امشب شهادتنامه عشّاق، امضا مىشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت، دریا مىشود
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفى
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا مىشود
امشب بُود بر پا اگر این خیمه ثارُ اللّهى
فردا به دست دشمنان، بَرکَنده از جا مىشود
امشب صداى خواندنِ قرآن به گوش آید، ولى
فردا صداى «الأمان»، زین دشت، بر پا مىشود
امشب کنار مادرش، لبتشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا مىشود
امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسودهاند
فردا به زیر خارها، گمگشته پیدا مىشود
امشب رقیّه حلقه زرّین اگر دارد به گوش
فردا، دریغ این گوشوار، از گوش او وا مىشود!
امشب به خیل تشنگان، عبّاس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه، بى دستْ سقّا مىشود
امشب که قاسم زینتِ گلزار آل مصطفاست
فردا ز مَرکب، سرنگون، این سَرو رعنا مىشود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارُ اللّه را
فردا عزیز فاطمه، بى یار و تنها مىشود
امشب، به دست شاه دین، باشد سلیمانىْنگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یَغما مىشود
امشب سرِ سرّ خدا، بر دامن زینب بُود
فردا، انیس خولى و دِیر نَصارا مىشود
ترسم زمین و آسمان، زیر و زِبَر گردد حسان
فردا اسارتنامه زینب، چو اجرا مىشود.(1)
1) اى اشکها بریزید: ص 179.