8 / 1
ظلم الضعیف
4060. الکافی عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام: لَمّا حَضَرَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیهالسلام الوَفاةُ ضَمَّنی إلى صَدرِهِ، ثُمَّ قالَ: یا بُنَیَّ اوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی علیهالسلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ… قالَ:
یا بُنَیَّ، إیّاکَ وظُلمَ مَن لا یَجِدُ عَلَیکَ ناصِرا إلَا اللّهَ.(1)
8 / 2
الرکون إلى الظالم
4061. الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله أوصى إلى أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهالسلام وکانَ فیما أوصى بِهِ أن قالَ لَهُ:… و أن لا تَرکَن إلى ظالِمٍ وإن کانَ حَمیما(2) قَریبا.(3)
8 / 2
ستم کردن به ناتوان
4060. الکافى به نقل از ابو حمزه ثمالى، از امام باقر علیه السلام: چون وفات [پدرم] امام زین العابدین علیهالسلام فرا رسید، مرا به سینهاش چسبانْد و فرمود: «پسر عزیزم! تو را به همان چیزى وصیّت مىکنم که پدرم به هنگام وفاتش به من وصیّت کرد».
سپس فرمود: «پسر عزیزم! مبادا بر کسى که هیچ یاورى جز خداوند ندارد، ستم کنى».
8 / 2
دلبستگى به ستمکار
4061. الخصال به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به امیر مؤمنان، على بن ابى طالب علیهالسلام سفارش کرد. از جمله سفارشهاى او به ایشان، این بود: «… به ظالم، دلبستگى نداشته باش، هر چند صمیمى و نزدیک باشد».
8 / 3
عقوق الوالدین
4062. الفردوس عن الحسین بن علیّ علیهما السلام عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لَو عَلِمَ اللّهُ عز و جل شَیئا مِنَ العُقوقِ أدنى مِن افٍّ لَحَرَّمَهُ، فَلیَعمَلِ العاقُّ ما شاءَ فَلَن یَدخُلَ الجَنَّةَ، وَلیَعمَلِ البارُّ ما شاءَ أن یَعمَلَ فَلَن یَدخُلَ النّارَ.(4)
8 / 4
طاعة المخلوق عصیانا للخالق
4063. المناقب لابن شهر آشوب عن إسماعیل بن رجاء وعمرو بن شعیب: أنَّهُ مَرَّ الحُسَینُ علیهالسلام عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ، فَقالَ عَبدُ اللّهِ: مَن أحَبَّ أن یَنظُرَ إلى أحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلى أهلِ السَّماءِ، فَلیَنظُر إلى هذَا المُجتازِ، وما کَلَّمتُهُ مُنذُ لَیالی صِفّینَ.
فَأَتى بِهِ أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ إلَى الحُسَینِ علیه السلام، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: أتَعلَمُ أنّی أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلى أهلِ السَّماءِ، وتُقاتِلُنی و أبی یَومَ صِفّینَ؟! وَاللّهِ إنَّ أبی لَخَیرٌ مِنّی!
فَاستَعذَرَ وقالَ: إنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله قالَ لی: «أطِع أباکَ».
فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام: أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ تَعالى: «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ
8 / 3
نافرمانى از پدر و مادر
4062. الفردوس از امام حسین علیه السلام، از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اگر خداى عز و جل چیزى کمتر از «اف» گفتن را در نافرمانى [از پدر و مادر] مىدانست، آن را حرام مىکرد. پس نافرمان از پدر و مادر، هر چه مىخواهد، بکند که هرگز به بهشت در نمىآید و کسى که به پدر و مادرش نیکوکار است، هر چه مىخواهد، بکند، که به دوزخ نمىرود.(5)
8 / 4
فرمانبردارى از آفریده، با نافرمانى از آفریدگار
4063. المناقب، ابن شهرآشوب به نقل از اسماعیل بن رجا و عمرو بن شعیب: امام حسین علیهالسلام بر عبد اللّه بن عمرو بن عاص گذشت. عبد اللّه گفت: هر کس دوست دارد به محبوبترینِ زمینیان نزد آسمانیان بنگرد، به این رهگذر بنگرد که من، از شبهاى صِفّین تاکنون با او سخن نگفتهام.
