جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نشاط اصفهانى (م 1244 ق)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

این سعادت، از ازَل اندوخته است

این شهادت، از على آموخته است‏

چون پیام دوست از دشمن شِنُفت

زیر زخم تیغ دشمن، «فُزْتُ»(1) گفت‏

هر که را از دوستانش خواند دوست

زیر تیغ دشمنان، بنشانْد دوست‏

از نخست افتاد چون مقبول عشق

لاجرم، شد عاقبت، مقتول عشق‏

گر حدیث ما، تو را آید عجب

گفت حق، خود در حدیث «مَنْ طَلَب»(2)

طالب من، گر شود یک ره، کسى

راه‏ها بنمایدش هر سو، بسى‏

چون مرا بشناسد از آیات من

عاشق آید بر صفات و ذات من‏

شد چو عاشق از من، آگه شد همى

زان پس او را زنده نگذارم دَمى‏

بس عجب نَبوَد اگر کُشتم مَنَش

عاشق است و لازم آمد کُشتنش‏

کُشتن عاشق، به هر مذهب، رواست

خاصه آن عاشق که معشوق خداست‏

پس مرا زآیین و دین مصطفى

بر شهید خویش، باید خون‏بها

وان که هم منظور و هم مقبول من

گشت زان سان تا که شد مقتول من‏

هر دو عالم نیست خونش را بها

غیرِ من، او را نشاید خون‏بها

هم منم دل‏بُرده، هم بیدل منم

هم منم مقتول و هم قاتل، منم‏

کى سزا بینم به جاىِ خویشتن

دیگرى را خون‏بهاى خویشتن؟

خویش را نه رایگانى بخشمش

کُشته‏ام تا زندگانى بخشمش‏

کشته عشق ار شوى، زنده شَوى

تا ابد، باقى و پاینده شوى‏

عشقبازى را شعار دیگر است

رسم او، رسم دیار دیگر است‏

بى سبب با دوستداران، دشمن است

دشمنى او همین تا کُشتن است‏

کُشتگان خویش را شد دوستدار

گر کُشد عشق، اى خوشا آن اعتبار!

این بُود آیین عشق! این، کیش عشق!

چاره جز مُردن نباشد پیش عشق.(3)


1) اشاره به کلام امام على علیه‌السلام در هنگام ضربت خوردن در مسجد کوفه: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبه!».

2) اشاره به حدیث قدسى: «من طَلَبَنى وَجَدَنى و من وجدنى عَشَقَنى، و من عشقنى عَشَقتُهُ، و من عشقته‏قَتَلتُهُ، و من قتلته فَعَلَىَّ دِیَتُه، ومن علَىَّ دیتُهُ فأنا دیته» (شرح فصوص الحکم، عبد الرزّاق کاشانى: ص 100).

3) میراث عشق: ص 512 514.