جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شیعة أهل البیت (پیروان اهل بیت)

زمان مطالعه: 9 دقیقه

6 / 1

فضل شیعة أهل البیت‏

3657. المحاسن عن زید بن أرقم عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: ما مِن شیعَتِنا إلّا صِدّیقٌ شَهیدٌ.

قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ! أنّى یَکونُ ذلِکَ وعامَّتُهُم یَموتونَ عَلى فِراشِهِم؟

فَقالَ: أما تَتلو کِتابَ اللّهِ فِی الحَدیدِ: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ»(1)؟

قالَ: فَقُلتُ: فَکَأَنّی لَم أقرَأ هذِهِ الآیَةَ مِن کِتابِ اللّهِ تَعالى قَطُّ!

قالَ: لَو کانَ الشُّهَداءُ لَیسَ إلّا کَما تَقولُ لَکانَ الشُّهَداءُ قَلیلًا.(2)

3658. تفسیر فرات عن أبی الجاریة والأصبغ بن نباتة: لَمّا کانَ مَروانُ عَلَى المَدینَةِ، خَطَبَ النّاسَ فَوَقَعَ فی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه‌السلام … فَقامَ الحُسَینُ علیه‌السلام مُغضَبا حَتّى دَخَلَ عَلى‏

6 / 1

فضایل پیروان اهل‏بیت علیهم السلام‏

3657. المحاسن به نقل از زید بن ارقَم: حسین بن على علیه‌السلام فرمود: «هیچ یک از پیروان ما نیست که صدّیق (مؤمن راستین) و شهید نباشد».

گفتم: فدایت شوم! چگونه چنین مى‏شود، در حالى که توده آنها در بسترهایشان مى‏میرند؟

فرمود: «آیا در کتاب خدا، در سوره حدید نخوانده‏اى: «و کسانى که به خدا و فرستادگانش ایمان آوردند، آنان، نزد پروردگارشان، صدیقان و شهیدان هستند»»؟

گفتم: گویى تا کنون این آیه از کتاب خدا را هرگز نخوانده‏ام!

فرمود: «اگر شهیدان، فقط کسانى بودند که تو مى‏گویى (کسانى که در جنگ شهید مى‏شوند)، تعداد شهیدان، اندک بود».

3658. تفسیر فرات به نقل از ابو جاریه و اصبغ بن نُباته: هنگامى که مروان، امیر مدینه بود، براى مردم، سخن گفت و به امیر مؤمنان علیه السلام، ناسزا گفت …. حسین علیه السلام‏

مَروانَ، فَقالَ لَهُ: یَابنَ الزَّرقاءِ!(3) ویَابنَ آکِلَةِ القُمَّلِ! أنتَ الواقِعُ فی عَلِیٍّ؟!. ..

ألا اخبِرُکَ بِما فیکَ وفی أصحابِکَ وفی عَلِیٍّ علیه السلام؟ فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالى یَقولُ: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»(4) فَذلِکَ لِعَلِیٍّ وشیعَتِهِ «فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ»(5)، فَبَشَّرَ بِذلِکَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام.(6)

3659. الاصول الستّة عشر بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلى أبی فَحَدَّثَهُ فَقالَ: إنَّ الرَّجُلَ مِن شیعَتِنا لَیَأتی یَومَ القِیامَةِ عَلَیهِ تاجُ نُبُوَّةٍ، قُدّامَهُ سَبعونَ مَلَکا(7) یَنساقُ سَوقا إلى بابِ الجَنَّةِ، فَیُقالُ لَهُ: ادخُلِ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ.(8)

3660. تاریخ دمشق عن علیّ بن محمّد بن الصایغ عن أبیه عن حسین بن علیّ علیهما السلام: حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی عَن جِبریلَ علیه‌السلام عَن رَبِّهِ عز و جل أنَّ تَحتَ قائِمَةِ کُرسِیِّ العَرشِ فی وَرَقَةِ(9) آسٍ خَضراءَ مَکتوبٌ عَلَیها: لا إلهَ إلَا اللّهُ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ، یا شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ، لا یَأتی یَعنی أحَدٌ مِنکُم یَومَ القِیامَةِ یَقولُ: «لا إلهَ إلَا اللّهُ» إلّا أدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ.(10)

[چون خبردار شد]، خشمگینانه برخاست و بر مروان در آمد و به او فرمود: «اى پسر زنِ کبودْچشم!(11) و پسر زن شپش‏خوار! تو به على ناسزا مى‏گویى؟! ….

