8 / 1
الزیارة الاولى
3210. المقنعة: یُجزیکَ أن تَقولَ فی زِیارَةِ کُلِّ إمامٍ: السَّلامُ عَلَیکَ یا وَلِیَّ اللّهِ، أشهَدُ أنَّکَ قَد نَصَحتَ للّهِ، و أدَّیتَ ما وَجَبَ عَلَیکَ، فَجَزاکَ اللّهُ خَیرَ الجَزاءِ، ولَعَنَ اللّهُ الظّالِمینَ لَکُم مِنَ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ.(1)
8 / 2
الزیارة الثانیة
3211. الکافی عن علیّ بن حسّان عن الرضا علیه السلام: سُئِلَ أبی عَن إتیانِ قَبرِ الحُسَینِ علیهالسلام(2)، فَقالَ: صَلّوا فِی المَساجِدِ حَولَهُ، ویُجزِئُ فِی المَواضِعِ کُلِّها أن تَقولَ:
السَّلامُ عَلى أولِیاءِ اللّهِ و أصفِیائِهِ، السَّلامُ عَلى امَناءِ اللّهِ و أحِبّائِهِ، السَّلامُ عَلى أنصارِ اللّهِ وخُلَفائِهِ، السَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلى مَساکِنِ ذِکرِ
8 / 1
زیارت نخست
3210. المُقنعة: تو را کفایت مىکند که در زیارت هر امامى بگویى:
سلام بر تو، اى ولىّ خدا! گواهى مىدهم که تو، براى خدا، خیرخواهى کردى و آنچه را بر تو واجب بود، ادا نمودى. پس خداوند، بهترین جزا را به تو پاداش دهد! و خداوند، ستمکنندگان به شما را از گذشتگان و آیندگان، لعنت کند!
8 / 2
زیارت دوم
3211. الکافى به نقل از على بن حَسّان، از امام رضا علیه السلام: از پدرم [کاظم علیه السلام] در باره آمدن به سوى قبر حسین علیهالسلام سؤال شد.
فرمود: «در مسجدهاى اطراف آن، نماز بگزارید، و در همه آن مکانها کافى است که بگویى:
سلام بر اولیاى خدا و برگزیدگان او! سلام بر امینان خدا و دوستان او! سلام بر یاوران خدا و جانشینان او! سلام بر جایگاههاى شناخت خدا! سلام بر قرارگاههاى ذکر
اللّهِ، السَّلامُ عَلى مُظهِری(3) أمرِ اللّهِ ونَهیِهِ، السَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ إلَى اللّهِ، السَّلامُ عَلَى المُستَقِرّینَ فی مَرضاةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَى المُمَحَّصینَ(4) فی طاعَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَى الأَدِلّاءِ عَلَى اللّهِ، السَّلامُ عَلَى الَّذینَ مَن والاهُم فَقَد والَى اللّهَ، ومَن عاداهُم فَقَد عادَى اللّهَ، ومَن عَرَفَهُم فَقَد عَرَفَ اللّهَ، ومَن جَهِلَهُم فَقَد جَهِلَ اللّهَ، ومَنِ اعتَصَمَ بِهِم فَقَدِ اعتَصَمَ بِاللّهِ، ومَن تَخَلّى مِنهُم فَقَد تَخَلّى مِنَ اللّهِ، اشهِدُ اللّهَ أنّی سِلمٌ لِمَن سالَمتُم، وحَربٌ لِمَن حارَبتُم، مُؤمِنٌ بِسِرِّکُم وعَلانِیَتِکُم، مُفَوِّضٌ فی ذلِکَ کُلِّهِ إلَیکُم، لَعَنَ اللّهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ، و أبرَأُ إلَى اللّهِ مِنهُم، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ.
هذا یُجزِئُ فِی الزِّیاراتِ کُلِّها، وتُکثِرُ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وتُسَمّی واحِدا واحِدا بِأَسمائِهِم، وتَبرَأُ إلَى اللّهِ مِن أعدائِهِم، وتَخَیَّرُ(5) لِنَفسِکَ مِنَ الدُّعاءِ ما أحبَبتَ، ولِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ.(6)
خدا! سلام بر آشکار کنندگان امر و نهى خدا! سلام بر دعوتگران به سوى خدا! سلام بر آرمیدگان در رضایت خدا! سلام بر آزمودگان (/ مخلصان) در اطاعت خدا! سلام بر راهنمایان به سوى خدا! سلام بر کسانى که دوستدارانشان، دوستدار خدایند و دشمنانشان، دشمن خدایند! عارف به آنها، عارف به خداست و ناآگاه از آنها، ناآگاه از خداست. هر کس به آنها در آویزد، به خدا در آویخته است، و هر کس از آنها کناره گیرد، از خدا، کناره گرفته است.
گواهى مىدهم که من با کسى که شما با او در آشتى هستید، در آشتىام و با کسى که شما با او در جنگ هستید، در جنگم. به نهان و آشکارتان، ایمان دارم و همه اینها را به شما وا مىگذارم. خداوند، دشمن خاندان محمّد را، از جن و آدمى، لعنت کند! و از ایشان، به درگاه خدا، بیزارى مىجویم. خداوند، بر محمّد و خاندان او درود فرستد!
این، در همه زیارتها کفایت مىکند. نیز بر محمّد و خاندانش، بسیار درود مىفرستى و یکایکِ آنها را نام مىبرى و از دشمنانشان، به درگاه خدا بیزارى مىجویى و هر دعایى را که دوست داشتى، در حقِّ خودت و مردان و زنان باایمان، بر مىگزینى».
8 / 3
الزیارة الثالثة
زیارت «أمین الله»
3212. الإقبال عن جابر بن یزید الجعفی عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر [علیه السلام]: کانَ أبی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهالسلام قَدِ اتَّخَذَ مَنزِلَهُ مِن بَعدِ مَقتَلِ أبیهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهالسلام بَیتا مِن شَعرٍ و أقامَ بِالبادِیَةِ، فَلَبِثَ بِها عِدَّةَ سِنینَ کَراهِیَةً لِمُخالَطَتِهِ النّاسَ ومُلابَسَتِهِم، وکانَ یَسیرُ مِنَ البادِیَةِ بِمُقامِهِ بِها إلَى العِراقِ زائِرا لِأَبیهِ و جَدِّهِ علیهما السلام، ولا یُشعِرُ بِذلِکَ مِن فِعلِهِ.
قالَ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام: فَخَرَجَ سَلامُ اللّهِ عَلَیهِ مُتَوَجِّها إلَى العِراقِ لِزِیارَةِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیهالسلام و أنَا مَعَهُ، ولَیسَ مَعَنا ذو روحٍ إلَا النّاقَتَینِ، فَلَمَّا انتَهى إلَى النَّجَفِ مِن بِلادِ الکوفَةِ وصارَ إلى مَکانِهِ مِنهُ، فَبَکى حَتَّى اخضَلَّت لِحَیتُهُ بِدُموعِهِ، ثُمَّ قالَ:(7)
السَّلامُ عَلَیکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ(8) ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیکَ یا أمینَ اللّهِ فی أرضِهِ، وحُجَّتَهُ [عَلى عِبادِهِ](9)، أشهَدُ لَقَد(10) جاهَدتَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وعَمِلتَ بِکِتابِهِ، وَاتَّبَعتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله، حَتّى
8 / 3
زیارت سوم
زیارت «امین الله»
3212. الإقبال به نقل از جابر بن یزید جُعْفى: امام باقر علیهالسلام فرمود: «پدرم زین العابدین علیهالسلام پس از شهادت پدرش، خیمهاى از مو زد و در صحرا، منزل گرفت و از سر ناخوش داشتن رفت و آمد و اختلاط با مردم، چند سال، در آن جا ماند و از همان جایگاهش در بیابان، به عراق مىرفت و بدون آن که کسى متوجّه کارش شود، پدر و جدّش را [در کربلا و نجف]، زیارت مىکرد.
پدرم که درود خدا بر او باد، براى زیارت امیر مؤمنان، به سوى عراق رفت و من، با او بودم و هیچ جاندارى، جز دو ماده شتر، همراهمان نبود. هنگامى که به نجف، در اطراف کوفه و جایگاه قبر على علیهالسلام رسید، گریست، تا آن جا که مَحاسنش از اشکهایش تَر شد، و سپس فرمود:
سلام و رحمت و برکات خدا بر تو، اى امیر مؤمنان!(11) سلام بر تو، اى امین خدا در زمینش و حجّت او بر بندگانش! گواهى مىدهم اى امیر مؤمنان که در راه خدا، به جان کوشیدى، و به کتابش عمل نمودى، و سنّتهاى پیامبرش را پى گرفتى تا
دَعاکَ اللّهُ إلى جِوارِهِ، فَقَبَضَکَ إلَیهِ بِاختِیارِهِ لَکَ کَریمَ ثَوابِهِ(12)، و ألزَمَ أعداءَکَ الحُجَّةَ مَعَ ما لَکَ مِنَ الحُجَجِ البالِغَةِ عَلى جَمیعِ خَلقِهِ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ، وَاجعَل نَفسی مُطمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ، راضِیَةً بِقَضائِکَ، مولَعَةً بِذِکرِکَ ودُعائِکَ، مُحِبَّةً لِصَفوَةِ أولِیائِکَ، مَحبوبَةً فی أرضِکَ وسَمائِکَ، صابِرَةً عَلى نُزولِ بَلائِکَ، شاکِرَةً لِفَواضِلِ نَعمائِکَ، ذاکِرَةً لِسَوابِغِ آلائِکَ، مُشتاقَةً إلى فَرحَةِ لِقائِکَ، مُتَزَوِّدَةً التَّقوى لِیَومِ جَزائِکَ، مُستَنَّةً بِسُنَنِ أولِیائِکَ، مَشغولَةً عَنِ الدُّنیا بِحَمدِکَ وثَنائِکَ.
ثُمَّ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى القَبرِ وقالَ:
اللّهُمَّ إنَّ قُلوبَ المُخبِتینَ(13) إلَیکَ والِهَةٌ(14)، وسُبَلَ الرّاغِبینَ إلَیکَ شارِعَةٌ، و أعلامَ القاصِدینَ إلَیکَ واضِحَةٌ، و أفئِدَةَ الوافِدینَ إلَیکَ فازِعَةٌ، و أصواتَ الدّاعینَ إلَیکَ صاعِدَةٌ، و أبوابَ الإِجابَةِ لَهُم مُفَتَّحَةٌ، ودَعوَةَ مَن ناجاکَ مُستَجابَةٌ، وتَوبَةَ مَن أنابَ إلَیکَ مَقبولَةٌ، وعَبرَةَ مَن بَکى مِن خَوفِکَ مَرحومَةٌ، وَالاستغاثَةَ(15) لِمَنِ استَغاثَ بِکَ مَوجودَةٌ، وَالإِعانَةَ لِمَنِ استَعانَ بِکَ مَبذولَةٌ، وعِداتِکَ(16) لِعِبادِکَ مُنجَزَةٌ، وزَلّاتِ مَنِ استَقالَکَ مُقالَةٌ، و أعمالَ العامِلینَ لَدَیکَ مَحفوظَةٌ، و أرزاقَ الخَلائِقِ مِن لَدُنکَ نازِلَةٌ، وعَوائِدَ المَزیدِ مُتَواتِرَةٌ، ومَوائِدَ المُستَطعِمینَ مُعَدَّةٌ، ومَناهِلَ الظِّماءِ مُترَعَةٌ.
آن که خداوند، تو را به جوار خود خوانْد و تو را در حالى که پاداش کریمانهاش را برایت برگزیده بود، قبضِ روح کرد، و بر دشمنانت، حُجّت را تمام کرد، با آن که تو بر همه خلق او، حجّتهایى رسا داشتى.
خدایا! بر محمّد و خاندانش، درود فرست، و مرا به قَدَرَت (تقدیرت)، دلْآرام، و به قضایت (حُکمت)، خشنود، و به ذکر و دعاى خود، حریص گردان و [مرا] دوستدارِ اولیاى برگزیدهات، محبوب در زمین و آسمانت، شکیبا بر فرود آمدن بلایت، سپاسگزارِ نعمتهاى افزونت، یادآورِ نعمتهاى ریزانت، مشتاق شادى دیدارت، اندوزنده توشه پروا براى روز سزا، پیروى کننده سنّتهاى اولیایت، و به جاى دنیا، مشغول به ستایش و ثنایت، قرار بده.
سپس، گونهاش را بر قبر گذاشت و فرمود:
خدایا! دلهاى مُطیعان، شیداى تو اند، و راههاى مشتاقان، به تو مىرسند، و نشانهها براى آنان که آهنگ تو دارند، آشکار است. دلهاى وارد شوندگان بر تو، بیمناک است، و فریاد نیایشگران، به سوى تو بلند است، و درهاى اجابت تو، به روى ایشانْ گشوده است. دعاى آن که با تو مناجات مىکند، مستجاب، و توبه آن که به سوى تو باز مىگردد، مقبول، و اشکِ ریخته از بیم تو، مورد رحمت، و دستگیرى [ات] براى یارىخواهان از تو، موجود، و یارى [ات] به مددجویان از تو، فراهم است، و وعدههایت به بندگان، حتمى، و لغزشهاى پوزشخواهانت، بخشیده است، و اعمال عاملان در نزد تو، محفوظ، و روزىهاى مردمان، از سوى تو، فرود آینده و پى در پى، فزونى یابنده است. خوانِ احسانت براى روزىطلبان، آماده و چشمههاى لطفت براى تشنگان، پُر آب است.
اللّهُمَّ فَاستَجِب دُعائی، وَاقبَل ثَنائی، وَاجمَع بَینی وبَینَ أولِیائی و أحِبّائی، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ آبائی، إنَّکَ وَلِیُّ نَعمائی ومُنتَهى مُنایَ، وغایَةُ رَجائی فی مُنقَلَبی ومَثوایَ.(17)
قالَ جابِرٌ: قالَ لِیَ الباقِرُ علیه السلام: ما قالَ هذَا الکَلامَ ولا دَعا بِهِ أحَدٌ مِن شیعَتِنا عِندَ قَبرِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام، أو عِندَ قَبرِ أحَدٍ مِنَ الأَئِمَّةِ علیهم السلام، إلّا رُفِعَ دُعاؤُهُ فی دُرجٍ(18) مِن نورٍ، وطُبِعَ عَلَیهِ بِخاتَمِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، وکانَ مَحفوظاً کَذلِکَ حَتّى یُسَلَّمَ إلى قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ علیه السلام، فَیَلقى صاحِبَهُ بِالبُشرى وَالتَّحِیَّةِ وَالکَرامَةِ إن شاءَ اللّهُ.
قالَ جابِرٌ: حَدَّثتُ بِهِ أبا عَبدِ اللّهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیهالسلام وقالَ لی: زِد فیهِ: إذا وَدَّعتَ أحَدا مِنهُم علیهم السلام فَقُل:
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإِمامُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، أستَودِعُکَ اللّهَ وعَلَیکَ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ، آمَنّا بِالرَّسولِ وبِما جِئتُم بِهِ، وبِما دَعَوتُم إلَیهِ، اللّهُمَّ لا تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن زِیارَتی وَلِیَّکَ، اللّهُمَّ لا تَحرِمنی ثَوابَ مَزارَهُ الَّذی أوجَبتَ لَهُ، ویَسِّر لَنَا العَودَ إلَیهِ إن شاءَ اللّهُ.(19)
خدایا! دعایم را مستجاب کن، و ثنایم را بپذیر، و میان من و نزدیکان و دوستانم، جمع کن، به حقّ محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین، نیاکانم، که تو ولىنعمت و مُنتهاى آرزوىِ منى، و بالاترین امیدم در بازگشت به جایگاه جاویدم».
امام باقر علیهالسلام به من فرمود: «این سخن را هیچ یک از شیعیان ما نمىگوید و با آن، خدا را نزد قبر امیر مؤمنان علیهالسلام یا قبر یکى دیگر از امامان نمىخوانَد، مگر آن که دعایش در صندوقچهاى از نور، بالا مىرود و مُهر محمّد صلى الله علیه و آله، بر آن، زده مىشود و دست نخورده مىمانَد تا به قائم آل محمّد صلى الله علیه و آله سپرده شود و او با خوشرویى و درود و تکریم، با صاحب آن، رو به رو شود، إن شاء اللّه!».
این را به امام جعفر صادق علیهالسلام گفتم. امام علیهالسلام به من فرمود: «بر این زیارت، چنین بیفزاى و هنگامى که خواستى با هر یک از آنان وداع کنى، بگو:
سلام و رحمت و برکات خدا بر تو، اى امام! تو را به خدا مىسپارم. سلام و رحمت خدا بر تو! به پیامبر و آنچه شما آوردید، ایمان داریم، و نیز به آنچه به سوى آن، خواندید.
بار خدایا! این را آخرین زیارت و یادکردِ من از ولیّت قرار مده. خدایا! مرا از پاداشى که براى زیارتش مقرّر کردهاى، محروم مگردان، و بازگشت به آن را برایمان میسّر کن، إن شاء اللّه!».
8 / 4
الزیارة الرابعة
3213. مصباح المتهجّد عن أبی القاسم الحسین بن روح رضىاللهعنه: زُر أیَّ المَشاهِدِ کُنتَ بِحَضرَتِها فی رَجَبٍ، تَقولُ إذا دَخَلتَ:
الحَمدُ للّهِ الَّذی أشهَدَنا مَشهَدَ أولِیائِهِ فی رَجَبٍ، و أوجَبَ عَلَینا مِن حَقِّهِم ما قَد وَجَبَ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ المُنتَجَبِ، وعَلى أوصِیائِهِ الحُجُبِ، اللّهُمَّ فَکَما أشهَدتَنا مَشهَدَهُم، فَأَنجِز لَنا مَوعِدَهُم، و أورِدنا مَورِدَهُم، غَیرَ مُحَلَّئینَ(20) عَن وِردٍ فی دارِ المُقامَةِ وَالخُلدِ.
وَالسَّلامُ عَلَیکُم، إنّی قَصَدتُکُم وَاعتَمَدتُکُم بِمَسأَلَتی وحاجَتی، وهِیَ فَکاکُ رَقَبَتی مِنَ النّارِ، وَالمَقَرُّ مَعَکُم فی دارِ القَرارِ، مَعَ شیعَتِکُمُ الأَبرارِ، وَالسَّلامُ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَى الدّارِ، أنَا سائِلُکُم وآمِلُکُم، فیما إلَیکُمُ التَّفویضُ وعَلَیکُمُ التَّعویضُ، فَبِکُم یُجبَرُ المَهیضُ(21)، ویُشفَى المَریضُ، وما تَزدادُ الأَرحامُ(22) وما تَغیضُ.(23)
إنّی بِسِرِّکُم مُؤمِنٌ، ولِقَولِکُم مُسَلِّمٌ، وعَلَى اللّهِ بِکُم مُقسِمٌ فی رَجعی بِحَوائِجی وقَضائِها وإمضائِها، وإنجاحِها وإبراحِها(24)، وبِشُؤونی لَدَیکُم وصَلاحِها.
وَالسَّلامُ عَلَیکُم سَلامَ مُوَدِّعٍ، ولَکُم حَوائِجَهُ مودِعٌ، یَسأَلُ اللّهَ إلَیکُمُ المَرجِعَ، وسَعیُهُ إلَیکُم غَیرُ مُنقَطِعٍ، و أن یُرجِعَنی مِن حَضرَتِکُم خَیرَ مَرجِعٍ، إلى
8 / 4
زیارت چهارم
3213. مصباح المتهجّد به نقل از ابو القاسم حسین بن روح: هر کدام از مزارهاى مقدّس را که در نزدیکشان بودى، در ماه رجب، زیارت کن و به هنگام ورود، بگو:
ستایش، ویژه خدایى است که ما را در یکى از بارگاههاى اولیاى خود، در [ماه] رجب، حاضر کرد و حقوق واجب آنها را بر ما، لازم ساخت. خداوند، بر محمّد برگزیدهاش، درود فرستد، و نیز بر اوصیاى حاجب درگاهش. خدایا! همان گونه که ما را در بارگاه ایشان، حاضر کردى، وعده به ایشان را [در پاداش دادن به زائرشان] برایمان حتمى گردان و ما را همراه ایشان و بى منع و باز داشتن، به همان سراى ماندن و جاودانگى، وارد کن.
سلام، بر شما! من آهنگِ شما کردهام و در درخواست و حاجتم، به شما تکیه دارم. درخواستم، رهایى از آتش و منزل یافتن با شما در سراى قرار، همراه با پیروان نیکوکار شماست؛ و سلام بر شما به خاطر شکیبایىتان، که چه نیکو سرانجامى است فرجامِ این سراى! من، از شما خواستارم و به شما، امیدوار، در آنچه به شما واگذار شده است. بر شماست، عوض (پاداش دادن). پس به وسیله شما، شکستگىها ترمیم مىشود و بیمار، شفا مىیابد، و فزونى و کاستى رَحِمها (فرزندان) هم به وسیله شماست.
من، به نهان شما، ایمان دارم و سخنتان را پذیرا هستم، و براى بازگشت با حاجتهاى امضا و روا شده و بر آوردن و بزرگ داشتن آنها، خدا را به شما و شأن و صلاحم نزد شما، سوگند مىدهم!
جَنابٍ(25) مُمرِعٍ(26) وخَفضٍ(27) مُوَسَّعٍ، ودَعَةٍ ومَهَلٍ(28)، إلى حینِ الأَجَلِ، وخَیرٍ مَصیرٍ ومَحَلٍّ، فِی النَّعیمِ الأَزَلِ وَالعَیشِ المُقتَبَلِ، ودَوامِ الاکُلِ، وشُربِ الرَّحیقِ وَالسَّلسَلِ(29)، وعَلٍّ ونَهَلٍ(30)، لا سَأَمٍ مِنهُ ولا مَلَلٍ، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ وتَحِیّاتُهُ، حَتَّى العَودِ إلى حَضرَتِکُم، وَالفَوزِ فی کَرَّتِکُم، وَالحَشرِ فی زُمرَتِکُم، وَالسَّلامُ عَلَیکُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ عَلَیکُم وصَلَواتُهُ وتَحِیّاتُهُ، وهُوَ حَسبُنا ونِعمَ الوَکیلُ.(31)
8 / 5
الزیارة الخامسة
3214. کامل الزیارات عن عروة بن إسحاق بن أخی شعیب العقرقوفی عمّن ذکره عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام: تَقولُ إذا أتَیتَ قَبرَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام، ویُجزیکَ عِندَ قَبرِ کُلِّ إمامٍ علیه السلام:
السَّلامُ عَلَیکَ مِنَ اللّهِ، وَالسَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ، أمینِ اللّهِ عَلى وَحیِهِ وعَزائِمِ أمرِهِ، الخاتِمِ لِما سَبَقَ وَالفاتِحِ لِمَا استَقبَلَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ، الَّذِی انتَجَبتَهُ بِعِلمِکَ، وجَعَلتَهُ هادِیا لِمَن شِئتَ مِن خَلقِکَ، وَالدَّلیلَ عَلى مَن بَعَثتَهُ بِرِسالاتِکَ وکُتُبِکَ، ودَیّانَ الدّینِ بِعَدلِکَ، وفَصلَ
و سلام و رحمت و برکات و درودهاى خدا بر شما باد؛ سلام کسى که در حال وداع است و حاجتهایش را به شما مىسپارد و از خدا مىخواهد که به سوى شما، باز گردد و شتافتنش به سوى شما، قطع نشود! [از خدا مىخواهم که] مرا با بهترین حالت، از سوى شما باز گرداند، به جایى آباد، و آسایشى گسترده، و راحتى و آرامش تا به هنگام در رسیدن اجَل، و رفتن به بهترین جا، و فرود آمدن در نعمت جاوید و زندگى بدون پیرى، با خوردن همیشگى و نوشیدن شرابِ گوارا و سر به مُهر بهشتى، از نخستین جرعه آن، تا جامهاى پى در پى، بدون دلزدگى و ملول شدن، تا بازگشت به حضور شما و رستگارى در بازگشت شما، و محشور شدن در زمره شما.
سلام و رحمت و برکات خدا و درودها و تحیّات او بر شما، که او، ما را کافى و بهترین وکیل است».
8 / 5
زیارت پنجم
3214. کامل الزیارات به نقل از عروة بن اسحاق، پسر برادر شعیب عَقَرقوفى، از آن که برایش ذکر کرده است، از امام صادق علیه السلام: هنگامى که نزد قبر حسین بن على علیهالسلام آمدى، این را مىگویى، و نزد قبر هر امامى، همین کافى است:
سلام خدا بر تو! و سلام بر محمّد بن عبد اللّه، امین خدا بر وحیَش و کارهاى بزرگش؛ آن خاتمه دهنده گذشتگان و گشاینده براى آیندگان!
