوار و داراى لطف فراوان است که به ما مسلمانان اجازه داده تا به خدمتش
خِدمَتِهِ، وَالتَّقَدُّمِ إلى بَینِ یَدَیهِ.
وفِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ: «حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ» أی قوموا إلى مُناجاةِ اللّهِ رَبِّکُم، وعَرضِ حاجاتِکُم عَلى رَبِّکُم، وتَوَسَّلوا إلَیهِ بِکَلامِهِ وتَشَفَّعوا بِهِ، و أکثِرُوا الذِّکرَ وَالقُنوتَ وَالرُّکوعَ وَالسُّجودَ وَالخُضوعَ وَالخُشوعَ، وَارفَعوا إلَیهِ حَوائِجَکُم، فَقَد أذِنَ لَنا فی ذلِکَ.
و أمّا قَولُهُ: «حَیَّ عَلَى الفَلاحِ» فَإِنَّهُ یَقولُ: أقبِلوا إلى بَقاءٍ لا فَناءَ مَعَهُ، ونَجاةٍ لا هَلاکَ مَعَها، وتَعالَوا إلى حَیاةٍ لا مَوتَ مَعَها، وإلى نَعیمٍ لا نَفادَ لَهُ، وإلى مُلکٍ لا زَوالَ عَنهُ، وإلى سُرورٍ لا حُزنَ مَعَهُ، وإلى انسٍ لا وَحشَةَ مَعَهُ، وإلى نورٍ لا ظُلمَةَ مَعَهُ، وإلى سَعَةٍ لا ضیقَ مَعَها، وإلى بَهجَةٍ لَا انقِطاعَ لَها، وإلى غِنىً لا فاقَةَ مَعَهُ، وإلى صِحَّةٍ لا سُقمَ مَعَها، وإلى عِزٍّ لا ذُلَّ مَعَهُ، وإلى قُوَّةٍ لا ضَعفَ مَعَها، وإلى کَرامَةٍ یالَها مِن کَرامَةٍ، وَاعجَلوا إلى سُرورِ الدُّنیا وَالعُقبى، ونَجاةِ الآخِرَةِ وَالاولى.
وفِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ: «حَیَّ عَلَى الفَلاحِ» فَإِنَّهُ یَقولُ: سابِقوا إلى ما دَعَوتُکُم إلَیهِ، وإلى جَزیلِ الکَرامَةِ وعَظیمِ المِنَّةِ وسَنِیِّ(9) النِّعمَةِ وَالفَوزِ العَظیمِ، ونَعیمِ الأَبَدِ فی جِوارِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله فی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِرٍ.
و أمّا قَولُهُ: «اللّهُ أکبَرُ» فَإِنَّهُ یَقولُ: اللّهُ أعلى و أجَلُّ مِن أن یَعلَمَ أحَدٌ مِن خَلقِهِ ما عِندَهُ مِنَ الکَرامَةِ لِعَبدٍ أجابَهُ و أطاعَهُ، و أطاعَ أمرَهُ وعَبَدَهُ، وعَرَفَ وَعیدَهُ وَاشتَغَلَ بِهِ وبِذِکرِهِ، و أحَبَّهُ وآمَنَ بِهِ، وَاطمَأَنَّ إلَیهِ ووَثِقَ بِهِ، وخافَهُ ورَجاهُ، وَاشتاقَ إلَیهِ ووافَقَهُ فی حُکمِهِ وقَضائِهِ ورَضِیَ بِهِ.
وفِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ: «اللّهُ أکبَرُ» فَإِنَّهُ یَقولُ: اللّهُ أکبَرُ و أعلى و أجَلُّ مِن أن یَعلَمَ أحَدٌ مَبلَغَ کَرامَتِهِ لِأَولِیائِهِ، وعُقوبَتِهِ لِأَعدائِهِ، ومَبلَغَ عَفوِهِ وغُفرانِهِ ونِعمَتِهِ لِمَن أجابَهُ
در آییم و به درگاهش بشتابیم.