آیا از آنچه در باره تو و یارانت، و نیز آنچه [از قرآن‏] در باره على علیه‌السلام است، باخبرت نکنم؟ خداوند تبارک و تعالى مى‏فرماید: «کسانى که ایمان آوردند و کار شایسته کردند، به زودى [خداوند] رحمن، براى آنها [در دل دیگران‏] محبتى مى‏نهد». این، براى على علیه‌السلام و پیروان اوست. «ما آن را بر زبان تو آسان کردیم تا تنها پرهیزگاران را بدان بشارت دهى». پیامبر صلى الله علیه و آله، بشارتِ آن را به على بن ابى طالب علیه‌السلام داد».

3659. الاصول الستّة عشر به سندش، از امام حسین علیه السلام: مردى نزد پدرم [على علیه السلام‏] آمد. پدرم برایش گفت: «روز قیامت، مردى از پیروان ما مى‏آید که تاجِ پیامبرى بر سر دارد و هفتاد فرشته، پیشاپیش او به سوى بهشت، روان اند و به او گفته مى‏شود: بدون محاسبه، به بهشتْ در آى».

3660. تاریخ دمشق به نقل از على بن محمّد بن صائغ، از پدرش، از امام حسین علیه السلام: پدرم [على علیه السلام‏]، از جدّم [پیامبر خدا صلى الله علیه و آله‏]، از جبرئیل علیه السلام، از پروردگار عز و جل نقل مى‏کند که [فرمود]: «زیر پایه تخت عرش و بر برگى سبز از درخت خوش‏بوى آس (/ مورْد) نوشته شده است: «خدایى جز خداى یکتا نیست. محمّد، پیامبر خداست. اى پیروان خاندان محمّد! هیچ یک از شما که لا إله إلّا اللّه گفته باشد، روز قیامت نمى‏آید، جز آن که خداوند، وارد بهشتش مى‏کند».

3661. الخصال بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: یا عَلِیُّ، بَشِّر شیعَتَکَ و أنصارَکَ بِخِصالٍ عَشرٍ:

أوَّلُها: طیبُ المَولِدِ، وثانیها: حُسنُ إیمانِهِم بِاللّهِ، وثالِثُها: حُبُّ اللّهِ عز و جل لَهُم، ورابِعُها: الفُسحَةُ فی قُبورِهِم، وخامِسُها: النّورُ عَلَى الصِّراطِ بَینَ أعیُنِهِم، وسادِسُها: نَزعُ الفَقرِ مِن بَینِ أعیُنِهِم وغِنى قُلوبِهِم، وسابِعُها: المَقتُ مِنَ اللّهِ عز و جل لِأَعدائِهِم، وثامِنُها: الأَمنُ مِنَ الجُذامِ وَالبَرَصِ وَالجُنونِ، یا عَلِیُّ! وتاسِعُها: انحِطاطُ الذُّنوبِ وَالسَّیِّئاتِ عَنهُم، وعاشِرُها: هُم مَعی فِی الجَنَّةِ و أنَا مَعَهُم.(12)

6 / 2

مصائب شیعة أهل البیت علیهم السلام‏

3662. المؤمن عن سعد بن طریف: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ علیه‌السلام فَجاءَ جَمیلٌ الأَزرَقُ فَدَخَلَ عَلَیهِ، قالَ: فَذَکَروا بَلایَا الشّیعَهِ‏وما یُصیبُهُم.

فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام: إنَّ اناسا أتَوا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه‌السلام وعَبدَ اللّهِ بنَ عَبّاسٍ فَذَکَروا لَهُما نَحوا مِمّا ذَکَرتُم، قالَ: فَأَتَیَا الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام فَذَکَرا لَهُ ذلِکَ، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: وَاللّهِ، البَلاءُ وَالفَقرُ وَالقَتلُ أسرَعُ إلى مَن أحَبَّنا مِن رَکضِ البَراذینِ(13)، ومِنَ السَّیلِ إلى صِمرِهِ قُلتُ: ومَا الصِّمرُ(14)؟ قالَ: مُنتَهاهُ ولَولا أن تَکونوا کَذلِکَ لَرَأَینا أنَّکُم لَستُم مِنّا.(15)

3661. الخصال به سندش، از امام حسین علیه السلام، از امام على علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اى على! پیروان و یارانت را به ده ویژگى بشارت بده: نخست، حلال‏زاده بودن؛ دوم، نیکویىِ ایمانشان به خدا؛ سوم، محبّت خداى عز و جلبه ایشان؛ چهارم، گشادگىِ قبرهایشان؛ پنجم، [حرکت کردن‏] نورى در پیشاپیش آنها در صراط؛ ششم، بر کنده شدن فقر از میان چشم‏هایشان (چشم طمع ندارند) و بى‏نیازى در دل‏هایشان؛ هفتم، دشمنى خداى عز و جل با دشمنانشان؛ هشتم، در امان بودن از خوره و پیسى و دیوانگى اى على؛ و نهمینِ آنها، زدوده شدن گناهان و زشتى‏هاى آنهاست؛ و دهم، این که آنان در بهشت با من اند و من با آنهایم».

6 / 2

مصائب پیروان اهل‏بیت علیهم السلام‏

3662. المؤمن به نقل از سعد بن طَریف: نزد امام باقر علیه‌السلام بودم که جَمیل ازرَق، بر ایشان وارد شد و از بلاها و مصیبت‏هاى شیعه یاد کردند. امام باقر علیه‌السلام فرمود: «عدّه‏اى نزد على بن الحسین (امام زین العابدین) علیه‌السلام و عبد اللّه بن عبّاس آمدند و چیزهایى مانند سخنان شما گفتند. آن دو (امام زین العابدین علیه‌السلام و ابن عبّاس) نزد حسین بن على علیه‌السلام آمدند و آن سخنان را نقل کردند. ایشان فرمود: «به خدا سوگند، [روى آوردن‏] بلا و فقر و کشتار، به سوى دوستداران ما، از دویدن اسبان تیزرو و سیل به سوى صِمْر، سریع‏تر است».

گفتم: صِمْر، یعنى چه؟

فرمود: «قرارگاه سیل. اگر این گونه [در بلا] نبودید، شما را از خود نمى‏دانستیم».

3663. علل الشرائع بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مازِلتُ أنَا ومَن کانَ قَبلی مِنَ النَّبِیّینَ وَالمُؤمِنینَ مُبتَلَینَ بِمَن یُؤذینا، ولَو کانَ المُؤمِنُ عَلى رَأسِ جَبَلٍ لَقَیَّضَ(16) اللّهُ عز و جل لَهُ مَن یُؤذیهِ لِیَأجُرَهُ عَلى ذلِکَ.(17)

3664. المحاسن عن إسحاق بن جریر الجریری عن رجل من أهل بیته عن أبی عبد اللّه [الصادق‏] علیه السلام: لَمّا شَیَّعَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه‌السلام أبا ذَرٍّ رحمه‏الله، وشَیَّعَهُ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهما السلام، وعَقیلُ بنُ أبی طالِبٍ، وعَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ، وعَمّارُ بنُ یاسِرٍ عَلَیهِم سَلامُ اللّهِ، قالَ لَهُم أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: وَدِّعوا أخاکُم، فَإِنَّهُ لابُدَّ لِلشّاخِصِ(18) مِن أن یَمضِیَ ولِلمُشَیِّعِ مِن أن یَرجِعَ. فَتَکَلَّمَ کُلُّ رَجُلٍ مِنهُم عَلى حِیالِهِ.

