مهمترین جسارت نسبت به مزار امام حسین علیهالسلام در تاریخ، مربوط به متوکّل عبّاسى است.(1) وى از سال 232 تا 247 ق، تحت تأثیر اهل حدیث متعصّب بغداد، بر امور،
سیطره داشت. منابع تاریخى، وى را دشمن اهل بیت علیهم السلام دانستهاند و گفتهاند که دشمنى سختى با على بن ابى طالب علیهالسلام و خانوادهاش داشت.(2)
ابو الفرج اصفهانى هم در وصف او نوشته است:
متوکّل، خاندان ابو طالب را سخت، تحت فشار قرار مىداد و نسبت به آنها خشم و کینه داشت.(3)
بر این اساس بود که متوکّل، تصمیم گرفت مرقد امام حسین علیهالسلام را که مهمترین نماد تشیّع بود، ویران کند. در همین منبع، در علّت این اقدام، آمده است که متوکّل، زن آوازهخوانى را طلبید. وقتى به او گفتند که وى به زیارت امام حسین علیهالسلام رفته است، خشمگین شده، دست به این اقدام زد. اگر این خبر صحّت داشته باشد، صرفا باید یک بهانه باشد.
طبرى، این واقعه را ذیل رویدادهاى سال 236 هجرى گزارش کرده و نوشته است:
متوکّل، دستور داد که قبر حسین بن على علیهالسلام و خانهها و اماکن اطراف آن را ویران کنند.(4)
متوکّل، ضمن انهدام مرقد، با گذاشتن نگهبانان در راههاى ورودى به آن جا، دستور داد که هر زائرى را در مسیر یافتند، دستگیر کرده، او را یا بکُشند و یا به شدّت، تنبیه کنند.(3)
از برخى روایات، چنین به دست مىآید که شیعیان، نگران فشارهاى حکومت براى زائران بودهاند؛ امّا امامان علیهم السلام بر رفتن به زیارت، تأکید داشتهاند.(5)
خبرى که شیخ طوسى روایت کرده، آن است که متوکّل در سال 237 هجرى، لشکرى را براى انهدام قبر فرستاد؛ امّا اهالى شهرهاى عراق، شورش کردند و مانع شدند. این کار، متوقّف شد تا آن که آن را در سال 247 هجرى به انجام رساند و مردم را تهدید کردند که هیچ تعهّدى در قبال جان زائران، وجود ندارد.(6)
گرچه به نظر مىرسد که روایت شیخ طوسى، جزئیاتى در این باره دارد، امّا بر اساس منابعى چون طبرى(7) و مسعودى(8) ، باید بپذیریم که یورش، در همان سال 236 هجرى، آغاز شده و به تدریج بر محدودیتها، افزوده شده است.
ابن عساکر، نوشته است که متوکّل، در سال 236 ق، دستور انهدام قبر امام
حسین علیهالسلام را صادر کرد. پس، خانههاى اطراف قبر را تخریب و همه را مزرعه کردند و مردم را از زیارت آن قبر، منع کرده، آن جا را به صحرا، تبدیل نمودند. مسلمانان، از این کار، ناراحت شدند و مردمان بغداد، بر روى بام منازل و مساجد، متوکّل را دشنام دادند و شعرا، او را هجو کردند.(9)
متوکّل، به سال 247 ق، کشته شد. عبد اللّه بن دانیه مىگوید که در همین سال، مخفیانه به زیارت امام على علیهالسلام رفته و وقتى به کربلا رسیده، آن جا را صحرا و پُر از آب، دیده است.(10)
به نظر مىرسد مرقد امام حسین علیهالسلام که مورد علاقه اعراب مناطق عراق بوده، مجدّدا و به زودى ساخته شده است. نوشتهاند که منتصر عبّاسى که طى سالهاى 247 و 248 هجرى خلافت کرد، دوباره، مزار امام حسین علیهالسلام را بر پا داشت.(11) مسعودى هم از حُسن برخورد منتصر با زائران امام حسین علیهالسلام سخن گفتهاست.(8)
در خبرى، از فرو ریختن سقف مرقد امام حسین علیهالسلام در سال 273 ق، یاد شده است(12) کهنشان از بازسازى بناى روى مرقد دارد.
1) در الأمالى شیخ طوسى، به نقلاز ابراهیم دیزج آمده است: متوکّل، مرا براى تغییر دادن قبر حسین علیهالسلام فرستاد و نامهاى را که براى جعفر بن محمّد بن عمّار قاضى بود، با من همراه کرد که در آن، نوشته بود: «تو را از روانه کردن ابراهیم دیزج به کربلا براى نبش قبر حسین، آگاه مىکنم. چون نامهام را خواندى، به کار، سرکشى کن».دیزج مىگوید: جعفر بن محمّد بن عمّار، نامه را به من نشان داد و من، فرمان او را به انجام رساندم و نزد او آمدم. به من گفت: چه کردى؟ گفتم: آنچه را فرمان داده بودى، انجام دادم؛ امّا چیزى ندیدم و چیزى نیافتم. او به من گفت: آیا خوب گود کردى [و تا ته قبر رفتى]؟ گفتم: چنین کردم و چیزى ندیدم. او هم به خلیفه نوشت: «ابراهیم دیزج، نبش قبر کرده و چیزى نیافته است. به او فرمان دادهام و او قبر را به آب بسته و با گاو، شیار انداخته است».ابو على عمّار مىگوید: ابراهیم دیزج برایم گفت و من هم از ماجرا پرسیدم. او به من گفت: من فقط با غلامان ویژهام رفتم و نبشِ قبر کردم. بوریایى نو یافتم که پیکر حسین بن على بر آن قرار داشت و بوى مُشک از آن مىآمد. بوریا و پیکر حسین را بر آن، به همان حال، رها کردم و فرمان دادم تا خاک بر روى آن بریزند و آب را بر آن گشودم و فرمان دادم که با گاو، آن جا را شیار بیندازند و شخم بزنند؛ امّا وقتى گاو بر آن جا گام مىنهاد، چون به جایگاه [قبر] مىرسید، از آن جا باز مىگشت. من غلامانم را به خدا و سوگندهاى شدید قسم دادم که اگر کسى این ماجرا را ذکر کند، او را خواهم کُشت» (الأمالى، طوسى: ص 326 ح 653، بحار الأنوار: ج 45 ص 394 ح 2).
2) الکامل فى التاریخ: ج 4 ص 318.
3) مقاتل الطالبیّین: ص 478.
4) تاریخ الطبرى: ج 9 ص 185، المنتظم: ج 11 ص 237، الکامل فى التاریخ: ج 4 ص 318.
5) ر. ک: ج 10 ص 441 (فصل یکم: فضیلت زیارت امام حسین علیهالسلام و زائرش).
6) الأمالى، طوسى: ص 328 ش 656.
7) تاریخالطبرى: ج 9 ص 185.
8) مروج الذهب: ج 4 ص 135.
9) ر. ک: تاریخ دمشق: ج 72 ص 167.
10) الأمالى، طوسى: ص 329 ش 657.
11) المناقب، ابن شهر آشوب: ج 2 ص 211.
12) تهذیب الأحکام: ج 6 ص 111.