در لحظههای خون رنگ غروب عاشورا، که پیکر خونین امام حسین علیه السلام در میان گودال قتلگاه بیرمق افتاده بود، و خورشید ولایت در خون نشست، حرامیان درنده خوی آل ابی سفیان بسوی خیمههای امام یورش آوردند که ناگاه صدای گریه کودکان بگوش امام رسید، امام بر روی زانوها برخاست و خطاب به آنان فرمود:
حدیث 12
قال الامام الحسین علیه السلام: وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ وَارْجِعُوا إِلی أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَما تَزْعُمُون.
امام حسین علیه السلام فرمود: (وای بر شما! ای پیروان آل ابوسفیان!! اگر دین ندارید، و شما از قیامت نمیترسید، پس در این دنیا آزاد مرد باشید، بجای خود برگردید، اگر خیال میکنید که از قوم عَرَب هستید).
پس شِمر جلو آمد و گفت: ای پسر فاطمه! چه میگوئی؟!. امام فرمود:
أَنَا الَّذی اُقاتِلُکُمْ، وَتُقاتِلُونی، وَالنِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَطُغاتَکُمْ وَجُهَّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی مادُمْتُ حَیّاً.(1)
(میگویم این من هستم که با شما میجنگم، و شما هم با من مبارزه میکنید، زنان که گناهی بر آنان نیست، پس متجاوزان و ستمگران و جاهلان خود را، مادام که زندهام از خیمهگاه من باز دارید.)
1) مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی ج2 ص33، کتاب لهوف ابن طاووس 119، بدایه و نهایه ج8 ص203، بحارالأَنوار ج45 ص51، عوالم بحرانی ج17 ص293، أعیان الشیعة ج1 ص609، دمعة الساکبة ج4 ص343.