خدایا! بر محمّد، بندهات و پیامبرت، درود فرست؛ کسى که او را با علمت برگزیدى و او را هدایتگرِ هر کس از خَلقت که خواستى، قرار دادى و [او را] با پیامها و کتابهایت، راهنماىِ کسانى کردى که به سوى آنان، روانهاش کرده بودى، و او را به عدل خود، سرپرست و حاکم دینت و فیصله دهنده میان خَلقت به حکم خود، قرار
قَضائِکَ مِن خَلقِکَ، وَالمُهَیمِنَ عَلى ذلِکَ کُلِّهِ، وَالسَّلامُ عَلَیهِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
وتَقولُ فی زِیارَةِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى أمیرِ المُؤمِنینَ، عَبدِکَ و أخی رَسولِکَ، إلى آخِرِهِ.
وفی زِیارَةِ فاطِمَةَ علیها السلام:
أمَتِکَ وبِنتِ رَسولِکَ، إلى آخِرِهِ.
وفی زِیارَةِ سائِرِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام:
أبناءِ رَسولِکَ، عَلى ما قُلتَ فِی النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله أوَّلَ مَرَّةٍ، حَتّى تَنتَهِیَ إلى صاحِبِکَ.
ثُمَّ تَقولُ:
أشهَدُ أنَّکُم کَلِمَةُ التَّقوى، وبابُ الهُدى، وَالعُروَةُ الوُثقى، وَالحُجَّةُ البالِغَةُ عَلى مَن فیها ومَن تَحتَ الثَّرى، و أشهَدُ أنَّ أرواحَکُم وطینَتَکُم مِن طینَةٍ واحِدَةٍ، طابَت وطَهُرَت مِن نورِ اللّهِ ومِن رَحمَتِهِ، واشهِدُ اللّهَ واشهِدُکُم أنّی لَکُم تَبَعٌ بِذاتِ نَفسی، وشَرائِعِ دینی، وخَواتیمِ عَمَلی، اللّهُمَّ فَأَتمِم لی ذلِکَ بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.
السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، أشهَدُ أنَّکَ قَد بَلَّغتَ عَنِ اللّهِ ما امِرتَ بِهِ، وقُمتَ بِحَقِّهِ غَیرَ واهِنٍ ولا موهِنٍ، فَجَزاکَ اللّهُ مِن صِدّیقٍ خَیرا عَن رَعِیَّتِکَ، أشهَدُ أنَّ الجِهادَ مَعَکَ جِهادٌ، و أنَّ الحَقَّ مَعَکَ ولَکَ، و أنتَ مَعدِنُهُ، ومیراثُ النُّبُوَّةِ عِندَکَ وعِندَ أهلِ بَیتِکَ، أشهَدُ أنَّکَ قَد أقَمتَ الصَّلاةَ، وآتَیتَ الزَّکاةَ، و أمَرتَ بِالمَعروفِ ونَهَیتَ عَنِ المُنکَرِ، ودَعَوتَ إلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ، وعَبَدتَ رَبَّکَ حَتّى أتاکَ الیَقینُ.
ثُمَّ تَقولُ:
السَّلامُ عَلى مَلائِکَةِ اللّهِ المُسَوِّمینَ(32)، السَّلامُ عَلى مَلائِکَةِ اللّهِ المُنزَلینَ،
دادى، و او را بر همه اینها چیره ساختى. سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد!
و در زیارت امیر مؤمنان علیهالسلام مىگویى: «خدایا! بر امیر مؤمنان، بندهات و برادر پیامبرت، درود فرست …»، تا پایان آن.
و در زیارت فاطمه علیها السلام [مىگویى]: «کنیزت و دختر پیامبرت …»، تا پایان آن.
و در زیارت دیگر امامان مىگویى: «پسران پیامبرت». همان گونه که نخستین بار، براى پیامبر صلى الله علیه و آله گفتى، تا آن که به همان امامى که در محضرش هستى، مىرسى. سپس مىگویى:
گواهى مىدهم که شما، حقیقتِ تقوا، درگاه هدایت، ریسمان محکم، و حجّت رسا هستید، بر هر کس که روى زمین و زیر آن است.
گواهى مىدهم که جانها و سرشت شما، از یک سرشت است؛ پاک و پاکیزه، از نور و رحمت خدا. و خدا و شما را گواه مىگیرم که به جان و دین و سرانجام کارم، پیرو شما هستم. خدایا! با رحمتت، آن را برایم به پایان بر، اى مهربانترینِ مهربانان!
سلام بر تو، اى ابا عبد اللّه! گواهى مىدهم که تو، آنچه را بِدان فرمان یافته بودى، از سوى خدا بیان کردى، و بدون سستى و سادهانگارى، به حقّ آن، قیام کردى. خداوند، از جانب مردمت، به تو که صدّیقى، جزاى خیر دهد!
گواهى مىدهم که جهاد، با تو جهاد است و حق، با تو و براى توست و تو، معدن آن هستى و میراث نبوّت، نزد تو و اهل بیت توست.
گواهى مىدهم که تو، نماز را بر پا داشتى و زکات را پرداختى، و امر به معروف و نهى از منکر کردى، و با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نمودى و خدایت را عبادت کردى تا اجَلت در رسید.
آن گاه مىگویى:
سلام بر فرشتگانِ نشاندار خدا! سلام بر فرشتگان فرود آینده خدا! سلام بر
السَّلامُ عَلى مَلائِکَةِ اللّهِ المُردِفینَ(33)، السَّلامُ عَلى مَلائِکَةِ اللّهِ الَّذینَ هُم فی هذَا الحَرَمِ بِإِذنِ اللّهِ مُقیمونَ.
ثُمَّ تَقولُ:
… اللّهُمَّ لا تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن زِیارَةِ قَبرِ ابنِ نَبِیِّکَ، وَابعَثهُ مَقاما مَحمودا تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ، وتَقتُلُ بِهِ عَدُوَّکَ، فَإِنَّکَ وَعَدتَهُ ذلِکَ، و أنتَ الرَّبُّ الَّذی لا تُخلِفُ المیعادَ.
وکَذلِکَ تَقولُ عِندَ قُبورِ کُلِّ الأَئِمَّةِ علیهم السلام.
وتَقولُ عِندَ کُلِّ إمامٍ زُرتَهُ إن شاءَ اللّهُ تَعالى:
السَّلامُ عَلَیکَ یا وَلِیَّ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا نورَ اللّهِ فی ظُلُماتِ الأَرضِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا إمامَ المُؤمِنینَ، ووارِثَ عِلمِ النَّبِیّینَ، وسُلالَةَ الوَصِیّینَ، وَالشَّهیدَ یَومَ الدّینِ، أشهَدُ أنَّکَ وآباءَکَ الَّذینَ کانوا مِن قَبلِکَ، و أبناءَکَ الَّذینَ مِن بَعدِکَ، مَوالِیَّ و أولِیائی و أئِمَّتی.
و أشهَدُ أنَّکُم أصفِیاءُ اللّهِ وخَزَنَتُهُ، وحُجَّتُهُ البالِغَةُ، انتَجَبَکُم بِعِلمِهِ أنصارا لِدینِهِ، وقُوّاما بِأَمرِهِ، وخُزّانا لِعِلمِهِ، وحَفَظَةً لِسِرِّهِ، وتَراجِمَةً لِوَحیِهِ، ومَعدِنا لِکَلِماتِهِ، و أرکانا لِتَوحیدِهِ، وشُهودا عَلى عِبادِهِ، وَاستَودَعَکُم خَلقَهُ، و أورَثَکُم کِتابَهُ، وخَصَّکُم بِکَرائِمِ التَّنزیلِ، و أعطاکُمُ التَّأویلَ، وجَعَلَکُم تابوتَ(34) حِکمَتِهِ، ومَنارا فی بِلادِهِ، وضَرَبَ لَکُم مَثَلًا مِن نورِهِ، و أجرى
فرشتگان پشت سرِ هم قرار گرفته خدا! سلام بر فرشتگانى که با اذن خدا، در این حرم، مقیم هستند!
سپس مىگویى:
… خدایا! آن را آخرین زیارت من از قبر فرزند پیامبرت، قرار مده، و او را به جایگاهى پسندیده، گسیل دار تا دینت را با او، یارى دهى و دشمنت را با او، از پاى در آورى که تو آن را به او، وعده دادهاى و تو خدایى هستى که از وعدهات، تخلّف نمىکنى.
و نیز نزد قبرهاى همه امامان، چنین مىگویى.
و نزد هر امامى که إن شاء اللّه تعالى زیارتش کردى، مىگویى:
سلام بر تو، اى ولىّ خدا! سلام بر تو، اى حجّت خدا! سلام بر تو، اى نور خدا در تاریکىهاى زمین! سلام بر تو، اى امام مؤمنان، و وارث علم پیامبران، و زاده اوصیا، و گواه روز جزا!
گواهى مىدهم که تو و پسران پیشینِ تو و پسران پسینِ تو، سرپرستان، دوستان و پیشوایان من هستید.
و گواهى مىدهم که شما، برگزیدگان خدا و خزانهداران او، و حجّت رساى او هستید. شما را با علمش، یاوران دین خود، و قیام کنندگان به امرش، و خزانهداران علمش، و رازدارانش، و مترجمان وحیَش، و معدن کلماتش، و ارکان توحیدش، و گواهان بر بندگانش برگزید و خَلقش را به شما سپرد و کتابش را براى شما نهاد و نفیسترین آیات قرآن را ویژه شما کرد. [علمِ] تأویل کتاب را به شما داد و شما را گنجینه حکمتش و نور برافراشته در سرزمینهایش قرار داد. تندیسى از نور، براى شما ساخت و از علم خویش، در شما روان داشت. از لغزشها، نگاهتان داشت و از
فیکُم مِن عِلمِهِ، وعَصَمَکُم مِنَ الزَّلَلِ، وطَهَّرَکُم مِنَ الدَّنَسِ، و أذهَبَ عَنکُمُ الرِّجسَ، وبِکُم تَمَّتِ النِّعمَةُ وَاجتَمَعَتِ الفُرقَةُ، وَائتَلَفَتِ الکَلِمَةُ، ولَزِمَتِ الطّاعَةُ المُفتَرَضَةُ، وَالمَوَدَّةُ الواجِبَةُ، فَأَنتُم أولِیاؤُهُ النُّجَباءُ، وعِبادُهُ المُکرَمونَ.
أتَیتُکَ یَابنَ رَسولِ اللّهِ عارِفا بِحَقِّکَ، مُستَبصِرا بِشَأنِکَ، مُعادِیا لِأَعدائِکَ، مُوالِیا لِأَولِیائِکَ، بِأَبی أنتَ وامّی، صَلَّى اللّهُ عَلَیکَ وسَلَّمَ تَسلیما، أتَیتُکَ وافِدا زائِرا عائِذا، مُستَجیرا مِمّا جَنَیتُ عَلى نَفسی، وَاحتَطَبتُ عَلى ظَهری، فَکُن لی شَفیعا، فَإِنَّ لَکَ عِندَ اللّهِ مَقاما مَعلوما، و أنتَ عِندَ اللّهِ وَجیهٌ.
آمَنتُ بِاللّهِ وبِما أنزَلَ عَلَیکُم، و أتَوَلّى آخِرَکُم بِما تَوَلَّیتُ بِهِ أوَّلَکُم، و أبرَأُ مِن کُلِّ وَلیجَةٍ(35) دونَکُم، وکَفَرتُ بِالجِبتِ(36) وَالطّاغوتِ(37)، وَاللّاتِ وَالعُزّى.(38)
8 / 6
الزیارة السادسة
3215. المزار الکبیر: زِیارَةٌ جامِعَةٌ لِسائِرِ الأَئِمَّةِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم، وَالقَولُ فی مُبتَدَإِ الأَمرِ فِی الزِّیارَةِ إلى آخِرِها وَرَدَت عَنِ الصّادِقینَ علیهم السلام(39):
آلودگىها، پاکیزهتان کرد و پلیدى را از شما، دور نمود و به وسیله شما، نعمت را تمام کرد و اختلاف را به اجتماع، تبدیل نمود و سخنان را یکى کرد و اطاعت مفروض و دوستى واجب [شما] را لازم ساخت. پس شما، اولیاى برگزیده و بندگان مکرّم او هستید.
اى فرزند پیامبر خدا! با شناخت حقّ تو، نزدت آمدهام و به شأن تو، بینا هستم. با دشمنانت، دشمن و با دوستانت، دوست هستم. پدر و مادرم، فدایت باد! خداوند، بر تو، درود و سلام فراوان فرستد! به میهمانى و زیارت و پناهندگى، نزدت آمدهام. از جنایتهایى که بر خود کردهام و از کولهبار گناهانم، به تو پناه آوردهام. پس شفیع من باش که تو را نزد خداوند، جایگاهى معلوم است و تو نزد خدا، آبرومندى.
به خدا، ایمان آوردم و به آنچه بر شما، فرو فرستاده است. آخرینِ شما را همان گونه دوست مىدارم که اوّلینِ شما را دوست مىدارم، و از هر تکیهگاه و پیشواى دیگرى غیر از شما، بیزارى مىجویم و به هر معبودى غیر از خدا، و نیز به لات و عُزّا، کفر مىورزم.
8 / 6
زیارت ششم
3215. المزار الکبیر: زیارت جامعه، براى همه امامان که درودهاى خدا بر ایشان باد است و همه زیارت، از ابتدا تا انتها، از امامان علیهم السلام وارد شده است:
إذا أرَدتَ زِیارَةَ قُبورِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام فَلیَکُن مِن قَولِکَ عِندَ العَقدِ عَلَى العَزِم وَالنِّیَّةِ:
اللّهُمَّ صِل عَزمی بِالتَّحقیقِ، ونِیَّتی بِالتَّوفیقِ، ورَجائی بِالتَّصدیقِ، وتَوَلَّ أمری، ولا تَکِلنی إلى نَفسی، و أحِلَّ عُقدَةَ الحَیرَةِ وَالتَّخَلُّفِ(40) عَن حُضورِ المَشاهِدِ المُقَدَّسَةِ.
وصَلِّ رَکعَتَینِ قَبلَ خُروجِکَ، وقُل بِعَقِبِهِما:
اللّهُمَّ إنّی أستَودِعُکَ دینی ونَفسی وجَمیعَ حُزانَتی(41)، اللّهُمَّ أنتَ الصّاحِبُ فِی السَّفَرِ، وَالخَلیفَةُ فِی الأَهلِ وَالمالِ وَالوَلَدِ، اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن سوءِ الصُّحبَةِ، وإخفاقِ الأَوبَةِ، اللّهُمَّ سَهِّل لَنا حَزْنَ(42) ما نَتَغَوَّلُ عَلَیهِ، ویَسِّر عَلَینا مُستَغزَرَ ما نَروحُ ونَغدو لَهُ، إنَّکَ عَلى کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.(43)
فَإِذا سَلَکتَ طَریقَکَ فَلیَکُن هَمُّکَ ما سَلَکتَ لَهُ، ولَتُقَلِّلُ مِن حالٍ
هنگامى که قصد زیارت قبرهاى امامان را داشتى، هنگام تصمیمگیرى و نیّت کردن، باید چنین بگویى:
خدایا! تصمیم مرا محقَّق کن، و نیّتم را قرین توفیق گردان، و امیدم را تصدیق کن، و کارم را به عهده گیر و مرا به خود، وا مگذار، و گِرههاى سرگردانى و حضور نیافتن در بارگاههاى مقدّس را بگشاى.
و پیش از بیرون آمدنت، دو رکعتْ نماز بخوان و پشت سرِ آن، بگو:
خدایا! دین و جان و همه دلنگرانىهایم (اهل و عیالم) را به تو مىسپارم. خدایا! تو همراه من در سفرى، و جانشین من، در خانه و دارایى و فرزندانم. خدایا! از بد همراهى کردن و روا نشدن حاجت، به تو پناه مىبرم. خدایا! سختىهاى راهِ پیش رویمان را برایمان هموار کن و درخواستهاى فراوانى را که همیشه داریم، برایمان به آسانى برآورده کن، که تو بر هر کارى، توانایى.
و هنگامى که به راهت در آمدى، همّتت به مقصدت باشد و از هر چه تو را خوار مىدارد، بکاه و با همراهانت، نیکو مصاحبت کن و خداى والانام را فراوان
تَغُضُّ(44) مِنکَ، ولَتُحسِنُ الصُّحبَةَ لِمَن صَحِبَکَ، و أکثِر مِنَ الثَّناءِ عَلَى اللّهِ تَعالى ذِکرُهُ، وَالصَّلاةِ عَلى رَسولِهِ.
فَإِذا أرَدتَ الغُسلَ لِلزِّیارَةِ فَقُل و أنتَ تَغتَسِلُ:
بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ وفی سَبیلِ اللّهِ وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، اللّهُمَّ اغسِل عَنّی دَرَنَ(45) الذُّنوبِ، ووَسَخَ العُیوبِ، وطَهِّرنی بِماءِ التَّوبَةِ، و ألبِسنی رِداءَ العِصمَةِ، و أیِّدنی بِلُطفٍ مِنکَ تُوَفِّقُنی لِصالِحِ الأَعمالِ، إنَّکَ ذُو الفَضلِ العَظیمِ.
فَإِذا دَنَوتَ مِن بابِ المَشهَدِ فَقُل:
الحَمدُ للّهِ الَّذی وَفَّقَنی لِقَصدِ وَلِیِّهِ، وزِیارَةِ حُجَّتِهِ، و أورَدَنی حَرَمَهُ، ولَم یَبخَسنی حَظّی مِن زِیارَةِ قَبرِهِ، وَالنُّزولِ بِعَقوَةِ(46) مُغَیَّبِهِ، وساحَةِ تُربَتِهِ، الحَمدُ للّهِ الَّذی لَم یَسُمنی بِحِرمانِ ما أمَّلتُهُ، ولا صَرَفَ عَزمی عَمّا رَجَوتُهُ، ولا قَطَعَ رَجائی مِمّا تَوَقَّعتُهُ، بَل ألبَسَنی عافِیَتَهُ، و أفادَنی نِعمَتَهُ، وآتانی کَرامَتَهُ.
فَإِذا دَخَلتَ المَشهَدَ، فَقِف عَلَى الضَّریحِ الطّاهِرِ وقُل:
السَّلامُ عَلَیکُم أئِمَّةَ المُؤمِنینَ، وسادَةَ المُتَّقینَ، وکُبَراءَ الصِّدّیقینَ، وامَراءَ الصّالِحینَ، وقادَةَ المُحسِنینَ، و أعلامَ المُهتَدینَ، و أنوارَ العارِفینَ، ووَرَثَةَ
بستاى و بر پیامبرش، بسیار درود بفرست.
و چون خواستى غسل زیارت کنى، در همان هنگام غسل، بگو:
به نام خدا و با یارى خدا و در راه خدا و بر دین پیامبر خدا. خدایا! پلیدى گناهان و آلودگى عیبها را از من بشوى و با آب توبه، مرا پاکیزه گردان و رَداى عصمت، بر من بپوشان و مرا با لطف خود، تأیید کن و به کارهاى شایسته، موفّق بدار، که تو داراى لطفى بزرگ هستى.
و هنگامى که به درگاه بارگاه، نزدیک شدى، بگو:
ستایش، ویژه خدایى است که مرا توفیق قصد کردنِ ولیّش و زیارت حجّتش را داده است و مرا به حرمش در آورده و نصیب مرا از زیارت قبرش و فرود آمدن در نزدیکى نهانگاهش و کنار مرقدش، دریغ نداشته است.
ستایش، ویژه خدایى است که مرا با ناکامى از آرزوهایم، آزرده نساخت، و عزمم را نسبت به آنچه بِدان امید مىبرم، تغییر نداد، و امیدم را از آنچه توقّع دارم، نبُرید؛ بلکه لباس عافیت بر من پوشانْد و نعمتش را به من بخشید و کرامتش را ارزانىام داشت.
و چون داخل بارگاه شدى، بر بالاى ضریح پاک [قبر] بِایست و بگو:
سلام و رحمت و برکات خدا بر شما که پیشواى مؤمنان، سالار پرهیزگاران، و بزرگ صدّیقان، و امیر صالحان، و زمامدار نیکوکاران، و نشانههاى رهیافتگان، و نورهاى عارفان، و وارثان پیامبران، و برگزیده اوصیا، و آفتاب پرهیزگاران، و مهتاب خلفا، و
الأَنبِیاءِ، وصَفوَةَ الأَوصِیاءِ، وشُموسَ الأَتقِیاءِ، وبُدورَ الخُلَفاءِ، وعِبادَ الرَّحمنِ، وشُرَکاءَ القُرآنِ، ومَنهَجَ الإِیمانِ، ومَعادِنَ الحَقائِقِ، وشُفَعاءَ الخَلائِقِ، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
أشهَدُ أنَّکُم أبوابُ اللّهِ، ومَفاتیحُ رَحمَتِهِ، ومَقالیدُ مَغفِرَتِهِ، وسَحائِبُ رِضوانِهِ، ومَصابیحُ جِنانِهِ، وحَمَلَةُ قُرآنِهِ، وخَزَنَةُ عِلمِهِ، وحَفَظَةُ سِرِّهِ، ومَهبِطُ وَحیِهِ، و أماناتُ النُّبَوَّةِ، ووَدائِعُ الرِّسالَةِ.
أنتُم امَناءُ اللّهِ و أحِبّاؤُهُ، وعِبادُهُ و أسخِیاؤُهُ(47)، و أنصارُ تَوحیدِهِ، و أرکانُ تَمجیدِهِ، ودُعاتُهُ إلى دینِهِ، وحَرَسَةُ خَلائِقِهِ، وحَفَظَةُ شَرائِعِهِ.
لا یَسبِقُکُم ثَناءُ المَلائِکَةِ فِی الإِخلاصِ وَالخُشوعِ، ولا یُضادُّکُم ذُو ابتِهالٍ وخُضوعٍ، أنّى ولَکُمُ القُلوبُ الَّتی تَوَلَّى اللّهُ رِیاضَتَها بِالخَوفِ وَالرَّجاءِ، وجَعَلَها أوعِیَةً لِلشُّکرِ وَالثَّناءِ، وآمَنَها مِن عَوارِضِ الغَفلَةِ، وصَفّاها مِن شَواغِلِ الفَترَةِ، بَل یَتَقَرَّبُ أهلُ السَّماءِ بِحُبِّکُم، وبِالبَراءَةِ مِن أعدائِکُم، وتَواتُرِ البُکاءِ عَلى مُصابِکُم، وَالاستِغفارِ لِشیعَتِکُم ومُحِبّیکُم.
فَأَنَا اشهِدُ اللّهَ خالِقی، واشهِدُ مَلائِکَتَهُ و أنبِیاءَهُ، واشهِدُکُم یا مَوالِیَّ، بِأنّی مُؤمِنٌ بِوِلایَتِکُم، مُعتَقِدٌ لِإِمامَتِکُم، مُقِرٌّ بِخِلافَتِکُم، عارِفٌ بِمَنزِلَتِکُم، مُؤمِنٌ بِعِصمَتِکُم، خاضِعٌ لِوِلایَتِکُم، مُتَقَرِّبٌ إلَى اللّهِ بِحُبِّکُم، وبِالبَراءَةِ مِن أعدائِکُم، عالِمٌ بِأَنَّ اللّهَ قَد طَهَّرَکُم مِنَ الفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ، ومِن کُلِّ ریبَةٍ ونَجاسَةٍ، ودَنِیَّةٍ ورَجاسَةٍ، ومَنَحَکُم رایَةَ الحَقِّ، الَّذی مَن تَقَدَّمَها ذَلَّ(48)، ومَن تَأَخَّرَ عَنها زَلَّ، وفَرَضَ طاعَتَکُم عَلى کُلِّ أسوَدَ و أبیَضَ.
بندگان [خداى] رحمان، و شریکان قرآن، و راه ایمان، و معادن حقایق، و شفیعان آفریدگان هستید!
گواهى مىدهم که شما، بابهاى خدا، و کلیدهاى رحمتش، و گشاینده آمرزشش، و ابرهاى رضایتش، و چراغهاى بهشتش، و حاملان قرآنش، و خزانهداران علمش، و رازدارانش، و محلّ فرود وحى، و امانتهاى نبوّت، و ودیعههاى رسالتش هستید.
شما، امینان خدا و دوستان او، و بندگان و برگزیدگان او، و یاوران توحید او، و رُکنهاى بزرگداشت او، و دعوتگران به دین او، و نگهبانان خلقش، و حافظان شریعتش هستید.
ستایش فرشتگان [از خدا]، بر اخلاص و خشوع شما پیشى نمىگیرد و هیچ نیایشگرِ خاضعى به پاى شما نمىرسد. کِى چنین شود، در حالى که شما، دلهایى دارید که خداوند، تمرین دادن آنها را با بیم و امید خود، به عهده گرفته است و آن را ظرفهاى سپاس و ستایش خود، قرار داده و از عارض شدن غفلت، ایمن داشته و از سرگرمىهاى جدا کننده [از عبادت و ذکر]، صافشان کرده است. آسمانیان، با محبّت شما، و بیزارى از دشمنانتان، و گریه پى در پى بر مصیبت شما، و آمرزش خواستن براى پیروان و دوستداران شما، [به خدا] تقرّب مىجویند.