ابوسعید خُدْرى، او را نزد امام حسین علیهالسلام آورد. ایشان فرمود: «تو مىدانى که من، محبوبترینِ زمینیان نزد آسمانیان هستم و با این حال، با من و پدرم در صفّین جنگیدى؟! به خدا سوگند که پدرم از من بهتر بود!».
عبد اللّه، عذر آورد و گفت: پیامبر صلى الله علیه و آله به من فرمود: «از پدرت اطاعت کن».
لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»(6)، وقَولَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «إنَّمَا الطَّاعَةُ فِی المَعروفِ»، وقَولَهُ: «لا طاعَةَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَةِ الخالِقِ»؟!(7)
4064. شرح الأخبار عن رجاء: کُنتُ جالِسا مَعَ عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ و أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ بِالمَدینَةِ فی حَلقَةٍ بِمَسجِدِ الرَّسولِ صلى الله علیه و آله، فَمَرَّ بِنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام، فَسَلَّمَ ورَدَّ عَلَیهِ القَومُ، وسَکَتَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَمرِو بنِ العاصِ، ثُمَّ أتبَعَهُ: وعَلَیکَ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ، بَعدَ ما فَرَغَ القَومُ.
ثُمَّ قالَ: ألا اخبِرُکُم بِأَحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلى أهلِ السَّماءِ؟
قُلنا: بَلى.
قالَ: هُوَ هذَا المُقَفّی(8)، وما کَلَّمَنی کَلاما مُنذُ لَیالی صِفّینَ، ولَأَن رَضِیَ عَنّی أحَبُّ إلَیَّ مِن أن یَکونَ لی حُمرُ النَّعَمِ.
فَقالَ أبو سَعیدٍ: فَإِن شِئتَ انطَلَقنا إلَیهِ، فَاعتَذَرتَ إلَیهِ. قالَ: نَعَم.
فَتَواعَدا أن یَغدُوا إلَیهِ، فَغَدَوتُ مَعَهُما، فَدَخَلَ أبو سَعیدٍ ودَخَلتُ مَعَهُ، فَجَلَسَ أبو سَعیدٍ إلى جانِبِ الحُسَینِ علیهالسلام وَاستَأذَنَهُ لِعَبدِ اللّهِ بنِ عَمرٍو، فَقالَ لَهُ: یَابنَ رَسولِ اللّهِ، مَرَرتَ بِنا أمسِ، فَقالَ لَنا عَبدُ اللّهِ کَیتَ وکَیتَ، فَقُلتُ لَهُ: ألا تَمضی تَعتَذِرُ إلَیهِ؟ فَقالَ: نَعَم، وقَد جاءَ یَعتَذِرُ إلَیکَ، فَائذَن لَهُ یَابنَ رَسولِ اللّهِ. فَأَذِنَ لَهُ.
فَدَخَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَمرِو بنِ العاصِ، و أبو سَعیدٍ جالِسٌ إلى جانِبِ الحُسَینِ علیه السلام،
امام حسین علیهالسلام به او فرمود: «آیا گفته خداى متعال را نشنیدهاى: «و اگر [پدر و مادر] کوشیدند که چیزى راى که بدان باور ندارى، شریک من قرار دهى، از آن دو اطاعت مکن»؟ و این گفته پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را که: «اطاعت، در نیکى است» و این گفتهاش را که: «در معصیت خالق، براى مخلوق، اطاعتى نیست»؟».
4064. شرح الأخبار به نقل از رجا: با عبد اللّه بن عمرو بن عاص و ابو سعید خُدْرى در مدینه و در حلقهاى در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله نشسته بودیم که حسین بن على علیهالسلام بر ما گذشت و سلام کرد. جماعت، سلام او را پاسخ دادند؛ امّا عبد اللّه بن عمرو بن عاص، ساکت ماند. سپس در پىِ آن و پس از فراغتِ آن جماعت از سلام دادن، گفت: بر تو سلام و رحمت خدا باد!
سپس گفت: آیا به شما از محبوبترینِ زمینیان در نزد آسمانیان خبر ندهم؟
گفتیم: چرا.
عبد اللّه گفت: همین کسى که رفت، و البته از روزگار صِفّین تاکنون، با من کلمهاى سخن نگفته است. اگر از من راضى شود، برایم بهتر از داشتن شترانِ سرخموست.
ابوسعید گفت: اگر مىخواهى، به سوى او برویم تا از او معذرت بخواهى.
گفت: باشد.