فَقالَ الحُسَینُ بنُ‏عَلِیٍّ علیه السلام: رَحِمَکَ‏اللّهُ یا أباذَرٍّ، إنَ‏القَومَ إنَّمَا امتَهَنوکَ‏بِالبَلاءِ لِأَنَّکَ مَنَعتَهُم‏دینَکَ فَمَنَعوکَ دُنیاهُم، فَما أحوَجَکَ غَدا إلى مامَنَعتَهُم، و أغناکَ عَمّامَنَعوکَ!

فَقالَ أبو ذَرٍّ: رَحِمَکُمُ اللّهُ مِن أهلِ بَیتٍ، فَما لی فِی الدُّنیا مِن شَجَنٍ(19) غَیرُکُم، إنّی إذا ذَکَرتُکُم ذَکَرتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله.(20)

3665. شرح نهج البلاغة عن ابن عبّاس: لَمّا اخرِجَ أبو ذَرٍّ إلَى الرَّبَذَةِ(21)، أمَرَ عُثمانُ فَنودِیَ فِی النّاسِ ألّا یُکَلِّمَ أحَدٌ أبا ذَرٍّ ولا یُشَیِّعَهُ، و أمَرَ مَروانَ بنَ الحَکَمِ أن یَخرُجَ بِهِ. فَخَرَجَ بِهِ، وتَحاماهُ النّاسُ إلّا عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه‌السلام وعَقیلًا أخاهُ، وحَسَنا وحُسَینا علیهما السلام،

3663. علل الشرائع به سندش، از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «من و هر یک از پیامبران و مؤمنان پیش از من، هماره مبتلا به کسى بوده‏ایم که ما را آزار مى‏داده است و اگر مؤمن بر قلّه کوهى هم باشد، خداوند عز و جل کسى را معیّن مى‏کند که او را آزار برساند تا بر آن، پاداشش دهد».

3664. المحاسن به نقل از اسحاق بن جریر جریرى، از مردى از خاندانش، از امام صادق علیه السلام: هنگامى که امیر مؤمنان و حسن و حسین و عقیل بن ابى طالب و عبد اللّه بن جعفر و عمّار بن یاسر که درود خدا بر آنان باد، ابو ذر را بدرقه کردند، امیر مؤمنان علیه‌السلام به آنان فرمود: «با برادرتان خداحافظى کنید که مسافر، باید برود و بدرقه کننده، باید باز گردد».

هر یک از آنان، از جانب خود، چیزى گفت. حسین بن على علیه‌السلام فرمود: «اى ابو ذر! خدایت رحمت کند! این جماعت، تو را با گرفتارى، خوار داشتند؛ زیرا تو ایشان را از تعرّض به دینت، باز داشتى و آنان هم تو را از دنیایشان، باز داشتند و فردا روز، چه پُرنیازى به آنچه از ایشان، باز داشتى و چه بى‏نیازى از آنچه تو را از آن، باز داشتند!».

ابو ذر گفت: اى اهل بیت! خدایتان رحمت کند که من در دنیا، اندیشناک چیزى جز شما نیستم! هنگامى که از شما یاد مى‏کنم، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را به یاد مى‏آورم.

3665. شرح نهج البلاغة به نقل از ابن عبّاس: چون ابو ذر به رَبَذه(22) تبعید شد، عثمان فرمان داد که در میان مردم ندا دهند: هیچ کس با ابو ذر سخن نگوید و به بدرقه‏اش نرود.

وعَمّارا؛ فَإِنَّهُم خَرَجوا مَعَهُ یُشَیِّعونَهُ.

فَجَعَلَ الحَسَنُ علیه‌السلام یُکَلِّمُ أبا ذَرٍّ، فَقالَ لَهُ مَروانُ: إیها یا حَسَنُ! ألا تَعلَمُ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ قَد نَهى عَن کَلامِ هذَا الرَّجُلِ؟! فَإِن کُنتَ لا تَعلَمُ فَاعلَم ذلِکَ.