من، خداى آفرینندهام و فرشتگان و پیامبرانش را گواه مىگیرم، و نیز شما را اى سرپرستان من، که به ولایت شما، ایمان آوردهام و به امامت شما، باور دارم و به جانشینى شما [براى پیامبر صلى الله علیه و آله] اقرار کردهام و به منزلت شما شناخت دارم. به عصمت شما، مؤمن، در برابر ولایت شما، خاضع، و با محبّت شما و بیزارى از دشمنانتان، تقرّب جوینده به خدا هستم. مىدانم که خداوند، شما را از
و أشهَدُ أنَّکُم قَد وَفَیتُم بِعَهدِ اللّهِ وذِمَّتِهِ، وبِکُلِّ مَا اشتَرَطَهُ عَلَیکُم فی کِتابِهِ، ودَعَوتُم إلى سَبیلِهِ، و أنفَدتُم طاقَتَکُم فی مَرضاتِهِ، وحَمَلتُمُ الخَلائِقَ عَلى مِنهاجِ النُّبُوَّةِ ومَسالِکِ الرِّسالَةِ، وسِرتُم فیهِ بِسیرَةِ الأَنبِیاءِ، ومَذاهِبِ الأَوصِیاءِ، فَلَم یُطَع لَکُم أمرٌ، ولَم تُصغِ إلَیکُم اذُنٌ، فَصَلَواتُ اللّهِ عَلى أرواحِکُم و أجسادِکُم.
ثُمَّ تَنَکَّبُ عَلَى القَبرِ وتَقولُ:
بِأَبی أنتَ وامّی یا حُجَّةَ اللّهِ، لَقَد ارضِعتَ بِثَدیِ الإِیمانِ، وفُطِمتَ بِنورِ الإِسلامِ، وغُذّیتَ بِبَردِ الیَقینِ، والبِستَ حُلَلَ العِصمِةِ، وَاصطُفیتَ ووُرِّثتَ عِلمَ الکِتابِ، ولُقِّنتَ فَصلَ الخِطابِ، واوضِحَ بِمَکانِکَ مَعارِفُ التَّنزیلِ، وغَوامِضُ التَّأویلِ، وسُلِّمَت إلَیکَ رایَةُ الحَقِّ، وکُلِّفتَ هِدایَةَ الخَلقِ، ونُبِذَ إلَیکَ عَهدُ الإِمامَةِ، والزِمتَ حِفظَ الشَّریعَةِ.
و أشهَدُ یا مَولایَ أنَّکَ وَفَیتَ بِشَرائِطِ الوَصِیَّةِ، وقَضَیتَ ما ألزَمَکَ(49) مِن فَرضِ الطّاعَةِ، ونَهَضتَ بِأَعباءِ الإِمامَةِ، وَاحتَذَیتَ مِثالَ النُّبُوَّةِ، فِی الصَّبرِ وَالاجتِهادِ وَالنَّصیحَةِ لِلعِبادِ، وکَظمِ الغَیظِ، وَالعَفوِ عَنِ النّاسِ، وعَزَمتَ عَلَى العَدلِ فِی البَرِیَّةِ، وَالنَّصَفَةِ فِی القَضِیَّةِ، ووَکَّدتَ الحُجَجَ عَلَى الامَّةِ بِالدَّلائِلِ الصّادِقَةِ، وَالشَّواهِدِ النّاطِقَةِ، ودَعَوتَ إلَى اللّهِ بِالحِکمَةِ البالِغَةِ وَالمَوعِظَةِ.(50)
فَمُنِعتَ مِن تَقویمِ الزَّیغِ(51)، وسَدِّ الثَّلمِ، وإصلاحِ الفاسِدِ، وکَسرِ المُعانِدِ، وإحیاءِ السُّنَنِ، وإماتَةِ البِدَعِ، حَتّى فارَقتَ الدُّنیا و أنتَ شَهیدٌ، ولَقیتَ رَسولَ
زشتکارىهاى آشکار و نهان، پاکیزه کرد، و نیز از هر دودلى و پلیدى و پستى و آلودگى. پرچم حق را ارزانىِ شما داشت؛ پرچمى که هر کس از آن پیش افتد، خوار (/ گمراه) مىشود و هر کس از آن عقب بمانَد، مىلغزد، و اطاعت از شما را بر هر [انسان] سیاه و سپیدى، واجب ساخت.
و گواهى مىدهم که به عهد و پیمان خدایىاى که به گردن داشتید، و نیز هر چه خداوند در کتابش با شما شرط کرده بود، وفا کردید و به راه او خواندید و توان خود را براى خشنودى او، به پایان بردید و مردمان را بر طریق نبوّت و راههاى رسالت در آوردید و در آن، به روش پیامبران و شیوه وصیّان، راه پیمودید؛ امّا فرمان شما، اطاعت نگردید و به [سخن] شما، گوش فرا داده نشد. پس درودهاى خدا بر جانها و پیکرهایتان باد!
سپس بر قبر بیفت و بگو:
پدر و مادرم فدایت باد، اى حجّت خدا! بى تردید، از سینه ایمان، شیر خوردى و با نور اسلام، تو را از شیر گرفتند و با خُنَکاى یقین، خوراکت دادند و جامههاى زربفت عصمت، بر تو پوشاندند و برگزیده شدى و علم کتاب را به ارث بردى و فصل الخطاب (سخن نهایى) را به تو تلقین کردند و با منزلت [امامتِ] تو، معارف ظاهر قرآن و لایههاى پیچیده آن، روشن گشت و پرچم حق را به تو سپردند و هدایت مردم را بر دوش تو نهادند و عهد امامت را بر گردنت انداختند و حفظ شریعت را بر تو لازم ساختند.
گواهى مىدهم اى مولاى من که تو، به شرطهاى وصیّت، وفا نمودى و اطاعت واجبى را که بر تو لازم بود، ادا کردى و به امور امامت، قیام کردى و در شکیب و کوشش، خیرخواهى براى بندگان، فرو خوردن خشم و گذشت از مردمان، پا در جاى پاى پیامبر نهادى. عزمت را بر عدالتورزى در میان مردم و انصاف در داورى، جزم کردى و حجّتها را با دلیلهایى راستین و شاهدهایى گویا، بر امّت، تأکید کردى و با حکمت رسا و اندرز، به سوى خدا خواندى.
اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ و أنتَ حَمیدٌ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ صَلاةً تَتَرادَفُ وتَزیدُ.
ثُمَّ صِر إلى عِندِ الرِّجلَینِ وقُل:
یا سادَتی! یا آلَ رَسولِ اللّهِ! إنّی بِکُم أتَقَرَّبُ إلَى اللّهِ جَلَّ وعَلا بِالخِلافِ عَلَى الَّذینَ غَدَروا بِکُم، ونَکَثوا بَیعَتَکُم، وجَحَدوا وِلایَتَکُم، و أنکَروا مَنزِلَتَکُم، وخَلَعوا رِبقَةَ(52) طاعَتِکُم، وهَجَروا أسبابَ مَوَدَّتِکُم، وتَقَرَّبوا إلى فَراعِنَتِهِم بِالبَراءَةِ مِنکُم، وَالإِعراضِ عَنکُم، ومَنَعوکُم مِن إقامَةِ الحُدودِ، وَاستِئصالِ الجُحودِ، وشَعبِ الصَّدعِ(53)، ولَمِّ الشَّعَثِ(54)، وسَدِّ الخَلَلِ، وتَثقیفِ(55) الأَوَدِ(56)، وإمضاءِ الأَحکامِ، وتَهذیبِ الإِسلامِ، وقَمعِ الآثامِ، و أرهَجوا(57) عَلَیکُم نَقعَ الحُروبِ وَالفِتَنِ، و أنحَوا عَلَیکُم سُیوفَ الأَحقادِ، [و](58) هَتَکوا مِنکُمُ السُّتورَ، وَابتاعوا بِخُمسِکُمُ الخُمورَ، وصَرَفوا صَدَقاتِ المَساکینِ إلَى المُضحِکینَ وَالسّاخِرینَ.
وذلِکَ بِما طَرَّقَت لَهُمُ الفَسَقَةُ الغُواةُ، وَالحَسَدَةُ البُغاةُ، أهلُ النَّکثِ وَالغَدرِ وَالخِلافِ وَالمَکرِ، وَالقُلوبِ المُنتِنَةِ مِن قَذَرِ الشِّرکِ، وَالأَجسادِ المُشحَنَةِ مِن دَرَنِ الکُفرِ، أضَبّوا عَلَى النِّفاقِ، و أکَبّوا عَلى عَلائِقِ الشِّقاقِ ….
وَاستَخَفَّت بِالإِیمانِ وَالإِسلامِ، وهَدَمَتِ الکَعبَةَ، و أغارَت عَلى دارِ الهِجرَةِ
امّا تو را از راست کردن کژى، پُر کردن شکاف، اصلاح تباهى، شکست دادن مخالف احیاى سنّتها، و میراندن بدعتها، باز داشتند تا آن که با شهادت، از دنیا رفتى و ستوده، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را دیدار کردى. درودهاى خداوند، بر تو باد؛ درودهایى پى در پى و فزونى یابنده!
سپس به نزد پاها [ى امام علیه السلام] برو و بگو:
اى سَروران من! اى خاندان پیامبر خدا! من با شما به خداى بزرگ و والا، تقرّب مىجویم، با مخالفت با کسانى که به شما خیانت کردند و بیعت با شما را شکستند و ولایت شما را انکار کردند و منزلت شما را نشناختند و ریسمان طاعت شما را [از گردن خود] گشودند و رشته محبّت شما را رها نمودند و با دورى کردن و روى گرداندن از شما، به فرعونهاى خود، تقرّب جستند و شما را از بر پا ساختن حدود الهى، و ریشهکنىِ انکار، و دو دستگى و پراکندگى، و پُر کردن شکاف، و راست کردن کژى، و جارى کردن احکام، و پاکسازى اسلام [از بدعتها]، و از میان بُردن گناهها، باز داشتند.
غبار جنگ و فتنه را بر ضدّ شما برانگیختند و شمشیرهاى کینه را به سوى شما، نشانه رفتند و پرده حرمت شما را دریدند و با خُمس [غنائم] که از آنِ شما بود، شراب خریدند و زکات متعلّق به بینوایان را به پاى دلقکان و لودگان ریختند.
این، از آن رو بود که فاسقان اغواگر و حسودان طغیانگر، همان پیمانشکنان خیانتکار خلافکار مکّار، راه را بر ایشان گشودند؛ آنان که دلهایى بدبو از لجنزار شرک و پیکرهایى آلوده به پلیدىِ کفر داشتند، به نفاق سر کشیدند و به رشتههاى اختلاف، در آویختند ….
ایمان و اسلام را خوار داشتند و کعبه را ویران کردند و در روز حَرّه،(59) به هجرتگاه
یَومَ الحَرَّةِ(60)، و أبرَزَت بَناتِ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ لِلنَّکالِ وَالسَّوءَةِ، و ألبَسَتهُنَّ ثَوبَ العارِ وَالفَضیحَةِ، ورَخَّصَت لِأَهلِ الشُّبهَةِ فی قَتلِ أهلِ بَیتِ الصَّفوَةِ وإبادَةِ نَسلِهِ، وَاستیصالِ شَأفَتِهِ(61)، وسَبیِ حَرَمِهِ، وقَتلِ أنصارِهِ، وکَسرِ مِنبَرِهِ، وقَلبِ مَفخَرِهِ، وإخفاءِ دینِهِ، وقَطعِ ذِکرِهِ.
یا مَوالِیَّ، فَلَو عایَنَکُمُ المُصطَفى وسِهامُ الامَّةِ مُعرِقَةٌ(62) فی أکبادِکُم، ورِماحُهُم مُشرَعَةٌ فی نُحورِکُم، وسُیوفُها مولَغَةٌ فی دِمائِکُم، یَشفی أبناءُ العَواهِرِ غَلیلَ الفِسقِ مِن وَرَعِکُم، وغَیظَ الکُفرِ مِن إیمانِکُم.
و أنتُم بَینَ صَریعٍ فِی المِحرابِ، قَد فَلَقَ السَّیفُ هامَتَهُ، وشَهیدٍ فَوقَ الجِنازَةِ قَد شُکَّت(63) أکفانُهُ بِالسِّهامِ، وقَتیلٍ بِالعَراءِ قَد رُفِعَ فَوقَ القَناةِ رَأسُهُ، ومُکَبَّلٍ فِی السِّجنِ قَد رُضَّت بِالحَدیدِ أعضاؤُهُ، ومَسمومٍ قَد قُطِعَت بِجُرَعِ السَّمِّ أمعاؤُهُ، وشَملُکُم عَبادیدُ(64) تُفنیهِمُ العَبیدُ و أبناءُ العَبیدِ.
فَهَلِ المِحَنُ یا ساداتی إلَا الَّتی لَزِمَتکُم، وَالمَصائِبُ إلَا الَّتی عَمَّتکُم، وَالفَجایِعُ إلَا الَّتی خَصَّتکُم، وَالقَوارِعُ(65) إلَا الَّتی طَرَقَتکُم، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکُم
پیامبر صلى الله علیه و آله (مدینه) تاختند و دختران مهاجر و انصار را براى آزار و زشتکارى، بیرون کشیدند و جامه ننگ و رسوایى بر آنان پوشاندند و به شبههداران [بىایمان]، کشتن خاندان مصطفى و هلاکت نسل او، ریشه کن کردن وى، اسیر کردن خانوادهاش، کشتن یاورانش، شکستن منبرش، دگرگون کردن افتخاراتش، پنهان کردن دینش و پاک کردن یاد [و نامِ] او را اجازه دادند.
اى سرپرستان من! کاش [محمّد] مصطفى مىدید که چه سان، تیرهاى این امّت، در جگرهایتان فرو رفته و نیزههایشان، از خون گلویتان، سیراب شده و شمشیرهایشان، به خون شما آغشته است و چگونه حرامزادگان، کینه فسق خود را از پارسایى شما، و غیظ کفرشان را از ایمان شما، [با کشتنتان] تسلّى مىدهند (مىخوابانند).
شما، یا [مانند على علیه السلام] در محرابافتادهاى هستید که شمشیر، کاسه سرش را شکافت، یا [مانند حسن علیه السلام] شهیدى هستید که در همان بالاى تابوت، کفنش را با تیر، پاره پاره کردند و یا [مانند حسین علیه السلام،] کُشته در بیابان بى آب و علفید که سرش را بالاى نیزهها کردند، یا کسى [مانند امام کاظم علیه السلام] که در زندان، به بندش کشیدند و غُل و زنجیر آهنین، اندام او را خراشید و یا کسى [مانند رضا علیه السلام] که با نوشاندن سَم، رودههایش را از هم گسستند. جمع شما، در هر سو، پراکنده اند و بردگان و بردهزادگان، آنان را از میان مىبرند.
اى سَروران من! محنت، جز آن است که به شما رسیده؟! و مصیبت، جز آن است که شما را فرا گرفته؟! و فاجعه، جز آن است که ویژه شما گشته؟! و سختى
وعَلى أرواحِکُم و أجسادِکُم، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
ثُمَّ قَبِّلهُ وقُل:
بِأَبی وامّی یا آلَ المُصطَفى، إنّا لا نَملِکُ إلّا أن نَطوفَ حَولَ مَشاهِدِکُم، ونُعَزِّیَ فیها أرواحَکُم، عَلى هذِهِ المَصائِبِ العَظیمَةِ الحالَّةِ بِفِنائِکُم، وَالرَّزایَا الجَلیلَةِ النّازِلَةِ بِساحَتِکُمُ، الَّتی أثبَتَت فی قُلوبِ شیعَتِکُمُ القُروحَ، و أورَثَت أکبادَهُمُ الجُروحَ، وزَرَعَت فی صُدورِهُمُ الغُصَصَ.
فَنَحنُ نُشهِدُ اللّهَ أنّا قَد شارَکنا أولِیاءَکُم و أنصارَکُمُ المُتَقَدِّمینَ، فی إراقَةِ دِماءِ النّاکِثینَ وَالقاسِطینَ وَالمارِقینَ(66)، وقَتَلَةِ أبی عَبدِ اللّهِ سَیِّدِ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ یَومَ کَربَلاءَ، بِالنِّیّاتِ وَالقُلوبِ، وَالتَّأَسُّفِ عَلى فَوتِ تِلکَ المَواقِفِ، الَّتی حَضَروا لِنُصرَتِکُم، وَاللّهُ وَلِیّی یُبَلِّغُکُم مِنِّی السَّلامَ.
ثُمَّ اجعَلِ القَبرَ بَینَکَ وبَینَ القِبلَةِ وقُل:
اللّهُمَّ یا ذَا القُدرَةِ الَّتی صَدَرَ عَنهَا العالَمُ مُکَوَّنا مَبروءا عَلَیها، مَفطورا تَحتَ ظِلِّ العَظَمَةِ، فَنَطَقَت شَواهِدُ صُنعِکَ فیهِ بِأَنَّکَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنتَ، مُکَوِّنُهُ وبارِئُهُ وفاطِرُهُ. ابتَدَعتَهُ لا مِن شَیءٍ، ولا عَلى شَیءٍ، ولا فی شَیءٍ، ولا لِوَحشَةٍ دَخَلَت عَلَیکَ إذ لا غَیرُکَ، ولا حاجَةٍ بَدَت لَکَ فی تَکوینِهِ، ولا لِاستِعانَةٍ مِنکَ عَلى ما تَخلُقُ بَعدَهُ، بَل أنشَأتَهُ لِیَکونَ دَلیلًا عَلَیکَ، بِأَنَّکَ بائِنٌ مِنَ الصُّنعِ، فَلا یُطیقُ المُنصِفُ بِعَقلِهِ إنکارَکَ، وَالمَوسومُ بِصِحَّةِ المَعرِفَةِ جُحودَکَ.
روزگار، جز آن است که بر شما در آمده؟! درودها و رحمت و برکات خدا، بر شما و جانها و پیکرهایتان باد!
سپس آن را ببوس و بگو:
پدر و مادرم فدایتان باد، اى خاندان مصطفى! کارى از ما بر نمىآید، جز آن که به گِرد مرقدهاى شما بگَردیم و در آن جا، بر این مصیبتهاى بزرگى که بر شما فرود آمده، و بلاهاى سنگینى که شما را فرا گرفته است، به ارواح شما تسلیت بگوییم؛ مصائب و بلایایى که دلهاى پیروانتان را به درد آورده و جگرشان را سوخته و بذر غم را در سینههایشان، افشانده است.
ما خدا را گواه مىگیریم که به دل و درون، شریک اولیا و یاوران پیشین شما در ریختن خون پیمانشکنان، ستمپیشگان و تندروهاى بیرون رونده از دین،(67) و [نیز ریختن خونِ] قاتلان ابا عبد اللّه، سَرور جوانان بهشتى، در کربلا هستیم و بر از دست دادن موقعیتها و فرصتهاى یارىِ شما، افسوس مىخوریم. خداوند، سرپرست من است و سلام مرا به شما مىرسانَد.
سپس، قبر را میان خود و قبله قرار بده و بگو:
اى خداى توانا که عالَم، هستى و خلقتش را از قدرت تو یافت و زیر سایه شُکوه تو پدید آمد و گواهان صنع تو در آن، به یکتایى و بىانبازى تو، لب به سخن گشودند و تو را هستىبخش و پدید آورنده و خالق، خواندند. هستى را بدیعانه، نه از چیزى و یا بر چیزى و یا در چیزى، و نه از سرِ وحشتِ تنهایىِ در آمده بر تو، آفریدى، هنگامى که نه غیر تو بود، و نه نیاز به آفرینش، و نه یارى خواستن از آنچه پس از آن مىآفرینى؛ بلکه تو، آنها را پدید آوردى تا راهنما به تو باشند و این که تو، جدا از خِلقتى. عاقل منصف، توان انکار تو را ندارد، و آن که به شناختِ
أسأَلُکَ بِشَرَفِ الإِخلاصِ فی تَوحیدِکَ، وحُرمَةِ التَّعَلُّقِ بِکِتابِکَ، و أهلِ بَیتِ نَبِیِّکَ، أن تُصَلِّیَ عَلى آدَمَ بَدیعِ فِطرَتِکَ، وبِکرِ حُجَّتِکَ، ولِسانِ قُدرَتِکَ، وَالخَلیفَةِ فی بَسیطَتِکَ، وعَلى مُحَمَّدٍ الخالِصِ مِن صَفوَتِکَ، وَالفاحِصِ عَن مَعرِفَتِکَ، وَالغائِصِ المَأمونِ عَلى مَکنونِ سَریرَتِکَ، بِما أولَیتَهُ مِن نِعمَتِکَ بِمَعونَتِکَ، وعَلى مَن بَینَهُما مِنَ النَّبِیّینَ وَالمُکَرَّمینَ وَالأَوصِیاءِ وَالصِّدّیقینَ، و أن تَهَبَنی لِإِمامی هذا.
وضَع خَدَّکَ عَلى سَطحِ القَبرِ وقُل:
اللّهُمَّ بِمَحَلِّ هذَا السَّیِّدِ مِن طاعَتِکَ، وبِمَنزِلَتِهِ عِندَکَ، لا تُمِتنی فَجأَةً، ولا تَحرِمنی تَوبَةً، وَارزُقنِی الوَرَعَ عَن مَحارِمِکَ دینا ودُنیا، وَاشغَلنی بِالآخِرَةِ عَن طَلَبِ الاولى، ووَفِّقنی لِما تُحِبُّ وتَرضى، وجَنِّبنِی اتِّباعَ الهَوى، وَالاغتِرارَ بِالأَباطیلِ وَالمُنى.
اللّهُمَّ اجعَلِ السَّدادَ فی قَولی، وَالصَّوابَ فی فِعلی، وَالصِّدقَ وَالوَفاءَ فی ضَمانی ووَعدی، وَالحِفظَ وَالإِیناسَ مَقرونَینِ بِعَهدی وعَقدی، وَالبِرَّ وَالإِحسانَ من شَأنی وخُلُقی، وَاجعَلِ السَّلامَةَ لی شامِلَةً، وَالعافِیَةَ بی مُحیطَةً مُلتَفَّةً، ولُطفَ صُنعِکَ وعَونِکَ مَصروفا إلَیَّ، وحُسنَ تَوفیقِکَ ویُسرَکَ مَوفورا عَلَیَّ، و أحیِنی یا رَبِّ سَعیدا، وتَوَفَّنی شَهیدا، وطَهِّرنی لِلمَوتِ وما بَعدَهُ.
اللّهُمَّ وَاجعَلِ الصِّحَّةَ وَالنّورَ فی سَمعی وبَصَری، وَالجِدَةَ(68) وَالخَیرَ فی طَرَفی (/ طُرُقی)، وَالهُدى وَالبَصیرَةَ فی دینی ومَذهَبی، وَالمیزانَ أبَدا نُصبَ عَینی،
درستْ نامبُردار است، نمىتواند تو را نادیده بگیرد.
به شرافت اخلاص در توحیدت و حُرمت چنگ زدن به کتابت و اهل بیت پیامبرت، از تو مىخواهم که بر آدم، نخستین مخلوق [انسانىات] و اوّلین حجّتت و زبان گویاى قدرتت و جانشین تو در گستره زمینت، و نیز بر محمّد، برگزیده برگزیدگانت و جستجوگر از معرفتت و غوّاص امین رازهاى درونت، درود فرستى، به خاطر آنچه از نعمت با یارىات به او سپردى، و نیز بر پیامبران و مکرّمان و وصیّان و صدّیقانى که میان آن دو بودهاند، و [این که] مرا به این امامم ببخشى.
و گونهات را بر روى قبر بگذار و بگو:
خدایا! به جایگاه این سَرور سَرورى یافته از طاعت تو و به منزلتش نزد تو، مرا دچار مرگِ ناگهانى مکن و از توبه، محرومم مدار و پارسایى از حرامهاى دینى و دنیایىات را روزىام کن و به جاى این سرا، مرا به آخرت، مشغول دار و مرا به آنچه دوست مىدارى و مىپسندى، موفّقم بدار و مرا از پیروى هوا و هوس و فریفته شدن به باطلها و آرزوهاى دور و دراز، دور بدار.
خدایا! سخنم را استوار، کارم را درست، تعهّد و وعدهام را همراه صدق و وفا، و عهد و پیمانم را با حفظ و ذکر، قرین ساز و نیکى و احسان را شیوه و خوى من، قرار ده و سلامت را شامل حال من، و عافیت را فرا گیر و در بر گیرنده من، قرار ده و لطف خِلقت و یارىات را به سوى من بچرخان و حُسن توفیق و آسانىات را بر من، افزون بگردان، و مرا پروردگارا خوشبخت بگردان و شهید بمیران و براى مرگ و پس از آن، پاکیزهام کن.
خدایا! صحّت و نور را در گوش و دیده من، بىنیازى همیشگى و خیر را در دو سوى من، هدایت و بصیرت را در دین و مذهبم، و ترازوى حساب را همیشه در پیش چشم من، تذکّر و اندرز را جامه زیر و روى من، و فکر و عبرت گرفتن را پایه و ستون
وَالذِّکرَ وَالمَوعِظَةَ شِعاری ودِثاری(69)، وَالفِکرَةَ وَالعِبرَةَ اسّی وعِمادی، ومَکِّنِ الیَقینَ فی قَلبی، وَاجعَلهُ أوثَقَ الأَشیاءِ فی نَفسی، وَاغلِبهُ عَلى رَأیی وعَزمی.
