جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سید محمد حسین بهجت (شهریار) (م 1367 ش)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

شیعیان! دیگر هواى نینوا دارد حسین

روىِ دل با کاروان کربلا دارد حسین‏

از حریم کعبه جدّش به اشکى شُست دست

مَروِه پشت سر نهاد، امّا صفا دارد حسین‏

مى‏برد در کربلا هفتاد و دو ذبحِ عظیم

بیش از اینها حرمت کوى مِنا دارد حسین‏

پیشِ رو، راه دیار نیستى، کافیش نیست

اشک و آه عالمى هم در قفا دارد حسین‏

بس که محمل‏ها رود منزل به‏منزل، با شتاب

کس نمى‏داند عروسى یا عزا دارد حسین‏

رخت‏ودیباج حرم، چون گل به تاراجش‏

بَرَند تا به جایى که کفن از بوریا دارد حسین‏

بردن اهل حرم، دستور بود و سرّ غیب

ور نه این بى‏حرمتى‏ها، کِى روا دارد حسین؟

سَروران، پروانگان شمع رخسارش، ولى

چون سحر، روشن که سر از تن جدا دارد حسین‏

سر به قاچ زین نهاده، راه‏پیماى عراق

مى‏نماید خود که عهدى با خدا دارد حسین‏

او وفاى عهد را با سر کند سودا، ولى

خون به دل از کوفیانِ بى وفا دارد حسین‏

دشمنانش، بى امان و دوستانش، بى وفا

با کدامین سر کند؟ مشکل دو تا دارد حسین‏

سیرت آل على، با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما، یکى صورت‏نما دارد حسین‏

آبِ خود با دشمنان تشنه، قسمت مى‏کند

عزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین‏

دشمنش هم آب مى‏بندد به روى اهل بیت

داورى بین با چه قوم بى‏حیا دارد حسین‏

بعد از اینش صحنه‏ها و پرده‏ها اشک است و خون

دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین‏

ساز عشق‏است و به‏دل، هر زخم پیکان، زخمه‏اى

گوش کن، عالم پُر از شور و نوا دارد حسین‏

دست آخر کز همه بیگانه شد، دیدم هنوز

با دمِ خنجر، نگاهى آشنا دارد حسین‏

شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جاى نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین‏

اشک‏خونین گو بیا بنشین‏به‏چشم «شهریار»

کاندر این گوشه، عزایى بى‏ریا دارد حسین.(1)


1) دیوان شهریار: ج 1 ص 70.