و در بار دوم: «حَىَّ على الصلاة» ، یعنى براى مناجات با خدا و عرضه نیازهایتان بر خدایتان، برخیزید و با کلامش به او توسّل جویید و شفاعت بخواهید و ذکر و دعا و رکوع و سجود و خضوع و خشوع را فراوان به جاى آورید و نیازهایتان را به سوى او ببرید که این را به ما اجازه داده است.
و گفته مؤذّن: «حَىَّ على الفلاح» ، یعنى: به بقایى که فنایى ندارد و نجاتى که هلاکى با آن نیست، رو بیاورید. به زندگىاى که مرگ ندارد و نعمتى که تمامى ندارد و سلطنتى که زوال ندارد و شادىاى که غمى همراه ندارد و انسى که تنهایى ندارد و نورى که تاریکى ندارد و وسعتى که تنگى ندارد و سُرورى که پایانى ندارد و توانگرىاى که نیازمندىاى ندارد و سلامتى که بیمارىاى ندارد و عزّتى که ذلّتى ندارد و قوّتى که ضعفى ندارد و به کرامتى بىهمتا روى بیاورید و به سوى شادمانىِ نزدیک و دور، و نجاتِ پایان و آغاز بشتابید.
و در مرتبه دوم که مىگوید: «حىّ على الفلاح» ، یعنى به آنچه فرایتان خواندهام، سبقت جویید، و نیز به کرامتِ سِتُرگ، دَهِش بزرگ، نعمت والا، کامیابى بزرگ و نعمت ابدى در کنار محمّد صلى الله علیه و آله در جایگاهى راستین، نزد سلطانى مقتدر.
و این که [مؤذّن] مىگوید: «اللّه أکبر» ، گویى که مىگوید: خداوند، والاتر و بزرگتر از آن است که کسى از خلقش بداند که چه کرامتى براى بندهاى که دعوت خدا را اجابت کرده و اطاعتش کرده، در نظر گرفته است؛ بندهاى که فرمان خدا را بُرده و او را پرستیده و تهدیدش را در یافته و به اطاعت و یادش مشغول گشته و به او محبّت ورزیده و ایمان آورده است و به او اطمینان و تکیه کرده و از او بیمناک است و به او امیدوار گشته است، و مشتاق اوست و موافق و خشنود به حکم و قضایش.
و در بار دوم که مىگوید: «اللّه أکبر» ، گویى که مىگوید: خدا، بزرگتر و والاتر از آن است که کسى بداند تکریم اولیایش و کیفر دادن دشمنانش توسّط او تا کجا
و أجابَ رَسولَهُ، ومَبلَغَ عَذابِهِ ونَکالِهِ(10) وهَوانِهِ لِمَن أنکَرَهُ وجَحَدَهُ.
و أمّا قَولُهُ: «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مَعناهُ: للّهِ الحُجَّةُ البالِغَةُ عَلَیهِم بِالرَّسولِ وَالرِّسالَةِ وَالبَیانِ وَالدَّعوَةِ، وهُوَ أجَلُّ مِن أن یَکونَ لِأَحَدٍ مِنهُم عَلَیهِ حُجَّةٌ، فَمَن أجابَهُ فَلَهُ النّورُ وَالکَرامَةُ، ومَن أنکَرَهُ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ العالَمینَ، وهُوَ أسرَعُ الحاسِبینَ.
ومَعنى «قَد قامَتِ الصَّلاةُ» فِیالإِقامَةِ؛ أیحانَ وَقتُ الزِّیارَةِ وَالمُناجاةِ وقَضاءِ الحَوائِجِ ودَرکِ المُنى وَالوُصولِ إلَى اللّهِ وإلى کَرامَتِهِ وعَفوِهِ ورِضوانِهِ وغُفرانِهِ(11)(12)
2 / 3
الأذان فی اذن المولود
3766. مسند أبی یعلى عن طلحة بن عبید اللّه عن حسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَن وُلِدَ لَهُ فَأَذَّنَ فی اذُنِهِ الیُمنى و أقامَ فی اذُنِهِ الیُسرى، لَم یَضُرَّهُ امُّ الصِّبیانِ(13)(14)
مىرسد، و نیز اندازه عفو و مغفرت و نعمتى که ارزانى پاسخ دهندگان به خود و فرستادهاش کرده و مقدار عذاب و شکنجه و تحقیرى که بر منکران و ناباورانش مقرّر داشته است.