وَاجعَلِ الإِرشادَ فی عَمَلی، وَالتَّسلیمَ لِأَمرِکَ مِهادی وسَندی، وَالرِّضا بِقَضائِکَ وقَدَرِکَ أقصى عَزمی ونِهایَتی، و أبعَدَ هَمّی وغایَتی، حَتّى لا أتَّقِیَ أحَدا مِن خَلقِکَ بِدینی، ولا أطلُبَ بِهِ غَیرَ آخِرَتی، ولا أستَدعِیَ مِنهُ إطرائی ومَدحی. وَاجعَل خَیرَ العَواقِبِ عاقِبَتی، وخَیرَ المَصایِرِ مَصیری، و أنعَمَ العَیشِ عَیشی، و أفضَلَ الهُدى هُدایَ، و أوفَرَ الحُظوظِ حَظّی، و أجزَلَ الأَقسامِ قِسمی ونَصیبی، وکُن لی یا رَبِّ مِن کُلِّ سَوءٍ وَلِیّا، وإلى کُلِّ خَیرٍ دَلیلًا وقائِدا، ومِن کُلِّ باغٍ وحَسودٍ ظَهیرا ومانِعا.
اللّهُمَّ بِکَ اعتِدادی وعِصمَتی، وثِقَتی وتَوفیقی، وحَولی وقُوَّتی، ولَکَ مَحیایَ ومَماتی، وفی قَبضَتِکَ سُکونی وحَرَکَتی، وإنَّ بِعُروَتِکَ الوُثقَى استِمساکی ووُصلَتی، وعَلَیکَ فِی الامورِ کُلِّهَا اعتِمادی وتَوَکُّلی، ومِن عَذابِ جَهَنَّمَ ومَسِّ سَقَرَ نَجاتی وخَلاصی، وفی دارِ أمنِکَ وکَرامَتِکَ مَثوایَ ومُنقَلَبی، وعَلى أیدی ساداتی ومَوالِیَّ آلِ المُصطَفى فَوزی وفَرَجی.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاغفِر لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ، وَالمُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ، وَاغفِرلی ولِوالِدَیَّ وما وَلَدا و أهلِ بَیتی وجیرانی، ولِکُلِّ مَن وَلَدَنی مِنَ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ، إنَّکَ ذو فَضلٍ عَظیمٍ.(70)
من، قرار ده و یقین را در دلم جاى ده و آن را استوارترین چیز در جانم، قرار ده و آن را بر اندیشه و عزمم، چیره ساز.
راهنمایىات را در کارم و تسلیم در برابر امرت را [مایه] آرامش و تکیهگاه من، و خشنودى به قضا و قَدَرت را بالاترین و نهایىترین عزم من و دورترین همّت و هدف من، قرار ده تا آن که در دینم، از هیچ کس، واهمهاى نداشته باشم و با آن، جز آخرتم را نجویم و از آن، مدح و ستایشم را نطلبم.
بهترینِ سرانجامها را سرانجام من، و بهترین سرنوشتها را سرنوشت من، و بهترین زندگى را زندگى من، و بهترین هدایت را هدایت من، و بهترین نصیبها را نصیب من، و کاملترین قسمتها را قسمت و سهم من، قرار ده، و تو پروردگارا سرپرست من در برابر هر بدى، و راهنما و رهبر من به سوى هر خوبى، و پشتیبان و مانع من در برابر هر سرکش و حسود باش.
خدایا! عِدّه و عصمت و اعتماد و توفیق و نیرو و توانم، از توست. زندگى و مرگم براى توست. سکون و حرکتم به دست توست. چنگ زدن و اتّصالم، به رشته محکم توست. اعتماد و توکّلم در همه امور، بر توست، و نیز رهایى و نجاتم از عذاب دوزخ و سَقَر [در عمق دوزخ]. جایگاه و بازگشتگاه من، در سراى امن و کرامت توست و رستگارى و گشایشم، به دست سَروران و سرپرستانم، خاندان مصطفى صلى الله علیه و آله، است.
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و مردان و زنان باایمان و مسلمان را بیامرز، و مرا و پدر و مادرم و فرزندانشان و خانواده و همسایگانم، و نیز تمام نیاکان مؤمنم، زن و مردشان را بیامرز، که تو لطفى بزرگ دارى.
8 / 7
الزیارة السابعة
3216. مصباح الزائر: الزِّیارَةُ الثّالِثَةُ مَروِیَّةٌ عَن أبِی الحَسَنِ الثّالِثِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ، تَستَأذِنُ بِما قَدَّمناهُ(71) فی زِیارَةِ صاحِبِ الأَمرِ علیه السلام، ثُمَّ تَدخُلُ مُقَدِّما رِجلَکَ الیُمنى عَلَى الیُسرى وتَقولُ:
بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ، وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ وسَلَّمَ تَسلیما.
ثُمَّ تَستَقبِلُ الضَّریحَ بِوَجهِکَ وتَجعَلُ القِبلَةَ خَلفَکَ وتُکَبِّرُ اللّهَ مِئَةَ تَکبیرَةٍ وتَقولُ:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَما شَهِدَ اللّهُ لِنَفسِهِ، وشَهِدَت لَهُ مَلائِکَتُهُ واولُو العِلمِ مِن خَلقِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ، و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ المُنتَجَبُ، ورَسولُهُ المُرتَضى، أرسَلَهُ بِالهُدى ودینِ الحَقِّ، لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ.
اللّهُمَّ اجعَل أفضَلَ صَلَواتِکَ و أکمَلَها، و أنمى بَرَکاتِکَ و أعَمَّها، و أزکى تَحِیّاتِکَ و أتَمَّها، عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ، ونَبِیِّکَ ونَجِیِّکَ، ووَلِیِّکَ ورَضِیِّکَ وصَفِیِّکَ، وخِیَرَتِکَ وخاصَّتِکَ وخالِصَتِکَ، و أمینِکَ الشّاهِدِ لَکَ، وَالدّالِّ عَلَیکَ، وَالصّادِعِ بِأَمرِکَ(72)، وَالنّاصِحِ لَکَ، وَالمُجاهِدِ فی سَبیلِکَ، وَالذّابِّ عَن دینِکَ، وَالمُوضِّحِ لِبَراهینِکَ، وَالمَهدِیِّ إلى طاعَتِکَ، وَالمُرشِدِ إلى مَرضاتِکَ،
8 / 7
زیارت هفتم
3216. مصباح الزائر: زیارت سوم، از امام هادى که درودهاى خدا بر او باد، روایت شده که اذن دخولِ(73) آن را در زیارت امام زمان علیهالسلام ذکر کردیم و در این جا، دنباله آن را مىآوریم: سپس، در حالى که پاى راست را بر پاى چپ، مقدّم مىدارى، وارد مىشوى و مىگویى:
به نام خدا و با یارى او و بر دین پیامبر خدا. گواهى مىدهم که جز خداى بىانباز، خداى دیگرى نیست، و گواهى مىدهم که محمّد، بنده و پیامبر اوست. درودهاى خدا و سلامهاى فراوانش بر او باد!
سپس، رو به ضریح مىکنى و قبله را پشتِ سرت قرار مىدهى و با یکصد مرتبه تکبیر گفتن، خدا را بزرگ مىدارى و مىگویى:
به نام خداوند رحمتگر مهربان. گواهى مىدهم که خدایى جز خداى یگانه بىشریک نیست، همان گونه که او براى خود، گواهى مىدهد و فرشتگان و دانایان از میان آفریدگانش، بر آن، گواهى مىدهند. خدایى جز خداى شکستناپذیر حکیم نیست. گواهى مىدهم که محمّد، بنده برگزیده و پیامبر پسندیده اوست. وى را به هدایت و دین حق فرستاد تا بر همه دینها چیره شود، هر چند مشرکان را خوش نیاید.
خدایا! بهترین و کاملترینِ درودها، بالندهترین و فراگیرترینِ برکتها، و پاکترین و کاملترینِ درودها را بر سَرور ما محمّد، بنده و فرستادهات، قرار ده؛ او که پیامبر و رازدارت، ولىّ و پسندیده و برگزیدهات، و برگرفته و مخصوص و خالص گشتهات، و امین و شاهدت، راهنما به سویت، آشکار کننده امرت، خیرخواه برایت، مجاهد در راهت، مدافع دینت، آشکار کننده بُرهانهایت، رهیافته به اطاعتت، ارشاد
وَالواعی لِوَحیِکَ، وَالحافِظِ لِعَهدِکَ، وَالماضی عَلى إنفاذِ أمرِکَ، المُؤَیَّدِ بِالنّورِ المُضیءِ وَالمُسَدَّدِ بِالأَمرِ المَرضِیِّ، المَعصومِ مِن کُلِّ خَطَاء وزَلَلٍ، المُنَزَّهِ مِن کُلِّ دَنَسٍ وخَطَلٍ، وَالمَبعوثِ بِخَیرِ الأَدیانِ وَالمِلَلِ، مُقَوِّمِ المَیلِ وَالعِوَجِ، ومُقیمِ البَیِّناتِ وَالحُجَجِ، المَخصوصِ بِظُهورِ الفَلجِ(74)، وإیضاحِ المَنهَجِ، المُظهِرِ مِن تَوحیدِکَ مَا استَتَرَ، وَالمُحیی مِن عِبادَتِکَ ما دَثَرَ، وَالخاتِمِ لِما سَبَقَ، وَالفاتِحِ لِمَا انغَلَقَ، المُجتَبى مِن خَلائِقِکَ، وَالمُعتامِ(75) لِکَشفِ حَقائِقِکَ، وَالمُوَضَّحَةِ بِهِ أشراطُ الهُدى، وَالمَجلُوِّ بِهِ غَربیبُ(76) العَمى.
دافِعِ جَیشاتِ(77) الأَباطیلِ، ودامِغِ صَولاتِ الأَضالیلِ، المُختارِ مِن طینَةِ الکَرَمِ، وسُلالَةِ المَجدِ الأَقدَمِ، ومَغرِسِ الفَخارِ المُعرِقِ، وفَرعِ العُلَا المُثمِرِ المورِقِ، المُنتَجَبِ مِن شَجَرَةِ الأَصفِیاءِ، ومِشکاةِ الضِّیاءِ، وذُؤابَةِ(78) العَلیاءِ، وسُرَّةِ البَطحاءِ(79)، بَعیثِکَ بِالحَقِّ، وبُرهانِکَ عَلى جَمیعِ الخَلقِ، خاتَمِ أنبِیائِکَ، وحُجَّتِکَ البالِغَةِ فی أرضِکَ وسَمائِکَ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ صَلاةً یَنغَمِرُ فی جَنبِ انتِفاعِهِ بِها قَدرُ الانتِفاعِ، ویَحوزُ مِن بَرَکَةِ التَّعَلُّقِ بِسَبَبِها ما یَفوقُ قَدرَ المُتَعَلِّقینَ بِسَبَبِهِ، وزِدهُ بَعدَ ذلِکَ مِنَ الإِکرامِ وَالإِجلالِ ما یَتَقاصَرُ عَنهُ فَسیحُ الآمالِ، حَتّى یَعلُوَ مِن کَرَمِکَ عَلى مَحالِ
کننده به رضایتت، در بر گیرنده وحْیَت، پاسدار عهدت، امضا و اجرا کننده امرت، تأیید شده با نور تابناک و استوار گشته با امر پسندیده، معصوم از هر خطا و لغزش، پاک از هر آلودگى و تباهى، برانگیخته با بهترین دین و مذهب، راست کننده کژى و انحراف، اقامه کننده دلیل و حجّت روشن، ویژه گشته به چیرگى در استدلال و روشن ساختن راه، آشکار کننده آنچه از توحیدت، پوشیده مانده و احیا کننده آنچه از عبادتت پنهان مانده، پایانبخش گذشته و گشاینده آنچه بسته مانده، برگزیده از میان مردمانت و انتخاب شده براى کشف حقایقت است و نشانههاى هدایت، به وسیله او پیدا مىگردند و ظلمتهاى تاریک، با او روشن مىشوند؛ همو که دور کننده جولانهاى باطل و در هم کوبنده هجوم گمراهىها، برگرفته از سرشت کرامت و بیرون آمده از بزرگىهاى کهن، نهالگاه افتخارهاى ریشهدار و شاخه بلند برگدار میوهدار، برگزیده از درخت برگزیدگان و چراغ نور و قلّه والایى و دل صحراى مکّه،(80) مبعوث گشته به حق و برهان تو بر همه خلق، پایانبخش پیامبرانت و حجّت رسایت در زمین و آسمان توست.
خدایا! درودى چنان پُرسود بر او فرست که سود، در آن گم باشد و چنان برکتى از توسّل [بندگان] به آن درود، فراهم ساز که همه علاقهمندان به وى را فراتر بَرَد و پس از این، چنان تکریم و تجلیلى از او به جاى آور که گستره آرزوها نیز در آن در مانَد تا از کَرَمت بر جایگاههاى درجهبندى شده، بالا و بالاتر رود و از نعمتهایت به برترین منزلهاى موهبتى برسد. خدایا! حقّ واجب او را از ستمکاران بر او و برگزیدگان از نزدیکانش بگیر.
المَراتِبِ، ویَرقى مِن نِعَمِکَ أسنى مَنازِلِ المَواهِبِ، وخُذ لَهُ اللّهُمَّ بِحَقِّهِ وواجِبِهِ مِن ظالِمیهِ وظالِمِی الصَّفوَةِ مِن أقارِبِهِ.
اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى وَلِیِّکَ، ودَیّانِ دینِکَ، وَالقائِمِ بِالقِسطِ مِن بَعدِ نَبِیِّکَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ، أمیرِ المُؤمِنینَ، وإمامِ المُتَّقینَ، وسَیِّدِ الوَصِیّینَ، ویَعسوبِ(81) الدّینِ، وقائِدِ الغُرِّ المُحَجَّلینَ، قِبلَةِ العارِفینَ، وعَلَمِ المُهتَدینَ، وعُروَتِکَ الوُثقى، وحَبلِکَ المَتینِ، وخَلیفَةِ رَسولِکَ عَلَى النّاسِ أجمَعینَ، ووَصِیِّهِ فِی الدُّنیا وَالدّینِ.
الصِّدّیقِ الأَکبَرِ فِی الأَنامِ، وَالفاروقِ الأَزهَرِ بَینَ الحَلالِ وَالحَرامِ، ناصِرِ الإِسلامِ ومُکَسِّرِ الأَصنامِ، مُعِزِّ الدّینِ وحامیهِ، وواقِی الرَّسولِ وکافیهِ، المَخصوصِ بِمُؤاخاتِهِ یَومَ الإِخاءِ، ومَن هُوَ مِنهُ بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى، خامِسِ أصحابِ الکِساءِ، وبَعلِ سَیِّدَةِ النِّساءِ، المُؤثِرِ بِالقوتِ بَعدَ ضُرِّ الطَّوى(82)، وَالمَشکورِ سَعیُهُ فی «هَلْ أَتى»، مِصباحِ الهُدى، ومَأوى التُّقى، ومَحَلِّ الحِجا(83)، وطَودِ(84) النُّهى، الدّاعی إلَى المَحَجَّةِ العُظمى، وَالظّاعِنِ(85) إلَى الغایَةِ القُصوى، وَالسّامی إلَى المَجدِ وَالعُلى، وَالعالِمِ بِالتَّأویلِ وَالذِّکرى، الَّذی أخدَمتَهُ خَواصَّ مَلائِکَتِکَ بِالطّاسِ وَالمِندیلِ حَتّى تَوَضَّأَ، ورَدَدتَ عَلَیهِ الشَّمسَ بَعدَ دُنُوِّ غُروبِها حَتّى أدّى فی أوَّلِ الوَقتِ لَکَ فَرضاً، و أطعَمتَهُ مِن طَعامِ أهلِ الجَنَّةِ حینَ مَنَحَ المِقدادَ قَرضاً، وباهَیتَ بِهِ خَواصَّ مَلائِکَتِکَ إذ
خدایا! بر ولیّت، و سرپرست دینت، و بر پا دارنده عدالت پس از پیامبرت، على بن ابى طالب، امیر مؤمنان، پیشواى پرهیزگاران، سَرور اوصیا، شاه دین، زمامدار روسِپیدان، قبله عارفان، نشانه رهروان، محکمترین رشته و ریسمان استوار تو، جانشین پیامبرت بر همه مردمان، و وصىّ او در دنیا و دین، درود فرست؛ آن که بزرگترین رادمرد (مؤمن راستین) در میان مردم، جدا کننده روشن میان حلال و حرام، یاور اسلام و شکننده بتها، عزّت دهنده دین و حامى آن، محافظ پیامبر و کفایت کننده او، تنها برادر او در روز برادرى و کسى که براى او مانند هارون براى موسى بود، پنجمین فرد از اصحاب کَسا، همسر سَرور زنان، ایثار کننده غذا با شدّت گرسنگى، سپاسگزارى شده از سعیَش در سوره «هَلْ أَتى»، چراغ هدایت، جایگاه پروامندى، محلّ عقل و قُلّه خِرد، دعوتگر به دلیل روشن و بزرگ، مسافر دورترین مقصد، بالا رونده تا شُکوه و والایى، و دانا به تأویل [قرآن] و ذکر است؛ کسى که فرشتگان خاصّت را خادم و آورنده ظرف آب وضو و حولهاش کردى؛ آن که خورشید را پس از نزدیک شدن به غروبش، برایش باز گرداندى تا نماز واجبش را در اوّل وقتش بگزارد و آن گاه که [تنها دینار خود را] به مقداد قرض داد، از خوراک بهشتیان به وى خوراندى و هنگامى که جان خود را [در بستر پیامبر] براى جلب خشنودى تو به خطر انداخت، با او به فرشتگانت بالیدى و ولایتش را
شَرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِکَ لِتَرضى، وجَعَلتَ وِلایَتَهُ إحدى فَرائِضِکَ، فَالشَّقِیُّ مَن أقَرَّ بِبَعضٍ و أنکَرَ بَعضاً.
عُنصُرُ الأَبرارِ، ومَعدِنُ الفَخارِ، وقَسیمُ الجَنَّةِ وَالنّارِ. صاحِبُ الأَعرافِ، و أبُو الأَئِمَّةِ الأَشرافِ. المَظلومُ المُغتَصَبُ، وَالصّابِرُ المُحتَسِبُ. المَوتورُ(86) فی نَفسِهِ وعِترَتِهِ، وَالمَقصودُ فی رَهطِهِ(87) و أعِزَّتِهِ، صَلاةً لَا انقِطاعَ لِمَزیدِها، ولَا اتِّضاعَ لِمَشیدِها.
اللّهُمَّ ألبِسهُ حُلَلَ الإِنعامِ، وتَوِّجهُ تاجَ الإِکرامِ، وَارفَعهُ إلى أعلى مَرتَبَةٍ ومَقامٍ، حَتّى یَلحَقَ نَبِیَّکَ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ، وَاحکُم لَهُ اللّهُمَّ عَلى ظالِمیهِ، إنَّکَ العَدلُ فیما تَقضیهِ.
اللّهُمَّ وصَلِّ عَلَى الطّاهِرَةِ البَتولِ، الزَّهراءِ ابنَةِ الرَّسولِ، امِّ الأَئِمَّةِ الهادینَ، وسَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، وارِثَةِ خَیرِ الأَنبِیاءِ، وقَرینَةِ خَیرِ الأَوصِیاءِ، القادِمَةِ عَلَیکَ مُتَأَلِّمَةً مِن مُصابِها بِأَبیها، مُتَظَلِّمَةً مِمّا حَلَّ بِها مِن غاصِبیها، ساخِطَةً عَلى امَّةٍ لَم تَرعَ حَقَّکَ فی نُصرَتِها، بِدَلیلِ دَفنِها لَیلًا فی حُفرَتِهَا، المُغتَصَبَةِ حَقُّها، وَالمُغَصَّصَةِ بِریقِها، صَلاةً لا غایَةَ لِأَمَدِها، ولا نِهایَةَ لِمَدَدِها، ولَا انقِضاءَ لِعَدَدِها.
اللّهُمَّ فَتَکَفَّل لَها عَن مَکانِ(88) دارِ الفَناءِ فی دارِ البَقاءِ بِأَنفَسِ الأَعواضِ، و أنِلها مِمَّن عانَدَها نِهایَةَ الآمالِ وغایَةَ الأَغراضِ، حَتّى لا یَبقى لَها وَلِیٌّ ساخِطٌ
یکى از واجبات، قرار دادى و شوربخت است آن که به بعضى، اقرار و برخى را انکار کند؛ همان جوهره نیکان، معدن افتخار، تقسیم کننده بهشت و دوزخ، صاحب اعراف [در روز قیامت]، پدر امامان شریف، مظلومى که حقّش غصب شده، شکیباىِ به حساب خدا گذارنده، نثار کننده خون خود و خانواده، بى آن که انتقامش گرفته شود، و نقطه امید خویشان و عزیزانش؛(89) درودى که فزونىاش پایان نگیرد و از استوارىاش کاسته نشود.
خدایا! جامههاى زربفت نعمت را بر او بپوشان و تاج کرامت را بر سر او بگذار و او را تا عالىترین درجه و مقام، بالا ببر تا به پیامبرت که بر او و خاندانش درود باد بپیوندد، و به سود او و زیان ستمکاران بر او، حکم بده که تو در حکمت، دادگرى.
خدایا! درود فرست بر طاهره بتول، زهرا، دختر پیامبر صلى الله علیه و آله، مادر امامان رهنما، سَرور زنان جهانیان، وارث بهترینِ پیامبران و همراه بهترینِ وصیّان، درآینده به سوى تو با درد و رنج مصیبت پدرش و با شکایت از ظلم رفته بر او از سوى غاصبان حقّش، ناخشنود از امّتى که حقّت را در یارى او پاس نداشتند چرا که شب به خاک سپرده شد؛ آن که حقّش را غصب کردند و غصّه آن را به گلو برد؛ درودى که حدّى براى اندازه آن و نهایتى براى گستره آن و پایانى براى شماره آن نباشد.
خدایا! بهترین عوضها را در سراى جاوید، به جاى سختىهاى سراى فنا، برایش به عهده بگیر و او را به نهایتِ آرزوها و بالاترین خواستهایش در حقّ دشمنانش برسان، تا آن جا که هیچ یک از دوستداران، از ناراحتى او ناراحت نمانَد، جز آن که راضى شود، که تو قدرتمندترینِ پاسخگویان به مظلومان و دادگرترینِ قاضیان
لِسَخَطِها إلّا وهُوَ راضٍ، إنَّکَ أعَزُّ مَن أجابَ المَظلومینَ، و أعدَلُ قاضٍ، اللّهُمَّ ألحِقها فِی الإِکرامِ بِبَعلِها و أبیها، وخُذ لَهَا الحَقَّ مِن ظالِمیها.
اللّهُمَّ وصَلِّ عَلَى الأَئِمَّةِ الرّاشِدینَ، وَالقادَةِ الهادینَ، وَالسّادَةِ المَعصومینَ الأَتقِیاءِ الأَبرارِ، مَأوَى السَّکینَةِ وَالوَقارِ، خُزّانِ العِلِم، ومُنتَهَى الحِلمِ وَالفَخارِ، وساسَةِ العِبادِ، و أرکانِ البِلادِ، و أدِلَّةِ الرَّشادِ، الأَلِبّاءِ(90) الأَمجادِ، العُلَماءِ بِشَرعِکَ الزُّهّادِ، مَصابیحِ الظُّلَمِ، ویَنابیعِ الحِکَمِ، و أولِیاءِ النِّعَمِ، وعِصَمِ الامَمِ، قُرَناءِ التَّنزیلِ وآیاتِهِ، وامَناءِ التَّأویلِ ووُلاتِهِ، وتَراجِمَةِ الوَحیِ ودَلالاتِهِ، أئِمَّةِ الهُدى، ومَنارِ الدُّجى، و أعلامِ التُّقى، وکُهوفِ الوَرى(91)، وحَفَظَةِ الإِسلامِ، وحُجَجِکَ عَلى جَمیعِ الأَنامِ، الحَسَنِ وَالحُسَینِ، سَیِّدَی شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، وسِبطَی نَبِیِّ الرَّحمَةِ، وعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ السَّجّادِ زَینِ العابِدینَ، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ باقِرِ عِلمِ الدّینِ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ الأَمینِ، وموسَى بنِ جَعفَرٍ الکاظِمِ الحَلیمِ، وعَلِیِّ بنِ موسَى الرِّضا الوَفِیِّ، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ البَرِّ التَّقِیِّ، وعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ المُنتَجَبِ الزَّکِیِّ، وَالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الهادِی الرَّضِیِّ، وَالحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ صاحِبِ العَصرِ وَالزَّمَنِ، وَصِیِّ الأَوصِیاءِ وبَقِیَّةِ الأَنبِیاءِ، المُستَتِرِ عَن خَلقِکَ، وَالمُؤَمَّلِ لِإِظهارِ حَقِّکَ، المَهدِیِّ المُنتَظَرِ، وَالقائِمِ الَّذی بِهِ تَنتَصِرُ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِم أجمَعینَ، صَلاةً باقِیَةً فِی العالَمینَ، تُبلِغُهُم(92) بِها أفضَلَ مَحَلِّ المُکَرَّمینَ، اللّهُمَّ ألحِقهُم فِی الإِکرامِ بِجَدِّهِم و أبیهِم، وخُذ لَهُمُ الحَقَّ مِن
هستى. خدایا! او را در تکریم، به همسر و پدرش بپیوند و حقّش را از ظلم کنندگان به او بگیر.