با هم وعده گذاشتند که بامداد [فردا] به نزد ایشان بروند و من (راوى) نیز با آنان رفتم. ابوسعید، داخل شد و من هم داخل شدم. ابوسعید، کنار حسین علیهالسلام نشست و براى عبد اللّه بن عمرو، اجازه ورود خواست و به او گفت: اى فرزند پیامبر خدا! دیروز بر ما گذشتى و عبد اللّه، چنین و چنان گفت. به او گفتم: آیا براى عذرخواهى نمىروى؟ گفت: چرا. اکنون براى معذرتخواهى به نزد تو آمده است. اى فرزند پیامبر خدا! به او اجازه ورود بده.
حسین علیهالسلام اجازه داد.
فَسَلَّمَ، ثُمَّ وَقَفَ، فَانزَجَلَ(9) لَهُ أبو سَعیدٍ، فَجَذَبَ الحُسَینُ علیهالسلام أبا سَعیدٍ إلَیهِ ثُمَّ تَرَکَهُ، فَانزَجَلَ لَهُ، فَجَلَسَ بَینَهُما.
فَقالَ لَهُ أبو سَعیدٍ: حَدیثُکَ یا عَبدَ اللّهِ.
قالَ عَبدُ اللّهِ: نَعَم، قُلتُ ذلِکَ، و أشهَدُ أنَّهُ أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلى أهلِ السَّماءِ.
قالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام: أفَتَعلَمُ أنّی أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلى أهلِ السَّماءِ، وتُقاتِلُنی أنَا و أبی یَومَ صِفّینَ؟! وَاللّهِ إنَّ أبی لَخَیرٌ مِنّی!
قالَ عَبدُ اللّهِ: أجَل، وَاللّهِ ما أکثَرتُ لَهُم سَوادا، ولَا اختَرَطتُ سَیفا(10) مَعَهُم، ولا رَمَیتُ مَعَهُم بِسَهمٍ، ولا طَعَنتُ مَعَهُم بِرُمحٍ، ولکِن کانَ أبی قَد شَکانی إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وقالَ: هُوَ یَصومُ النَّهارَ ویَقومُ اللَّیلَ، وقَد أمَرتُهُ أن یَرفُقَ بِنَفسِهِ، فَقَد عَصانی. فَقالَ لی رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «أطِع أباکَ»، فَلَمّا دَعانی إلَى الخُروجِ مَعَهُ، فَذَکَرتُ قَولَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «أطِع أباکَ»، فَخَرَجتُ مَعَهُ.
فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام: أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ عز و جل: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»(11)، وقَولَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «إنَّمَا الطّاعَةُ فِی المَعروفِ»، وقَولَهُ: «لا طاعَةَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَةِ الخالِقِ»؟!
قالَ: بَلى، قَد سَمِعتُ ذلِکَ یَابنَ رَسولِ اللّهِ، وکَأَنّی لَم أسمَعهُ إلَا الیَومَ.(12)
راجع: ص 218 (الفصل الخامس/ رب ذنب أحسن من الاعتذار منه).
عبد اللّه بن عمرو بن عاص، داخل شد و سلام کرد. سپس ایستاد. ابوسعید که کنار حسین علیهالسلام بود جایش را به عبد اللّه، تعارف کرد؛ امّا حسین علیهالسلام او را گرفت و سپس رهایش کرد. ابوسعید، جایش را به عبد اللّه داد و او میان ابوسعید و امام حسین علیهالسلام نشست.
ابوسعید به عبد اللّه گفت: سخنت را بگو.
عبد اللّه گفت: آرى. چنین گفتم: گواهى مىدهم که محبوبترینِ زمینیان در نزد آسمانیان، تو هستى.
حسین علیهالسلام فرمود: «آیا مىدانى که من، محبوبترینِ زمینیان نزد آسمانیان هستم و باز هم با من و پدرم روز صِفّین جنگیدى؟! به خدا سوگند، پدرم از من بهتر است».
عبد اللّه گفت: آرى. به خدا سوگند، نه به سیاهىِ لشکر آنان افزودم و نه شمشیرى براى آنان تیز کردم. تیرى با آنان نینداختم و نیزهاى هم نزدم؛ امّا پدرم از من نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گِله برد که من، روزه مىگیرم و شب زندهدارى مىکنم و به من گفته که اندکى با خود مدارا کنم؛ ولى نافرمانى مىکنم. پیامبر صلى الله علیه و آله به من فرمود: «از پدرت اطاعت کن» و چون پدرم مرا به روانه شدن [به سوى صِفّین] به همراه خویش دعوت کرد، گفته پیامبر خدا یادم آمد و با او روانه شدم.
