جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

العلم والحکمة (علم و حکمت‏)

زمان مطالعه: 27 دقیقه

2 / 1

وجوب طلب العلم‏

3437. المعجم الأوسط بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ.(1)

2 / 2

فضل طالب العلم‏

3438. الأمالی للطوسی بإسناده عن الحسین بن علی عن علی علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: طالِبُ العِلمِ بَینَ الجُهّالِ کَالحَیِّ بَینَ الأَمواتِ.(2)

2 / 1

وجوب تحصیل علم‏

3437. المعجم الأوسط به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «تحصیل دانش، بر هر مسلمانى واجب است».

2 / 2

ارزش دانشجو

3438. الأمالى، طوسى به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «جویاى دانش در میان نادانان، مانند انسان زنده در میان مردگان است».

3439. الاختصاص بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أمیر المؤمنین علیهما السلام: وَاللّهِ، ما بَرَأَ اللّهُ مِن بَرِیَّةٍ أفضَلَ مِن مُحَمَّدٍ ومِنّی ومِن أهلِ بَیتی، وإنَّ المَلائِکَةَ لَتَضَعُ أجنِحَتَها لِطَلَبَةِ العِلمِ مِن شیعَتِنا.(3)

2 / 3

فضل العالم

3440. الأمالی للطوسی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه‌السلام یَقولُ: المُلوکُ حُکّامٌ عَلَى النّاسِ وَالعِلمُ حاکِمٌ عَلَیهِم، وحَسبُکَ مِنَ العِلمِ أن تَخشَى اللّهَ، وحَسبُکَ مِنَ الجَهلِ أن تُعجَبَ بِعِلمِکَ.(4)

2 / 4

علامة العالم‏

3441. تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: مِن دَلائِلِ العالِمِ انتِقادُهُ لِحَدیثِهِ، وعِلمُهُ بِحَقائِقِ فُنونِ النَّظَرِ.(5)

3442. محاضرات الادباء عن الإمام الحسین علیه السلام: لَو أنَّ العالِمَ کُلَّما قالَ أحسَنَ و أصابَ، لَأَوشَکَ أن یُجَنَّ مِنَ العُجبِ، وإنَّمَا العالِمُ مَن یَکثُرُ صَوابُهُ.(6)

3439. الاختصاص به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: به خدا سوگند که خدا، آفریدگانى بهتر از محمّد و من و اهل بیتم نیافرید. بى‏گمان، فرشتگان، بال‏هایشان را براى [آن دسته از] پیروان ما که جویاى علم‏اند، فرو مى‏گسترند.

2 / 3

ارزش دانشمند

3440. الأمالى، طوسى به سندش، از امام حسین علیه السلام: شنیدم که امیر مؤمنان علیه‌السلام مى‏فرماید: «پادشاهان، فرمان‏رواى مردم اند و دانش، فرمان‏رواى ایشان. از دانش، تو را همین بس که از خدا بترسى، و از جهل، تو را همین بس که از دانشت خوشَت بیاید».

4 / 2

نشانه دانشمند

3441. تحف العقول از امام حسین علیه السلام: از نشانه‏هاى دانشمند، نقد کردن گفته خود و آگاهى به حقایق فنّ مناظره است.

3442. محاضرات الادباء از امام حسین علیه السلام: اگر همه گفته‏هاى عالِم، نیکو و درست بود، ممکن بود که بر اثر خودبینى دیوانه شود؛ بلکه همانا عالِم، کسى است که گفته‏هاى درستش فراوان باشد.

2 / 5

دور العلم فی المعرفة

3443. أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام: العِلمُ لِقاحُ المَعرِفَةِ.(7)

2 / 6

دور الزهد فی المعرفة

3444. حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَن زَهِدَ فِی الدُّنیا عَلَّمَهُ اللّهُ تَعالى بِلا تَعَلُّمٍ، وهَداهُ بِلا هِدایَةٍ، وجَعَلَهُ بَصیرا، وکَشَفَ عَنهُ العَمى.(8)

2 / 7

حجاب المعرفة

3445. مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی عن عبد اللّه بن الحسن: لَمّا عَبَّأَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَةِ الحُسَینِ علیه‌السلام ورَتَّبَهُم فی مَراتِبِهِم، و أقامَ الرّایاتِ فی مَواضِعِها، وعَبَّأَ الحُسَینُ أصحابَهُ فِی المَیمَنَةِ وَالمَیسَرَةِ، فَأَحاطوا بِالحُسَینِ مِن کُلِّ جانِبٍ حَتّى جَعَلوهُ فی مِثلِ الحَلقَةِ.

خَرَجَ الحُسَینُ علیه‌السلام مِن أصحابِهِ حَتّى أتَى النّاسَ فَاستَنصَتَهُم فَأَبَوا أن یُنصِتوا، فَقالَ لَهُم: وَیلَکُم! ما عَلَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی، وإنَّما أدعوکُم إلى سَبیلِ الرَّشادِ، فَمَن أطاعَنی کانَ مِنَ المُرشَدینَ، ومَن عَصانی کانَ مِنَ المُهلَکینَ، وکُلُّکُم عاصٍ لِأَمری، غَیرُ مُستَمِعٍ لِقَولی، قَدِ انخَزَلَت(9) عَطِیّاتُکُم مِنَ الحَرامِ، ومُلِئَت‏

2 / 5

نقش دانش در شناخت‏

3443. أعلام الدین از امام حسین علیه السلام: دانش، بارور کننده معرفت (شناخت) است.

2 / 6

نقش زهد در شناخت‏

3444. حلیة الأولیاء به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس به دنیا بى‏رغبت شود، خداوند، بدون تعلّم به او مى‏آموزد و بدون هدایت [کسى‏]، او را هدایت مى‏کند و او را بینا مى‏نماید و نابینایى را از او مى‏زُداید».

2 / 7

حجاب شناخت‏

3445. مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى به نقل از عبد اللّه بن حسن: هنگامى که عمر بن سعد، یارانش را براى جنگ با امام حسین علیه‌السلام آماده کرد و آنها را در جایگاه خود، مرتّب کرد و پرچم‏ها را در جاهاى خود نهاد، امام حسین علیه‌السلام نیز یارانش را در جناح راست و چپ، مرتّب کرد و آنان، امام حسین علیه‌السلام را از هر سو، مانند حلقه‏اى در میان گرفتند. در این هنگام، امام حسین علیه‌السلام از جمع یارانش بیرون آمد و نزدیک سپاه عمر سعد آمد و از آنان خواست که ساکت شوند؛ امّا آنان نپذیرفتند.

امام علیه‌السلام به آنها فرمود: «واى بر شما! چه زیانى مى‏کنید اگر ساکت شوید و به سخن من، گوش بسپارید، در حالى که من، فقط شما را به راه هدایت، فرا مى‏خوانم؟ هر کس مرا فرمان بَرَد، از ره‏یافتگان است و هر کس نافرمانى کند، از هلاک‏شدگان، و همه شما از فرمان من، سرپیچى مى‏کنید و به گفته‏ام گوش

بُطونُکُم مِنَ الحَرامِ، فَطَبَعَ اللّهُ عَلى قُلوبِکُم.(10)

راجع: موسوعة العقائد الإسلامیّة: ج 2 (القسم السابع: موانع المعرفة).

2 / 8

فضل المعلم والمرشد

3446. المناقب لابن شهرآشوب: قیلَ: إنَّ عَبدَ الرَّحمنِ السُّلَمِیَّ عَلَّمَ وَلَدَ الحُسَینِ علیه‌السلام الحَمدَ، فَلَمّا قَرَأَها عَلى أبیهِ أعطاهُ ألفَ دینارٍ و ألفَ حُلَّةٍ، وحَشا فاهُ دُرّا!

فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ، فَقالَ(11): و أینَ یَقَعُ هذا مِن عَطائِهِ؟! یَعنی تَعلیمَهُ.

و أنشَدَ الحُسَینُ علیه السلام:

إذا جادَتِ الدُّنیا عَلَیکَ فَجُد بِها

عَلَى النّاسِ طُرّا(12) قَبلَ أن تَتَفَلَّتِ‏

فَلَا الجودُ یُفنیها إذا هِیَ أقبَلَت

ولَا البُخلُ یُبقیها إذا ما تَوَلَّتِ(13)

3447. الاحتجاج بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: مَن کَفَلَ لَنا یَتیما قَطَعَتهُ عَنّا مِحنَتُنا بِاستِتارِنا، فَواساهُ مِن عُلومِنَا الَّتی سَقَطَت إلَیهِ حَتّى أرشَدَهُ وهَداهُ، قالَ اللّهُ عز و جل لَهُ: یا أیُّهَا العَبدُ الکَریمُ المُواسی لِأَخیهِ، أنَا أولى بِالکَرَمِ مِنکَ! اجعَلوا لَهُ یا مَلائِکَتی فِی الجِنانِ بِعَدَدِ کُلِّ حَرفٍ عَلَّمَهُ ألفَ ألفِ قَصرٍ، وضُمّوا إلَیها ما یَلیقُ بِها مِن سائِرِ النِّعَمِ.(14)

‏ نمى‏دهید؛ زیرا عطایاى شما را از حرام پرداخته‏اند(15) و درونتان، از حرام، پُر شده است و از این رو، خداوند، بر دل‏هایتان مُهر زده است».