خدایا! بر امامان راهیافته و زمامداران راهنما و سَروران معصوم، پرهیزگاران نیکوکار، جایگاههاى وقار و آرامش، خزانهداران دانش، نهایت بردبارى و افتخار، سیاستمدار بندگان و ارکان سرزمینها و راهنمایان درستى، خِردمندان باشُکوه، دانایان به شریعتت و بىرغبتان به دنیا، چراغهایى در دل تاریکى، چشمههاى حکمت، ولىنعمتان، دستاویز امّتها، همراهان قرآن و آیات آن، امینان و اختیارداران تأویل، مترجمان و راهنمایان وحى، پیشوایان هدایت، منارههایى در ظلمات، نشانههایى براى پرهیزگارى و پناهگاههایى براى مردم، پاسداران اسلام، حجّتهاى تو بر همه مردمان، درود فرست: بر حسن و حسین، دو سَرور جوانان بهشتى و دو نواده پیامبر رحمت، و بر على بن الحسین، سجّاد، زین العابدین، و بر محمّد بن على، شکافنده علم دین، و بر جعفر بن محمّد، صادق امین، و بر موسى بن جعفر کاظم بردبار، و بر على بن موسى، رضا و وفادار، و بر محمّد بن على، نیکوکار با تقوا، و بر على بن محمّد، برگزیده پاک، و حسن بن على، راهنماى خشنود به قضا، و بر حجّة بن الحسن، صاحب عصر و زمان، وصىّ وصیّان و دنباله پیامبران، نهان از مردمان و آرزوى همگان براى آشکار ساختن حقّت، مهدى منتظَر و قیام کننده انتقامگیر.
خدایا! بر همه آنان، درود فرست؛ درودى ماندگار در جهان که آنان را بِدان، تا برترین محلّ مُکرَّمان برسانى. خدایا! آنان را در تکریم، به جدّ و پدرشان بپیوند و حقّشان را از ستمکاران بر ایشان، بگیر.
ظالِمیهِم.
أشهَدُ یا مَولایَ أنَّکُمُ المُطیعونَ للّهِ، القَوّامونَ بِأَمرِهِ، العامِلونَ بِإِرادَتِهِ، الفائِزونَ بِکَرامَتِهِ، اصطَفاکُم بِعِلمِهِ، وَاجتَباکُم لِغَیبِهِ، وَاختارَکُم لِسِرِّهِ، و أعَزَّکُم بِهُداهُ، وخَصَّکُم بِبَراهینِهِ، و أیَّدَکُم بِروحِهِ، ورَضِیَکُم خُلَفاءَ فی أرضِهِ، ودُعاةً إلى حَقِّهِ، وشُهَداءَ عَلى خَلقِهِ، و أنصارا لِدینِهِ، وحُجَجا عَلى بَرِیَّتِهِ، وتَراجِمَةً لِوَحیِهِ، وخَزَنَةً لِعِلمِهِ، ومُستَودَعا لِحِکمَتِهِ، عَصَمَکُمُ اللّهُ مِنَ الذُّنوبِ، وبَرَّأَکُم مِنَ العُیوبِ، وَائتَمَنَکُم عَلَى الغُیوبِ.
زُرتُکُم یا مَوالِیَّ عارِفا بِحَقِّکُم، مُستَبصِرا بِشَأنِکُم، مُهتَدِیا بِهُداکُم، مُقتَفِیا لِأَثَرِکُم، مُتَّبِعا لِسُنَّتِکُم، مُتَمَسِّکا بِوِلایَتِکُم، مُعتَصِما بِحَبلِکُم، مُطیعا لِأَمرِکُم، مُوالِیاً لِأَولِیائِکُم، مُعادِیا لِأَعدائِکُم، عالِما بِأَنَّ الحَقَّ فیکُم ومَعَکُم، مُتَوَسِّلًا إلَى اللّهِ بِکُم، مُستَشفِعا إلَیهِ بِجاهِکُم، وحَقٌّ عَلَیهِ أن لا یُخَیِّبَ سائِلَهُ الرّاجِیَ ما عِندَهُ لِزُوّارِکُمُ المُطیعینَ لَکُم.
اللّهُمَّ فَکَما وَفَّقتَنی لِلإِیمانِ بِنَبِیِّکَ، وَالتَّصدیقِ لِدَعوَتِهِ، ومَنَنتَ عَلَیَّ بِطاعَتِهِ وَاتِّباعِ مِلَّتِهِ، وهَدَیتَنی إلى مَعرِفَتِهِ، ومَعرِفَةِ الأَئِمَّةِ مِن ذُرِّیَّتِهِ، و أکمَلتَ بِمَعرِفَتِهِمُ الإِیمانَ، وقَبِلتَ بِوِلایَتِهِم وطاعَتِهِمُ الأَعمالَ، وَاستَعبَدتَ بِالصَّلاةِ عَلَیهِم عِبادَکَ، وجَعَلتَهُم مِفتاحا لِلدُّعاءِ، وسَبَبا لِلإِجابَةِ، فَصَلِّ عَلَیهِم أجمَعینَ، وَاجعَلنی بِهِم عِندَکَ وَجیها فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ ومِنَ المُقَرَّبینَ.
اللّهُمَّ اجعَل ذُنوبَنا بِهِم مَغفورَةً، وعُیوبَنا مَستورَةً، وفَرائِضَنا مَشکورَةً، ونَوافِلَنا مَبرورَةً، وقُلوبَنا بِذِکرِکَ مَعمورَةً، و أنفُسَنا بِطاعَتِکَ مَسرورَةً، وجَوارِحَنا عَلى خِدمَتِکَ مَقهورَةً، و أسماءَنا فی خَواصِّکَ مَشهورَةً، و أرزاقَنا مِن لَدُنکَ مَدرورَةً، وحَوائِجَنا لَدَیکَ مَیسورَةً، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.
گواهى مىدهم اى مولاى من که شما مطیعان خدا، قیام کنندگان به امر او، عاملان به خواست او و رستگاران به کرامت او هستید. شما را با علمش برگزید و براى غیب خویش، بر گرفت و رازدار خود نمود و با هدایت خویش، عزیزتان داشت و برهانهاى خود را ویژه شما ساخت و با روح خویش، تأییدتان کرد و شما را جانشینان خود در زمین ساخت و دعوتگران به حقّش و شاهدان بر خلقش و یاوران دینش و حجّتهایى بر مردمانش و مترجمانِ وحْیَش و خزانهداران علمش و جایگاه وا سپارىِ حکمتش قرار داد. شما را از گناهان، نگاه داشت و از عیبها پاک کرد و بر غیبها، امینتان ساخت.
اى سرپرستان من! شما را با شناخت حقّتان زیارت کردم، شأن شما را مىدانم، به هدایتتان رهیافتهام، دنبالهرو شما هستم، پیرو سنّت شمایم، به ولایت شما چنگ زدهام، به رشته شما در آویختهام. مطیع فرمان شما، دوستدار دوستان شما، و دشمنِ دشمنان شما هستم و مىدانم که حق در شما و با شماست. به وسیله شما به خدا توسّل مىجویم و آبروى شما را شفیع درگاه او مىکنم. و بر او حق است که درخواست کننده امیدوار به آنچه به زائرانِ گوش به فرمان شما وعده داده شده است، را ناامید باز نگرداند.
خدایا! همان گونه که به من توفیق ایمان به پیامبرت و تصدیق دعوتش را دادى، و به اطاعت او و پیروى دینش، بر من منّت نهادى و مرا به شناخت او و امامان از نسل او، ره نمودى و ایمان را با شناخت آنان، کامل نمودى و اعمال را با ولایت و اطاعت آنان، پذیرفتى و از بندگان، عبادت درود فرستادن بر آنان را خواستى و ایشان را کلید دعا و سبب اجابت، قرار دادى، پس بر همه آنان، درود فرست و مرا به خاطر ایشان، در دنیا و آخرت، آبرومند و مقرّب قرار ده.
خدایا! گناهان ما را به سبب ایشان، بیامرز و عیبهایمان را بپوشان و واجباتمان را سپاسگزارى شده، مستحبّاتمان را نیکو و پذیرفته، دلهایمان را به ذکرت، آباد، جانهایمان را به طاعتت، شادمان و انداممان را زیر مهمیز خدمتت، رام و نامهایمان را میان خاصّان درگاهت، مشهور، روزىهایمان را از جانبت روان، و حاجتهایمان را نزدت آسان بگردان، به رحمتت اى مهربانترینِ مهربانان!
اللّهُمَّ أنجِز لَهُم وَعدَکَ، وطَهِّر بِسَیفِ قائِمِهِم أرضَکَ، و أقِم بِهِ حُدودَکَ المُعَطَّلَةَ، و أحکامَکَ المُهمَلَةَ وَالمُبَدَّلَةَ، و أحیِ بِهِ القُلوبَ المَیِّتَةَ، وَاجمَع بِهِ الأَهواءَ المُتَفَرِّقَةَ، وَاجلِ بِهِ صَدَى الجَورِ عَن طَریقَتِکَ، حَتّى یَظهَرَ الحَقُّ عَلى یَدَیهِ فی أحسَنِ صورَتِهِ، ویَهلِکَ الباطِلُ و أهلُهُ بِنورِ دَولَتِهِ، ولا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ.
اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَهُم، و أظهِر فَلْجَهُم(93)، وَاسلُک بِنا مَنهَجَهُم، و أمِتنا عَلى وِلایَتِهِم، وَاحشُرنا فی زُمرَتِهِم وتَحتَ لِوائِهِم و أورِدنا حَوضَهُم، وَاسقِنا بِکَأسِهِم، ولا تُفَرِّق بَینَنا وبَینَهُم، ولا تَحرِمنا شَفاعَتَهُم، حَتّى نَظفَرَ بِعَفوِکَ وغُفرانِکَ، ونَصیرَ إلى رَحمَتِکَ ورِضوانِکَ، إلهَ الحَقِّ رَبَّ العالَمینَ، یا قَریبَ الرَّحمَةِ مِنَ المُؤمِنینَ، ونَحنُ أولِیاؤُکَ حَقّا لَا ارتِیابا، یا مَن إذا أوحَشَنَا التَّعَرُّضُ لِغَضَبِهِ آنَسَنا حُسنُ الظَّنِّ بِهِ، فَنَحنُ واثِقونَ بَینَ رَغبَةٍ ورَهبَةٍ ارتِقابا، قَد أقبَلنا لِعَفوِکَ ومَغفِرَتِکَ طُلّابا، فَأَذلَلنا لِقُدرَتِکَ وعِزَّتِکَ رِقابا، وصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ الطّاهِرینَ، وَاجعَل دُعاءَنا بِهِم مُستَجابا، ووَلاءَنا لَهُم مِنَ النّارِ حِجابا.
اللّهُمَّ بَصِّرنا قَصدَ السَّبیلِ لِنَعتَمِدَهُ، ومَورِدَ الرُّشدِ لِنَرِدَهُ، وبَدِّل خَطایانا صَوابا، ولا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدَیتَنا، وهَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَةً یا مَن تَسَمّى مِن جودِهِ وکَرَمِهِ وَهّابا، وآتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً، وقِنا عَذابَ النّارِ إن حَقَّت عَلَینَا اکتِسابا، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.(94)
ثُمَّ تُصَلّی صَلاةَ الزِّیارَةِ، ثُمَّ تَعودُ وتَقِفُ عَلَى الضَّریحِ وتَقولُ:
خدایا! وعدهات را به آنان، محقَّق گردان و با شمشیر قائمشان، زمینت را پاک کن و با او، قوانین تعطیل شده و احکامِ بر زمین مانده و تغییر یافتهات را بر پا دار، و با او، دلهاى مُرده را زنده کن و خواستههاى پراکنده را گِرد هم بیاور و زنگار ستم را از راهت بزُداى تا حق به بهترین صورت، بر دستان او ظاهر شود و باطل و باطلگرایان، با نور دولتش هلاک گردند و هیچ بخشى از حق را از بیم هیچ کس، پنهان ندارد.
خدایا! فَرَجشان را پیش انداز و چیرگىشان را آشکار ساز و ما را به راه آنان ببر و بر ولایت ایشان بمیران و در زمره ایشان و زیر پرچم آنان، محشور بگردان و بر حوضشان در آور و از جام ایشان، به ما بنوشان و میان ما و ایشان، جدایى مینداز و ما را از شفاعتشان، محروم مگردان تا به عفو و آمرزش تو دست یابیم و به سوى رحمت و رضایتت بیاییم، اى خداى حق! اى پروردگار جهانیان! اى که رحمتش به مؤمنان، نزدیک است و ما بدون تردید، دوستداران تو هستیم! اى که هر گاه قرار گرفتن در معرض خشمش ما را هراسناک مىکند، همدم خوشگمانى به او مىشویم! ما میان بیم و امید، مطمئن و مراقبیم. در طلب گذشت و آمرزشت، روى آورندهایم و در برابر قدرت و عزّتت، گردنْ خم کردهایم. بر محمّد و خاندان پاکش، درود فرست و دعایمان را به سبب آنها، مستجاب کن و دوستى ما را با آنان، مانع آتش بگردان!
خدایا! ما را به راه میانه، بینا کن تا بر آن، اعتماد کنیم. جایگاه رشد را نشان ده تا بر آن در آییم. خطاهایمان را به صواب، تبدیل بفرما و دلهایمان را پس از هدایت شدن، منحرف مگردان و از نزد خودت بر ما رحمت عطا کن، اى که از فراوانى جود و کَرَمش، وهّاب (بسیار بخشنده) نامیده شده است! در دنیا و آخرت، به ما نیکى ده و اگر به سبب دستاوردهایمان، مستحقّ آتش شدیم، ما را از عذاب آن، حفظ کن، به رحمتت، اى مهربانترینِ مهربانان!
سپس، نماز زیارت را مىخوانى و باز مىگردى و نزد ضریح مىایستى و مىگویى:
یا وَلِیَّ اللّهِ، إنَّ بَینی وبَینَ اللّهِ عز و جل ذُنوبا لا یَأتی عَلَیها إلّا رِضاهُ، فَبِحَقِّ مَنِ ائتَمَنَکَ عَلى سِرِّهِ، وَاستَرعاکَ أمرَ خَلقِهِ، وقَرَنَ طاعَتَکَ بِطاعَتِهِ، ومُوالاتَکَ بِمُوالاتِهِ، تَوَلَّ صَلاحَ حالی مَعَ اللّهِ عز و جل، وَاجعَل حَظّی مِن زِیارَتِکَ تَخلیطی بِخالِصی زُوّارِکَ، الَّذینَ تَسأَلُ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ فی عِتقِ رِقابِهِم، وتَرغَبُ إلَیهِ فی حُسنِ ثَوابِهِم، وها أنَا ذَا الیَومَ بِقَبرِکَ لائِذٌ، وبِحُسنِ دِفاعِکَ عَنّی عائِذٌ، فَتَلافَنی یا مَولایَ و أدرِکنی، وَاسأَلِ اللّهَ عز و جل فی أمری، فَإِنَّ لَکَ عِندَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مَقاما کَریما، صَلَّى اللّهُ عَلَیکَ وسَلَّمَ تَسلیما.
ثُمَّ قَبِّلِ الضَّریحَ وتَوَجَّه إلَى القِبلَةِ وَارفَع یَدَیکَ وقُل:
اللّهُمَّ إنَّکَ لَمّا فَرَضتَ عَلَیَّ طاعَتَهُ، و أکرَمتَنی بِمُوالاتِهِ، عَلِمتُ أنَّ ذلِکَ لِجَلیلِ مَرتَبَتِهِ عِندَکَ، ونَفیسِ حَظِّهِ لَدَیکَ، ولِقُربِ مَنزِلَتِهِ مِنکَ، فَلِذلِکَ لُذتُ بِقَبرِهِ، لِواذَ مَن یَعلَمُ أنَّکَ لا تَرُدُّ لَهُ شَفاعَةً، فَبِقَدیمِ عِلمِکَ فیهِ، وحُسنِ رِضاکَ عَنهُ، ارضَ عَنّی وعَن والِدَیَّ، ولا تَجعَل لِلنّارِ عَلَیَّ سَبیلًا ولا سُلطانا، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.
ثُمَّ تَتَحَوَّلُ مِن مَوضِعِکَ وقِف وَراءَ القَبرِ، وَاجعَلهُ بَینَ یَدَیکَ، وَارفَع یَدَیکَ وقُل:
اللّهُمَّ لَو وَجَدتُ شَفیعا أقرَبَ إلَیکَ مِن مُحَمَّدٍ و أهلِ بَیتِهِ الأَخیارِ، الأَتقِیاءِ الأَبرارِ، عَلَیهِ وعَلَیهِمُ السَّلامُ، لَاستَشفَعتُ بِهِم إلَیکَ، وهذا قَبرُ وَلِیٍّ مِن أولِیائِکَ، وسَیِّدٍ مِن أصفِیائِکَ، ومَن فَرَضتَ عَلَى الخَلقِ طاعَتَهُ، قَد جَعَلتُهُ بَینَ یَدَیَّ، أسأَلُکَ یا رَبِّ بِحُرمَتِهِ عِندَکَ، وبِحَقِّهِ عَلَیکَ، لَمّا نَظَرتَ إلَیَّ نَظرَةً رَحیمَةً مِن نَظَراتِکَ، تَلُمُّ بِها شَعَثی، وتُصلِحُ بِها حالی فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ، فَإِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.
اللّهُمَّ إنَّ ذُنوبی لَمّا فاتَتِ العَدَدَ، وجاوَزَتِ الأَمَدَ، عَلِمتُ أنَّ شَفاعَةَ کُلِّ شافِعٍ
اى ولىّ خدا! میان من و خداى عزوجل گناهانى است که جز رضایت او، آنها را ریشه کن نمىکند. پس به حقّ کسى که تو را رازدار خود کرد و کار خلقش را به تو وا نهاد و اطاعت از خود را با اطاعت از تو، و دوستى با خود را با دوستى با تو همراه ساخت، اصلاح رابطه من و خداى عزوجل را به عهده بگیر و نصیب مرا از زیارتت، وارد ساختن من به جمع زائران خالصت قرار ده؛ آنان که آزادىشان [از عذاب جهنم] را از خداى عزوجل مىطلبى و پاداش نیکودادن به ایشان را از او مىخواهى. من، امروز به قبرت پناه آوردهام و به دفاع نیکویت از من، پناهندهام. پس جبران کن و مرا دریاب. اى مولاى من! از خداى عزوجل، [اصلاح] کارهایم را بخواه، که تو نزد خداى عزوجل، جایگاهى والا دارى. خداوند، بر تو درود و سلام بفرستد!
سپس ضریح را ببوس و رو به قبله کن و دستانت را بالا ببر و بگو:
خدایا! هنگامى که اطاعت او را بر من واجب کردى و با دوستى با او، مرا بزرگ داشتى، دانستم که این، از جلالت مرتبه او نزد تو و نصیب نفیس او پیش تو و نزدیکى جایگاهش به توست. از این رو، به قبرش پناه بردم، پناه بردن کسى که مىداند شفاعتش رد نمىشود. پس به حقّ علم همیشگىات به او و رضایت نیکویت از او، از من و پدر و مادرم راضى شو و براى آتش، راه و سیطرهاى بر من مگذار، به رحمتت، اى مهربانترینِ مهربانان!.
آن گاه، جا به جا شو و در پشت قبر بِایست و آن را پیش رویت قرار بده و دستانت را بلند کن و بگو:
خدایا! اگر شفیعى نزدیکتر از محمّد و اهل بیت برگزیدهاش، پرهیزگاران نیکوکار که بر او و آنان، سلام باد، مىیافتم، بى تردید، او را به درگاه تو شفیع مىکردم. این، قبر یکى از اولیاى تو و سرورى از برگزیدگان توست، که اطاعتش را بر مردم، لازم ساختهاى. او را پیشِ روى خود قرار دادهام و اى خداى من، به حرمتش نزد تو، و حقّ تو بر او، از تو مىخواهم که یک نگاه از نگاههاى مهربانانهات را به من بیندازى تا پریشانىام را برطرف سازى و حالم را در دنیا و آخرت، بهسامان کنى، که تو بر هر کارى، توانایى.
دونَ أولِیائِکَ تَقصُرُ عَنها، فَوَصَلتُ المَسیرَ مِن بَلَدی قاصِدا إلى وَلِیِّکَ بِالبُشرى، ومُتَعَلِّقا مِنهُ بِالعُروَةِ الوُثقى، وها أنَا یا مَولایَ قَدِ استَشفَعتُ بِهِ إلَیکَ، و أقسَمتُ بِهِ عَلَیکَ، فَارحَم غُربَتی، وَاقبَل تَوبَتی.
اللّهُمَّ إنّی لا اعَوِّلُ عَلى صالِحَةٍ سَلَفَت مِنّی، ولا أثِقُ بِحَسَنَةٍ تَقومُ بِالحُجَّةِ عَنّی، ولَو أنّی قَدَّمتُ حَسَناتِ جَمیعِ خَلقِکَ، ثُمَّ خالَفتُ طاعَةَ أولِیائِکَ، لَکانَت تِلکَ الحَسَناتُ مُزعِجَةً عَن جِوارِکَ لی، غَیرَ حائِلَةٍ بَینی وبَینَ نارِکَ، فَلِذلِکَ عَلِمتُ أنَّ أفضَلَ طاعَتِکَ طاعَةُ أولِیائِکَ.
اللّهُمَّ ارحَم تَوَجُّهی بِمَن تَوَجَّهتُ بِهِ إلَیکَ، فَلَقَد عَلِمتَ أنّی غَیرُ واجِدٍ أعظَمَ مِقدارا مِنهُم، لِمَکانِهِم مِنکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ. اللّهُمَّ إنَّکَ بِالإِنعامِ مَوصوفٌ، ووَلِیَّکَ بِالشَّفاعَةِ لِمَن أتاهُ مَعروفٌ، فَإِذا شَفَعَ فِیَّ مُتَفَضِّلًا، کانَ وَجهُکَ عَلَیَّ مُقبِلًا، وإذا کانَ وَجهُکَ عَلَیَّ مُقبِلًا أصَبتُ مِنَ الجَنَّةِ مَنزِلًا.
اللّهُمَّ فَکَما أتَوَسَّلُ بِهِ إلَیکَ، أن تَمُنَّ عَلَیَّ بِالرِّضا وَالنِّعَمِ، اللّهُمَّ أرضِهِ عَنّا ولا تُسخِطهُ عَلَینا، وَاهدِنا بِهِ ولا تُضِلَّنا فیهِ، وَاجعَلنا فیهِ عَلَى السَّبیلِ الَّذی تَختارُهُ، و أضِف طاعَتی إلى خالِصِ نِیَّتی فی تَحِیَّتی یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى خِیارِ خَلقِکَ مُحَمَّدٍ وآلِهِ، کَمَا انتَجَبتَهُم عَلَى العالَمینَ، وَاختَرتَهُم عَلى عِلمٍ مِنَ الأَوَّلینَ، اللّهُمَّ وصَلِّ عَلى حُجَّتِکَ، وصَفوَتِکَ مِن بَرِیَّتِکَ، التّالی لِنَبِیِّکَ، القَیِّمِ بِأَمرِکَ، عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام، وصَلِّ عَلى فاطِمَةَ الزَّهراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، وصَلِّ عَلَى الحَسَنِ وَالحُسَینِ شَنفَی(95) عَرشِکَ، ودَلیلَی خَلقِکَ عَلَیکَ، ودُعاتِهِم إلَیکَ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیٍّ ومُحَمَّدٍ وجَعفَرٍ وموسى وعَلِیٍّ ومُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ وَالحَسَنِ
خدایا! هنگامى که گناهانم از شماره بیرون شد و از اندازه گذشت، دانستم که شفاعت هر شفاعتکنندهاى جز دوستانت، به آن نمىرسد. پس، از شهرم تا مرقد ولیّت را به قصد مژده [ى شفاعت] پیمودم و به محکمترین رشته آن، چنگ زدم و اکنون اى مولاى من به او شفاعت مىجویم و تو را به او سوگند مىدهم. بر غربتم رحم آور و توبهام را بپذیر. خدایا! نه بر [کارهاى] شایسته گذشتهام تکیه دارم، نه به کار نیکى که برایم حجّتى بر پا دارد، اعتماد دارم. اگر همه نیکىهاى همه خلقت را پیش مىفرستادم و سپس از اطاعت اولیایت، سرپیچى مىکردم، آن نیکىها، مرا از جوار تو مىرانْد و نمىتوانست میان من و آتش تو، جدایى بیندازد. از این رو، دانستم که برترین اطاعت از تو، اطاعت از اولیاى توست.
خدایا! بر روى آوردنم به کسى که با او به تو روى مىآورم، رحم کن، که من مىدانم نزد تو، کسى بلندْ مرتبهتر از آنان نمىیابم، اى مهربانترینِ مهربانان!
