جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

محمودخان ملک الشعراى صبا (م 1311 ق)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

اى خواهر! از بَرَت چو به فردا جدا شوم

در خون خویش، غرقه به دشتِ بلا شوم‏

چون گُل مکن ز دورى من، چاکْ پیرهن

چون از بَرَت روانه، چو باد صبا شوم‏

مخراش روى خویش و مَکَن موى خود که من

شرمنده پیشِ بارگه کبریا شوم‏

روشن شود دو چشم پیمبر به روز حشر

گر زیر سُمّ اسب عدو، توتیا شوم‏

ترسم ز سوى عرش رسد آیت بَدا(1)

بگذار تا به کام دل خود، فدا شوم‏

بردار کودکان مرا نزد خود، چو من

فردا ز زین اسب به میدان، جدا شوم‏

رفتند مادر و پدر و جدّ من ز پیش

من هم پىِ زیارتشان از قفا شوم‏

زینب، چو این شنید، به سر برفشانْد خاک

زد دست و کرد بر تن خود، جامه چاکْ چاک …

چون زد سَموم(2) کین به گلستان مصطفى

بر خاک ریخت لاله و ریحان مصطفى‏

تاریک مانْد محفل ایمان، چو کشته شد

از باد کینه، شمع شبستان مصطفى‏

زینب، درید جامه چو گل، چون به چوبِ کین

کردند خسته غنچه خندان مصطفى‏

دادند اجر و مزد نبى را به تیغ و تیر

کردند خوش، تلافىِ احسان مصطفى‏

داس عناد و تیشه بیداد ناکسان

نگذاشت سرو و گُل به گلستان مصطفى‏

کردند این معامله با عترت از چه روى

با امّت این نبود، چو پیمان مصطفى؟

ترسم که دست خلق به یکباره، زین گناه

گردد جدا ز گوشه دامان مصطفى‏

تا بوده این جهان، به جهان، این بلا نبود

درد و غمى چو درد و غمِ کربلا نبود …

خیزد ز خاک، با تن بى سر، چو شاه دین

بر پا دوباره واقعه کربلا شود

ترسم که روز حشر، به یکباره، زین گناه

دست جهان ز دامن رحمت، جدا شود

محشر به هم بر آید و از هیبت عِتاب

جبریل، بهر چاره، سوى مصطفى شود

آیا جواب چیست در آن روزِ پُر بلا

پرسند چون ز خون شهیدانِ کربلا؟(3)


1) بدا (بداء): ظاهر شدن؛ پیدا شدن رأى دیگرى براى صاحب رأى؛ تعلّق گرفتن اراده خالق به چیزى جز آنچه‏قبلًا اراده وى بر آن تعلّق گرفته بود. «آیت بدا»، اشاره است به آیه 39 از سوره رعد: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ خداوند، هر چه راى بخواهد، محو مى‏کند و هرچه راى بخواهد، باقى مى‏گذارد، و کتاب کتاب‏ها نزد اوست».

2) سَموم: باد گرم، باد زهرآگین.

3) دیوان محمودخان ملک الشعراى صبا: ص 309.