ر. ک: دانش‏نامه عقاید اسلامى: ج 2 (بخش هفتم: موانع شناخت).

2 / 8

ارزش آموزگار و راه‏نما

3446. المناقب، ابن شهرآشوب: گفته شده است که عبدالرحمان سُلَمى، سوره حمد را به فرزند امام حسین علیه‌السلام آموخت. چون آن را بر پدرش خواند، امام علیه‌السلام به آن آموزگار، هزار دینار و هزار جامه قیمتى بخشید و دهانش را از مروارید، پُر کرد.

به ایشان، اعتراض شد. امام علیه‌السلام پاسخ داد: «این کجا و عطاى او کجا؟» و منظور ایشان، آموزشى بود که داده بود.

سپس، امام حسین علیه‌السلام سرود:

«چون دنیا، چیزى به تو ببخشد، تو هم آن را

به همه مردم ببخش، پیش از آن که برود.

نه بخشش، دنیاى پیش آمده را از میان مى‏بَرَد

و نه بخل، دنیاى پشت کرده را باقى مى‏گذارد».

3447. الاحتجاج به سندش، از امام حسین علیه السلام: هر کس عهده‏دار یتیمى از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از دانش‏هاى ما که به دستش رسیده، به او سهمى دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند عز و جل به او مى‏فرماید: «اى بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! براى او در بهشت، به عدد هر حرفى که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‏ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».

3448. التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه‌السلام لِرَجُلٍ: أیُّهُما أحَبُّ إلَیکَ؛ رَجُلٌ یَرومُ قَتلَ مِسکینٍ قَد ضَعُفَ تُنقِذُهُ مِن یَدِهِ، أو ناصِبٌ یُریدُ إضلالَ مِسکینٍ مُؤمِنٍ مِن ضُعَفاءِ شیعَتِنا، تَفتَحُ عَلَیهِ ما یَمتَنِعُ المِسکینُ بِهِ مِنهُ ویُفحِمُهُ(16) ویَکسِرُهُ بِحُجَجِ اللّهِ تَعالى؟

قالَ: بَل إنقاذُ هذَا المِسکینِ المُؤمِنِ مِن یَدِ هذَا النّاصِبِ، إنَّ اللّهَ تَعالى یَقولُ: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»(17)؛ أی ومَن أحیاها و أرشَدَها مِن کُفرٍ إلى إیمانٍ، فَکَأَنَّما أحیَا النّاسَ جَمیعا مِن قَبلِ أن یَقتُلَهُم بِسُیوفِ الحَدیدِ.(18)

3449. مسند زید: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام: مَن دَعا عَبدا مِن ضَلالَةٍ إلى مَعرِفَةِ حَقٍّ فَأَجابَهُ، کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ کَعِتقِ نَسَمَةٍ.(19)

2 / 9

فضل حملة القرآن‏

3450. المعجم الکبیر عن سکینة بنت الحسین بن علیّ علیهما السلام عن أبیها: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: حَمَلَةُ القُرآنِ عُرَفاءُ(20) أهلِ الجَنَّةِ یَومَ القِیامَةِ.(21)

3451. الفردوس عن الحسین بن علیّ علیهما السلام عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله: یا حامِلَ القُرآنِ، إنَّ أهلَ السَّماواتِ‏

3448. التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکرى علیه السلام: حسین بن على علیه‌السلام به مردى فرمود: «کدام یک را دوست‏تر مى‏دارى: مردى اراده کشتن بینوایى ضعیف را دارد و تو، او را از دستش مى‏رَهانى، یا مردى ناصبى که اراده گم‏راه کردن مؤمنى بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‏اى [از علم‏] را بر او مى‏گشایى که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه مى‏دارد و با حجّت‏هاى خداى متعال، خصم خویش را ساکت مى‏سازد و او را مى‏شکند؟».

[سپس‏] فرمود: «حتما رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبى. بى‏گمان، خداى متعال مى‏فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویى همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنى هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، هدایت کند، گویى همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهاى تیز بکُشد».

3449. مسند زید: حسین بن على علیه‌السلام فرمود: «هر کس انسانى را از گم‏راهى به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجرى مانند آزاد کردن بنده دارد».

2 / 9

ارزش حاملان قرآن‏

3450. المعجم الکبیر به نقل از سَکینه دختر امام حسین، از پدرش امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «حاملان قرآن، سرشناسان اهل بهشت در روز قیامت اند».

3451. الفردوس به نقل از امام حسین علیه السلام، از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى حاملان قرآن! آسمانیان، نزد خداى عز و جل از شما یاد مى‏کنند. پس با بزرگداشتِ کتابش، خود را

یَذکُرونَکُم عِندَ اللّهِ عز و جل، فَتَحَبَّبوا إلَى اللّهِ بِتَوقیرِ کِتابِهِ، لِیَزدَد لَکُم حُبّا، ویُحَبِّبکُم إلى عِبادِهِ.(22)

2 / 10

اصناف آیات القرآن

3452. جامع الأخبار عن الحسین بن علی علیهما السلام: کِتابُ اللّهِ عز و جل عَلى أربَعَةِ أشیاءَ: عَلَى العِبارَةِ، وَالإِشارَةِ، وَاللَّطائِفِ، وَالحَقائِقِ؛ فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ، وَالإِشارَةُ لِلخَواصِّ، وَاللَّطائِفُ لِلأَولِیاءِ، وَالحَقائِقُ لِلأَنبِیاءِ علیهم السلام.(23)

2 / 11

التکلم فی القرآن بغیر علم

3453. التوحید بإسناده عن الإمام الحسین علیه‌السلام فی جَوابِهِ لِأَهلِ البَصرَةِ لَمّا کَتَبوا إلَیهِ یَسأَلونَهُ عَنِ الصَّمَدِ: لا تَخوضوا(24) فِی القُرآنِ ولا تُجادِلوا فیهِ، ولا تَتَکَلَّموا فیهِ بِغَیرِ عِلمٍ، فَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ: مَن قالَ فِی القُرآنِ بِغَیرِ

محبوب خدا کنید تا محبّتش به شما افزون شود و شما را محبوبِ بندگانش کند.

2 / 10

گونه‏هاى آیات قرآن‏

3452. جامع الأخبار از امام حسین علیه السلام: [آیات‏] کتاب خدا، بر چهار گونه است: عبارت، اشارت، لطائف و حقایق. عبارت، براى عموم مردم است؛ اشاره، براى خواص؛ لطائف، براى اولیا؛ و حقایق، از آنِ پیامبران علیهم السلام است.

2 / 11

نظر دادن بدون علم درباره قرآن‏

3453. التوحید به سندش، از امام حسین علیه السلام، در پاسخ به بصریان، هنگامى که به او نامه نوشتند و از او در باره معناى «صمد» پرسیدند: به باطل، در قرآن فرو مروید و در آن مستیزید و بدون علم، در باره آن سخن مگویید که شنیدم جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: «هر کس بدون علم در باره قرآن سخن بگوید، باید جایگاهش را از

عِلمٍ فَلیَتَبَوَّأ(25) مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ.(26)

2 / 12

تفسیر بعض الآیات أو تَأویلها

أ- سورة «فاتحة الکتاب»

3454. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: قالَ اللّهُ عز و جل: قَسَمتُ فاتِحَةَ الکِتابِ بَینی وبَینَ عَبدی؛ فَنِصفُها لی ونِصفُها لِعَبدی، ولِعَبدی ما سَأَلَ.

إذا قالَ العَبدُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: بَدَأَ عَبدی بِاسمی، وحَقٌّ عَلَیَّ أن اتَمِّمَ لَهُ امورَهُ وابارِکَ لَهُ فی أحوالِهِ.

فَإِذا قالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: حَمِدَنی عَبدی وعَلِمَ أنَّ النِّعَمَ الَّتی لَهُ مِن عِندی، و أنَّ البَلایَا الَّتی دُفِعتْ عَنهُ فَبِطَولی(27)، اشهِدُکُم أنّی اضیفُ لَهُ إلى نِعَمِ الدُّنیا نِعَمَ الآخِرَةِ، و أدفَعُ عَنهُ بَلایَا الآخِرَةِ کَما دَفَعتُ عَنهُ بَلایَا الدُّنیا.

فَإِذا قالَ: «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: شَهِدَ لی عَبدی أنِّی الرَّحمنُ الرَّحیمُ، اشهِدُکُم لَاوَفِّرَنَّ مِن رَحمَتی حَظَّهُ، ولَاجزِلَنَّ مِن عَطائی نَصیبَهُ.

