جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عترت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

خاندان پیغمبر اکرم، اهل بیت عصمت و طهارت، ائمه شیعه.عترت به فرزندانی که از نسل کسی باشد گفته می‏شود.از امیر المؤمنین پرسیدند: «عترت‏» کیست؟ فرمود: من، ححسین و امامان نهگانه از فرزندان حسین‏ «ع‏» که نهمین آنان مهدی و قائم ایشان‏ است، از قرآن جدا نمی‏شوند و قرآن از آنان جدا نمی‏شود، تا کنار حوض (کوثر) بر پیامبر وارد شوند.(1) عترت پیامبر، همتای قرآن کریمند و رسول خدا «قرآن و عترت‏» را بعنوان

میراث و یادگار خویش برای امت معرفی کرده است: «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی…»(2)

اما «عترت‏» در لغت، قطعه‏های درشت مشک در نافه آهوست، نیز به معنای لعاب ‏شیرین است. همچنین عترت به معنای فرزندان و نوادگان نسبی و نسل یک شخص است ‏و به همین جهت به ذریه پیامبر از نسل علی و فاطمه، عترت می‏گویند.معنای دیگر عترت، ریشه درختی که بریده شده و دوباره روییده باشد.مرحوم محدث قمی با توجه به ‏همه معانی یاد شده برای عترت، چنین می‏گوید: ائمه، همچون قطعه‏های بزرگ مشک از نافه‏اند و علومشان آب گوارا نزد اهل حکمت و اندیشه است و اینان درختی هستند که ‏رسول خدا ریشه‏اش، علی تنه‏اش و ائمه از نسل او، شاخه‏های این درخت، و شیعیانشان ‏برگ این درختند و علوم اهل بیت، میوه این درخت است.(3)

از «ابن اعرابی‏» تعبیرهای جالبی درباره عترت نقل شده است.می‏گوید: «عترت، به‏معنای شهر و مرکز است، اهل بیت نیز مرکز اصلی اسلامند.عترت، صخره عظیمی است که‏ سوسمار، لانه خود را کنار آن قرار می‏دهد تا با علامت قرار دادن آن، خانه خود را گم ‏نکند.ائمه نیز هادیان خلقند.عترت، ریشه درخت قطع شده است، اهل بیت نیز مورد ستم‏ قرار گرفته، قطع و بریده شدند.عترت، به یک قطعه بزرگ مشک و نافه آهو گفته می‏شود. آنان نیز در میان بنی هاشم و فرزندان ابو طالب، همچون قطعه بزرگ نافه، خوشبویند. عترت، به چشمه زلال و گوارا و شیرین گفته می‏شود.علوم اهل بیت نیز، نزد اهل خرد و فرزانگان، گواراتر از هر چیز است.عترت، به معنای باد است.آنان نیز همچون باد، سپاه وحزب خدایند.عترت، گیاهی متفرق است، مثل مرزنجوش.عترت پیامبر نیز مزارهای ‏پراکنده در هر سو دارند و برکاتشان در شرق و غرب جهان گسترده است.عترت، دوستان، طایفه و قبیله هر کس را گویند.اهل بیت نیز گروه و طایفه و رهط رسول الله‏ «ص‏» هستند.(4)


1) سفینة البحار، ج 2، ص 156.

2) اثبات الهداة ج 1، ص 735.

3) سفینة البحار، ج2، ص157.

4) مجمع البحرین، طریحی، واژه‏ «عتر».نزدیک به این بیان در «سفینة البحار» واژه عترت.