و امّا گفته مؤذّن: «لا إله إلّا اللّه» ، معنایش این است که خداوند با پیامبر و پیام و بیان و دعوتش، بر آنان (مردم)، حجّت دارد و برتر از آن است که هیچ یک از آنان را حجّتى در برابر او باشد. پس هر کس دعوت او را بپذیرد، نور و کرامت، از آنِ اوست و هر کس انکار کند، خداوند، از جهانیان، بىنیاز و سریعترینِ حسابرسان است.
و معناى «قد قامت الصلاة» در اقامه، این است که وقت دیدار و مناجات و برآوردن نیازها و نیل به آرزوها و رسیدن به خداى عز و جل و کرامت و عفو و رضایت و مغفرت او، فرا رسیده است».(15)
2 / 3
اذان گفتن در گوش نوزاد
3766. مُسند أبى یعلى به نقل از طلحة بن عبید اللّه، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس بچّهدار شود و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگوید، آن بچّه از بیمارى صَرع، در امان مىمانَد».
2 / 4
الأذان فی اذن من ساء خلقه
3767. الفردوس عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَن ساءَ خُلُقُهُ مِن إنسانٍ أو دابَّةٍ فَأَذِّنوا فی اذُنَیهِ.(16)
2 / 5
الأذان لانکسار البرد
3768. تاریخ بغداد عن بشر بن غالب الأسدی: قَدِمَ عَلَى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهالسلام اناسٌ مِن أنطاکِیَةَ(17)، فَسَأَلَهُم عَن حالِ بِلادِهِم وعَن سیرَةِ أمیرِهِم فیهِم، فَذَکَروا خَیرا إلّا أنَّهُم شَکَوُا البَردَ.
فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: أیُّما بَلَدةٍ کَثُرَ أذانُها بِالصَّلاةِ انکَسَرَ بَردُها أو قالَ: قَلَّ بَردُها(18)(19)
2 / 4
اذان گفتن در گوش بدخو
3767. الفردوس از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس بدخو شد، انسان باشد یا حیوان، در گوشهایش اذان بگویید».
2 / 5
اذان گفتن براى کاستن از سردى هوا
3768. تاریخ بغداد به نقل از بشر بن غالب اسدى: گروهى از مردم انطاکیه(20) بر حسین بن على علیهالسلام وارد شدند. ایشان، از وضعیت شهر و رفتار فرمانروایشان پرسید. آنان، از آن جا به نیکى یاد کردند، جز آن که از سرما گِلِه نمودند.
حسین علیهالسلام فرمود: «پدرم، از جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله حدیث کرد که فرمود: «هر شهرى که براى نماز، بسیار اذان بگوید، سرمایش مىرود (/ از سرمایش کاسته مىشود)».(21)
1) ولمزید من التوضیح راجع: موسوعة المعارف الکتاب والسنّة: ج 2 «الأذان».
2) فی المصدر هنا زیادة: «عن علیّ صلوات اللّه علیه»، وهی من سهو النسّاخ والصواب ما أثبتناه من بحار الأنوار.
3) براى آگاهى کامل از این موضوع، ر. ک: دانشنامه قرآن و حدیث: ج 2 ص 319 325 (اذان/ درآمد).
4) دعائم الإسلام: ج 1 ص 142 عن الإمام الصادق عن آبائه:، الجعفریّات: ص 42 عن الإمام الکاظم عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 84 ص 156 ح 54.
5) کذا فی المصدر، والظاهر أنّ الصواب: «فأمَّ».
6) مسند البزّار: ج 2 ص 146 ح 508 عن زیاد بن المنذر عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام؛ صحیفة الإمام الرضا علیه السلام: ص 227 ح 115، عوالی اللآلی: ج 1 ص 26 ح 8 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه:، بحار الأنوار: ج 84 ص 151 ح 47.