حسین علیهالسلام به او فرمود: «آیا گفته خداى عز و جل را نشنیدهاى: «و اگر [پدر و مادر] کوشیدند که چیزى راى که بدان باور ندارى، شریک من قرار دهى، از آنان اطاعت مکن» و گفته پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را که: «اطاعت، فقط در نیکى است» و گفتهاش که: «در معصیت خالق، براى مخلوق، اطاعتى نیست»؟!».
گفت: چرا، اى فرزند پیامبر خدا! آن را شنیدهام؛ ولى گویى آن را تاکنون نشنیده بودم!
ر. ک: ص 219 (فصل پنجم/ عذر بدتر از گناه).
8 / 5
الغلو
4065. نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الغُلُوُّ وَرطَةٌ(13)(14)
4066. المعجم الکبیر بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: أحِبّونا بِحُبِّ الإِسلامِ، فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ: لا تَرفَعونی فَوقَ حَقّی، فَإِنَّ اللّهَ تَعالَى اتَّخَذَنی عَبدا قَبلَ أن یَتَّخِذَنی رَسولًا.(15)
4067. عیون أخبار الرضا علیهالسلام بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: لا تَرفَعونی فَوقَ حَقّی، فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالَى اتَّخَذَنی عَبدا قَبلَ أن یَتَّخِذَنی نَبِیّا.(16)
8 / 6
کثرة الحلف
4068. تنبیه الخواطر عن الإمام الحسین علیه السلام: احذَروا کَثرَةَ الحَلفِ، فَإِنَّهُ یَحلِفُ الرَّجُلُ لِخِلالٍ أربَعٍ: إمّا لِمَهانَةٍ یَجِدُها فی نَفسِهِ تَحُثُّهُ عَلَى الضَّراعَةِ إلى تَصدیقِ النّاسِ إیّاهُ، وإمّا لِعَیٍّ فِی المَنطِقِ فَیَتَّخِذُ الأَیمان حَشوا وصِلَةً لِکَلامِهِ، وإمّا لِتُهمَةٍ عَرَفَها مِنَ النّاسِ
8 / 5
غلو (تندروى)
4065. نثر الدر از امام حسین علیه السلام: غلو، [مایه] هلاکت است.
4066. المعجم الکبیر به سَنَدش، از امام حسین علیه السلام: ما را به دوستى اسلام، دوست بدارید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «مرا از حقّم برتر مبرید که خداى متعال، پیش از آن که مرا پیامبر قرار دهد، بنده قرار داده است».
4067. عیون أخبار الرضا علیهالسلام به سندش، از امام حسین، از امام على علیهما السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «مرا از حقّم برتر منشانید که خداى تبارک و تعالى، مرا بنده کرده است، پیش از آن که پیامبر قرار دهد».
8 / 6
سوگند خوردن فراوان
4068. تنبیه الخواطر از امام حسین علیه السلام: از بسیار سوگند خوردن بپرهیزید، که انسان، به چهار سبب، سوگند مىخورد: یا از سرِ خوارىاى که در خود، احساس مىکند و او را ذلیلانه وادار مىکند تا تصدیقِ مردم را بگیرد، و یا از سرِ ناتوانى در سخن
لَهُ فَیَرى أنَّهُم لا یَقبَلونَ قَولَهُ إلّا بِالیَمینِ، وإمّا لِإِرسالِهِ لِسانَهُ مِن غَیرِ تَثبیتٍ.(17)
8 / 7
المماراة
4069. منیة المرید عن الإمام الحسین علیهالسلام لِرَجُلٍ قالَ لَهُ: اجلِس حَتّى نَتَناظَرَ فِی الدّینِ: یا هذا، أنَا بَصیرٌ بِدینی، مَکشوفٌ عَلَیَّ هُدایَ، فَإِن کُنتَ جاهِلًا بِدینِکَ فَاذهَب فَاطلُبهُ، ما لی ولِلمُماراةِ(18)! وإنَّ الشَّیطانَ لَیُوَسوِسُ لِلرَّجُلِ ویُناجیهِ ویَقولُ: ناظِرِ النّاسَ لِئَلّا یَظُنّوا بِکَ العَجزَ وَالجَهلَ.(19)
4070. کنز الفوائد عن الإمام الحسین علیهالسلام مِمّا قالَهُ یَوما لِابنِ عَبّاسٍ: یَابنَ عَبّاسٍ… لا تُمارِیَنَّ حَلیما ولا سَفیها؛ فَإِنَّ الحَلیم یَقلیکَ(20)، وَالسَّفیهَ یُردیکَ.(21)
8 / 8
رد السائل
4071. کشف الغمّة عن الإمام الحسین علیه السلام: صاحِبُ الحاجَةِ لَم یُکرِم وَجهَهُ عَن سُؤالِکَ، فَأَکرِم وَجهَکَ عَن رَدِّهِ.(22)
که سوگندها را وسیله تقویت سخنش مىگیرد، و یا چون خود را نزد مردم، متّهم مىداند و مىبیند که گفتهاش را جز با سوگند نمىپذیرند، و یا این که چون نمىتواند جلوى زبان خود را بگیرد [، سوگند مىخورَد]».