خدایا! تو به نعمتبخشى، شناخته شدهاى و ولیّت به شفاعت زائرانش معروف است. پس هر گاه از سر لطف، مرا شفاعت کند، تو به من روى مىآورى و هر گاه تو به من روى بیاورى، به جایگاهى در بهشت، دست خواهم یافت.
خدایا! همان گونه که با آنان به تو توسّل مىجویم تا با خشنودى و نعمتهایت بر من منّت نهى، خدایا او را از ما راضى بدار و بر ما، ناخشنود مدار و ما را به وسیله او، هدایت کن و در باره او گمراه مگردان و در باره او ما را به راهى بدار که تو برگزیدهاى و اطاعتم را به نیّت خالصم در درود فرستادنم، بیفزاى، اى مهربانترینِ مهربانان!
خدایا! بر برگزیدگان خلقت، محمّد و خاندانش، درود فرست، همان گونه که آنان را بر جهانیان برگزیدى و با علم خویش، بر پیشینیان، مقدّم داشتى.
خدایا! بر حجّتت و برگزیده مردمانت، جایگزین پیامبرت، بر پا دارنده احکامت، على بن ابى طالب علیه السلام، درود فرست و بر فاطمه زهرا، سَرور زنان جهانیان، درود فرست، و بر حسن و حسین، دو گوشواره عرشت و رهنماى مردمت به سوى تو و دعوتگران به تو، درود فرست.
خدایا! بر على، محمّد، جعفر، موسى، على، محمّد، على، حسن، و جانشین
وَالخَلَفِ الصّالِحِ الباقی، مَصابیحِ الظِّلامِ، وحُجَجِکَ عَلى جَمیعِ الأَنامِ، خَزَنَةِ العِلمِ أن یَعدِمَ، وحُماةِ الدّینِ أن یَسقِمَ، صَلاةً یَکونُ الجَزاءُ عَلَیها أتَمَّ رِضوانِکَ، ونَوامِیَ بَرَکاتِکَ وإحسانِکَ، اللّهُمَّ العَن أعداءَهُم مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ أجمَعینَ، وضاعِف عَلَیهِمُ العَذابَ الأَلیمَ.
ثُمَّ تَدعو هاهُنا بِدُعاءِ العَهدِ المَأمورِ بِهِ فی حالِ الغَیبَةِ … ثُمَّ تَقولُ أیضاً:
اللّهُمَّ اجعَل نَفسی مُطمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ، راضِیَةً بِقَضائِکَ، مولَعَةً بِذِکرِکَ ودُعائِکَ، مُحِبَّةً لِصَفوَةِ أولِیائِکَ، مَحبوبَةً فی أرضِکَ وسَمائِکَ، صابِرَةً عَلى نُزولِ بَلائِکَ، مُشتاقَةً إلى فَرحَةِ لِقائِکَ، مُتَزَوِّدَةً التَّقوى لِیَومِ جَزائِکَ، مُستَنَّةً بِسُنَنِ أولِیائِکَ، مُفارِقَةً لِأَخلاقِ أعدائِکَ، مَشغولَةً عَنِ الدُّنیا بِحَمدِکَ وثَنائِکَ.(96)
8 / 8
الزیارة الثامنة
الزِّیارَةُ الجامِعَةُ الکَبیرَةُ(97)
3217. عیون أخبار الرضا علیهالسلام عن موسى بن عمران(98) النخعی: قُلتُ لِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسىَ بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام: عَلِّمنی یَابنَ رَسولِ اللّهِ قَولًا أقولُهُ بَلیغا کامِلًا إذا زُرتُ واحِدا مِنکُم.
شایسته و ماندگار، درود فرست؛ [همانان که] چراغهایى در دلِ تاریکى اند و حجّتهایى بر همه مردمان، و خزانهداران علم تا نابود نشود، و حامیان دین تا آسیب نبیند؛ درودى که جزاى آن، کاملترین رضایت و بالندهترین برکتها و نیز احسانت باشد. خدایا! همه دشمنان آنان را، از جن و انس، لعنت کن و عذاب دردناک را بر آنان، دوچندان ساز.
سپس، آن جا، دعایى را که امر شده در عصر غیبت بخوانند، مىخوانى … و آن گاه، این را هم مىگویى:
خدایا! مرا دلْآرام به قَدَرت، خشنود به قضایت، حریص بر ذکر و دعایت، دوستدارِ برگزیدگان اولیایت و محبوب در زمین و آسمانت، شکیبا بر فرود آمدن بلایت، مشتاق بر شادى دیدارت، اندوزنده توشه پرهیزگارى براى روز جزایت، پیروى کننده سنّتهاى اولیایت، رهاکننده اخلاق دشمنانت، و به جاى دنیا، مشغول به ستایش و ثنایت، قرار بده.
8 / 8
زیارت هشتم
زیارت جامعه کبیره(99)
3217. عیون أخبار الرضا علیهالسلام به نقل از موسى بن عمران(100) نَخَعى: به امام هادى علیهالسلام گفتم: اى فرزند پیامبر خدا! سخنى شیوا و رسا و کامل به من بیاموز تا در زیارت هر یک از شما، آن را بخوانم.
فَقالَ: إذا صِرتَ إلَى البابِ فَقِف وَاشهَدِ الشَّهادَتَینِ و أنتَ عَلى غُسلٍ، فَإِذا دَخَلتَ ورَأَیتَ القَبرَ فَقِف وقُل:
«اللّهُ أکبَرُ» ثَلاثینَ مَرَّةً.
ثُمَّ امشِ قَلیلًا وعَلَیکَ السَّکینَةُ وَالوَقارُ، وقارِب بَینَ خُطاکَ، ثُمَّ قِف وکَبِّرِ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ ثَلاثینَ مَرَّةً.
ثُمَّ ادنُ مِنَ القَبرِ وکَبِّرِ اللّهَ أربَعینَ مَرَّةً تَمامَ مِئَةِ تَکبیرَةٍ.
ثُمَّ قُل:
السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ بَیتِ النُّبُوِّةِ، ومَوضِعَ الرِّسالَةِ، ومُختَلَفَ(101) المَلائِکَةِ، ومَهبِطَ الوَحی، ومَعدِنَ الرَّحمَةِ(102)، وخُزّانَ العِلمِ، ومُنتَهَى الحِلِم، واصولَ الکَرَمِ، وقادَةَ الامَمِ، و أولِیاءَ النِّعَمِ، وعناصِرَ الأَبرارِ، ودَعائِمَ الأَخیارِ، وساسَةَ العِبادِ، و أرکانَ البِلادِ، و أبوابَ الإِیمانِ، وامَناءَ الرَّحمنِ، وسُلالَةَ النَّبِیّینَ، وصَفوَةَ المُرسَلینَ، وعِترَةَ خِیَرَةِ رَبِّ العالَمینَ، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
السَّلامُ عَلى أئِمَّةِ الهُدى، ومَصابیحِ الدُّجى، و أعلامُ التُّقى، وذَوِی النُّهى(103)، واولِی الحِجا(104)، وکَهفِ الوَرى، ووَرَثَةِ الأَنبِیاءِ، وَالمَثَلِ الأَعلى، وَالدَّعوَةِ الحُسنى، وحُجَجِ اللّهِ عَلى أهلِ الآخِرَةِ وَالاولى، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
السَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّهِ، ومَساکِنِ بَرَکَةِ اللّهِ، ومَعادِنِ حِکمَةِ اللّهِ، وحَفَظَةِ سِرِّ اللّهِ، وحَمَلَةِ کِتابِ اللّهِ، و أوصِیاءِ نَبِیِّ اللّهِ، وذُرِّیَّةِ رَسولِ اللّهِ صَلَّى
امام علیهالسلام فرمود: «هنگامى که به درگاه رسیدى، بِایست و «شهادتین» را بگو و غسل کرده باشى. پس چون داخل شدى و قبر را دیدى، بِایست و سى مرتبه «اللّه أکبر» بگو.
آن گاه، با آرامش و وقار، اندکى راه برو و گامهایت را کوتاه و نزدیک به هم بردار و سپس بِایست و سى مرتبه خداى عزوجل را [با «اللّه أکبر» گفتن] بزرگ بدار.
سپس به قبر، نزدیک شو و چهل «تکبیر» دیگر بگو تا صد تکبیر، تمام شود.
پس از آن بگو:
سلام بر شما، اى خاندان نبوّت، و جایگاه رسالت، و محلّ فرود آمدن فرشتگان، و جایگاه نزول وحى، و معدن رحمت، و گنجینه معرفت، و سراپا بردبارى، و بنیانهاى بزرگوارى، پیشوایان امّتها و مالکان نعمتها، ارکان نیکوکاران و ستونهاى بناى خوبان، پیشوایان بندگان و ارکان بلاد، درهاى ایمان و امانتداران خدا، فرزندان پیامبران و گزیده فرستادگان و خاندان بهترین بندگانِ پروردگار جهانیان! رحمت خدا و برکاتش نثارتان باد!
سلام بر امامان هدایت و روشنىبخش تاریکىها، نشانههاى پرهیزگارى و صاحبان خِردمندى و هشیارى، پناهگاه عالمیان و وارثان پیامبران، عالىترین نمودار و بهترین دعوت، حجّتهاى خدا بر اهل دنیا و آخرت! رحمت خدا و برکاتش نثارتان باد!
سلام بر شما که دلهاتان جایگاه معرفت خداست، و مسکنهاى برکت خدا، و معدنهاى حکمت خدا، و نگهداران راز خدا، و حاملان کتاب خدا، و جانشینان
اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
السَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ إلَى اللّهِ، وَالأَدِلّاءِ عَلى مرَضاةِ اللّهِ، وَالمُستَقِرّینَ فی أمرِ اللّهِ ونَهیِهِ، وَالتّامّینَ فی مَحَبَّةِ اللّهِ، وَالمُخلِصینَ فی تَوحیدِ اللّهِ، وَالمُظهِرینَ لِأَمرِ اللّهِ ونَهیِهِ، وعِبادِهِ المُکرَمینَ، الَّذینَ لا یَسبِقونَهُ بِالقَولِ وهُم بِأَمرِهِ یَعمَلونَ، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
السَّلامُ عَلَى الأَئِمَّةِ(105) الدُّعاةِ، وَالقادَةِ الهُداةِ، وَالسّادَةِ الوُلاةِ، وَالذّادَةِ الحُماةِ، و أهلِ الذِّکرِ، واولِی الأَمرِ، وبَقِیَّةِ اللّهِ وخِیَرَتِهِ، وحِزبِهِ وعَیبَةِ عِلمِهِ، وحُجَّتِهِ وصِراطِهِ، ونورِهِ وبُرهانِهِ، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَما شَهِدَ اللّهُ لِنَفسِهِ، وشَهِدَت لَهُ مَلائِکَتُهُ، واولُو العِلمِ مِن خَلقِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ، و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدَهُ المُصطَفى، ورَسولُهُ المُرتَضى، أرسَلَهُ بِالهُدى ودینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ.
و أشهَدُ أنَّکُمُ الأَئِمَّةُ الرّاشِدونَ، المَهدِیّونَ المَعصومونَ المُکَرَّمونَ، المُقَرَّبونَ المُتَّقونَ، الصّادِقونَ المُصطَفَونَ، المُطیعونَ للّهِ، القَوّامونَ بِأَمرِهِ، العامِلونَ بِإِرادَتِهِ، الفائِزونَ بِکَرامَتِهِ، اصطَفاکُم بِعِلمِهِ، وَارتَضاکُم لِغَیبِهِ(106)، وَاختارَکُم لِسِرِّهِ، وَاجتَباکُم بِقُدرَتِهِ، و أعَزَّکُم بِهُداهُ، وخَصَّکُم بِبُرهانِهِ، وَانتَجَبَکُم لِنورِهِ، و أیَّدَکُم بِروحِهِ، ورَضِیَکُم خُلَفاءَ فی أرضِهِ، وحُجَجا عَلى بَرِیَّتِهِ، و أنصارا لِدینِهِ، وحَفَظَةً لِسِرِّهِ، وخَزَنَةً لِعِلمِهِ، ومُستَودِعا لِحِکمَتِهِ، وتَراجِمَةً لِوَحیِهِ، و أرکانا لِتَوحیدِهِ، وشُهَداءَ عَلى خَلقِهِ، و أعلاما لِعِبادِهِ، ومَنارا فِی بِلادِهِ،
پیامبر خدا، و فرزندان پیامبر خدا که درود خدا و رحمت و برکاتش بر او و خاندانش باد هستید! رحمت خدا و برکاتش نثارتان باد!
سلام بر شما که خوانندگان به سوى خدا، و راهنمایان به خشنودىهاى او، و ماندگاران در فرمان خدا، و کاملان در محبّت خدا، و مخلصان در یکتایى خدا، و آشکار سازنده امر و نهى اویید؛ بندگان بزرگوارى که سخنى جز آنچه خدا مىگوید، نمىگویند و جز به فرمان او عمل نمىکنند! رحمت خدا و برکاتش نثارتان باد!
سلام بر شما، اى پیشوایان دعوت کننده، و رهبران هدایت، و سَروران فرمانروا، و حامیان دین خدا، و اهل ذکر، و صاحبان امر، و یادگار خدا و برگزیده او، و حزب خدا و مخزن علم او، و حجّت خدا و راه او، و نور و دلیل خدا! رحمت و برکاتش نثارتان باد!
گواهى مىدهم که جز او، خدایى نیست و شریکى ندارد، چنان که او خود، به یکتایى خویش، گواهى داده است، و فرشتگان و عالِمان از میان آفریدگان او، گواهى دادهاند. خدایى جز او که عزیز و حکیم است، نیست.
گواهى مىدهم که محمّد، بنده برگزیده او و فرستاده پسندیده اوست که براى هدایت به دین حق فرستاده شده؛ دینى که بر همگى ادیان، پیروز مىگردد، هر چند مشرکان را ناگوار آید.
گواهى مىدهم که شما، پیشوایان راهشناس و پاکدامن و بزرگوار و مقرّب و پرهیزگار و راستگو و برگزیدهاید. فرمانبران خدا و بر پا دارندگان امر او و به جا آورنده آن، پیروز در سایه بزرگوارى او و برگزیدگان به علم او و پسندیدگان غیب اویید تا اسرار الهى را نگه دارید و به قدرت او، از خاصّان درگاهش باشید. شما را با هدایت خود، عزّت بخشید و با برهان خویش، برگزید و به نور خود، اختیار کرد و به روح خود، هدایت فرمود. شما را به جانشینى خود در زمین، پسندید و حجّتهاى خود بر بندگانش و پشتیبان دینش و نگهدار سِرّش و گنجور علمش و امانتدار حکمتش و ترجمان وحیش و پایههاى توحیدش و شاهدان بر آفریدگانش و
و أدِلّاءَ عَلى صِراطِهِ. عَصَمَکُمُ اللّهُ مِنَ الزَّلَلِ، وآمَنَکُم مِنَ الفِتَنِ، وطَهَّرَکُم مِنَ الدَّنَسِ، و أذهَبَ عَنکُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَکُم تَطهیراً.
فَعَظَّمتُم جَلالَهُ، و أکبَرتُم(107) شَأنَهُ، ومَجَّدتُم کَرَمَهُ، و أدمَنتُم (أدَمتُم) ذِکرَهُ، ووَکَّدتُم میثاقَهُ، و أحکَمتُم(108) عَقدَ طاعَتِهِ، ونَصَحتُم لَهُ فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَةِ، ودَعَوتُم إلى سَبیلِهِ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ، وبَذَلتُم أنفُسَکُم فی مَرضاتِهِ، وصَبَرتُم عَلى ما أصابَکُم فی جَنبِهِ، و أقَمتُمُ الصَّلاةَ، وآتَیتُمُ الزَّکاةَ، و أمَرتُم بِالمَعروفِ، ونَهَیتُم عَنِ المُنکَرِ، وجاهَدتُم فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتّى أعلَنتُم دَعوَتَهُ، وبَیَّنتُم فَرائِضَهُ، و أقَمتُم حُدودَهُ، ونَشَرتُم شَرائِعَ أحکامِهِ، وسَنَنتُم سُنَّتَهُ، وصِرتُم فی ذلِکَ مِنهُ إلَى الرِّضا، وسَلَّمتُم لَهُ القَضاءَ، وصَدَّقتُم مِن رُسُلِهِ مَن مَضى.
فَالرّاغِبُ عَنکُم مارِقٌ، وَاللّازِمُ لَکُم لاحِقٌ، وَالمُقَصِّرُ فی حَقِّکُم زاهِقٌ(109)، وَالحَقُّ مَعَکُم وفیکُم ومِنکُم وإلیکُم، و أنتُم أهلُهُ ومَعدِنُهُ، ومیراثُ النُّبُوَّةِ عِندَکُم، وإیابُ الخَلقِ إلَیکُم، وحِسابُهُم(110) عَلَیکُم، وفَصلُ الخِطابِ عِندَکُم، وآیاتُ اللّهِ لَدَیکُم، وعَزائِمُهُ فیکُم، ونورُهُ وبُرهانُهُ عِندَکُم، و أمرُهُ إلَیکُم.
مَن والاکُم فَقَد وَالَى اللّهَ، ومَن عاداکُم فَقَد عادَى اللّهَ، ومَن أحَبَّکُم فَقَد أحَبَّ اللّهَ، [ومَن أبغَضَکُم فَقَد أبغَضَ اللّهَ](111) ومَنِ اعتَصَمَ بِکُم فَقَدِ اعتَصَمَ بِاللّهِ. أنتُمُ
نشانههایى بربندگانش و پرتو او در شهرهایش و راهنما بر راه مستقیمش، قرار داد. شما را از لغزشها، باز داشت و از فتنهها، در امان داشت و از پلیدىها پاک کرد و بدىها را از وجود شما، بیرون بُرد و به بهترین صورت، پاکیزهتان ساخت.
پس شما، بزرگى او را ستودید و شأن او را بزرگ داشتید و کرامت او را ارج نهادید و ذکر او را پیوسته بر زبان راندید و پیمان او را با خود، محکم و عهد طاعتش را موکّد ساختید. از سوى او، پنهان و آشکار، خلق را اندرز دادید و با حکمت و پند نیکو، همه را به راه او خواندید و از جان خود، در راه رضاى او گذشتید و بر آنچه بر شما در این راه رسید، شکیبایى کردید. نماز را به پا داشتید و زکات را دادید، به نیکى، امر کردید و از پلیدى، نهى نمودید و در راه او، جهاد کردید، بدان گونه که سزاوار حقّ او بود، تا آن که دعوت او را آشکار ساختید و احکام او را بیان نمودید و حدود خدا را اجرا کردید و دستورهایش را منتشر ساختید، راه و رسم او را پیمودید و به خشنودى او رسیدید، به قضاى او تسلیم شدید و آنچه از فرستادگانِ پیشین رسیده بود، پذیرفتید.
آن که از شما روى گردانْد، از دین خدا برگشت و آن که همراه شما بود، به خدا پیوست. آن که در حقّ شما کوتاهى کرد، نابود گردید. حق، با شما و از شما و به سوى شماست و شما، سزاوار آن و معدن آنید. میراث پیامبرى، نزد شماست و بازگشت آفریدگان، به سوى شما و حسابشان، بر عهده شماست. شناخت حق از باطل، نزد شما و نشانههاى خدا و مشیّت او، با شماست. پرتو و دلیل خدا در شما و امور او، واگذار به شماست.
هر که شما را دوست دارد، خدا را دوست داشته است و هر که با شما دشمنى ورزد، با خدا دشمنى کرده است. آن که محبّت شما را در دل دارد، محبّت خدا را داشته است، و آن که کینه شما را در دل دارد، کینه خدا را داشته
السَّبیلُ الأَعظَمُ، وَالصِّراطُ الأَقوَمُ، وشُهَداءُ دارِ الفَناءِ، وشُفَعاءُ دارِ البَقاءِ، وَالرَّحمَةُ المَوصولَةُ(112)، وَالآیَةُ المَخزونَةُ، وَالأَمانَةُ المَحفوظَةُ، وَالبابُ المُبتَلى بِهِ النّاسُ.
مَن أتاکُم نَجا، ومَن لَم یَأتِکُم هَلَکَ. إلَى اللّهِ تَدعونَ، وعَلَیهِ تَدُلّونَ، وبِهِ تُؤمِنونَ، ولَهُ تُسَلِّمونَ، وبِأَمرِهِ تَعمَلونَ، وإلى سَبیلِهِ تُرشِدونَ، وبِقَولِهِ تَحکُمونَ.
سَعِدَ وَاللّهِ مَن والاکُم، وهَلَکَ مَن عاداکُم، وخابَ مَن جَحَدَکُم، وضَلَّ مَن فارَقَکُم، وفازَ مَن تَمَسَّکَ بِکُم، و أمِنَ مَن لَجَأَ إلَیکُم، وسَلِمَ مَن صَدَّقَکُم، وهُدِیَ مَنِ اعتَصَمَ بِکُم، ومَنِ اتَّبَعَکُم فَالجَنَّةُ مَأواهُ، ومَن خالَفَکُم فَالنّارُ مَثواهُ، ومَن جَحَدَکُم کافِرٌ، ومَن حارَبَکُم مُشرِکٌ، ومَن رَدَّ عَلَیکُم فَهُوَ فی أسفَلِ دَرَکٍ مِنَ الجَحیمِ.
أشهَدُ أنَّ هذا سابِقٌ لَکُم فیما مَضى، وجارٍ لَکُم فیما بَقِیَ، و أنَّ أرواحَکُم ونورَکُم وطینَتَکُم واحِدَةٌ، طابَت وطَهُرَت بَعضُها مِن بَعضٍ، خَلَقَکُمُ اللّهُ أنوارا فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقینَ(113)، حَتّى مَنَّ عَلَینا بِکُم، فَجَعَلَکُم فی بُیوتٍ(114) أذِنَ اللّهُ أن تُرفَعَ ویُذکَرَ فیهَا اسمُهُ، وجَعَلَ صَلاتَنا عَلَیکُم، وما خَصَّنا بِهِ مِن وِلایَتِکُم، طیبا لِخَلقِنا، وطَهارَةً لِأَنفُسِنا، وتَزکِیَةً لَنا، وکَفّارَةً لِذُنوبِنا، فَکُنّا عِندَهُ مُسَلِّمینَ بِفَضلِکُم، ومَعروفینَ بِتَصدیقِنا إیّاکُم.
فَبَلَغَ اللّهُ بِکُم أشرَفَ مَحَلِّ المُکَرَّمینَ، و أعلى مَنازِلِ المُقَرَّبینَ، و أرفَعَ دَرَجاتِ
است، و هر که دامان شما را به دست آورد، دامان خدا را گرفته است. شمایید راه راست، و شهیدان این دنیا، و شفیعان آخرت. شما، رحمت پیوسته ناگسسته و نشانه پنهان در علم الهى و امانت محفوظ خدایید؛ درى که مردم، بِدان نیازمندند.
هر که به شما رو آورد، نجات مىیابد، و آن که رو نیاورد، کارش به نابودى مىکشد. شما مردم را به سوى خدا مىخوانید، به راه او دلالت مىکنید، به او ایمان دارید، تسلیم او هستید، فرمانش را اجرا مىکنید، به راهش هدایت کرده، به کلامش استناد مىورزید.
آن که شما را دوست داشت، به خدا که رستگار شد، و آن که با شما دشمن بود، هلاک گشت. هر که شما را انکار کرد، ناکام شد و آن که از شما جدا شد، گمراه گردید. آن که به شما توسّل جُست، رستگار شد و آن که به شما پناه آورد، ایمنى یافت. آن که شما را تصدیق کرد، در سلامت است و آن که به دامان شما آویخت، هدایت شد. هر که راه شما را بپوید، بهشت، جایگاه اوست و آن که به مخالفت با شما برخیزد، آتش، قرارگاه اوست. هر که به انکار شما برخیزد، کافر است و آن که با شما پیکار جوید، مشرک است و آن که شما را رد کند، در پستترین مکان دوزخ است.
گواهى مىدهم که مقام شما در گذشته، از آنِ شما بوده و اکنون نیز براى شما باقى مانده است. روانها، پرتو وجود و فطرت شما، همگى از یک جنساند: پاک و پاکیزهاند و هر کدام، از دیگرى پدید آمده است. خداوند، شما را نورهایى آفرید و در عرشِ خود، محیط ساخت تا این زمان که بر ما به خاطر وجود شما، منّت گذاشت. آن گاه، شما را در خانوادهاى قرار داد که مقامى رفیع دارند و به ذکر خدا در آن جا فرمان داد و درود ما را بر شما قرار داد و دوستىمان با شما را ویژه ما کرد تا سرشتمان خوش و جانهایمان پاک و روحمان پاکیزه گردد و گناهانمان، بخشیده شود.
