جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ممنوعیت عزاداری

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در پی ورود اندیشه‏های غربزدگی در ایران و مقابله با مذهب و فرنگی ساختن کشور، با یک سری از مظاهر دین و سنتهای مذهبی در ایران مبارزه شد.جلوگیری از اقامه

عزاداری و مجالس سوگواری برای ابا عبدالله‏ «ع‏» هم یکی از این برنامه‏ها بود.علیه آن هم ‏فعالیت فرهنگی شد و هم اقدام عملی.در مقطعی از تاریخ ایران (از سال 1313 تا 1320شمسی) در دوره رضاخان، عزاداری برای سید الشهدا «ع‏» ممنوع شد و تکیه‏ها موقتا رونق‏خود را از دست دادند.(1) در آن مدت، در خانه‏ها و پنهانی و گاهی پیش از روشن شدن هوا و دمیدن خورشید، مجالس روضه برپا می‏شد و دور از چشم ماموران رضاخان عزاداری ‏انجام می‏گرفت و اگر ماموران رضاخان به کسی مظنون می‏شدند، دستگیرش می‏کردند یابا گرفتن رشوه، رها می‏کردند. مردم برای شرکت در مجالس روضه که در خانه‏ها پنهانی ‏برگزار می‏شد، از بیم ماموران گاهی از پشت‏بامها به منزل یکدیگر رفت و آمد می‏کردند و روضه‏خوان هم برای آنکه به چنگ ماموران گرفتار نشود، با لباس مبدل به خانه‏ها می‏رفت و آنجا لباس خود را می‏پوشید.(2) برای پیشبرد این هدف، هم از تبلیغات و کارهای ‏فرهنگی استفاده می‏شد، هم از نیروهای قهریه.برخی نویسندگان غرب‏زده، همچون ‏آخوندف و آقاخان کرمانی، با قلم به میدان مبارزه می‏آمدند و رضاخان با مامور و سرباز. آخوندف (آخوند زاده) می‏نویسد: «هر جا می‏رود تعزیه برپاست، مگر مصیبت و درد خود آدم کم است که با نقل گزارش هزار ساله، اوقات خود را دائما تلخ کند و به جهت‏ عمل بیفایده از کسب و کار باز بماند؟…»(3) میرزا آقاخان کرمانی هم می‏نویسد: «آئین ‏عزاداری و ماتم‏گری روح شادی و کامرانی را از میان این ملت برانداخته، روزشان را چون ‏شب تار ساخته است، ایرانیان با حبیب بن مظاهر هیچ قرابت و خویشی ندارند، روز سوگواری هزار سال پیش را بر پا می‏کنند و بر مظلومان آن زمان می‏گریند»(4)

اما رضاخان، که روزی برای جذب افکار مذهبیها، در مجالس عزا شرکت می‏کرد، پس‏از مسلط شدن، به برخورد حذفی با عزاداری سید الشهدا «ع‏» پرداخت.به این دو نقل‏ توجه کنید: امام خمینی‏ «ره‏» می‏فرماید: «وقتی که او (رضاخان) آمد، ابتداءا شروع کرد به ‏اظهار دیانت و اظهار چه و روضه‏خوانی و سینه‏زنی و گاهی ماه محرم در همه تکیه‏هایی ‏که در

تهران بود می‏رفت و می‏گردید، خودش تا وقتی که سوار مطلب شد، سلطه پیدا کرد.

همین آدمی که اینطور مجلس روضه داشت، هم آنطور سینه‏زن و ارتش می‏آمد به سینه‏زنی…، همین آدمی که این دستگاه روضه را داشت، همچو قدغن کرد دستگاه خطابه و وعظ و روضه و همه اینها را که در تمام ایران شاید یک مجلس علنی نبود، اگر بود در خفا، در بعضی شهرها در خفا و به صورتهای مختلف و با اسمهای مختلف.»(5)

اما نقل دیگر: «پهلوی پس از به سلطنت رسیدن، نخست محل روضه قزاق‏خانه را به‏تکیه دولت منتقل نمود و از شکوه و جلال و مدت آن کاست و پس از چند سالی بکلی ‏متروک گردانید، سپس شهربانی برای برقراری مجالس عزاداری موانع و مشکلاتی به‏ وجود آورد که قبلا بایستی تحصیل اجازه نمود.و بعدا هم حرکت دسته‏های عزادار در ایام عاشورا را ممنوع گردانید و اگر احیانا در بعضی از خانه‏ها محرمانه مراسم عزاداری به‏ عمل می‏آمد، صاحبان خانه تحت تعقیب قرار می‏گرفتند و به زندان می‏افتادند، بعدا به‏ جای عزاداری، کاروان شادی (کارناوال) در ایام عاشورا به راه انداختند و صنوف را مجبور کردند که در برپایی کارناوال پیشقدم شده، هر صنفی دسته خود را شرکت دهد.

خوب بخاطر دارم در اواخر سلطنت پهلوی حرکت کارناوال مصادف بود با شب عاشورا و در کامیونها دستجات رقاصه با ساز و آواز به پایکوبی و رقص در شهر به گردش در آمده ‏بودند، در عوض اگر احیانا افرادی از ذاکرین با عبا و عمامه دیده می‏شدند، تحت تعقیب ‏قرار می‏گرفتند.»(6)


1) کیهان فرهنگی، سال 10 شماره 3، ص 31.

2) ر.ک: «تاریخ تکایا و عزاداری قم‏»، ص 222.

3) نهضت امام خمینی، ج 3، ص 43 به نقل از اندیشه‏های آخوندزاده.

4) همان، ص 46.

5) صحیفه نور، ج 7، ص 4.

6) «حاج آقا حسین قمی، قامت قیام‏»، محمد باقر پورامینی، ص 80 (به نقل از: تاریخ بیست‏ساله ایران 4/19).