8 / 7
بگومگو کردن
4069. مُنیَة المُرید از امام حسین علیه السلام، به مردى که به ایشان گفت: بنشین تا در دین، مناظره کنیم: اى مرد! من، دینم را مىشناسم و راهم برایم معلوم است. اگر تو به دین خود، جاهلى، برو و آن را بجوى. مرا با مجادله (بگومگو) چه کار؟ همانا شیطان، انسان را وسوسه مىکند و درِ گوشى به او مىگوید: با مردم، مناظره کن تا مردم به تو گمان ناتوانى و نادانى نبرند.
4070. کنز الفوائد از امام حسین علیه السلام، از سخنانى که روزى به ابن عبّاس گفت: اى پسرِ عبّاس!… با بردبار و نابخرد، بگومگو مکُن که بردبار، دشمنت مىشود و نابخرد، به سقوطت مىکشد.
8 / 8
رد کردن درخواست کننده
4071. کشف الغُمّة از امام حسین علیه السلام: نیازمند، خود را گرامى نداشت و از تو درخواست کرد. پس تو خود را گرامى دار و پاسخ رد به او مده.
8 / 9
اللعب بالشطرنج
4072. الکافی عن محمّد بن علیّ بن جعفر عن الإمام الرضا علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلى أبی جَعفَرٍ علیهالسلام فَقالَ: یا أبا جَعفَرٍ، ما تَقولُ فِی الشِّطرَنجِ الَّتی یَلعَبُ بِهَا النّاسُ؟
فَقالَ: أخبَرَنی أبی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ علیهم السلام قالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَن کانَ ناطِقا فَکانَ مَنطِقُهُ لِغَیرِ ذِکرِ اللّهِ عز و جل کانَ لاغِیا، ومَن کانَ صامِتا فَکانَ صَمتُهُ لِغَیرِ ذِکرِ اللّهِ کانَ ساهِیا.
ثُمَّ سَکَتَ، فَقامَ الرَّجُلُ وَانصَرَفَ.(23)
8 / 9
شطرنج بازى
4072. الکافى به نقل از محمّد بن على بن جعفر، از امام رضا علیه السلام: مردى نزد امام باقر علیهالسلام آمد و گفت: اى ابو جعفر! در باره شطرنجى که مردم با آن بازى مىکنند، چه مىگویى؟
فرمود: «پدرم على بن الحسین علیه السلام، از حسین بن على علیه السلام، از امیر مؤمنان علیهالسلام به من خبر داد که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس سخن بگوید، امّا سخنش در غیر ذکر خدا باشد، بیهودهگوست و هر کس خاموش باشد، امّا خاموشىاش در غیر ذکر خدا باشد، فراموشکار است»».
سپس ساکت شد و آن مرد، برخاست و رفت.
1) الکافی: ج 2 ص 331 ح 5، الخصال: ص 16 ح 59، الأمالی للصدوق: ص 249 ح 272، تحف العقول: ص 246، بحار الأنوار: ج 78 ص 118 ح 10.
2) الحَمِیمُ: القریب المشفِقُ (مفردات ألفاظ القرآن: ص 255 «حمم»).
3) الخصال: ص 543 ح 19 عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی وإسماعیل بن أبی زیاد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 2 ص 155 ح 7 وراجع تمام الحدیث: ص 294 ح 4099.