7) کذا فی المصدر، وفی المصادر الاخرى: «علم ما کان» بدل «علیهم بما کان».
8) فی بعض نسخ المصدر: «النوال».
9) السنیّ: الرفیع (الصحاح: ج 6 ص 2384 «سنا»).
10) نَکَّلَ به تنکیلًا: صنع به صنیعا یُحذِّر غیره. والنَّکال: ما نکَّلْتَ به غیرک کائنا ما کان (القاموس المحیط: ج 4 ص 60 «نکل»).
11) قال الصدوق؛: إنّما ترک الراوی لهذا الحدیث ذکر «حیّ على خیر العمل» للتقیّة (معانی الأخبار: ص 41).
12) معانی الأخبار: ص 38 ح 1، التوحید: ص 238 ح 1 کلاهما عن یزید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه:، فلاح السائل: ص 262 ح 156 عن زید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 84 ص 131 ح 24.
13) هو صرع یعرض الصبیان.
14) مسند أبی یعلى: ج 6 ص 181 ح 6747، عمل الیوم واللیلة لابن السنی: ص 220 ح 623، تاریخ دمشق: ج 57 ص 281 ح 12001، الفردوس: ج 3 ص 632 ح 5982، کنز العمّال: ج 16 ص 457 ح 45414.
15) شیخ صدوق، علّت نیاوردن «حىّعلى خیر العمل» و معناى آن را در این نقل، رعایت تقیّه توسّط راوى مىداند.
16) الفردوس: ج 3 ص 558 ح 5752، کنز العمّال: ج 15 ص 421 ح 41665؛ المحاسن: ج 2 ص 257 ح 1809 عن أبی حفص الأبان عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ: نحوه، بحار الأنوار: ج 84 ص 151 ح 46.
17) أنطاکیة: بلد فی غربیّ ترکیا هی من الثغور الشامیّة الرومیّة (معجم البلدان: ج 1 ص 266) وراجع: الخریطة رقم 5 فی آخر مجلّد 8.
18) الملفت للنظر، هو اهتمام الإمام 7 بالمسائل الإجتماعیة والسیاسیة للبلاد الإسلامیة، حتّى البعید منها مثل أنطاکیة التی کانت بعیدة عن بلاد المسلمین، ومع ذلک فإنّ الإمام یسأل عن وضعها وامرائها. أمّا ما أبداه الإمام من حلّه لما شکوه من البرد فیمکن أن یقال: إنّ ظاهر الروایة، هو البرد الشدید المضرّ ومقتضى الکتاب والسنّة، هو أنّ طاعة اللّه، کما تجلب النعمة والرحمة الإلهیة، کذلک تدفع النقم والعذاب الإلهی ویمکن أن یکون الأذان من هذه الطاعة «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (الأعراف: 96).
19) تاریخ بغداد: ج 13 ص 36.
20) انطاکیه، شهرى بزرگ در غربترکیه و از نقاط مرزى روم شرقى با مسلمانان است که صدها کیلومتر با مدینه فاصله دارد. نیز، ر. ک: نقشه شماره 5 در پایان جلد 8.
21) جالب توجّه است که امام حسین علیهالسلام این گونه به مسائلاجتماعى و سیاسى جهان اسلام، توجّه داشته و حتّى از نقاطى دور، مانند انطاکیه که با مراکز مهم جهان اسلام، فاصله داشته، پرس و جو کرده است.امّا در باره راهحلّى که امام علیهالسلام ارائه داده، مىتوان گفت که منظور، سرماى زیانآور و آزاردهنده بوده است که بىشک و بر طبق ادلّه قرآنى و روایى، همان گونه که اطاعت از خداوند در جلب نعمت و رحمت الهى مؤثّر است، در رفع چنین تنگناهایى نیز مؤثّر است که اذان هم مىتواند از این گونه طاعتها به شمار آید و اثربخش باشد. خداوند مىفرماید «و اگر ساکنان آبادىها ایمان مىآوردند و تقوا مىورزیدند، درهاى برکات را از آسمان و زمین بر آنان مىگشودیم».