پس ما در پیشگاه خدا، به لطف و بزرگوارى شما، مسلمان شدیم و به تصدیق مقام
المُرسَلینَ(115)، حَیثُ لا یَلحَقُهُ لاحِقٌ، ولا یَفوقُهُ فائِقٌ، ولا یَسبِقُهُ سابِقٌ، ولا یَطمَعُ فی إدراکِهِ طامِعٌ، حَتّى لا یَبقى مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، ولا نَبِیٌّ مُرسَلٌ، ولا صِدّیقٌ ولا شَهیدٌ، ولا عالِمٌ ولا جاهِلٌ، ولا دَنِیٌّ ولا فاضِلٌ، ولا مُؤمِنٌ صالِحٌ ولا فاجِرٌ طالِحٌ، ولا جَبّارٌ عَنیدٌ، ولا شَیطانٌ مَریدٌ، ولا خَلقٌ فیما بَینَ ذلِکَ شَهیدٌ، إلّا عَرَّفَهُم جَلالَةَ أمرِکُم، وعِظَمَ خَطَرِکُم، وکِبَرَ شَأنِکُم، وتَمامَ نورِکُم، وصِدقَ مَقاعِدِکُم، وثَباتَ مَقامِکُم، وشَرَفَ مَحَلِّکُم ومَنزِلَتِکُم عِندَهُ، وکَرامَتَکُم عَلَیهِ، وخاصَّتَکُم لَدَیهِ، وقُربَ مَنزِلَتِکُم مِنهُ.
بِأَبی أنتُم وامّی و أهلی ومالی واسرَتی، اشهِدُ اللّهَ واشهِدُکُم، أنّی مُؤمِنٌ بِکُم وبِما أتَیتُم بِهِ (/ آمَنتُم بِهِ)، کافِرٌ بِعَدُوِّکُم وبِما کَفَرتُم بِهِ، مُستَبصِرٌ بِشَأنِکُم وبِضَلالَةِ مَن خالَفَکُم، مُوالٍ لَکُم ولِأَولِیائِکُم، مُبغِضٌ لِأَعدائِکُم ومُعادٍ لَهُم، وسِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وحَربٌ لِمَن حارَبَکُم، مُحَقِّقٌ لِما حَقَّقتُم، مُبطِلٌ لِما أبطَلتُم، مُطیعٌ لَکُم، عارِفٌ بِحَقِّکُم، مُقِرٌّ بِفَضلِکُم، مُحتَمِلٌ لِعِلمِکُم، مُحتَجِبٌ بِذِمَّتِکُم، مُعتَرِفٌ بِکُم، مُؤمِنٌ بِإِیابِکُم، مُصَدِّقٌ بِرَجعَتِکُم، مُنتَظِرٌ لِأَمرِکُم، مُرتَقِبٌ لِدَولَتِکُم، آخِذٌ بِقَولِکُم، عامِلٌ بِأَمرِکُم، مُستَجیرٌ بِکُم، زائِرٌ لَکُم، عائِذٌ بِکُم، لائِذٌ بِقُبورِکُم، مُستَشفِعٌ إلَى اللّهِ عز و جل بِکُم، ومُتَقَرِّبٌ بِکُم إلَیهِ، ومُقَدِّمُکُم أمامَ طَلِبَتی وحَوائِجی وإرادَتی، فی کُلِّ أحوالی واموری.
مُؤمِنٌ بِسِرِّکُم وعَلانِیَتِکُم، وشاهِدِکُم وغائِبِکُم، و أوَّلِکُم وآخِرِکُم، ومُفَوِّضٌ فی ذلِکَ کُلِّهِ إلَیکُم، ومُسَلِّمٌ فیهِ مَعَکُم، وقَلبی لَکُم مُؤمِنٌ، ورَأیی لَکُم تَبَعٌ، ونُصرَتی لَکُم مُعَدَّةٌ، حَتّى یُحیِیَ اللّهُ تَعالى دینَهُ بِکُم، ویَرُدَّکُم فی أیّامِهِ، ویُظهِرَکُم لِعَدلِهِ، ویُمَکِّنَکُم فی أرضِهِ، فَمَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ عَدُوِّکُم (غَیرِکُم)،
شما معترفیم. خداوند، عالىترین مقام بزرگواران و بلندترین منزلت مقرّبان و رفیعترین درجات فرستادگان خود را به شما تفویض کرد، تا بِدان حد که هیچ کس را یاراى پیوستن به شما و برترى جستن از مقام شما و پیشتر رفتن از شما و طمعورزى به موقعیت شما نیست. هیچ مَلَک مقرّب و هیچ پیامبر فرستاده شدهاى، و هیچ صدّیق و شهید و دانا و نادانى، و هیچ فرومایه و بلندپایهاى، و هیچ مؤمن صالح و گنهکار پلیدى، و هیچ ستمگر سرکش و شیطان عصیانگرى، و نیز خلقهایى که گواه این ادّعایند، هیچ کدام را چارهاى جز این نیست که در برابر بزرگى کار و موقعیت عظیم و درخشندگى کامل پرتو و درستى منزلت و پا بر جایى مقام و افتخار جایگاه شما نزد خدا، سرِتعظیم و تصدیق، فرود آورد.
پدر و مادر و اهل و دارایى و خانوادهام فداى شما باد! خداوند و همه شما را شاهد مىگیرم که بر خود شما و بر همه آنچه آوردهاید (/ بِدان ایمان آوردهاید)، گرویدهام و به دشمنانتان و همه آنچه بر آن کفر مىورزید، کافرم. به مقام شما، آگاهم و از گمراهى مخالفانتان، مطّلعم. خودتان و دوستانتان را دوست دارم و دشمنانتان را دشمن مىدارم. با کسى که با شما در آشتى باشد، در آشتىام و با کسى که با شما بجنگد، در جنگم. هر چه را ثابت بدانید، ثابت مىشمارم و هر چه را باطل ببینید، باطل مىدانم. مُطیع فرمان شما، عارف به حقّ شما، اعتراف کننده به فضل شما، فراگیرنده از دانش شما و زیر چتر پنهانِ شما هستم. به [حقّانیت] شما، اقرار دارم و تصدیق کننده رجعتتان هستم. منتظر ولایت شما، در آرزوى حکومت شما، فراگیرنده گفتار شما، عامل به فرمان شما، دست به دامن شما، زیارتگر و پناهآور و رو کننده به قبور شما هستم. شما را وسیله شفاعت و تقرّب خود به خداوندت و پیشاپیشِ حوائج و خواستههایم و هر قصدم، در هر حال و هر کار خود، قرار مىدهم.
به اسرار نهان و آشکار، و شاهد و غایب، و اوّل و آخر شما، ایمان دارم و همه این عقاید را به شما مىسپارم. به حقیقت، تسلیمم. قلبم در مقابل شما، رام است و عقیدهام، پیروى کننده شماست و آماده یارى شما هستم. تا آن گاه که خداوند، دین خود را به دست شما زنده کند و شما را براى روزهاى خود (ایّامُ اللّه)، باز
آمَنتُ بِکُم، وتَوَلَّیتُ آخِرَکُم بِما تَوَلَّیتُ بِهِ أوَّلَکُم، وبَرِئتُ إلَى اللّهِ تَعالى مِن أعدائِکُم، ومِنَ الجِبتِ وَالطّاغوتِ وَالشَّیاطینِ وحِزبِهِمُ، الظّالِمینَ لَکُم، وَالجاحِدینَ لِحَقِّکُم، وَالمارِقینَ مِن وِلایَتِکُم، وَالغاصِبینَ لِإِرثِکُم، الشّاکّینَ فیکُم، المُنحَرِفینَ عَنکُم(116)، ومِن کُلِّ وَلیجَةٍ دونَکُم، وکُلِّ مُطاعٍ سِواکُم، ومِنَ الأَئِمَّةِ الَّذینَ یَدعونَ إلَى النّارِ.
فَثَبَّتَنِیَ اللّهُ أبَدا ما حَییتُ عَلى مُوالاتِکُم ومَحَبَّتِکُم ودینِکُم، ووَفَّقَنی لِطاعَتِکُم، ورَزَقَنی شَفاعَتَکُم، وجَعَلَنی مِن خِیارِ مَوالیکُم، التّابِعینَ لِما دَعَوتُم إلَیهِ، وجَعَلَنی مِمَّن یَقتَصُّ آثارَکُم، ویَسلُکُ سَبیلَکُم، ویَهتَدی بِهُداکُم، ویُحشَرُ فی زُمرَتِکُم، ویَکُرُّ فی رَجعَتِکُم، ویُمَلَّکُ فی دَولَتِکُم، ویُشَرَّفُ فی عافِیَتِکُم، ویُمَکَّنُ فی أیّامِکُم، وتَقَرُّ عَینُهُ غَدا بِرُؤیَتِکُم.
بِأَبی أنتُم وامّی ونَفسی و أهلی ومالی، مَن أرادَ اللّهُ بَدَأَ بِکُم، ومَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم، ومَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ إلَیکُم(117)، مَوالِیَّ لا احصی ثَناءَکُم، ولا أبلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم(118)، ومِنَ الوَصفِ قَدرَکُم، و أنتُم نورُ الأَخیارِ، وهُداةُ الأَبرارِ، وحُجَجُ الجَبّارِ، بِکُم فَتَحَ اللّهُ وبِکَم یَختِمُ، وبِکُم یُنَزِّلُ الغَیثَ، وبِکُم یُمسِکُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ، وبِکُم یُنَفِّسُ الهَمَّ، وبِکُم یَکشِفُ الضُّرَّ، وعِندَکُم ما نَزَلَت(119) بِهِ رُسُلُهُ، وهَبَطَت بِهِ مَلائِکَتُهُ، وإلى جَدِّکُم بُعِثَ الرّوحُ الأَمینُ.
وإن کانَتِ الزِّیارَةُ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیهالسلام فَقُل: وإلى أخیکَ بُعِثَ الرّوحُ الأَمینُ.
گردانَد و عدل خود را با ظهور شما بگسترد و شما را در پهنه زمین، قدرت بخشد، من با شما و همراه شما هستم، نه با دیگران. به شما گرویدم و اوّل و آخرتان را یکسان، به ولایت برگزیدم و از دشمنانتان و از بُت و طاغوت و شیطانها و احزاب ستمگر، که بر شما ستم کردهاند، حقّ شما را انکار نمودهاند، از ولایت شما خارج شدهاند، ارثتان را غصب کردهاند، در حقّانیت مقامتان به تردید افتادهاند و از راه شما منحرف گشتهاند، دورى مىجویم. از هر دوستى، جز شما، و از هر فرمانروایى، غیر از شما، و از همه رهبرانى که مردم را به سوى آتش خدا مىخوانند، بیزارم.
خداوند، تا زندهام، مرا بر دوستى و محبّت و دین شما ثابت بدارد و بر اطاعت اوامرتان، توفیق دهد و شفاعت شما را نصیبم نماید و مرا از بهترین دوستانتان، از کسانى که از آنچه بِدان خواندید، پیروى کردند، قرار دهد، و مرا از آن کسانى قرار دهد که در پى آثار نیک شما مىرود و راه شما را مىپوید و به رهبرى شما، ره مىپوید و در جمع شما، محشور مىشود و در رجعت، با شما باز مىگردد و در دولت شما، به حکومت مىرسد و به زندگى در آسایش شما مفتخر مىشود و در روزگار شما، فرمانروایى نیرومند مىشود و چشمش در آینده، به دیدار شما، روشن مىگردد.
پدر و مادر و خاندان و جان و مالم، فداى شما باد! هر که خدا را طلب کند، از دوستى شما آغاز مىکند، و هر که یگانگىاش را بستاید، از شما مىپذیرد، و هر که آهنگ او کند، به شما روى مىآورد. اى بزرگواران! مرا یاراى شمارشِ ثناى شما نیست و با ستایش، به حقیقتِ بزرگى شما نمىتوانم رسید. ستایش شما، مرتبه شما را بیان نمىکند. شما، فروغ پاکان، راهنماى نیکان و حجّتهاى خدایید. او به خاطر شما، درِ آفرینش را گشوده است و به خاطر شما نیز آن را به پایان مىرسانَد. براى شماست که باران را فرود مىآوَرَد و آسمان را همچنان نگاه مىدارد تا بر زمین، سقوط نکند، مگر به فرمان او. اندوه را براى شما از دل مردم مىزُداید و پریشانى را برطرف مىسازد. هر آنچه فرستادگانش آوردند و فرشتگانش نازل کردند، همه در نزد شماست، و روح الأمین (جبرئیل علیه السلام)، بر جدّ شما فرود آمده است.
و اگر زیارت امیر مؤمنان علیهالسلام است، [به جاى جمله آخر] بگو:
و روح الأمین، به برادرت فرود آمده است.
آتاکُمُ اللّهُ ما لَم یُؤتِ أحَدا مِنَ العالَمینَ، طَأطَأَ کُلُّ شَریفٍ لِشَرَفِکُم، وبَخَعَ(120) کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُم، وخَضَعَ کُلُّ جَبّارٍ لِفَضلِکُم، وذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لَکُم، و أشرَقَتِ الأَرضُ بِنورِکُم، وفازَ الفائِزونَ بِوِلایَتِکُم، بِکُم یُسلَکُ إلَى الرِّضوانِ، وعَلى مَن جَحَدَ وِلایَتَکُم غَضَبُ الرَّحمنِ.
بِأَبی أنتُم وامّی ونَفسی و أهلی ومالی، ذِکرُکُم فِی الذّاکِرینَ، و أسماؤُکُم فِی الأَسماءِ، و أجسادُکُم فِی الأَجسادِ، و أرواحُکُم فِی الأَرواحِ، و أنفُسُکُم فِی النُّفوسِ، وآثارُکُم فِی الآثارِ، وقُبورُکُم فِی القُبورِ، فَما أحلى أسماءَکُم، و أکرَمَ أنفُسَکُم، و أعظَمَ شَأنَکُم، و أجَلَّ خَطَرَکُم، و أوفى عَهدَکُم و أصدَقَ وَعدَکُم.
کَلامُکُم نورٌ، و أمرُکُم رُشدٌ، ووَصِیَّتُکُمُ التَّقوى، وفِعلُکُمُ الخَیرُ، وعَادَتُکُمُ الإِحسانُ، وسَجِیَّتُکُمُ الکَرَمُ، وشَأنُکُمُ الحَقُّ وَالصِّدقُ وَالرِّفقُ، وقَولُکُم حُکمٌ وحَتمٌ، ورَأیُکُم عِلمٌ وحِلمٌ وحَزمٌ، إن ذُکِرَ الخَیرُ کُنتُم أوَّلَهُ، و أصلَهُ وفَرعَهُ ومَعدِنَهُ، ومَأواهُ ومُنتَهاهُ.
بِأَبی أنتُم وامّی ونَفسى و أهلی ومالی، کَیفَ أصِفُ حُسنَ ثَنائِکُم، وکَیفَ احصی جَمیلَ بَلائِکُم، وبِکُم أخرَجَنَا اللّهُ مِنَ الذُّلِّ، وفَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الکُروبِ، و أنقَذَنا مِن شَفا جُرُفِ الهَلَکاتِ ومِنَ النّارِ.
بِأَبی أنتُم وامّی ونَفسی، بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنَا اللّهُ مَعالِمَ دینِنا، و أصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا، وبِمُوالاتِکُم تَمَّتِ الکَلِمَةُ، وعَظُمَتِ النِّعمَةُ، وَائتَلَفَتِ الفُرقَةُ، وبِمُوالاتِکُم تُقبَلُ الطّاعَةُ المُفتَرَضَةُ، ولَکُمُ المَوَدَّةُ الواجِبَةُ، وَالدَّرَجاتُ الرَّفیعَةُ وَالمَقامُ المَحمودُ عِندَ اللّهِ تَعالى، وَالمَکانُ المَعلومُ، وَالجاهُ العَظیمُ، وَالشَّأنُ الرَّفیعُ، وَالشَّفاعَةُ المَقبولَةُ، رَبَّنا آمَنّا بِما أنزَلتَ وَاتَّبَعنَا الرَّسولَ
خداوند، به شما چیزى داده که به هیچ یک از جهانیان، نداده است. هر شرافتمندى پیش شَرَف شما سر فرود آورد و هر گردنکشى براى اطاعت از شما، تسلیم شد. هر زورمندى، به بزرگوارى شما، فروتن گشت و همه چیز، در برابر شما، کوچکى نمود. زمین، از پرتو شما روشنى یافت و رستگاران، به دوستى شما، رستگار شدند و به بهشت، راه یافتند و آن کسان که ولایت شما را انکار کردند، خشم خدا را بر انگیختند.
پدر و مادر و جان و خاندان و مالم، فداى شما باد! یاد شما بر زبان ذکرگویان، و نامهاى شما در میان نامها، و پیکرهاى شما در میان پیکرها، و روانهاى شما در میان روانها، و نفْس شما در میان نفْسها، و آثار شما جلوهگر در میان اثرها، و قبرهاى شما در میان قبرهاست؛ امّا چه شیرین است نامهایتان، و چه بزرگ است روانهاتان، و چه بلند است مقامتان، و چه عظیم است پایگاهتان، و چه پا بر جاست پیمانتان، و چه راست است وعدهتان!
سخن شما، روشنگر، فرمان شما، راهنما، اندرز شما، پرهیزگارى، کار شما، نیکى، عادت شما، نکوکارى، و خوى شما، بزرگوارى است و مقام شما، بر حق و راستى و مدارا، استوار است. گفتارتان، دستور حتمى است و رأیتان، مبتنى بر دانایى، بردبارى و دوراندیشى. هر گاه سخنى از نیکى به میان آید، شما در صف نخستین و شالوده و سرآغاز و شاخه و معدن و پایگاه و سرانجام آنید.
پدر و مادر و جان و خاندان و مالم فداى شما باد! چگونه بزرگوارى شما را وصف کنم و آزمونهاى نیکویى را که بر شما رفته است، بر شمارم؟ با وجود شما، خدا ما را از ذلّت، رهایى داد و اندوههاى جانکاه ما را برطرف ساخت و از ورطه مرگ و از آتش [دوزخ]، نجاتمان داد.
پدر و مادر و جانم فداى شما باد! با دلبستگى به شما بود که خداوند، حقایق دین را به ما آموخت و فسادهایى را که در دنیاى ماست، اصلاح نمود و به موهبت دوستى شما، کلمه [ى توحید] به حدّ کمال خود رسید و نعمت، افزایش یافت و پراکندگى، به همبستگى بدل گردید. به موهبت دوستى شما، عبادات واجب ما پذیرفته مىشود. خداوند، دوستى شما را بر همگان، واجب نمود و پایگاه عالى، مقام شایسته، منزلت رفیع، جلالت قدر و شفاعت مقبول، براى شماست.
فَاکتُبنا مَعَ الشّاهِدینَ، رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدَیتَنا، وهَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَةً إنَّکَ أنتَ الوَهّابُ، سُبحانَ رَبِّنا إن کانَ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعولًا.
یا وَلِیَّ اللّهِ (/ یا أولِیاءَ اللّهِ) إنَّ بَینی وبَینَ اللّهِ ذُنوبا لا یَأتی عَلَیها إلّا رِضاکُم، فَبِحَقِّ مَنِ ائتَمَنَکُم عَلى سِرِّهِ، وَاستَرعاکُم أمرَ خَلقِهِ، وقَرَنَ طاعَتَکُم بِطاعَتِهِ، لَمَّا استَوهَبتُم ذُنوبی، وکُنتُم شُفَعائی، إنّی لَکُم مُطیعٌ، مَن أطاعَکُم فَقَد أطاعَ اللّهَ، ومَن عَصاکُم فَقَد عَصَى اللّهَ، ومَن أحَبَّکُم فَقَد أحَبَّ اللّهَ، ومَن أبغَضَکُم فَقَد أبغَضَ اللّهَ.
اللّهُمَّ إنّی لَو وَجَدتُ شُفَعاءَ أقرَبَ إلَیکَ مِن مُحَمَّدٍ و أهلِ بَیتِهِ الأَخیارِ، الأَئِمَّةِ الأَبرارِ، لَجَعَلتُهُم شُفَعائی، فَبِحَقِّهِمُ الَّذی أوجَبتَ لَهُم عَلَیکَ، أسأَلُکَ أن تُدخِلَنی فی جُملَةِ العارِفینَ بِهِم وبِحَقِّهِم، وفی زُمرَةِ المَرحومینَ بِشَفاعَتِهِم(121)، إنَّکَ أرحَمُ الرّاحِمینَ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ حَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَکیلُ.
إذا أرَدتَ الانصِرافَ فَقُل:
السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ، سَلامَ مُوَدِّعٍ، لا سَئِمٍ ولا قالٍ(122)، ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، سَلامَ وَلِیٍّ غَیرِ راغِبٍ عَنکُم، ولا مُستَبدِلٍ بِکُم، ولا مُؤثِرٍ عَلَیکُم، ولا مُنحَرِفٍ عَنکُم، ولا زاهِدٍ فی قُربِکُم، لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ العَهدِ مِن زِیارَةِ قُبورِکُم، وإتیانِ مَشاهِدِکُم، وَالسَّلامُ عَلَیکُم.
وحَشَرَنِیَ اللّهُ فی زُمرَتِکُم، و أورَدَنی حَوضَکُم، وجَعَلَنی مِن حِزبِکُم و أرضاکُم عَنّی، ومَکَّنَنی مِن دَولَتِکُم، و أحیانی فی رَجعَتِکُم، ومَلَّکَنی فی
پروردگارا! به آنچه نازل فرمودى، ایمان آوردیم و از فرستادهات، پیروى کردیم. پس نام ما را در زمره گواهان، ثبت فرما و دلهایمان را پس از آن که هدایت کردى، به باطل، متمایل مساز و از سوى خود، رحمت عنایت فرما، که تو بسیارْ بخشندهاى. منزّهى پروردگار ما و به راستى، وعده پروردگار ما، قطعى است!
اى ولىّ خدا (/ اى اولیاى خدا)! همانا میان من و خدا، گناهانى است که جز با خشنودى شما، آن گناهان، زدوده نخواهند شد. پس سوگند به آن که راز خود را به شما سپرده و امر بندگان خود را به شما وا گذاشته و اطاعت از شما را با اطاعت از خود، قرین ساخته است، براى من از خدا آمرزش بخواهید و در پیشگاهش شفاعت کنید. من، فرمانبُردار شمایم که فرمانبُردارى شما، اطاعت از خداست و آن که از شما نافرمانى کند، خدا را نافرمانى کرده است. هر که شما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و هر که شما را دشمن بدارد، با خدا دشمنى کرده است.
خدایا! اگر شفیعانى نزدیکتر به تو از محمّد و خاندان برگزیده او، آن پیشوایان نیکوکار، مىیافتم، آنان را شفیع خود قرار مىدادم. سوگند به حقّى که آنان در پیش تو دارند، از تو مىخواهم که مرا در زمره شناسندگان ایشان و حقّ ایشان، قرار دهى؛ در زمره کسانى که از شفاعت ایشان بهرهمندند، که تو مهربانترینِ مهربانانى. و درود خدا بر محمّد و خاندان او باد! خداوند، ما را بس است و بهترین کارساز است.
هنگام بازگشت [و خداحافظى] بگو:
سلام بر شما، اى خاندان نبوّت؛ سلام خداحافظى، امّا نه از سرِ ملالت یا نفرت، و رحمت و برکات خدا نثارتان باد که تو ستوده و بزرگى؛ سلامِ دوستى که از شما، روىگردان نیست و شما را با کسى، عوض نمىکند و هیچ کس را بر شما، مقدّم نمىدارد و از شما، کناره نمىگیرد و به نزدیک شدن به شما، بىرغبت نیست! خداوند، آن را آخرین زیارت قبرهایتان و آمدن به مرقدهایتان قرار ندهد. درود بر شما!
و خداوند، مرا در زمره شما محشور کند و بر حوضتان در آورد و از حزب شما، قرار دهد و از من، خشنودتان سازد و در دولت شما، جایم دهد و در رجعتِ شما، زندهام
أیّامِکُم، وشَکَرَ سَعیی بِکُم، وغَفَرَ ذَنبی بِشَفاعَتِکُم، و أقالَ عَثرَتی بِحُبِّکُم، و أعلى کَعبی(123) بِمُوالاتِکُم، وشَرَّفَنی بِطاعَتِکُم، و أعَزَّنی بِهُداکُم، وجَعَلَنی مِمَّنِ انقَلَبَ مُفلِحا مُنجِحا، غانِما سالِما، مُعافىً غَنِیّا، فائِزا بِرِضوانِ اللّهِ وفَضلِهِ وکِفایَتِهِ، بِأَفضَلِ ما یَنقَلِبُ بِهِ أحَدٌ مِن زُوّارِکُم ومَوالیکُم ومُحِبّیکُم وشیعَتِکُم، ورَزَقَنِیَ اللّهُ العَودَ ثُمَّ العَودَ أبَدا ما أبقانی رَبّی، بِنِیَّةٍ صادِقَةٍ، وإیمانٍ وتَقوى وإخباتٍ، ورِزقٍ واسِعٍ حَلالٍ طَیِّبٍ.
اللّهُمَّ لا تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن زِیارَتِهِم وذِکرِهِم، وَالصَّلاةِ عَلَیهِم، و أوجِب لِیَ(124) المَغفِرَةَ وَالخَیرَ وَالبَرَکَةَ وَالنّورَ وَالإیمانَ، وحُسنَ الإِجابَةِ، کَما أوجَبتَ(125) لِأَولِیائِکَ العارِفینَ بِحَقِّهِمُ، الموجِبینَ لِطاعَتِهِم، وَالرّاغِبینَ فی زِیارَتِهِمُ، المُتَقَرِّبینَ إلَیکَ وإلَیهِم.
