جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

واژه شناسى زیارت‏

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

واژه «زیارت»، از ریشه «زَور»، به معناى میل کردن به چیزى و روى‏گردانى از چیزى دیگر است. از این رو، دیدارهایى که داراى این ویژگى باشند، زیارت نامیده مى‏شوند. ابن فارِس، در این باره مى‏گوید:

الزّاءُ وَ الواوُ وَ الرّاءُ، أصلٌ واحِدٌ یَدُلُّ عَلَى المَیلِ وَ العَدولِ … و مِنَ البابِ: الزّائِرُ؛ لِأنَّهُ إذا زارَکَ فَقَد عَدَلَ عَن غَیرِکَ.(1)

زا و واو و را (زور)، ریشه‏اى است که دلالت بر تمایل و انصراف دارد. زائر، از همین ریشه است؛ زیرا وقتى زائر، تو را زیارت کند، از دیگرى روى گردانده است.

ابن منظور نیز این معنا را تأیید مى‏کند:

زارَ فُلانٌ فُلانا، أى: مالَ إلَیهِ.(2)

فلانى، فلانى را زیارت کرد؛ یعنى: به او روى آورد.

طُرَیحى مى‏گوید:

وَ الزِّیارَةُ فِی العُرْفِ: قَصدُ المَزورِ إکراما لَهُ و تعظیما لَهُ و استِئناسا بِهِ.(3)

و زیارت، در عرف، آهنگِ زیارت شونده را کردن، به منظور گرامیداشت و بزرگداشت او و همدمى با اوست.

گفتنى است که معناى عرفى «زیارت» نیز ریشه در اصل لغوى آن، یعنى میل و عدول دارد. بنا بر این، مفهوم واژه «زیارت»، با معناى واژه‏هایى مانند: «رؤیت»، «مشاهده» و «إبصار»، متفاوت است؛ زیرا در این واژه‏ها، تنها مفهوم دیدار حضورى منظور است؛ ولى در واژه «زیارت»، علاوه بر ترک خانمان و دیگران، دیدار همراه با میل و محبّت و انس و اکرام، مورد توجّه است.


1) معجم مقاییس اللّغة: ج 3 ص 36.

2) لسان العرب: ج 4 ص 335.

3) مجمع البحرین: ج 2 ص 792.