جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جودى خراسانى (م 1302 ق)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

اى رفته سرت بر نِى، وى مانده تنت تنها!

ماندى تو و بنهادیم، ما سر به بیابان‏ها

اى کرده به کوى دوست، هفتاد و دو قربانى!

قربان شوَمَت، این رسم، مانْد از تو به دوران‏ها

قربانىِ هر کس شد با حرمت و نشنیدیم

دست و تنِ قربانى، افتد به بیابان‏ها

از خون گلوى تو، این دشتْ گلستان شد

این سیرِ گلستان کرد، سیرم ز گلستان‏ها

ریحان خط اکبر بر گِرد رُخ انوَر

بُرد از دل ما یکسر، یاد گل و ریحان‏ها

ما جمع پریشانیم، هم بى سر و سامانیم

بردار سر و بنگر این بى سر و سامان‏ها

اطفال حزینْ یکسر، از داغ تو در آذر

پاها همه در زنجیر، سرها به گریبان‏ها.(1)


1) دانش‏نامه شعر عاشورایى: ج 2 ص 938.