جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فضولى بغدادى (م 970 ق)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

السلام، اى ساکن محنت‏سراى کربلا!

السلام، اى مستمند و مبتلاى کربلا!

السلام، اى هر بلاى کربلا را کرده صبر!

السلام، اى مبتلاى هر بلاى کربلا!

السلام، اى بر تو خار کربلا، تیغ جفا!

السلام، اى کشته تیغ جفاى کربلا!

السلام، اى متّصل با آب چشم و آه دل!

السلام، اى خسته آب و هواى کربلا!

السلام، اى غنچه نشکفته گلزار غم

مانده از غم، تنگ‏دل در تنگناى کربلا!

السلام، اى‏کرده جا در کربلا، وز فیض خود

در دل اهل محبّت کرده جاى کربلا!

السلام، اى‏رَشک بُرده زنده‏هاى هر دیار

در جوار مرقدت بر مُرده‏هاى کربلا!

یا شهید کربلا! گردم به گِرد طوف تو

رغبت سیر فضاى غم‏فزاى کربلا

یاد اندوه و غمت کردم، شد از اندوه و غم

از دل من تنگ‏تر بر من، فضاى کربلا

ریخت خون در کربلا از مردمِ چشم قضا

از ازل، این است گویا مقتضاى کربلا

هر که اندر کربلا از دیده خونِ دل نریخت

غالبا آگه نشد از ماجراى کربلا

چرخ، خاک کربلا را ساخت از خون‏تو گُل

کرد تدبیر نیاز، آن گُل، براى کربلا

جاى‏آن باشد که گر بویند، آید بوى خون

تا بناى دهر باشد از بناى کربلا

سَرورا! با یاد لب‏هاى به خون آلوده‏ات

خوردن‏خون‏است کارم، چون‏گیاى(1) کربلا.(2)

روى دلم باز سوى کربلاست

رغبت بیمار، به دار الشفاست‏

گَرد ره بادیه کربلا

مُخبر مظلومىِ آل عباست‏

زین سبب از دیده اهل نظر

اشک، فشاننده‏تر از توتیاست‏

ذکر لب تشنه شاه شهید

شهد شفاى دلِ بیمار ماست.(3)


1) گیا: گیاه.

2) دیوان فضولى بغدادى: ص 204.

3) دیوان فضولى بغدادى: ص 241.