بِأَبی أنتُم وامّی ونَفسی و أهلی ومالی، اجعَلونی فی هَمِّکُم(126)، وصَیِّرونی فی حِزبِکُم، و أدخِلونی فی شَفاعَتِکُم، وَاذکُرونی عِندَ رَبِّکُم، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، و أبلِغ أرواحَهُم و أجسادَهُم مَنِّی السَّلامَ، وَالسَّلامُ عَلَیکُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، وصَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وآلِهِ وسَلَّمَ تَسلیما کَثیرا، وحَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَکیلُ.(127)
کند و در روزگارتان، مرا مُلک دهد و کوشش من را با شما سپاس بگزارد و از گناهم با شفاعت شما، در گذرد و از لغزشم با محبّت شما، در گذرد و درجهام را با دوستى شما، بالاتر ببرد و با طاعت شما، شرافتم بخشد و به هدایت شما، عزیزم بدارد و مرا از کسانى قرار دهد که رستگار و کامیاب و با دست پُر و سلامت و در آسایش و بىنیاز و دست یافته به رضایت و لطف و کفایت خداوند، باز مىگردند، به برترین گونهاى که یکى از زائران، وابستگان، دوستداران و شیعیان شما باز مىگردد. خداوند، بازگشت دوباره و دوباره را تا هر گاه که خداوند، مرا باقى مىگذارد، روزىام کند، با نیّتى درست و ایمان و پروا و خشوع و روزىِ گسترده و حلال و پاک.
خدایا! این را آخرین زیارت و یادکرد من از ایشان و درود فرستادن بر آنان، قرار مده، و آمرزش و خیر و برکت و نور و ایمان و اجابت نیکو را براى من، واجب بگردان، همان گونه که براى دوستانت آن دوستانى که عارف به حقّ ایشاناند واجب کردى؛ آنان که اطاعت ایشان را واجب دانستند، به زیارت آنان، راغب اند، و تقرّبجویان به تو و ایشان اند.
پدر و مادر و جان و خانواده و دارایىام، فداى تو باد! به من نیز بیندیشید و مرا جزو حزبتان کنید و در شفاعتتان، وارد کنید و پیش خداوندتان، یاد آورید.
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و سلام مرا به جانها و پیکرهایشان برسان. سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد! و خدا بر سَرور ما محمّد و خاندانش درود و سلامِ فراوان بفرستد! و خداوند، ما را کافى است. او بهترینِ کفایت کنندگان است».
1) المقنعة: ص 489.
2) فی المصادر الاخرى: «سُئل الرضا علیهالسلام عن إتیان قبر أبی الحسن علیه السلام» أی الکاظم علیه السلام.
3) فی المصدر: «مظاهری»، والصواب ما أثبتناه کما فی أکثر المصادر. وفی بعضها کالمقنعة وکامل الزیارات: «مظاهر» وهو صحیح أیضاً.
4) قال العلّامة المجلسی قدسسره: قوله: «على الممحّصین» بالحاء المشدّدة المفتوحة: من التمحیص، وهو تخلیص الذهب وغیره عمّا یشوبه، ویستعمل بمعنى الاختبار والامتحان؛ أی الذین صفّاهم اللّه من الریاء والشرک ومدانس الأخلاق والأفعال بسبب طاعته. ویمکن أن یُقرأ بصیغة اسم الفاعل أیضا، وقرأ الکفعمی رحمه اللّه بالضاد المعجمة وقال: أی المخلصین فی طاعة اللّه فلا یعتریهم فیها ریاء ولا سمعة، والمحض: الشیء الخالص من لبن أو ودّ أو نسب، انتهى. والأوّل هو الموافق للنسخ المعتبرة، وفی بعض النسخ: «المخلصین» بفتح اللام وکسرها (بحار الأنوار: ج 102 ص 127).
5) فی المصدر: «وتختر»، والتصویب من المصادر الاخرى.
6) الکافی: ج 4 ص 579 ح 2، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 102 ح 178، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 608 ح 3212، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 271 ح 1، المقنعة: ص 488 نحوه، کامل الزیارات: ص 503 ح 785، بحار الأنوار: ج 102 ص 126 ح 1.
7) ممّا یجدر ذکره هو أنّ ما رواه الشیخ عبّاس القمّی فی مفاتیح الجنان من هذه الزیارة هو مطابق لِنَقل مصباح الزائر ومصباح الکفعمی.
8) مع الأخذ بنظر الاعتبار ما سوف یأتی فی ذیل هذه الروایة من قوله علیه السلام: «أو عند قبر أحد من الأئمّة علیهم السلام»، فلذا تُستبدل هذه العبارة عند زیارة الإمام الحسین علیهالسلام فیقال: «السلام علیک یا أبا عبد اللّه الحسین».
9) مابین المعقوفین أثبتناه من المصادر الاخرى.
10) فی المصادر الاخرى وبحار الأنوار: «أنّک» بدل «لقد».
11) با توجّه به این که در ذیل روایت آمده: «نزد قبر امیر مؤمنان یا یکى دیگر از امامان»، درهنگام زیارت کردنِ امام حسین علیهالسلام با این زیارت، باید به جاى «امیر مؤمنان»، عبارت «ابا عبد اللّه الحسین» گفته شود.
12) لا توجد عبارة: «لک کریم ثوابه» فیما عدا الإقبال وفرحة الغری.
13) الإخْباتُ: الخشوع (الصحاح: ج 1 ص 247 «خبت»).
14) الوَلَهُ: ذهاب العقل والتحیّر من شدّة الوَجد (النهایة: ج 5 ص 227 «وله»).
15) فی المصادر الاخرى: «الإغاثة» وهو الأنسب.
16) العِدَة: الوَعْدُ ویجمع على عدات (الصحاح: ج 2 ص 551 «وعد»).
17) زاد فی کامل الزیارات هنا: «أنت إلهی وسیّدی ومولای، اغفر لأولیائنا وکفّ عنّا أعداءنا واشغلهم عن أذانا، و أظهر کلمة الحقّ واجعلها العلیا، و أدحض کلمة الباطل واجعلها السفلى، إنّک على کلّ شیء قدیر».
18) الدُّرْجُ: وهو کالسفط الصغیر تضع فیه المرأهَ خِفّ متاعها وطیبها (النهایة: ج 2 ص 111 «درج»).
19) الإقبال: ج 2 ص 273، فرحة الغری: ص 43، مصباح المتهجّد: ص 738 ح 829، المزار الکبیر: ص 282 ح 13، مصباح الزائر: ص 474، کامل الزیارات: ص 92 ح 93 عن علیّ بن مهدی بن صدقة عن الإمام الرضا عن أبیه عن جدّه علیهم السلام، المصباح للکفعمی: ص 638 والخمسة الأخیرة نحوه، بحار الأنوار: ج 100 ص 266 ح 9 و ج 102 ص 176.
20) حَلَأْتُ الإبِلَ عن الماء: إذا طردتها عنه ومنعتها أن ترده (الصحاح: ج 1 ص 45 «حلأ»).
21) هاضَ العَظمَ: أی کسره فهو مهیض (الصحاح: ج 3 ص 1113 «هیض»).
22) قال العلّامة المجلسی قدسسره: وفی بعض النسخ: «وعندکم ما تزداد الأرحام» وهو أظهر. ثمّ المراد به إمّا ازدیاد مدّة الحمل، أو عدد الأولاد، أو دم الحیض (بحار الأنوار: ج 102 ص 196).
23) غاضَ الشیء: نقص. وغِضتُه: نَقَصتُه، یُستعمل لازما ومتعدّیا (المصباح المنیر: ص 459 «غاض»).
24) فی المصدر: «وإبراجِها»، والتصویب من بحارالأنوار والمصادر الاخرى.
25) الجَنابُ: الفناء والناحیة (القاموس المحیط: ج 1 ص 49 «جنب»).
26) مَرُعَ الوادی: أخصَبَ بکثرة الکَلَأ. و أمرَعَ بالألف لُغةٌ (المصباح المنیر: ص 569 «مرع»).
27) الخَفض: الدَّعَة والسکون (النهایة: ج 2 ص 54 «خفض»).
28) المَهْل والمَهَل: السَّکینة والرِّفق (القاموس المحیط: ج 4 ص 52 «مهل»).
29) ماءٌ سَلْسَل: سَهل الدخول فی الحَلق؛ لعذوبته وصفائه (الصحاح: ج 5 ص 1732 «سلل»).
30) العَلّ: الشربة الثانیة، أو الشرب بعد الشرب تِباعا. والنَّهَل: أوّل الشرب (القاموس المحیط: ج 4 ص 20 «علّ» و ص 61 «نهل»).
31) مصباح المتهجّد: ص 821، المزار الکبیر: ص 203 ح 2، الإقبال: ج 3 ص 183، بحار الأنوار: ج 102 ص 195.
32) السِّمَة: العلامة. والمُسَوِّمین: أی المُعَلِّمینَ (راجع: النهایة: ج 2 ص 425 «سوم»).
33) التَّرادف: التتابع (مفردات ألفاظ القرآن: ص 349 «ردف»).
34) قیل: التابوت هو صندوق التوراة … وقیل: هو صندوق کان فیه ألواح الجواهر التی کانت فیه العَشْر کلمات التوحید … وفی حدیث أهل البیت علیهم السلام: «جعلکم اللّه تابوت علمه» أی مجمع عِلمِه (مجمع البحرین: ج 1 ص 233 «توب»).
35) الولیجة: خاصّتکَ من الرجال، أو من تتّخذه معتمدا علیه من غیر أهلک. وهو ولیجتهم: أی لصیق بهم (القاموس المحیط: ج 1 ص 211 «ولج»). وقال العلّامة المجلسی قدسسرهبعد نقله کلام القاموس: أی لا أتّخذ من غیرهم من أعتمد علیه فی دینی وسائر اموری، أو أبرأ من کلّ من أدخلوه معکم فی الإمامة والخلافة، ولیس منکم (بحار الأنوار: ج 102 ص 142).
36) الجِبْت: یقال لکلّ ما عبد من دون اللّه: جبت (مفردات ألفاظ القرآن: ص 182 «جبت»).
37) الطاغُوتُ: عبارة عن کلّ متعدّ، وکلّ معبود من دون اللّه (مفردات ألفاظ القرآن: ص 520 «طغى»).
38) کامل الزیارات: ص 524 ح 804، بحار الأنوار: ج 102 ص 160 ح 6.
39) فی مصباح الزائر: «… هی مرویّة عن الأئمّة علیهم السلام».
40) وفی نسخة اخرى: «عقدة الخیرة، أتخلف».
41) الحُزانة: عیال الرجل الذی یتحزّن بأمرهم (الصحاح: ج 5 ص 2098 «حزن»).
42) الحَزن هنا: الصعوبة والمَشَقّة. قال الفیّومی: الحَزْن: ما غَلُظ من الأرض، وهو خلاف السَّهل (المصباح المنیر: ص 134 «حزن»).
43) قال العلّامة المجلسی قدسسره فی شرح بعض کلمات الزیارة:قوله: «وإخفاق الأوبَة» یقال: طلب حاجةً فأخفق؛ أی لم یُدرِکها.وقولَه: «ما نتغوّل» قال فی النهایة: المُغاوَلة: المبادَرة فی السَّیر، وفی بعض النسخ: «ما نتوَغَّل فیه» وهو أظهر، قال الفیروزآبادی [القاموس المحیط: ج 4 ص 65 و 66 «الوغل»]: وَغَلَ فی الشیء یَغِلُ وُغولًا: دخل وتَوارى، أو بَعَدَ وذهبَ، و أوغَلَ فی البلاد والعِلم: ذهبَ وبالَغَ و أبعد؛ کتَوَغّلَ.وقوله: «مستغزر ما نروح» فی أکثر النسخ بتقدیم المعجمة على المهملة، قال الفیروزآبادی [انظر القاموس المحیط: ج 2 ص 102 «الغزیر»]: المُستَغزِر: الذی یطلب أکثر ممّا یعطی.وفی بعضها [أی النُّسَخ] بالعکس، ولعلّه من غَرزِ الشیء فی الشیء؛ أی إخفاؤه فیه، والأوّل أظهر؛ أی المطالب الکثیرة (بحار الأنوار: ج 102 ص 174).
44) فی المصدر: «تغصّ»، والتصویب من مصباح الزائر وبحار الأنوار. قال الجوهری: غَضَّ منه یَغُضُّ: إذا وضع ونقص من قدره، یقال: لیس علیک فی هذا الأمر غَضاضة؛ أی ذلّه ومَنقَصة (الصحاح: ج 3 ص 1095 «غضض»).
45) الدَّرَن: الوَسَخ، أو تَلَطُّخه؛ دَرِنَ الثوبُ فهو دَرِن، ودَرِنَت یدُه بالشیء: تلَطَّخَت (القاموس المحیط: ج 4 ص 222 «درن»).
46) عَقْوَةُ الدار: حَوْلَها وقریبا منها (النهایة: ج 3 ص 283 «عقا»).
47) فی مصباح الزائر وبحار الأنوار: «و أصفیاؤه» بدل «و أسخیاؤه».
48) فی مصباح الزائر وبحار الأنوار: «ضلّ» بدل «ذلّ».
49) فی مصباح الزائر وبحارالأنوار: «لزمک» بدل «ألزمک».
50) فی مصباح الزائر وبحار الأنوار: «والموعظة الحسنة».
51) الزَّیغ: الشکّ والجَور عن الحقّ (القاموس المحیط: ج 3 ص 107 «زاغ»).
52) الرِّبْقُ: حبل فیه عدّه عُرى تشدّ به البُهُم: الواحدة من العُرى: ربقة، وفی الحدیث: خلع ربقة الإسلام من عنقه (الصحاح: ج 4 ص 1480 «ربق»).
53) الصَّدْعُ: الشَّقُ فی شیء صلب والفُرقة من الشیء (القاموس المحیط: ج 3 ص 49 «صدع»).
54) الشَّعْثُ: انتشار الأمر، والتشعُّث: التفرّق (القاموس المحیط: ج 1 ص 168 «شعث»).
55) ثَقّفتُ الشیء: أقمتُ المُعو ج منه (المصباح المنیر: ص 83 «ثقف»).
56) أوِدَ: أی اعْوَجّ (الصحاح: ج 2 ص 442 «أود»).
57) الرَّهَج: الغُبار. و أرهَجَ الغُبارَ: أی أثارَه (الصحاح: ج 1 ص 318 «رهج»).
58) مابین المعقوفین سقط من المصدر، و أثبتناه من مصباح الزائر وبحار الأنوار.
59) روز حَرّه، روزى است که سپاه یزید بر مدینه، غلبه کرد و به قتل وغارت مردم و بسیارى از مهاجران و انصار، دست زد و فرمانده سپاه به دستور یزید، اموال و زنان مدینه را سه روز براى سربازان خود، مباح (مُجاز) کرد. این واقعه، در ذى حجّه سال 63 هجرى رُخ داد. ر. ک: ج 9 ص 16 (بخش دهم/ درآمد/ قیام مردم مدینه «واقعه حرّه»).
60) یوم الحَرَّة: معروفٌ، وهو یومٌ قاتلَ عَسکَر یزید بن معاویة أهل المدینة ونهَبَهُم. هلک فیها خَلقٌ کثیر من المهاجرین والأنصار، وکان ذلک فی ذی الحجّة من سنة ثلاث وستّین من الهجرة (مجمع البحرین: ج 1 ص 384 «حرر»).
61) الشَّأفَة: الأصل. واستأصَلَ اللّه شأفَتَه: أذهَبَهُ، أو معناه: أزاله من أصله (القاموس المحیط: ج 3 ص 156 «شأف»).
62) أعرَقَ الشجرُ: إذا امتدّت عروقه فی الأرض (الصحاح: ج 4 ص 1524 «عرق»).
63) شَکَکْتُه بالرمح: أی خرقته وانتظمته (الصحاح: ج 4 ص 1595 «شکک»).
64) العَبادید: الفِرَق من الناس الذاهبون فی کلّ وجه، وکذلک العَبابید (الصحاح: ج 2 ص 504 «عبد»).
65) القارِعَة: الشدیدة من شدائد الدهر، وهی الداهیة. یقال: قَرَعَتهم قوارع الدهر؛ أی أصابتهم (الصحاح: ج 3 ص 1263 «قرع»).
66) الناکثون: أصحاب الجمل؛ لأنّهم نکثوا بیعتهم. والقاسطون: أهل صفّین؛ لأنّهم جاروا فی حکمهم وبغوا علیه. والمارقون: الخوارج؛ لأنّهم مرقوا من الدین کما یمرق السهم من الرمیّة (النهایة: ج 4 ص 60 «قسط»).
67) مقصود از «پیمان شکنان»، اصحاب جَمَل، مقصود از «ستم پیشگان» معاویه و طرفدارانش در صفّین و مقصود از «تندروهاى بیرون رونده از دین»، خوارج نهروان هستند.
68) وَجَدَ جِدَةً: أی استغنى غنىً لا فقر بعده (النهایة: ج 5 ص 155 «وجد»).
69) الشِّعار: ما تحت الدثار من اللّباس، وهو یلی شعر الجسد دون ما سواه من الثیاب، وفی المثل: «هُمُ الشّعار دون الدِّثار» یصفهم بالمودّة والقرب (تاج العروس: ج 7 ص 32 «شعر»).
70) المزار الکبیر: ص 291 ح 14، مصباح الزائر: ص 460، بحار الأنوار: ج 102 ص 162.
71) راجع: ص 164 ح 3199.
72) صدعت بالحقّ: أظهرته وتکلّمتُ به جهارا، وصدعت الشیءَ: بیّنهُ و أظهرته (مجمع البحرین: ج 2 ص 1017 «صدع»).
73) این اذندخول، ذیل عنوان «اذن ورود خواستن» گذشت (ر. ک: ص 165 ح 3199).
74) الفَلَجُ: الظَّفَرُ والفَوز (الصحاح: ج 1 ص 335 «فلج»).
75) اعتامَ الشیءَ یَعتامُه: إذا اختاره، وعِیمَةُ الشیء: خِیارُه (النهایة: ج 3 ص 331 «عیم»).
76) الغَرْبِیبُ: الشدید السواد (النهایة: ج 3 ص 352 «غربب»).
77) فی المصدر: «جیشان»، والتصویب من بحارالأنوار. وجَیشاتُ الأباطیلِ: جمع جَیشة، وهی المرّة من جاش؛ إذا ارتَفَعَ (تاج العروس: ج 9 ص 78 «جیش»).
78) ذؤابَة الجَبَل: أعلاه، ثمّ استُعیر للعِزّ والشرَف والمرتبة (النهایة: ج 2 ص 151 «ذأب»).
79) سُرَّة البَطحاء: أی أشرف من نشأ ببطحاء مکّة؛ فإنّ السرّة فی وسط الإنسان، وخیر الامور أوسطُها (بحار الأنوار: ج 102 ص 186).
80) یعنى ازمیان بهترین و شریفترین افراد مکّه.
81) الیَعسوب: السیّد والرئیس والمُقدّم، و أصلُه فحل النَّحْل (النهایة: ج 3 ص 234 «عسب»).
82) الطَّوَى: الجوع (الصحاح: ج 6 ص 2415 «طوى»).
83) الحِجا: العَقلُ (الصحاح: ج 6 ص 2309 «حجا»).
84) طَوْدٌ: أی جَبَلٌ عالٍ (النهایة: ج 3 ص 141 «طود»).
85) ظَعَنَ: سارَ (الصحاح: ج 6 ص 2159 «ظعن»).
86) المَوتورُ: الذی قُتِلَ له فلم یُدرَک بِدَمهِ (الصحاح: ج 2 ص 843 «وتر»).
87) رَهطُ الرُّجُلِ: قَومُه وقبیلتُه (الصحاح: ج 3 ص 1128 «رهط»). وقال العلّامة المجلسی قدسسره: المقصود فی رهطه: أی الذی یقصده الناس لکشف مشکلاتهم من بین رهطه، أو یقصده رَهطه. ولعلّه تصحیف: «المقهور» (بحار الأنوار: ج 102 ص 186).
88) فی بحارالأنوار: «مکاره دارالفناء» وهو الأنسب.
89) شاید تغییرى درعبارت عربى راه یافته و منظور اصلى، این باشد: آن که با وجود خویشانش، و در میان عزیزانش، مورد ستم و قهر، قرار گرفت.
90) اللَّبیب: العاقل، والجمع: أَلِبّاء (الصحاح: ج 1 ص 216 «لبب»).
91) الوَرَى: الخَلْقُ (الصحاح: ج 6 ص 2522 «ورى»).
92) فی المصدر: «تبلغ»، والتصویب من بحار الأنوار.
93) الفَلْج: الظَّفَر والفوز (الصحاح: ج 1 ص 335 «فلج»).
94) والباقی لیس فی المزار الکبیر.
95) الشّنف: من حُلِیّ الاذُن، وجمعه شنوف، وقیل: ما یُعلَّق فی أعلاها (النهایة: ج 2 ص 505 «شنف»).
96) مصباح الزائر: ص 476، المزار الکبیر: ص 556 نقلًا عن أبی المکارم حمزة بن علیّ بن زهرة من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البیت علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 102 ص 178.
97) قال العلّامة المجلسی قدسسره: إنّها أصحّ الزیارات سندا، و أعمّها موردا، و أفصحها لفظا، و أبلغها معنىً، و أعلاها شأنا (بحار الأنوار: ج 102 ص 144).
98) فی تهذیب الأحکام وکتاب من لا یحضره الفقیه: «عبد اللّه» بدل «عمران».
99) [علّامه مجلسى گفته است: این زیارت، صحیحترینِ زیارتها از نظر سند، و فراگیرترینِ آنها [از نظر متن] وشیواترین و بلیغترین و بلندمرتبهترینِ آنهاست.].
100) در تهذیب الأحکام و کتاب من لا یحضره الفقیه، به جاى «عمران»، «عبد اللّه» آمده است.
101) مختلَف الملائکة: أی محلّ نزولهم وعروجهم (بحارالأنوار: ج 102 ص 134).
102) فی المصدر: «معدن الرسالة»، وما أثبتناه من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
103) النُّهى: هی العقول والألباب (النهایة: ج 5 ص 139 «نها»).
104) الحِجا: العقل والفطنه (القاموس المحیط: ج 4 ص 315 «حجا»).
105) فی المصدر: «أئمّة»، والتصویب من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
106) فی المصدر: «لدینه»، والأرجح ما أثبتناه کما فی المصادر الاخرى.
107) فی المصدر: «کبّرتم»، والصواب ما أثبتناه کما فی المصادر الاخرى.
108) فی المصدر: «حکمتم»، والصواب ما أثبتناه کما فی المصادر الاخرى.
109) قال الفیروزآبادی: زَهَقَ الشیءُ: هَلَکَ فهو زاهِق (القاموس المحیط: ج 3 ص 243 «زهق»). وقال الفیّومی: زَهَقَ السهمُ: جاوزَ الهَدَفَ إلى ما وراءَه (المصباح المنیر: ص 258 «زهق»). وکلاهما محتمل.
110) فی المصدر: «وحسابه»، وما أثبتناه من المصادر الاخرى.
111) ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
112) فی المصدر: «الموصلة»، وما أثبتناه من المصادر الاخرى.
113) حَدَقُوا بالرجُل و أحدقوا به: أی أحاطوا به (الصحاح: ج 4 ص 1456 «حدق»).
114) فی المصدر: «… حتّى منّ علینا فجعلکم اللّه فی بیوت …»، وما أثبتناه من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
115) فی المصدر: «… درجات أوصیاء المرسلین»، والتصویب من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
116) فی بحار الأنوار: «… والشاکّین فیکم، والمنحرفین عنکم» وهو الأنسب.
117) فی المصادر الاخرى و بحار الأنوار: «بکم» بدل «إلیکم».
118) کُنْهُ الشیء: حقیقته ونهایته (المصباح المنیر: ص 542 «کنه»).
119) فی المصدر: «ینزل به رسله»، وما أثبتناه من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
120) بَخَعَ بالحقّ: أقرّ به وخضع له (الصحاح: ج 3 ص 1183 «بخع»).
121) فی المصدر: «فی زمرة المرجوّین لشفاعتهم»، وما أثبتناه من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
122) القِلى: البُغض؛ (الصحاح: ج 6 ص 2467 «قلا»).
123) قال الجزری: وفی حدیث قیلة «واللّه لا یزال کَعبُکِ عالیا»؛ هو دعاء لها بالشرَفِ والعُلُوّ. وکلّ شیء علا وارتفع فهو کَعْب (النهایة: ج 4 ص 179 «کعب»).
124) فی المصدر: «و أوجب إلیَّ»، والتصویب من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
125) سقطت کلمة «أوجبت» من المصدر، و أثبتناها من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
126) فی المصدر: «همّتکم»، والتصویب من بحار الأنوار والمصادر الاخرى.
127) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 272 ح 1، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 95 ح 177، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 609 ح 3213، المزار الکبیر: ص 523، البلد الأمین: ص 297، بحار الأنوار: ج 102 ص 127 ح 4؛ فرائد السمطین: ج 2 ص 179 ح 463.