زمان مطالعه: < 1 دقیقه
زنده جاوید کیست؟ کشته شمشیر دوست
کآب حیات قلوب، در دمِ شمشیر اوست
گر بشِکافى هنوز، خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان، زمزمه: دوست، دوست …
عاشق دیدار دوست، اوست که همچون حسین
زردىِ رُخسار او، سرخ ز خون گلوست
هر که چو او پا نهاد بر سرِ میدان عشق
بى سر و سامان سرش در خَمِ چوگان چو گوست
دوست به شمشیر اگر، پاره کند پیکرش
منّت شمشیر دوست، بر بدنش مو به موست
گر به اسیرى بَرند عترت او دشمنان
هر چه ز دشمن بر او، دوست پسندد، نکوست.(1)
1) شمع جمع: ص 145.