فَحَمَلَ عَلِیٌّ علیه‌السلام عَلى مَروانَ، فَضَرَبَ بِالسَّوطِ بَینَ اذُنَی راحِلَتِهِ، وقالَ: تَنَحَّ لَحاکَ(23) اللّهُ إلَى النّارِ! فَرَجَعَ مَروانُ مُغضَبا إلى عُثمانَ فَأَخبَرَهُ الخَبَرَ، فَتَلَظّى عَلى عَلِیٍّ علیه‌السلام .. ..

ثُمَّ تَکَلَّمَ الحُسَینُ علیه السلام، فَقالَ: یا عَمّاه، إنَّ اللّهَ تَعالى قادِرٌ أن یُغَیِّرَ ما قَد تَرى، وَاللّهُ کُلَّ یَومٍ هُوَ فی شَأنٍ، وقَد مَنَعَکَ القَومُ دُنیاهُم ومَنَعتَهُم دینَکَ، فَما أغناکَ عَمّا مَنَعوکَ، و أحوَجَهُم إلى ما مَنَعتَهُم! فَاسأَلِ اللّهَ الصَّبرَ وَالنَّصرَ، وَاستَعِذ بِهِ مِنَ الجَشَعِ وَالجَزَعِ، فَإِنَّ الصَّبرَ مِنَ الدّینِ وَالکَرَمِ، وإنَّ الجَشَعَ لا یُقَدِّمُ رِزقا، وَالجَزَعَ لا یُؤَخِّرُ أجَلًا.(24)

6 / 3

تکذیب من یدعی التشیع

3666. تنبیه الخواطر: قالَ رَجُلٌ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام: یَابنَ رَسولِ اللّهِ! أنَا مِن شیعَتِکُم.

قالَ علیه السلام: اتَّقِ اللّهَ ولا تَدَّعِیَنَّ شَیئا، یَقولُ اللّهُ لَکَ: کَذَبتَ وفَجَرتَ فی دَعواکَ! إنَّ شیعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشٍّ ودَغَلٍ(25)، ولکِن قُل: أنَا مِن مَوالیکُم ومُحِبّیکُم.(26)

همچنین فرمان داد که مروان بن حکم با او برود. مروان با او خارج شد و مردم هم از او دورى گزیدند، جز على بن ابى طالب علیه‌السلام و برادرش عقیل و حسن علیه‌السلام و حسین علیه‌السلام و عمّار، که آنان با او بیرون آمدند و بدرقه‏اش کردند.

حسن علیه‌السلام با ابو ذر به گفتگو پرداخت که مروان به او گفت: اى حسن! باز ایست. آیا نمى‏دانى که فرمان‏رواى مؤمنان (عثمان)، از گفتگو با این مرد، نهى کرده است؟ اگر نمى‏دانستى، بدان.

على علیه‌السلام به مروان هجوم بُرد و با تازیانه به میان گوش‏هاى مَرکبش زد و فرمود: «دور شو، خدایت به آتش ببرد!».

مروان، خشمناک به نزد عثمان باز گشت و ماجرا را گفت، و عثمان بر على علیه‌السلام خشم گرفت ….

سپس حسین علیه‌السلام به سخن آمد و فرمود: «اى عمو! خداى متعال بر تغییر دادن آنچه که مى‏بینى، تواناست، و خداوند، هر روز در کارى است و این گروه، تو را از دنیایشان، باز داشتند و تو، آنان را از دینت. تو چه بى‏نیازى از آنچه بازت داشتند! و چه پُر نیازند به آنچه از آن، بازشان داشتى! از خداوند، شکیبایى و یارى بخواه و از حرص و بى‏تابى به او پناه ببر، که شکیبایى، جزو دین و کَرَم است و حرص، رزقى را جلو نمى‏کشد و بى‏تابى، اجلى را به عقب نمى‏اندازد».

6 / 3

تکذیب کسى که ادّعاى تشیع داشت‏

3666. تنبیه الخواطر: مردى نزد حسین علیه‌السلام آمد و گفت: اى فرزند پیامبر خدا! من از شیعیان شما هستم.