فَإِذا قالَ: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: اشهِدُکُم کَمَا اعتَرَفَ، أنّی أنَا مالِکُ یَومِ الدّینِ، لَاسَهِّلَنَّ یَومَ الحِسابِ حِسابَهُ، ولَأَتَجاوَزَنَّ عَن سَیِّئاتِهِ.

آتش [دوزخ‏] برگیرد».

2 / 12

تفسیر یا تأویل برخى آیات‏

الف- سوره حمد

3454. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «خداوند عز و جل فرموده است که سوره حمد را میان خود و بنده‏ام قسمت کردم؛ نیمى از آن براى من و نیمِ دیگر، از آنِ بنده من است و براى بنده‏ام، هر چه بخواهد، هست.

چون بنده بگوید: «به نام خداوند بخشنده مهربان»، خداى بزرگِ بِشْکوه مى‏فرماید: «بنده‏ام، با نام من آغاز کرد و بر من، حق دارد که کارهایش را به پایان برسانم و در حالات مختلف، به او برکت بخشم» .

و چون بگوید: «ستایش، ویژه پروردگار جهانیان است»، خداوند بزرگ بِشْکوه مى‏فرماید: «بنده‏ام، مرا ستود و دانست که نعمت‏هاى نزد او از جانب من است و گرفتارى‏ها، به فضل و قدرتِ من از او دور شده است. گواهتان مى‏گیرم که نعمت‏هاى آخرت را نیز بر نعمت‏هاى دنیایش مى‏افزایم و گرفتارى‏هاى آخرت را از او دور مى‏کنم، همان گونه که گرفتارى‏هاى دنیا را از او دور کردم» .

و چون بنده بگوید: «بخشنده مهربان»، خداى بزرگ بِشْکوه مى‏فرماید: «بنده‏ام، گواهى داد که من، بخشنده و مهربانم. گواهتان مى‏گیرم که بهره‏اش را از رحمتم فراوان کنم و نصیبش را از عطایم بیش سازم» .

و چون بنده بگوید: «مالک روز جزا»، خداى بزرگ بِشْکوه مى‏فرماید: «گواهتان مى‏گیرم همان گونه که [بنده‏ام‏] اعتراف کرد که من، مالک روز جزایم، حسابش را روز محاسبه، آسان مى‏کنم و از گناهانش در مى‏گذرم» .

فَإِذا قالَ: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» قالَ اللّهُ عز و جل: صَدَقَ عَبدی، إیّایَ یَعبُدُ، اشهِدُکُم لَاثیبَنَّهُ عَلى عِبادَتِهِ ثَوابا یَغبِطُهُ کُلُّ مَن خالَفَهُ فی عِبادَتِهِ لی.

فَإِذا قالَ: «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» قالَ اللّهُ عز و جل: بِیَ استَعانَ عَبدی وَالتَجَأَ إلَیَّ، اشهِدُکُم لَاعینَنَّهُ عَلى أمرِهِ، ولَاغیثَنَّهُ فی شَدائِدِهِ، ولَاخُذَنَّ بِیَدِهِ یَومَ نَوائِبِهِ.

فَإِذا قالَ: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» إلى آخِرِ السّورَةِ، قالَ اللّهُ عز و جل: هذا لِعَبدی ولِعَبدی ما سَأَلَ، فَقَدِ استَجَبتُ لِعَبدی و أعطَیتُهُ ما أمَّلَ، وآمَنتُهُ مِمّا مِنهُ وَجِلَ.

وقیلَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، أخبِرنا عَن «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» أهِیَ مِن فاتِحَةِ الکِتابِ؟

فَقالَ: نَعَم، کانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقرَؤُها ویَعُدُّها آیَةً مِنها، ویَقولُ: فاتِحَةُ الکِتابِ هِیَ السَّبعُ المَثانی.(28)

3455. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام عن محمّد بن زیاد ومحمّد بن سیّار عن الحسن بن علی عن أبیه عن جدّه [الجواد] علیهم السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى الرِّضا علیه‌السلام فَقالَ لَهُ: یَابنَ رَسولِ اللّهِ، أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»- ما تَفسیرُهُ؟

فَقالَ: لَقَد حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی، عَنِ الباقِرِ، عَن زَینِ العابِدینَ، عَن أبیهِ علیهم السلام أنَّ رَجُلًا جاءَ إلى أمیرِ المُؤمِنینَ علیه‌السلام فَقالَ: أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»- ما تَفسیرُهُ؟

فَقالَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ»- هُوَ أن عَرَّفَ عِبادَهُ بَعضَ نِعَمِهِ جُمَلًا، إذ لا یَقدِرونَ عَلى مَعرِفَةِ جَمیعِها بِالتَّفصیلِ، لِأَنَّها أکثَرُ مِن أن تُحصى أو تُعرَفَ، فَقالَ لَهُم: قولوا:

و چون بگوید: «تنها تو را مى‏پرستیم»، خداى عز و جل مى‏فرماید: «بنده‏ام، راست گفت. فقط مرا مى‏پرستد. گواهتان مى‏گیرم که بر پرستش او چنان پاداشش دهم که همه مخالفانش در پرستش من به او غبطه بخورند» .

و چون بگوید: «و فقط از تو یارى مى‏خواهیم»، خداوند عز و جل مى‏فرماید: «بنده‏ام، از من یارى خواست و به من، پناه بُرد. گواهتان مى‏گیرم که او را در کارش یارى کنم و در سختى‏ها به فریادش برسم و دستش را در پیشامدها بگیرم» .

و چون بگوید: «ما را به راه راست، هدایت کن» تا آخر سوره، خداى عز و جل مى‏فرماید: «این، براى بنده‏ام هست که هر چه بخواهد، برایش هست. بى‏تردید، دعاى بنده‏ام را اجابت نمودم و آنچه آرزو داشت، به او عطا کردم و از آنچه بیم داشت، ایمنش کردم».

به امیر مؤمنان علیه‌السلام گفته شد: اى امیر مؤمنان! به ما بگو: آیا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، جزو سوره حمد است یا نه؟

فرمود: «آرى. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، آن را مى‏خواند و آیه‏اى از آن مى‏شمرد و مى‏فرمود: «سوره حمد، سَبعُ المثانى(29) است».

3455. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام به نقل از محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار، از امام عسکرى، از پدرش امام هادى، از جدّش امام جواد علیهم السلام: مردى نزد [پدرم امام‏] رضا علیه‌السلام آمد و به او گفت: اى فرزند پیامبر خدا! این سخن خداوند عز و جل را که «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ؛- ستایش، ویژه پروردگار جهانیان است»، برایم تفسیر کن.

فرمود: «پدرم، از جدّش، از باقر، از زین العابدین، از پدرش [امام حسین علیهم السلام‏] نقل کرد که: مردى نزد امیر مؤمنان علیه‌السلام آمد و همین سؤال را کرد.

ایشان فرمود: «ستایش، ویژه خداست»؛ یعنى آن که خداوند، برخى از نعمت‏هایش را به اجمال به بندگانش معرّفى نمود؛ زیرا بندگان، توانایىِ شناخت همه آنها را به تفصیل ندارند، چون بیشتر از آن‏اند که به شمار در آیند و یا شناخته شوند. پس به بندگانش فرمود، بگویید:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ»- عَلى ما أنعَمَ بِهِ عَلَینا «رَبِّ الْعالَمِینَ»-، وهُمُ الجَماعاتُ مِن کُلِّ مَخلوقٍ؛ مِنَ الجَماداتِ وَالحَیَواناتِ.

فَأَمَّا الحَیَواناتُ فَهُوَ یُقَلِّبُها فی قُدرَتِهِ، ویَغذوها مِن رِزقِهِ، ویَحوطُها بِکَنَفِهِ، ویُدَبِّرُ کُلّاً مِنها بِمَصلَحَتِهِ. و أمَّا الجَماداتُ فَهُوَ یُمسِکُها بِقُدرَتِهِ، ویُمسِکُ المُتَّصِلَ مِنها أن یَتَهافَتَ(30)، ویُمسِکُ المُتَهافِتَ مِنها أن یَتَلاصَقَ، ویُمسِکُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ، ویُمسِکُ الأَرضَ أن تَنخَسِفَ إلّا بِأَمرِهِ، إنَّهُ بِعِبادِهِ لَرَؤوفٌ رَحیمٌ.

وقالَ علیه السلام: «رَبِّ الْعالَمِینَ»- مالِکُهُم وخالِقُهُم وسائِقُ أرزاقِهِم إلَیهِم، مِن حَیثُ یَعلَمونَ ومِن حَیثُ لا یَعلَمونَ، وَالرِّزقُ مَقسومٌ، وهُوَ یَأتِی ابنَ آدَمَ عَلى أیِّ سیرَةٍ سارَها مِنَ الدُّنیا، لَیسَ تَقوى مُتَّقٍ بِزائِدِهِ، ولا فُجورُ فاجِرٍ بِناقِصِهِ، وبَینَهُ وبَینَهُ سِترٌ وهُوَ طالِبُهُ، فَلَو أنَّ أحَدَکُم یَفِرُّ مِن رِزقِهِ لَطَلَبَهُ رِزقُهُ کَما یَطلُبُهُ المَوتُ.

فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: قولوا: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»- عَلى ما أنعَمَ بِهِ عَلَینا وذَکَرَنا بِهِ مِن خَیرٍ فی کُتُبِ الأَوَّلینَ قَبلَ أن نَکونَ، فَفی هذا إیجابٌ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله وعَلى شیعَتِهِم أن یَشکُروهُ بِما فَضَّلَهُم، وذلِکَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ: لَمّا بَعَثَ اللّهُ عز و جل موسَى بنَ عِمرانَ علیه‌السلام وَاصطَفاهُ نَجِیّا، وفَلَقَ لَهُ البَحرَ ونَجّى بَنی إسرائیلَ، و أعطاهُ التَّوراةَ وَالأَلواحَ، رَأى مَکانَهُ مِن رَبِّهِ عز و جل فَقالَ: یا رَبِّ لَقَد أکرَمتَنی بِکَرامَةٍ لَم تُکرِم بِها أحَدا قَبلی!

فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: یا موسى! أما عَلِمتَ أنَّ مُحَمَّدا عِندی أفضَلُ مِن جَمیعِ مَلائِکَتی وجَمیعِ خَلقی؟

قالَ موسى علیه السلام: یا رَبِّ! فَإِن کانَ مُحَمَّدٌ صلى الله علیه و آله أکرَمَ عِندَکَ مِن جَمیعِ خَلقِکَ، فَهَل

«ستایش، ویژه خداست»، به جهت نعمت‏هایى که بر ما بخشیده است؛ «پروردگار جهانیان» که همه گونه‏هاى مخلوقات، از جمادات و حیوانات را در بر مى‏گیرد.

امّا حیوانات را در قبضه قدرت خویش مى‏چرخانَد و از روزى خویش به آنها مى‏خورانَد، در سایه حمایتش حفظ کرده، هر یک را به مصلحت خویش، تدبیر مى‏کند.

و امّا جمادات را با قدرت خویش، نگاه مى‏دارد و مانع گسستگى جمادات به هم پیوسته و نیز به هم چسبیدن گسسته‏ها مى‏شود و آسمان را از افتادن بر زمین، جز به اذن خویش، نگاه مى‏دارد، و زمین را از فرو رفتن در خود، جز به فرمان خویش، نگاه مى‏دارد، که او با بندگانش رئوف و مهربان است».

همچنین فرمود: «پروردگار جهانیان»، یعنى مالک و خالق جهانیان و سوق دهنده روزى‏هایشان به سوى ایشان است، از جایى که مى‏دانند و از جایى که نمى‏دانند و روزى، قسمت شده است و بدون توجّه به کردار انسان، مى‏آید. نه پرواى پرهیزگار، آن را افزون مى‏کند، نه فسق و فجور فاجر، آن را کاهش مى‏دهد. میان روزى و صاحب‏روزى، پرده‏اى است که به دنبال او مى‏رود. اگر هر یک از شما از روزى‏اش بگریزد، باز، او را مى‏جوید، همان گونه که مرگ، او را مى‏جوید.

خداوند بزرگ بِشْکوه مى‏فرماید: بگویید: «ستایش، ویژه خداست»، به جهت نعمت‏هایى که به ما بخشیده و ما را پیش از پیدایى‏مان، در کتاب‏هاى نخستین، به نیکى یاد کرده است. بنا بر این، بر محمّد صلى الله علیه و آله و خاندان و پیروان خاندانش لازم است که خدا را بر فضیلتى که به ایشان بخشیده، سپاس بگزارند و این، همان گفته پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است که فرمود: چون خداوند عز و جل، موسى بن عمران علیه‌السلام را بر انگیخت و با او راز گفت و دریا را برایش شکافت و بنى‏اسرائیل را نجات داد و تورات و الواح را به او عطا نمود، جایگاهش را نزد خداى عز و جل دید و گفت: پروردگارا! مرا با کرامتى بزرگ داشتى که هیچ کس را پیش از من، بدان بزرگ نداشتى.

خداى بزرگ بِشْکوه فرمود: «اى موسى! آیا نمى‏دانى که محمّد، نزد من از همه فرشتگان و همه مخلوقاتم برتر است؟» .

موسى علیه‌السلام گفت: پروردگارا! اگر محمّد صلى الله علیه و آله نزد تو از همه آفریدگانت برتر است، آیا در میان خاندان پیامبران، کریم‏تر از خاندان من هست؟

‏ فی آلِ الأَنبِیاءِ أکرَمُ مِن آلی؟

قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: یا موسى! أما عَلِمتَ أنَّ فَضلَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلى جَمیعِ آلِ النَّبِیّینَ کَفَضلِ مُحَمَّدٍ عَلى جَمیعِ المُرسَلینَ؟

فَقالَ موسى: یا رَبِّ! فَإِن کانَ آلُ مُحَمَّدٍ کَذلِکَ فَهَل فی امَمِ الأَنبِیاءِ أفضَلُ عِندَکَ مِن امَّتی؛ ظَلَّلتَ عَلَیهِمُ الغَمامَ، و أنزَلتَ عَلَیهِمُ المَنَّ وَالسَّلوى، وفَلَقتَ لَهُمُ البَحرَ؟

فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: یا موسى! أما عَلِمتَ أنَّ فَضلَ امَّةِ مُحَمَّدٍ عَلى جَمیعِ الامَمِ کَفَضلِهِ عَلى جَمیعِ خَلقی؟

فَقالَ موسى علیه السلام: یا رَبِّ! لَیتَنی کُنتُ أراهُم!

فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَیهِ: یا موسى! إنَّکَ لَن تَراهُم ولَیسَ هذا أوانَ ظُهورِهِم، ولکِن سَوفَ تَراهُم فِی الجَنّاتِ؛ جَنّاتِ عَدنٍ وَالفِردَوسِ، بِحَضرَةِ مُحَمَّدٍ فی نَعیمِها یَتَقَلَّبونَ، وفی خَیراتِها یَتَبَحبَحونَ(31)، أفَتُحِبُّ أن اسمِعَکَ کَلامَهُم؟

فَقالَ: نَعَم إلهی!

قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: قُم بَینَ یَدَیَّ، وَاشدُد مِئزَرَکَ قِیامَ العَبدِ الذَّلیلِ بَینَ یَدَیِ المَلِکِ الجَلیلِ.

فَفَعَلَ ذلِکَ موسى علیه السلام، فَنادى رَبُّنا عز و جل: یا امَّةَ مُحَمَّدٍ! فَأَجابوهُ کُلُّهُم وهُم فی أصلابِ آبائِهِم و أرحامِ امَّهاتِهِم: لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، إنَّ الحَمدَ وَالنِّعمَةَ وَالمُلکَ لَکَ، لا شَریکَ لَکَ.

قالَ: فَجَعَلَ اللّهُ عز و جل تِلکَ الإِجابَةَ شِعارَ الحاجِّ.

ثُمَّ نادى رَبُّنا عز و جل: یا امَّةَ مُحَمَّدٍ! إنَّ قَضائی عَلَیکُم أنَّ رَحمَتی سَبَقَت غَضَبی،

خداى بزرگ بِشْکوه فرمود: «اى موسى! آیا نمى‏دانى که برترىِ خاندان محمّد بر همه خاندان‏هاى پیامبران، مانند برترى محمّد بر همه فرستادگان است؟» .

موسى علیه‌السلام گفت: پروردگارا! اگر خاندان محمّد چنین‏اند، آیا در میان امّت‏هاى پیامبران، امّت من نزد تو برتر از همه نیست؟ ابر را برایشان سایه کردى و ترنگبین(32) وبِلدرچین برایشان فرو فرستادى و دریا را برایشان شکافتى.

خداى بزرگ بِشْکوه فرمود: «اى موسى! آیا نمى‏دانى که برترى امّت محمّد بر همه امّت‏ها، مانند برترى خود او بر همه آفریدگانم است؟» .

موسى علیه‌السلام گفت: پروردگارا! کاش آنها را مى‏دیدم.

پس خداى عز و جل به او وحى کرد: «اى موسى! آنها را هرگز نخواهى دید و اکنون، هنگام پیدایىِ آنان نیست؛ امّا به زودى آنها را در بهشت‏ها، باغ‏هاى عَدْن و فردوس و در حضور محمّد مى‏بینى که در نعمت‏هاى بهشت مى‏چرخند و در نیکى‏هایشان خوش‏اند. آیا دوست دارى که سخن آنان را به تو بشنوانَم؟» .

گفت: آرى، اى خداى من!

خداى بزرگ بِشْکوه فرمود: «در پیشگاه من، بِایست و مانند بنده‏اى ذلیل در برابر فرمان‏روایى جلیل، کمر به میان ببند» .

