جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بابا فَغانى شیرازى (م 925 ق)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

هر گُل که بر دمید ز هامون کربلا

دارد نشان تازه مدفون کربلا

پروانه نجات شهیدانِ محشر است

مهر طلا ببین شده گلگون کربلا

در جستجوى گوهر یک‏دانه نجف

کردم روان دو رود، به جیحون کربلا

نیل است هر عشور به بیت الحَزَن روان

از دیده‏هاى مردم محزون کربلا

در هر قبیله، از قِبَل خوان اهل بیت

ماتم رسیده‏اى شده مجنون کربلا

بس فتنه‏ها که بر سرِ مروانیان رسید

وقت طلوع اختر گردون کربلا

بردند داغ فتنه آخِرْزمان به خاک

مرغان زخم خورده مفتون کربلا

گرگان پیر، دامن پیراهن حسین

ناحق زدند در عَرَق خون کربلا

خونابه روان جگرگوشه رسول

در هر دیار، سرزده، بیرون کربلا

این خون، نه اندکى است که پنهان کند کسى

شاید کز این مُکابره، توفان کند کسى.(1)


1) دیوان بابا فغانى شیرازى: ص 58.