جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

محمدرضا گلدسته‏

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

یا حسین! از تو آبرو داریم

تا ابد، با تو گفتگو داریم‏

عشقت آتش‏فشان سینه ماست

چون نشانى به روى سینه ماست‏

ما که دلواپسیم در میقات

مثل خار و خَسیم در میقات‏

راه خود را ز کعبه، کج کردیم

با تو از تو، دوباره حج کردیم‏

وقت احرام شد، کفن پوشیم

رَختى از جنس خون به تن پوشیم‏

حجّ اکبر، طواف کربُبَلاست

کعبه، در اعتکافِ کرببلاست‏

عدّه‏اى، از تو راه، کج کردند

کربلا را فداى حج کردند

عدّه‏اى، گرم کار خود بودند

غافل از تنگه احد بودند

عدّه‏اى نیز تکّه تکّه شدند

بنده نام و نان و سکّه شدند

غرق در آخورِ علوفه شدند

عدّه‏اى نیز اهل کوفه شدند

کوفه، لبریزِ ناجوان‏مَردى است

خنجر تیزِ ناجوان‏مردى است‏

جان زهرا، به سوى کوفه، مرو!

با گل و غنچه و شکوفه، مرو!

کوفه، ره بر تو بست، یا مولا!

بیعتت را شکست، یا مولا!

کربلا، یعنى اشک، یعنى آه

ذبحِ هفتاد و دو خلیلُ اللّه‏

قتلگه، مروه‏است، خیمه، صفاست

عید قربان، غروب عاشوراست‏

کربلا، کعبه اهورایى است

مشهدِ لاله‏هاى زهرایى است.(1)


1) دانش‏نامه شعر عاشورایى: ج 2 ص 1688.