جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نفرین به کوفیان هنگام میدان رفتن علی اکبر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

یکی دیگر از لحظات حسّاسی که دل امام حسین‏ علیه السلام به درد آمد و کوفیان را نفرین کرد، لحظه میدان رفتن فرزندش علی‏اکبر علیه السلام بود، وقتی علی اکبر اجازه گرفت و به سوی دشمن می‏رفت، امام‏ علیه السلام چنین فرمود:

حدیث 412

قال الامام الحسین‏ علیه السلام: اَللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلی هوُلاءِ الْقَوْمِ،فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَخُلْقاً وَمَنْطِقاً بِرَسُولِکَ مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله، کُنَّا إِذا اِشْتَقْنا إلی وَجْهِ رَسُولِکَ نَظَرْنا إِلی وَجْهِهِ،اَللَّهُمَّ فامْنَعْهُمْ بَرَکاتِ الأَرْضِ، إنْ مَنَعْتَهُمْ و فَفَرِّقْهُمْ تَفْریقاً، وَ مَزِّقْهُمْ تَمْزیقاً، وَاجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً، وَلا تُرْضِ الْوُلاةَ عَنْهُمْ أَبَداً، فَإنَّهُمْ دَعَوُنا لِیَنْصُرُونا ثُمَّ عَدُوا عَلَیْنا یُقاتِلوُنا وَیَقْتُلُونا.(1)

امام حسین‏ علیه السلام فرمود: (خدایا گواه این مردم باش! جوانی برابر آنها رفت که شبیه‏ترین مردم است به پیغمبر تو در خلقت و اخلاق و گفتار، ما هر وقت مشتاق دیدار پیغمبرت می‏شدیم به روی او نگاه می‏کردیم. بار خدایا برکات زمین را از آنها دریغ‏دار و جدائی میان آنها افکن، و آنها را پاره پاره کن، روش آنها را ناستوده کن و والیان را هرگز از آنها راضی مدار، زیرا آنها ما را دعوت کردند تا یاری کنند سپس بر ما شوریدند و با ما جنگیدند.).

علی اکبر به میدان رفت و جنگ بی امانی را سامان داد و صدوبیست نفر از لشگریان کوفه را کشت، حمله‏های او چنان برق آسا بود که صف‏های کوفیان درهم

دریده می‏شد و فریاد و ضجّه آنان بلند بود، عطش او را بسیار رنج می‏داد، با بدنی که زخم‏های زیاد داشت بسوی پدر بازگشت و گفت: تشنگی دارد مرا می‏کشد، و سنگینی زِرِه مرا رنج می‏دهد آیا کاسه آبی هست که بنوشم؟.

یا بُنَیَّ عَزَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلی عَلیٍّ وَ عَلی أَبیکَ، أَنْ تَدْعُوهُمْ فَلا یُجیبوُنَکَ، وَتَسْتَغیثَ بِهِمْ فَلا یُغیثُونَکَ، یا بُنَیَّ هاتِ لِسانَکَ

(ای پسر سخت است بر رسول ‏خدا و بر پدرم علی‏ علیه السلام و بر پدرت اینکه آنان را بخوانی و جواب ترا ندهند، و از آنان کمک بخواهی و نتوانند تو را کمک کنند، ای پسرم زبانت را پیش بیاور.)

امام‏ علیه السلام لب بر لب پسر گذاشت و فرمود:

خُذْ هذَا الْخاتَمَ فی فیکَ وَارْجِعْ إلی قِتالِ عَدوِّکَ، فَإنّی أَرْجوُ أَنَّ لا تُمْسی حَتّی یَسقیکَ جَدُّکَ بِکَأسِهِ الأَوْفی شَرْبَةً لا تَظْمَأُ بَعْدَها أَبَداً.

(این انگشتر را بگیر و دردهان خود بگذار، و به نبرد ادامه ده که به همین زودی جدّت محمدصلی الله علیه و آله و سلم را دیدار می‏کنی و از جام شربت او می‏نوشی که هرگز تشنه نخواهی شد).


1) مقتل الحسین خوارزمی ج2 ص30، مثیر الاحزان، کتاب لهوف ابن طاووس ص100، تاریخ طبری ج7 ص358، کامل ابن اثیر ج3 ص293، ارشاد شیخ مفید ص 238.