جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شهادت طلبی (2)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

آن دم که به خون خود وضو می‏کردم

دانی زخدا چه آرزو می‏کردم؟

ایکاش مرا هزار جان بود به تن

تا آنهمه را فدای او می‏کردم(1)

از الفبای برجسته نهضت عاشورا و از روحیات والای حسین بن علی‏ «ع‏» و یارانش، عنصر «شهادت طلبی‏» بود، یعنی مرگ در راه خدا را «احدی الحسنیین‏» دانستن و دریچه‏ای برای وصول به قرب خدا و بهشت برین دیدن و از این رو شیفتگی و بی‏صبری‏ برای درک فضیلت ‏شهادت.

امام حسین‏ «ع‏» در خطبه‏ «خط الموت…» به آن تصریح می‏کند و با جمله‏ «من کان‏ باذلا فینا مهجته فلیرحل معنا» یاران شهادت طلب را هم بر می‏گزیند و به مسلخ عشق، کربلا می‏برد. اینگونه به استقبال مرگ رفتن، چون مبتنی بر درک والاتری از فلسفه حیات‏است، با خودکشی متفاوت است.خودکشی و خود را به هلاکت افکندن، شرعا حرام وعقلا ناپسند است، اما استقبال از مرگ به خاطر ارزشهای متعالی، مشروع و معقول است. حتی اگر انسان بداند در یک حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسید، مرگ او خودکشی ‏نیست، چون گاهی تکلیف ایجاب می‏کند که جان را فدای دین کند، چون دین، گرامیتر از انسان است.

دین خدا عزیزتر است از وجود ما

این دست و پا و چشم و سر و جان فدای دوست

حل این معما (آگاهانه سراغ مرگ رفتن) تنها با درک و برداشت متعالی‏تر از زندگی والا و کرامت انسانی میسر است.اینکه امام حسین‏ «ع‏» هم از شهادت خود آگاه است و با همین‏ علم، به کربلا می‏رود، به همین نکته بر می‏گردد.آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگی‏ ننگین می‏داند: «لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما».

این فرهنگ، پذیرفته همه اقوام و ملتهاست و این نوع مرگ انتخابی و آگاهانه، مکمل‏حیات شرافتمندانه است، نه در تناقض با آن.چون مرگ، پایان نیست تا کسی با انتخاب‏

مرگ، به پایان یافتن خویش کمک کرده باشد.مرگ سرخ و شهادت، نوع کمال یافته‏تری از حیات است.امام حسین‏ «ع‏» با علم به شهادت در حادثه کربلا به آن قربانگاه رفت، تا در سایه شهادتش، اسلام زنده بماند و حق، حیات یابد.این، هدفی است ارزشمند که می‏سزد چون حسین‏ «ع‏» هم قربانی آن گردد.سید الشهدا «ع‏» این راه را برگزید و آن را پیش پای ‏بشریت گشود و روندگان این صراط جاودانه، همه شاگردان مکتب عاشورایند.

تو اسوه ی شهادتی، معلم شهامتی

خوشا کسی که پانهد به مکتب ولای تو

اصحاب امام حسین‏ «ع‏» نیز در شب عاشورا، یک به یک برخاسته، این روحیه را ابراز می‏داشتند و از مرگ، هراسی در دلشان نبود.علی اکبر «ع‏» هم در مسیر راه کربلا، وقتی ‏کلمه استرجاع را از زبان امام حسین‏ «ع‏» شنید و حضرت خبر از آینده شهادت آمیز داد، پرسید: «السنا علی الحق؟» مگر بر حق نیستیم؟فرمود: آری.علی اکبر گفت: «یا ابة لا نبالی‏بالموت‏» پس چه ترسی از مرگ؟(2) حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتی از امام پرسید که‏آیا من نیز کشته خواهم شد؟و امام پرسید: مرگ در نظرت چگونه است؟پاسخ داد: شیرین‏تر از عسل (احلی من العسل).(3)

اینها همه نشان دهنده این روحیه و اندیشه است که مرگ در راه عقیده و شهادت درراه خدا، آرزوی قلبی وارستگانی است که رشته تعلقات دنیوی را بریده و به حیات برین و رزق الهی در سایه شهادت دل بسته‏اند.در اشعاری هم که امام حسین‏ «ع‏» روز عاشورا یا قبل از آن روز می‏خواند، این مفهوم مطرح بود.از جمله:

و ان کانت الابدان للموت انشات

فقتل امرء بالسیف فی الله افضل

و نیز در رجزهای آن حضرت، مرگ را بر زندگی ذلت‏بار ترجیح دادن می‏درخشد: «الموت اولی من رکوب العار».(4) حضرت زینب‏ «ع‏» در خطبه‏اش در مجلس یزید، بر این‏شهادتها افتخار می‏کند: «… فالحمد لله رب العالمین الذی ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة ولآخرنا بالشهادة و الرحمة‏».(5) حضرت سجاد «ع‏» نیز در برابر تهدیدی که ابن زیاد کرد که آن‏ حضرت را بکشند، فرمود: «ا بالقتل تهددنی یابن زیاد؟اما علمت ان القتل لنا عادة و

کرامتنا الشهادة‏» مرگ، برای ما عادت است و شهادت، افتخار ماست، مرا از مرگ می‏ترسانی؟

امام خمینی‏ «قدس سره‏» فرمود: «مرگ سرخ، بمراتب از زندگی سیاه است و ما امروز به‏ انتظار شهادت نشسته‏ایم، تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند».(6)


1) رمضانعلی گلدون.

2) حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 73، لهوف، ص 26.

3) اثبات الهداة، ج 5، ص 204.

4) کشف الغمه، ج 2، ص 32.

5) بحار الانوار، ج 45، ص 135.

6) صحیفه نور، ج 14، ص 266.