4) الفردوس: ج 3 ص 353 ح 5063، تنزیه الشریعة: ج 2 ص 233، الدرّ المنثور: ج 5 ص 258 نقلًا عن الدیلمی عن الإمام الحسن علیهالسلام وفیه صدره إلى «الحرمة» وراجع: تفسیرالقرطبی: ج 1 ص 243 والزهد للحسین بن سعید: ص 38 ح 103. قال العلّامة المجلسی قدسسره فی بحار الأنوار (ج 74 ص 80) نقلًا عن روضة الواعظین: نظیر هذه الروایة وعلى فرض صحّتها فلیس المراد منها ظاهر عبارتها، بل المراد أنّ عقوق الوالدین، ذنب عظیم و أنّ الإحسان إلیهما، له دور أساسی فی هدایة الإنسان ونجاته من النار.
5) مشابه این روایت، در بحار الأنوار به نقل از روضة الواعظین، از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است و به فرض صحت، بىتردید، ظاهر آن مقصودنیست؛ بلکه اشاره به شدّت گناه «ناراضى کردن پدر و مادر» است و این که نیکى به آنها، نقش مهمّى در هدایت یافتنِ انسان و رهایى او از آتش دوزخ دارد.
6) العنکبوت: 8.
7) المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 73، بحار الأنوار: ج 43 ص 297 ح 59.
8) المُقَفّی: المُوَلّی الذاهب (النهایة: ج 4 ص 94 «قفا»).
9) هکذا فی المصدر، وفی المعجم الأوسط: «فزَحَلَ له»، والظاهر أنّه الصواب، قال ابن الأثیر: یقال: زَحَلَ الرجلُ عن مقامه وتزحَّلَ: إذا زالَ عنه (النهایة: ج 2 ص 298 «زحل»).
10) اختَرَطَ سَیفَهُ: أی سَلَّهُ من غِمدِه (النهایة: ج 2 ص 23 «خرط»).
11) لقمان: 15.
12) شرح الأخبار: ج 1 ص 145 ح 84؛ المعجم الأوسط: ج 4 ص 181 ح 3917، اسد الغابة: ج 3 ص 347، تاریخ دمشق: ج 31 ص 275 کلّها نحوه، کنز العمّال: ج 11 ص 343 ح 31695.
13) الوَرطَةُ: الهَلاکُ (الصحاح: ج 3 ص 1166 «ورط»).
14) نثر الدرّ: ج 1 ص 334، نزهة الناظر: ص 81 ح 5 وفیه «العلوّ» بدل «الغلوّ»، کشف الغمّة: ج 2 ص 242، بحار الأنوار: ج 78 ص 122 ح 5؛ الفصول المهمّة: ص 177 وفیه «اللغو» بدل «الغلوّ».
15) المعجم الکبیر: ج 3 ص 128 ح 2889، المستدرک على الصحیحین: ج 3 ص 197 ح 4825 نحوه کلاهما عن یحیى بن سعید عن الامام زین العابدین علیه السلام، کنز العمّال: ج 3 ص 652 ح 8341 وراجع: تاریخ دمشق: ج 4 ص 76 ح 898.
16) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 201 ح 1 عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، الجعفریّات: ص 181، النوادر للراوندی: ص 125 ح 143، بحار الأنوار: ج 25 ص 134 ح 6.
17) تنبیه الخواطر: ج 2 ص 110، معدن الجواهر: ص 42.
18) المُماراة: المجادلة على مذهب الشکّ والریبة، ویقال للمناظرة: مُماراة (النهایة: ج 4 ص 322 «مرا»).
19) منیة المرید: ص 171، مصباح الشریعة: ص 269 272، بحار الأنوار: ج 2 ص 135 ح 32.
20) القِلى: شدّة البُغض (مفردات ألفاظ القرآن: ص 683 «قلى»).
21) کنز الفوائد: ج 2 ص 32، بحار الأنوار: ج 78 ص 127 ح 10 وراجع: الکافی: ج 2 ص 301 ح 4 وتحف العقول: ص 379 والاختصاص: ص 231 وراجع تمام الحدیث: ص 224 ح 4022 (الفصل الخامس/ أدب التّکلم).
22) کشف الغمّة: ج 2 ص 244، بحار الأنوار: ج 44 ص 196 ح 9.
23) الکافی: ج 6 ص 437 ح 14.