فرمود: «از خدا پروا کن و چیزى را ادّعا مکن که خداى متعال به تو بگوید: «دروغ گفتى و در ادّعایت، از حد خارج شدى!» بى‏تردید، شیعیان ما، کسانى‏اند که دل‏هایشان از هر فریب و دغلى پاک است؛ بلکه بگو: من از طرفداران و دوستداران شما هستم».


1) الحدید: 19.

2) المحاسن: ج 1 ص 265 ح 512، مشکاة الأنوار: ص 168 ح 435، الدعوات: ص 242 ح 681، شرح الأخبار: ج 3 ص 439 ح 1298 کلّها نحوه، بحار الأنوار: ج 82 ص 173 ح 6.

3) الزرقاء بنت موهب جدّة مروان بن الحکم لأبیه وکانت من ذوات الرایات الّتی یُستدل بها على بیوت البغاء (الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 648).

4) مریم: 96.

5) مریم: 97.

6) تفسیر فرات: ص 253 ح 345، بحار الأنوار: ج 44 ص 211 ح 7.

7) فی المصدر: «سبعین ملکا»، وهو تصحیف. وفی طبعة مؤسّسة دار الحدیث: ص 249 «سبعون ألف ملک».

8) الاصول الستّة عشر: ص 80 عن أبی سعید المدائنی عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام.

9) فی الطبعة المعتمدة: «رقة»، والتصویب من الترجمة المطبوعة بتحقیق الشیخ المحمودی: ص 8.

10) تاریخ دمشق: ج 14 ص 114.

11) زرقا دخترموهب، مادربزرگ پدرى مروان و از زنانِ صاحب پرچم بود که علامت خانه‏هاى زنان بدکاره بود.

12) الخصال: ص 430 ح 10 عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه: وراجع: روضة الواعظین: ص 321 ومشکاة الأنوار: ص 150 ح 362.

13) البِرْذَونُ: الجلدُ على السیر من الخیل غیر العرابیة، و أکثر ما یُجلب من الروم (تاج العروس: ج 18 ص 54 «برذن»).

14) فی المصدر: «وما الصمرة»، والتصویب من بحار الأنوار.

15) المؤمن: ص 15 ح 4، مشکاة الأنوار: ص 506 ح 1697 نحوه، بحار الأنوار: ج 67 ص 246 ح 85.

16) قیَّضَ اللّهُ له کذا: أی قَدَّرَهُ (المصباح المنیر: ص 521 «قیض»).

17) علل الشرائع: ص 45 ح 3 عن عبد اللّه بن الحسن عن الإمام زین العابدین علیه السلام، بحار الأنوار: ج 67 ص 228 ح 38.

18) شَخَصَ: إذا خرج من موضع إلى غیره (المصباح المنیر: ص 306 «شخص»).

19) الشَّجَنُ: الحاجة. والشَّجَنُ: الحُزن (الصحاح: ج 5 ص 2143 «شجن»).

20) المحاسن: ج 2 ص 94 ح 1247، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 275 ح 2428، مکارم الأخلاق: ج 1 ص 530 ح 1843 کلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البیت:، بحار الأنوار: ج 76 ص 280 ح 3.

21) الرَّبذَةُ: من قرى المدینة على ثلاثة أیّام، وبهذا الموضع قبر أبی ذرّ الغفاری (معجم البلدان: ج 3 ص 24).

22) رَبَذه، از روستاهاى مدینه به فاصله سه‏روز راه از آن و مدفن ابو ذر غفارى است.

23) لَحَاهُ اللّهُ: أی قبّحه ولعنه (الصحاح: ج 6 ص 2481 «لحى»).

24) شرح نهج البلاغة: ج 8 ص 252؛ الکافی: ج 8 ص 207 ح 251 عن أبی جعفر الخثعمی نحوه، بحار الأنوار: ج 22 ص 412.

25) الدَّغَلُ: الفساد (الصحاح: ج 4 ص 1697 «دغل»).

26) تنبیه الخواطر: ج 2 ص 106، التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری 7: ص 309 ح 154، بحار الأنوار: ج 68 ص 156 ح 11.