حکمت حقیقى، نورانیت و بصیرتى است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملى در زندگى براى انسان، حاصل مىگردد. در واقع، حکمت علمى، مقدّمه حکمت عملى، و حکمت عملى، سرآغاز حکمتِ حقیقى است و تا انسان، بدین پایه از حکمت نرسیده، حکیمِ حقیقى نیست، هر چند بزرگترین استاد حکمت باشد.
حکمت حقیقى، در واقع، همان جوهر دانش، نورِ دانش و دانشِ نور است و از این رو، خواصّ علم حقیقى و آثارش بر آن مترتّب مىگردد که از مهمترین آنها، بیم از خداوند متعال است، چنان که در قرآن کریم آمده:
«إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.(1)
در میان بندگان خدا، تنها دانشمنداناند که از او بیمناکاند».
این اثر، در کلام پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، عیناً بر حکمت حقیقى نیز مترتّب شده است، چنان که مىفرماید:
خَشیَةُ اللّهِ عز و جل رأسُ کُلِّ حِکمَةٍ.(2)
بیم از خداوند عز و جل اساس هر حکمتى است.
حکمت حقیقى، جاذبهاى عقلانى و ضدّ کششهاى نفسانى است که هر اندازه در جان قوّت یابد، به همان اندازه، تمایلات نفسانى در انسان، ضعیف مىشود، تا آن جا که کاملًا از بین مىرود. در آن حال، عقل به طور کامل، زنده مىگردد و زمام انسان را به دست مىگیرد و از آن پس، زمینهاى براى انجام دادن کارهاى ناشایست در وجود
او باقى نمىمانَد. در نتیجه، حکمت، با عصمت، همراه مىگردد و در نهایت، همه ویژگىهاى حکیم و عالِم حقیقى براى آدمى حاصل مىگردد و در بالاترین مراتب علم و حکمت، به والاترین درجات خودشناسى، خداشناسى، امامت و رهبرى دست مىیابد.(3)
بر این پایه، انبیاى الهى و اوصیاى آنان که به قلّه حکمت علمى و عملى و حقیقى دست یافتهاند، از جانب خداوند متعال، مأمور آموختن علم و حکمت به جامعه بشر شدهاند.
1) فاطر: آیه 28.
2) الفردوس: ج 2 ص 193 ح 2964، کنز العمّال: ج 3 ص 141 ح 5872.
3) ر. ک: دانشنامه عقاید اسلامى: ج 2 ص 353 (بخش پنجم: حکمت).