پس موسى علیه‌السلام چنین کرد و پروردگار ما عز و جل ندا داد: «اى امّت محمّد!» .

همه آنان که در پشتِ پدرانشان و رَحِم‏هاى مادرانشان بودند، پاسخ گفتند: «بله! خداوندا، بله! بله! تو شریکى ندارى. بله! ستایش، از آنِ توست، و نعمت و سلطنت براى تو! تو شریکى ندارى».(33) خداوند عز و جل نیز این پاسخ را شعار حج‏گزاران، قرار داد.

سپس پروردگار ما عز و جل ندا داد: «اى امّت محمّد! حکم من بر شما این است که‏

وعَفوی قَبلَ عِقابی، فَقَدِ استَجَبتُ لَکُم مِن قَبلِ أن تَدعونی، و أعطَیتُکُم مِن قَبلِ أن تَسأَلونی، مَن لَقِیَنی مِنکُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ، صادِقٌ فی أقوالِهِ، مُحِقٌّ فی أفعالِهِ، و أنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ أخوهُ ووَصِیُّهُ مِن بَعدِهِ ووَلِیُّهُ، یُلتَزَمُ طاعَتُهُ کَما یُلتَزَمُ طاعَةُ مُحَمَّدٍ، و أنَّ أولِیاءَهُ المُصطَفَینَ الطّاهِرینَ المُطَهَّرینَ المُنبِئینَ بِعَجائِبِ آیاتِ اللّهِ ودَلائِلِ حُجَجِ اللّهِ مِن بَعدِهِما أولِیاؤُهُ، أدخَلتُهُ جَنَّتی .. ..

قالَ علیه السلام: فَلَمّا بَعَثَ اللّهُ عز و جل نَبِیَّنا مُحَمَّدا صلى الله علیه و آله قالَ: یا مُحَمَّدُ «وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا»(34) امَّتَکَ بِهذِهِ الکَرامَةِ. ثُمَّ قالَ عز و جل لِمُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله: قُل: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»- عَلى مَا اختَصَّنی بِهِ مِن هذِهِ الفَضیلَةِ، وقالَ لِامَّتِهِ: قولوا أنتُم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»- عَلى مَا اختَصَّنا بِهِ مِن هذِهِ الفَضائِلِ.(35)

ب- قوله: «هو الذی خلق لکم …»

3456. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه‌السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ»(36) قالَ: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» لِتَعتَبِروا ولِتَتَوَصَّلوا بِهِ إلى رِضوانِهِ وتَتَوَقَّوا بِهِ مِن عَذابِ نیرانِهِ، «ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ» أخَذَ فی خَلقِها وإتقانِها، «فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» ولِعِلمِهِ بِکُلِّ شَی‏ءٍ

رحمتم، از خشمم پیشى گرفته است و عفوم، قبل از کیفرم است. من پیش از آن که مرا بخوانید، شما را اجابت مى‏گویم و پیش از آن که از من بخواهید، به شما عطا مى‏کنم. هر کس از شما که مرا با شهادتین (گواهى به توحید و رسالت محمّد صلى الله علیه و آله) و راستىِ گفتار و درستىِ رفتار دیدار کند و گواهى دهد که على بن ابى طالب، برادر و وصىّ پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و ولىّ اوست و به فرمانش ملتزم باشد، همان گونه که به فرمان محمّد، ملتزم است و اولیاى برگزیده پاک و پاکیزه‏اش را اولیاى خود گیرد؛ کسانى که از شگفتى‏هاى آیات الهى خبر مى‏دهند و نشانه‏هاى حجّت خدا پس از آن دو (محمّد و على) هستند، به بهشتش در مى‏آورم …».

[همچنین امام حسین علیه السلام‏] مى‏فرماید: «چون خداى عز و جل، پیامبرمان محمّد صلى الله علیه و آله را بر انگیخت، فرمود: «اى محمّد! «تو در کنار [کوه‏] طور نبودى که ما» امّتت را به این گونه بابرکت «ندا دادیم»» .

سپس، خدا به محمّد صلى الله علیه و آله فرمود: «بگو: «ستایش، ویژه پروردگار جهانیان است»، بر این فضیلت ویژه که به من ارزانى داشت» ؛ و پیامبر صلى الله علیه و آله به امّتش فرمود: «شما هم بگویید: «ستایش، ویژه پروردگار جهانیان است» به این جهت که این فضیلت‏ها را به ما اختصاص داده است».

ب- آیه ی: «هو الذی خلق لکم …»

3456. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام به سندش، از امام حسین علیه السلام: امیر مؤمنان علیه السلام، در باره گفته خداوند عز و جل که: «اوست که همه آنچه را که در زمین است، براى شما آفرید، سپس به آسمان پرداخت و آنها را به [شکل‏] هفت آسمان، ترتیب داد، و او به همه چیز، داناست»، فرمود: «اوست که همه موجودات زمین را براى شما آفرید» تا عبرت گیرید و با آن به رضوانش برسید و از عذاب دوزخش محفوظ بمانید. «سپس به آسمان پرداخت» و به آفرینش و استوار کردن آنها آغازید «و آنها را به [شکل‏] هفت آسمان، ترتیب داد، و او به همه چیز،

عَلِمَ المَصالِحَ، فَخَلَقَ لَکُم کُلَّ ما فِی الأَرضِ لِمَصالِحِکُم یا بَنی آدَمَ.(37)

ج – قوله: «هل جزاء الإحسان إِلا الإحسان»

3457. الأمالی للطوسی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»(38): قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: هَل جَزاءُ مَن أنعَمتُ عَلَیهِ بِالتَّوحیدِ إلَا الجَنَّةُ؟(39)

د- قوله: «و أما بنعمة ربک فحدث»

3458. المحاسن عن عمرو بن أبی نصر: حَدَّثَنی رَجُلٌ مِن أهلِ البَصرَةِ قالَ: رَأَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام وعَبدَ اللّهِ بنَ عُمَرَیَطوفانِ بِالبَیتِ، فَسَأَلتُ ابنَ عُمَرَ فَقُلتُ: قَولُ اللّهِ: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»(40)؟

قالَ: أمَرَهُ أن یُحَدِّثَ بِما أنعَمَ اللّهُ عَلَیهِ.

ثُمَّ إنّی قُلتُ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام: قَولُ اللّهِ: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؟

قالَ: أمَرَهُ أن یُحَدِّثَ بِما أنعَمَ اللّهُ عَلَیهِ مِن دینِهِ.(41)

داناست» و به دلیل همین دانایى به همه چیز، مصلحت‏ها را مى‏داند و تمام موجودات زمین را براى مصلحت شما فرزندان آدم، آفریده است».

ج – آیه ی: «هل جزاء الإحسان إِلا الإحسان»

3457. الأمالى، طوسى به سندش از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام، در باره گفته خداى عز و جل: «آیا پاداش نیکى، جز نیکى است؟»: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «آیا پاداش کسى که نعمت توحید را به او داده‏ام، جز بهشت است؟».

د- آیه ی: «و أما بنعمة ربک فحدث»

3458. المَحاسن به نقل از عمرو بن ابى نصر: مردى بصرى برایم گفت: حسین بن على علیه‌السلام و عبد اللّه بن عمر را دیدم که گِرد خانه خدا، طواف مى‏کنند. از ابن عمر، تفسیر آیه «و اما از نعمت پروردگارت سخن بگو» را پرسیدم.

گفت: فرمان داده است تا نعمت‏هایى را که خدا به انسان داده، باز گوید.

سپس، همین سؤال را با حسین بن على علیه‌السلام در میان نهادم. فرمود: «فرمان داده است تا نعمت‏هایى را که خدا در امر دینش به او ارزانى داشته است، باز گوید».

هـ- قوله: «و شاهد و مشهود»

3459. المعجم الأوسط عن زید بن أسلم عن الحسین بن علیّ علیهما السلام فی قَولِهِ تَعالى: «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»(42): الشّاهِدُ: جَدّی رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وَالمَشهودُ: یَومُ القِیامَةِ. ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ: «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً»(43)، ثُمَّ تَلا: «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ»(43)(44)

2 / 13

فضل حملة الحدیث

3460. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَن حَفِظَ مِن امَّتی أربَعینَ حَدیثا یَنتَفِعونَ بِها، بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ فَقیها عالِما.(45)

3461. الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله أوصى إلى أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام، وکانَ فیما أوصى بِهِ أن قالَ لَهُ: یا عَلِیُّ، مَن حَفِظَ مِن امَّتی أربَعینَ حَدیثا یَطلُبُ بِذلِکَ وَجهَ اللّهِ عز و جل وَالدّارَ الآخِرَةَ، حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَالصِّدّیقینَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحینَ وحَسُنَ اولئِکَ رَفیقا.

هـ- آیه ی «و شاهد و مشهود»

3459. المعجم الأوسط به نقل از زید بن اسلَم: حسین بن على علیه السلام، درباره سخن خداى متعال: «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»، فرمود: «شاهد» ، جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است و «مشهود» ، روز قیامت».

