جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

على معلم‏

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

… من زخم خوردم، صبر کردم، دیر کردم

من با حسین از کربلا شبگیر کردم‏

آن روز، در جام شفق، مُل(1) کرد خورشید

بر خشکْ‏چوب نیزه‏ها، گل کرد خورشید

فریادهاى خسته، سر بر اوج مى‏زد

وادى به وادى، خون پاکان، موج مى‏زد

بى‏دردْ مَردم، ما خدا بى‏درد مردم!

نامردْ مَردم، ما خدا نامرد مردم!

از پا حسین افتاد و ما بر پاى بودیم!

زینب، اسیرى رفت و ما بر جاى بودیم!

از دست ما بر ریگ صحرا نَطْع(2) کردند

دست علمدار خدا را قطع کردند

نوباوگان مصطفى را سر بریدند

مرغان بستان خدا را، پر بریدند

در بَرگْریز باغ زهرا، برگ کردیم!

زنجیرْ خاییدیم و صبر مرگ کردیم!

چون بیوگان، ننگ سلامت ماند برما

تاوانِ این خون، تا قیامت ماند برما

روزى که در جام شفق، مُل کرد خورشید

بر خشکْ‏چوب نیزه‏ها، گل کرد خورشید!(3)


1) مُل: شراب.

2) نَطْع: فرش چرمى؛ فرشى که جلّادان، زیر پاى محکومان به قتل، مى‏افکندند.

3) بال سرخ قنوت: ص 316 تا 318.