جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

منع از آغاز مبارزه

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در آغازین لحظه‏های صبح عاشورا، فرماندهان عمر سعد و شمر وقتی نزدیک آمدند، خندق، و شعله‏های آتش، و آرایش نظامی سپاه امام را دیدند در شگفت شدند و دانستند که با یک فرد معمولی طرف مبارزه نیستند، و تنها از یک‏سو می‏توانند هجوم بیاورند که نیزه‏داران امام راه را بر آنان بسته‏اند، از این‏رو شمر بن ذی الجوشن با صدای بلند به امام اهانت کرد، مسلم بن عوسجه خواست او را با تیری بزند:

حدیث 370

قال الامام الحسین‏ علیه السلام: لا تَرْمِهِ، فَاِنّی اَکْرَهُ أَنْ أَبْدَأَهُمْ.

امام حسین‏ علیه السلام فرمود: (او را با تیر مزن، که من خوش ندارم آغازگر جنگ باشم.(1)

شمر بار دیگر خطاب امام کرد و در اوج پستی گفت: به تو آتش را بشارت می‏دهم.

قال الامام الحسین‏ علیه السلام:أُبْشَرُ بِرَبٍّ رَحیمٍ، وَشَفیعٍ مُطاعٍ، مَنْ أَنْتَ؟

امام حسین‏ علیه السلام فرمود: (من به خدائی مهربان و شفاعت کننده‏ای اطاعت شونده بشارت داده شدم، تو کیستی؟.)

گفت: من شمر بن ذی الجوشن هستم.

اَللَّهُ اَکْبَرُ، قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله: رأیت کأنّ کلباً أبقع یلغ فی دماء أهل بیتی»، وقال الحسین علیه السلام: رَأَیْتُ کَأَنَّ کِلاباً تَنْهَشُنی، وَکَأَنَّ فیها کَلْبَاً أَبْقَعَ کانَ أَشَدَّهُمْ عَلَیَّ وَهُوَ أَنْتَ

(خدا بزرگ است، رسول ‏خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود، سگی أبقع(2) «رنگ پوست او لک‏دار، رنگارنگ بود» را دیدم گویا در خون فرزندانم غوطه می‏خورد و من در خواب دیدم سگ‏های چندی که بسوی من هجوم می‏آوردند، در میان آنها سگی رنگارنگ بود، که بیشتر از همه سگ‏ها بسوی من هجوم می‏آورد و آن سگ توئی.(3)


1) تاریخ طبری آملی ج3 ص318، ارشاد شیخ مفید ص 233، تاریخ ابن أثیر ج2 ص 561، بحارالأنوار ج45 ص5، عوالم بحرانی ج17 ص248، واقعه طف ص204.

2) پوست صورت شمر بیماری بَرَص داشت که لک دار و رنگارنگ بود.

3) مثیر الأحزان ص64، بحارالانوار ج45 ص31، عوالم بحرانی ج17 ص274.