آن گاه، این آیه را تلاوت کرد: «ما تو را شاهد و بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستادیم».

سپس [این آیه را] تلاوت کرد: «آن روزى است که مردم براى آن گرد مى‏آیند و آن، روز مشهود است»».

2 / 13

ارزش حاملان حدیث‏

3460. عیون أخبار الرضا علیه‌السلام به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کسى از امّتم که چهل حدیث سودمند براى امّت حفظ کند، خداوند، روز قیامت، او را دین‏شناس و دانشمند بر مى‏انگیزد».

3461. الخصال به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، به امیر مؤمنان على علیه‌السلام سفارش کرد و از جمله فرمود: «اى على! هر کس از امّتم که چهل حدیث را براى خدا و سراى آخرت حفظ کند، خداوند، روز قیامت، او را با پیامبران، صدّیقان (راستگویان) و شهیدان و شایستگان که بهترین همراهان‏اند، محشور مى‏کند».

فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام: یا رَسولَ اللّه! أخبِرنی ما هذِهِ الأَحادیثُ؟

فَقالَ: أن تُؤمِنَ بِاللّهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وتَعبُدَهُ ولا تَعبُدَ غَیرَهُ، وتُقیمَ الصَّلاةَ بِوُضوءٍ سابِغٍ فی مَواقیتِها ولا تُؤَخِّرَها؛ فَإِنَّ فی تَأخیرِها مِن غَیرِ عِلَّةٍ غَضَبَ اللّهِ عز و جل، وتُؤَدِّیَ الزَّکاةَ، وتَصومَ شَهرَ رَمَضانَ، وتَحُجَّ البَیتَ إذا کانَ لَکَ مالٌ وکُنتَ مُستَطیعا.

و ألّا تَعُقَّ وَالِدَیکَ، ولا تَأکُلَ مالَ الیَتیمِ ظُلما، ولا تَأکُلَ الرِّبا، ولا تَشرَبَ الخَمرَ ولا شَیئا مِنَ الأَشرِبَةِ المُسکِرَةِ، ولا تَزنِیَ، ولا تَلوطَ، ولا تَمشِیَ بِالنَّمیمَةِ(46)، ولا تَحلِفَ بِاللّهِ کاذِبا، ولا تَسرِقَ، ولا تَشهَدَ شَهادَةَ الزّورِ لِأَحَدٍ قَریبا کانَ أو بَعیدا، و أن تَقبَلَ الحَقَّ مِمَّن جاءَ بِهِ صَغیرا کانَ أو کَبیرا، و ألّا تَرکَنَ إلى ظالِمٍ وإن کانَ حَمیما قَریبا، و ألّا تَعمَلَ بِالهَوى، ولا تَقذِفَ المُحصَنَةَ، ولا تُرائِیَ؛ فَإِنَّ أیسَرَ الرِّیاءِ شِرکٌ بِاللّهِ عز و جل.

و ألّا تَقولَ لِقَصیرٍ: یا قَصیرُ، ولا لِطَویلٍ: یا طَویلُ؛ تُریدُ بِذلِکَ عَیبَهُ، و ألّا تَسخَرَ مِن أحَدٍ مِن خَلقِ اللّهِ، و أن تَصبِرَ عَلَى البَلاءِ وَالمُصیبَةِ، و أن تَشکُرَ نِعَمَ اللّهِ الَّتی أنعَمَ بِها عَلَیکَ، و ألّا تَأمَنَ عِقابَ اللّهِ عَلى ذَنبٍ تُصیبُهُ، و ألّا تَقنَطَ(47) مِن رَحمَةِ اللّهِ، و أن تَتوبَ إلَى اللّهِ عز و جل مِن ذُنوبِکَ؛ فَإِنَّ التّائِبَ مِن ذُنوبِهِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ، و ألّا تُصِرَّ عَلَى الذُّنوبِ مَعَ الاستِغفارِ فَتَکونَ کَالمُستَهزِئِ بِاللّهِ وآیاتِهِ ورُسُلِهِ.

و أن تَعلَمَ أنَّ ما أصابَکَ لَم یَکُن لِیُخطِئَکَ، و أنَّ ما أخطَأَکَ لَم یَکُ لِیُصیبَکَ، و ألّا تَطلُبَ سَخَطَ الخالِقِ بِرِضَى المَخلوقِ، و ألّا تُؤثِرَ الدُّنیا عَلَى الآخِرَةِ؛ لِأَنَّ الدُّنیا فانِیَةٌ وَالآخِرَةَ الباقِیَةُ، و ألّا تَبخَلَ عَلى إخوانِکَ بِما تَقدِرُ عَلَیهِ، و أن تَکونَ سَریرَتُکَ کَعَلانِیَتِکَ، و ألّا تَکونَ عَلانِیَتُکَ حَسَنَةً وسَریرَتُکَ قَبیحَةً، فَإِن فَعَلتَ ذلِکَ کُنتَ مِنَ

على علیه‌السلام گفت: اى پیامبر خدا! به من بگو این احادیث، چه هستند؟

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «این که به خداى یگانه بى‏انباز، ایمان بیاورى و تنها او، نه کس دیگرى را بپرستى و نماز را با وضویى کامل و در وقت خود و بدون تأخیر، به جا آورى که در تأخیر آن و [بیرون وقت خواندن‏] بدون علّت، خشم خداى عز و جل است، [و این که‏] زکات را بپردازى و ماه رمضان را روزه بگیرى و چون مالى داشتى و مستطیع بودى، حج بگزارى.

پدر و مادرت را نافرمانى نکنى، مال یتیم را به ستم نخورى، رِبا نخورى و شراب و هیچ یک از نوشیدنى‏هاى مست کننده را ننوشى، زنا و لواط و سخن‏چینى نکنى و به خدا، سوگندِ دروغ مخورى، دزدى مکنى، گواهى دروغ براى هیچ کس، نزدیک یا دور، ندهى و حق را از هر کس که آن را آورد، کوچک باشد یا بزرگ، بپذیرى و به ستمکار، تکیه مکنى، هر چند دوست صمیمى و نزدیک باشد، و به هوسَت عمل نکنى و به زن عفیف، تهمت نزنى و ریا نکنى که کمترین ریا، شرک به خداى عز و جل است.

افراد کوتاه و بلند را به زبان عیب، کوتاه و بلند نخوانى و هیچ یک از آفریدگان خدا را مسخره نکنى و بر بلا و مصیبت، شکیب ورزى و خداوند را براى نعمت‏هایى که به تو داده، سپاس بگزارى و خود را از کیفر خدا بر گناهى که مى‏کنى، ایمن مپندارى و از رحمت خدا، ناامید نشوى و از گناهانت به سوى خداى عز و جل باز گردى که بازگردنده از گناهانش، مانند کسى است که گناهى ندارد و در کنار استغفار، بر گناهانت اصرار نورزى که همچون ریشخند کنندگان خدا و آیات الهى و پیامبرانش مى‏شوى.

و این را بدانى که آنچه به تو رسیده، حتما و بدون خطا، رسیده است و آنچه [به ظاهر] خطا مى‏نماید، نباید به تو مى‏رسیده است. با رضایت آفریده، نارضایىِ آفریدگار را به دست نیاورى و دنیا را بر آخرت، مقدّم ندارى، که دنیا، فانى و آخرت، باقى است. بر برادرانت از آنچه در توان دارى، بخل نورزى و درونت، مانند برونت باشد، نه این که ظاهرت، زیبا و باطنت، زشت باشد، که اگر چنین

‏المُنافِقینَ.

و ألّا تَکذِبَ، و ألّا تُخالِطَ الکَذّابینَ، و ألّا تَغضَبَ إذا سَمِعتَ حَقّا، و أن تُؤَدِّبَ نَفسَکَ و أهلَکَ ووُلدَکَ وجیرانَکَ عَلى حَسَبِ الطّاقَةِ، و أن تَعمَلَ بِما عَلِمتَ، ولا تُعامِلَنَّ أحَدا مِن خَلقِ اللّهِ عز و جل إلّا بِالحَقِّ، و أن تَکونَ سَهلًا لِلقَریبِ وَالبَعیدِ، و ألّا تَکونَ جَبّارا عَنیدا، و أن تُکثِرَ مِنَ التَّسبیحِ وَالتَّهلیلِ وَالدُّعاءِ وذِکرِ المَوتِ وما بَعدَهُ مِنَ القِیامَةِ وَالجَنَّةِ وَالنّارِ، و أن تُکثِرَ مِن قِراءَةِ القُرآنِ وتَعمَلَ بِما فیهِ.

و أن تَستَغنِمَ البِرَّ وَالکَرامَةَ بِالمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ، و أن تَنظُرَ إلى کُلِّ ما لا تَرضى فِعلَهُ لِنَفسِکَ فَلا تَفعَلَهُ بِأَحَدٍ مِنَ المُؤمِنینَ، ولا تَمَلَّ مِن فِعلِ الخَیرِ، و ألّا تُثَقِّلَ عَلى أحَدٍ، و ألّا تَمُنَّ عَلى أحَدٍ إذا أنعَمتَ عَلَیهِ، و أن تَکونَ الدُّنیا عِندَک سِجنا حَتّى یَجعَلَ اللّهُ لَکَ جَنَّةً.

فَهذِهِ أربَعونَ حَدیثا، مَنِ استَقامَ عَلَیها وحَفِظَها عَنّی مِن امَّتی دَخَلَ الجَنَّةَ بِرَحمَةِ اللّهِ، وکانَ مِن أفضَلِ النّاسِ و أحَبِّهِم إلَى اللّهِ عز و جل بَعدَ النَّبِیّینَ وَالوَصِیّینَ، وحَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَالصِّدّیقینَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحینَ وحَسُنَ اولئِکَ رَفیقا.(48)

2 / 14

تعلیم الحکمة للأولاد

3462. معانی الأخبار عن شریح بن هانئ: سَأَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه‌السلام ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام، فَقالَ: یا بُنَیَّ! مَا العَقلُ؟

قالَ: حِفظُ قَلبِکَ مَا استَودَعتَهُ.

‏ کنى، از منافقان خواهى بود.

و این که دروغ نگویى و با دروغگویان، در نیامیزى و چون سخن حقّى را شنیدى، خشم مگیرى. خود، خانواده، فرزندان و همسایگانت را به اندازه توانت، ادب بیاموزى و به علمت، عمل کنى. با هیچ یک از خلق خدا، جز به حق، رفتار نکنى و در برابر نزدیک و دور، نرم باشى، نه زورگو و سرسخت. تسبیح و تهلیل و دعا، فراوان بگویى و بسیار به یاد مرگ و پس از آن، از قیامت تا بهشت و دوزخ باشى، و بسیار قرآن بخوانى و به آن، عمل کنى.

نیکى به مردان و زنان مؤمن و گرامیداشتِ آنان را غنیمت بدانى. بنگر هر چه را براى خود نمى‏پسندى، با هیچ یک از مؤمنان مکنى و از کار خیر، ملول مشوى. سربارِ هیچ کس مباشى و چون به کسى نعمتى بخشیدى، بر او منّت مگذارى و دنیا نزد تو، زندانى باشد که از آن به سوى بهشت مى‏روى.

این، چهل حدیث است که هر کس از امّتم بر آن پایدارى ورزد و آنها را حفظ کند، به رحمت الهى وارد بهشت مى‏شود و پس از پیامبران و اوصیا، بافضیلت‏ترین و محبوب‏ترینِ مردم در نزد خداى عز و جل است و خدا، او را روز قیامت با پیامبران، صدّیقان (راستگویان)، شهیدان و شایستگان که بهترین همراهان‏اند، محشور مى‏کند».

2 / 14

آموختن حکمت به فرزندان‏

3462. معانى الأخبار به نقل از شُرَیح بن هانى: امیر مؤمنان علیه‌السلام از فرزندش حسن علیه‌السلام پرسید: «عقل به چه معناست؟».

حسن علیه‌السلام گفت: این که دلت، آنچه را به آن سپردى، نگه دارد.

قالَ: فَمَا الحَزمُ؟

قالَ: أن تَنتَظِرَ فُرصَتَکَ، وتُعاجِلَ ما أمکَنَکَ.

قالَ: فَمَا المَجدُ؟

قالَ: حَملُ المَغارِمِ(49)، وَابتِناءُ المَکارِمِ.

قالَ: فَمَا السَّماحَةُ؟

قالَ: إجابَةُ السّائِلِ، وبَذلُ النّائِلِ.

قالَ: فَمَا الشُحُّ؟

قالَ: أن تَرَى القَلیلَ سَرَفا، وما أنفَقتَ تَلَفا.

قالَ: فَمَا الرِّقَّةُ(50)؟

قالَ: طَلَبُ الیَسیرِ ومَنعُ الحَقیرِ.

قالَ: فَمَا الکُلفَةُ؟

قالَ: التَّمَسُّکُ بِمَن لا یُؤمِنُکَ، وَالنَّظَرُ فیما لا یَعنیکَ.

قالَ: فَمَا الجَهلُ؟

قالَ: سُرعَةُ الوُثوبِ عَلَى الفُرصَةِ قَبلَ الاستِمکانِ مِنها، وَالامتِناعُ عَنِ الجَوابِ، ونِعمَ العَونُ الصَّمتُ فی مَواطِنَ کَثیرَةٍ وإن کُنتَ فَصیحا.

ثُمّ أقبَلَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَلَى الحُسَینِ ابنِهِ علیه‌السلام فَقالَ لَهُ:

یا بُنَیَّ! مَا السُّؤدَدُ؟

پرسید: «دوراندیشى چیست؟».

پاسخ داد: منتظر فرصت باشى و به محض امکان داشتن، عمل کنى.

پرسید: «بزرگوارى، یعنى چه؟».

پاسخ داد: تحمّل خسارت‏ها و بنیان نهادن بزرگى‏ها.

پرسید: «بزرگى چیست؟».

گفت: اجابتِ درخواست کننده و بخشیدن آنچه رسیده است.

پرسید: «بخل شدید (شُحّ)، یعنى چه؟».

پاسخ داد: [این که‏] کم را هم اسراف ببینى و انفاق را تلف.

پرسید: «رِقّت (/ سرقت)، به چه معناست؟».

پاسخ داد: پیجویىِ اندک و منع از چیزِ کم.

پرسید: «تکلُّف (به زحمت، چیزى را عهده‏دار شدن)، یعنى چه؟».

گفت: اعتماد به کسى که تو را ایمن نمى‏کند و توجّه به آنچه به کارَت نمى‏آید.

پرسید: «نابخردى (جهل)، چه معنایى دارد؟».

پاسخ داد: به شتابْ جَستن براى استفاده از فرصت، پیش از فراهم کردن امکانات و خودددارى از پاسخ‏دهى؛ و در بسیارى از جاها، بهترین یاور، سکوت است، هر چند سخنور باشى.

سپس امام على که درودهاى خدا بر او باد، رو به فرزند دیگرش حسین علیه‌السلام کرد و به او فرمود:

«پسر عزیزم! سروَرى، یعنى چه؟».

قالَ: اصطِناعُ(51) العَشیرَةِ، وَاحتِمالُ الجَریرَةِ(52)

قالَ: فَمَا الغِنى؟

قالَ: قِلَّةُ أمانِیِّکَ، وَالرِّضى بِما یَکفیکَ.

قالَ: فَمَا الفَقرُ؟

قالَ: الطَّمَعُ، وشِدَّةُ القُنوطِ.

قالَ: فَمَا اللُّؤمُ؟

قالَ: إحرازُ المَرءِ نَفسَهُ، وإسلامُهُ عِرسَهُ.

قالَ: فَمَا الخُرقُ؟

قالَ: مُعاداتُکَ أمیرَکَ، ومَن یَقدِرُ عَلى ضَرِّکَ ونَفعِکَ.

ثُمَّ التَفَتَ إلَى الحارِثِ الأَعوَرِ فَقالَ: یا حارِثُ! عَلِّموا هذِهِ الحِکَمَ أولادَکُم، فَإِنَّها زِیادَةٌ فِی العَقلِ وَالحَزمِ وَالرَّأیِ.(53)

پاسخ داد: احسان به خویشان و تحمّل گناه دیگران.

پرسید: «بى‏نیازى، به چه معناست؟».

پاسخ داد: کمىِ آرزوهایت و خشنودى به آنچه کفایتت مى‏کند.

پرسید: «نادارى (فقر)، یعنى چه؟».

پاسخ داد: طمع داشتن [به دیگران‏] و ناامیدى شدید.

پرسید: «پَستى، یعنى چه؟».

پاسخ داد: این که انسان، خودش را حفظ کند و عائله‏اش را وا سپارد.

پرسید: «درشتى، یعنى چه؟».

پاسخ داد: دشمنى کردن با فرمان‏روایت، و نیز با کسى که بر زیان و سود رساندن به تو تواناست.

سپس امام على علیه‌السلام به حارث اعوَر، رو کرد و گفت: اى حارث! این حکمت‏ها را به فرزندانتان بیاموزید، که [مایه‏] فزونى در عقل و دوراندیشى و نظر [درست داشتن‏] است».


1) المعجم الأوسط: ج 2 ص 297 ح 2030، المعجم الصغیر: ج 1 ص 29، تاریخ بغداد: ج 5 ص 204 کلّها عن محمّد بن عبد اللّه بن حسین عن الإمام زین العابدین علیه السلام؛ الأمالی للطوسی: ص 487 ح 1069 و ص 569 ح 1176، عدّة الداعی: ص 63 وفی الثلاثة الأخیرة عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید عن الإمام الرضا عن أبیه عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 1 ص 172 ح 26.

2) الأمالی للطوسی: ص 577 ح 1191 عن حمزة بن حمران عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه:، الأمالی للمفید: ص 29 ح 1 عن هارون بن عمرو المجاشعی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام: عنه صلی الله علیه و آله وفیه «العالم» بدل «طالب العلم»، بحار الأنوار: ج 1 ص 181 ح 71.

3) الاختصاص: ص 234 عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام زین العابدین علیه السلام، بحار الأنوار: ج 1 ص 181 ح 69.

4) الأمالی للطوسی: ص 56 ح 78 عن داوود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه:، صحیفة الإمام الرضا 7: ص 287 ح 34، بحار الأنوار: ج 2 ص 48 ح 7.

5) تحف العقول: ص 248، بحار الأنوار: ج 78 ص 119 ح 14.

6) محاضرات الادباء: ج 1 ص 50.

7) أعلام الدین: ص 298، نزهة الناظر: ص 88 ح 28 وفیه «ذرأ اللّه العلم …»، بحار الأنوار: ج 78 ص 128 ح 11.

8) حلیة الأولیاء: ج 1 ص 72 عن نصیر بن حمزة عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه:، کنز العمّال: ج 3 ص 197 ح 6149.

9) انخزل الشی‏ء: أی انقطع. والاختزال: الاقتطاع (الصحاح: ج 4 ص 1684 «خزل»).

10) مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 2 ص 6؛ بحار الأنوار: ج 45 ص 8.

11) فی المصدر: «قال»، وما أثبتناه هو الأصحّ کما فی بحار الأنوار.

12) طُرّا: جمیعا (مجمع البحرین: ج 2 ص 1098 «طرر»).

13) المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 66، بحار الأنوار: ج 44 ص 191 ح 3.

14) الاحتجاج: ج 1 ص 11 ح 5 عن محمّد بن زیاد وعلیّ بن محمّد بن سیّار عن الإمام العسکری عن آبائه:، التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری 7: ص 341 ح 218، الصراط المستقیم: ج 3 ص 55، وفیهما عن الإمام العسکریّ عنه 8، بحار الأنوار: ج 2 ص 4 ح 5.

15) منظور، آن است که پاداش‏ها و هدیه‏هاى پرداخت شده به آنان‏از بیت المال، به ناحق و حرام بوده است. م.

16) أفحَمتُ الخَصمَ: إذا أسکَتَّهُ بالحُجّةِ (المصباح المنیر: ص 464 «فحم»).

17) المائدة: 32.

18) التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری 7: ص 348 ح 231، بحار الأنوار: ج 2 ص 9 ح 17.

19) مسند زید: ص 390.

20) العُرَفاءُ: جمع عریف، وهو القیّم بامور القبیلة أو الجماعة من الناس (النهایة: ج 3 ص 218 «عرف»).

21) المعجم الکبیر: ج 3 ص 132 ح 2899، تاریخ دمشق: ج 69 ص 205 ح 13752، کنز العمّال: ج 1 ص 514 ح 2289 وراجع: الکافی: ج 2 ص 606 ح 11 والخصال: ص 28 ح 100.

22) الفردوس: ج 5 ص 298 ح 8240 وراجع: تاریخ دمشق: ج 32 ص 174 ح 6645 وکنز العمّال: ج 1 ص 547 ح 2448 نقلًا عن أبی نعیم.

23) جامع الأخبار: ص 116 ح 211، بحار الأنوار: ج 92 ص 20 ح 18 وراجع: الدرّة الباهرة: ص 33 وعوالی اللآلی: ج 4 ص 105 ح 155.

24) الخَوض من الکلام: ما فیه الکذب والباطل. وخاضَ القوم فی الحدیث وتخاوَضوا: أی تفاوَضوا فیه (لسان العرب: ج 7 ص 147 «خوض»).

25) معنى الحدیث: لینزل منزله من النار، یُقال: بوّأه اللّهُ منزلًا: أی أسکنه إیّاه (النهایة: ج 1 ص 159 «بوا»).

26) التوحید: ص 91 ح 5 عن وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه:، مجمع البیان: ج 10 ص 861 عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن أبیه عنه:، بحار الأنوار: ج 3 ص 223 ح 14.

27) الطَّوْلُ: الفَضلُ والقُدرَةُ والغِنى (تاج العروس: ج 15 ص 447 «طول»).

28) عیون أخبار الرضا 7: ج 1 ص 300 ح 59، الأمالی للصدوق: ص 239 ح 253 254 کلاهما عن محمّد بن زیاد ومحمّد بن سیّار عن الإمام العسکری عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 92 ص 226 ح 3 وراجع: التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری 7: ص 58 ح 30.

29) سوره فاتحه‏را از این رو «سبع المثانى» نامیده‏اند که مَثانى به معناى «آیه» است وج این سوره، شامل «هفت آیه» است و این، یعنى «بسمله»، جزئى از آن است، و مثانى جبه معناى «دوتایى» ج به اعتبار تکرار آن در نمازهاى پنجگانه بر آن اطلاق شده است، یا آن را مثانى جبه معناى «ثنا» ج نامیده‏اند، به جهت این که شامل حمد و ثناى الهى است. م.

30) التَّهافُت: التساقُط قطعةً قطعةً (الصحاح: ج 1 ص 271 «هفت»).

31) تَبَحبَحَ: تَمکَّنَ فی الحُلولِ والمَقامِ (لسان العرب: ج 2 ص 407 «بحح»).

32) ترنگبین: شیرابه‏هاى گیاه خارشتر که شیرین و مُلیّن است.

33) این، همان ذکر حاجیان به هنگام احرام‏است و معنایش نوعى اعلانِ آمادگى براى اجراى فرمان خدا و حمد و نعمت را ویژه خدا دانستن و یکتایى او را به زبان آوردن است.

34) القصص: 46.

35) عیون أخبار الرضا 7: ج 1 ص 282 ح 30، علل الشرائع: ص 416 ح 3، بشارة المصطفى: ص 212، التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری 7: ص 30 ح 11، بحار الأنوار: ج 92 ص 224 ح 2.

36) البقرة: 29.

37) عیون أخبار الرضا 7: ج 2 ص 12 ح 29 عن محمّد بن زیاد ومحمّد بن سیّار (صیّاد) عن الإمام العسکری عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 3 ص 40 ح 14 وراجع: التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری 7: ص 215 ح 99.

38) الرحمن: 60.

39) الأمالی للطوسی: ص 569 ح 1177 عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید بن علیّ بن الحسین عن الإمام الرضا عن آبائه: و ص 429 ح 960، التوحید: ص 28 ح 29، الأمالی للصدوق: ص 470 ح 628 والثلاثة الأخیرة عن موسى بن إسماعیل بن موسى بن جعفر عن الإمام الکاظم عن آبائه: بزیادة «إنّ اللّه عز و جل قال» بعد «رسول اللّه 9»، بحار الأنوار: ج 3 ص 3 ح 2.

40) الضحى: 11.

41) المحاسن: ج 1 ص 344 ح 712، تحف العقول: ص 246 وفیه ذیله من «ثمّ إنّی»، من دون إسنادٍ إلى الراوی نحوه، بحار الأنوار: ج 24 ص 53 ح 9.

42) البروج: 3.

43) الأحزاب: 45.

44) المعجم الأوسط: ج 9 ص 182 ح 9482، المعجم الصغیر: ج 2 ص 131، وفی تفسیر مجمع البیان: ج 10 ص 708 عن الإمام الحسن علیه‌السلام ولیس فیه ذیله من «ثمّ تلا».

45) عیون أخبار الرضا 7: ج 2 ص 37 ح 99، صحیفة الإمام الرضا 7: ص 226 ح 114 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 2 ص 156 ح 8.

46) النَّمِیمَةُ: هی نقل الحدیث من قوم إلى قوم على جهة الإفساد والشرّ (النهایة: ج 5 ص 120 «نمم»).

47) القُنوط: هو أشدّ الیأس من الشی‏ء (النهایة: ج 4 ص 113 «قنط»).

48) الخصال: ص 543 ح 19 عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی، وإسماعیل بن أبی زیاد جمیعا عن الإمام الصادق عن آبائه:، بحار الأنوار: ج 2 ص 154 ح 7.

49) المَغْرَمُ: ما یلزم به الإنسان من غرامة، أو یصاب به فی ماله من خسارة وما یلحق به من المظالم (مجمع البحرین: ج 2 ص 1317 «غرم»).

50) فی بحار الأنوار: «فما السرقة».

51) الاصطناع: افتعالٌ من الصنیعة؛ وهی العطیّة والکرامة والإحسان (النهایة: ج 3 ص 56 «صنع»).

52) الجَرِیْرَةُ: الجنایة والذنب (النهایة: ج 1 ص 258 «جرر»).

53) معانی الأخبار: ص 401 ح 62، بحار الأنوار: ج 72 ص 194 ح 14.