یکی دیگر از راههای تداوم مبارزه و آگاهی دادن به مردم، ایراد سخنرانیهای افشاگرانه است، تا زمینههای لازم برای قیام در دلهای مردم فراهم آید، و حق و باطل را درست بشناسند.
یا قاطعانه تصمیم به همکاری خواهند گرفت، و یا آگاهانه در قیام شرکت نخواهند کرد مانند:
1 – سخنرانی در منزل زباله (تصفیه یاران)
2 – سخنرانی در میان لشگریان حُر
کاروان امام حسین علیه السلام در نزدیکیهای کربلا به سرزمین «ذوحسم» رسید که از طرف عبیدالله بن زیاد، حُر بن یزید ریاحی با دو هزار سرباز مأموریّت داشت هرجا امام را دید متوقّف کند.
لشگریان حُر راه را بر امام بستند تا آنکه وقت اذان ظهر رسید. امام دستور داد که مردان او به کوفیان و اسبانشان آب بدهند، آنها را سیراب کردند، وقتی اذان ظهر گفته شد امام به حُر فرمود.
تو با لشگریان خود نماز میخوانی؟ و من با لشگریان خودم؟. حُر پاسخ داد: نه، شما با لشگریان خود نماز بخوانید و ما با شما نماز میگذاریم.
نماز جماعت به امامت حضرت اباعبدالله علیه السلام برگزار شد. پس از نماز، امام حسین علیه السلام در میان دو لشگر در حالی که به شمشیر خود تکیه داده بود سخنرانی ایراد کرد.
حدیث 302
قال الامام الحسین علیه السلام: أَیُّهاَ النَّاسُ! إِنَّها مَعْذِرَةٌ إِلیَ اللهِ وَإِلی مَنْ حَضَرَ مِنَ الْمَسْلِمینَ، إِنّی لَمْ أَقْدَمْ عَلی هذا الْبَلَدِ حَتَّی أَتَتْنی کُتُبُکُمْ وَقَدِمَتْ عَلَیَّ رُسُلُکُمْ أَنْ اَقْدِمْ إِلَیْنا إِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنا إِمامٌ، فَلَعَلَّ اللهَ أَنْ یَجْمَعَنا بِکَ عَلَی الْهُدی، فَإِنْ کُنْتُمْ عَلی ذلِکَ فَقَدْ جِئْتُکُمْ، فَإِنْ تُعْطُونی ما یَثِقُ بِهِ قَلْبی مِنْ عُهُودِکُمْ وَمِنْ مَواثیقِکُمْ دَخَلْتُ مَعَکُمْ إِلی مِصْرِکُمْ، وَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَکُنْتُمْ کارِهینَ لِقُدُومی عَلَیْکُمْ اِنْصَرَفْتُ إِلیَ الْمَکانِ الَّذی أَقْبَلْتُ مِنْهُ إِلَیْکُمْ.
امام حسین علیه السلام فرمود: (ای مردم! از خدا و جمعیّت مسلمانان پوزش میطلبم، همانا من خود بسوی شهر شما نیامدم، تا آنکه نامههای شما کوفیان بدست من رسید، و فرستادگان شما سوی من آمدند و گفتند: بسوی ما کوفیان بیا که رهبری برای ما نیست، پس شاید خداوند ما را بر هدایت خود جمع کند. اگر شماها نیز بر این عهد و پیمانها استوارید پس من آمدم، و اگر بمن اطمینان بدهید که به عهد و پیمان خود وفا دارید همراه شما وارد شهر شما میشوم، و اگر چنین نکنید و آمدن مرا خوش ندارید به همانجائی باز میگردم که بسوی شما حرکت را آغاز کردم.(1)
و در نقل دیگری، در ادامه همین سخنرانی فرمود:
إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الأمْرِ ماقَدْ تَرَوْنَ، وَإِنَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَتَنَکَّرَتْ وَأَدْبَرَ مَعْرُوفُها، وَاسْتَمَرَّتْ جِدّاً وَلَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاَّ صُبابَةً کَصُبابَةِ الْاِناءِ، وَخَسیْسَ عَیْشٍ کَالْمَرْعَی الْوَبیلِ، أَلا تَرَوْنَ إِلَی الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ إِلَی الْباطِلِ لا یُتَناهی عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمؤْمِنُ فی لِقاءِ رَبِّهِ حَقَّاً حَقَّاً، فَاِنّی لا أَری الْمَوْتَ إِلاَّ سَعادَةً، وَ الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمینَ إِلاَّ بَرَماً.
و در سخنرانی دیگری فرمود: اِنَّ النَّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَالدّینُ لَعْقٌ عَلی ألْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ
مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.
(بر امّت اسلامی ناگواریهائی فرود آمد که خود شاهد هستید، همانا دنیا دگرگون شد و پُشت کرد، و خوبیهای آن رخ بر تافت، و زودگذشت، و چیزی از آن جز قطرهای از قطرات باقیمانده در ظرف آب نماند. آیا بسوی حق نمینگرید که به آن عمل نمیشود؟ و باطل را نمینگرید که از آن پرهیز نمیکنند؟ که مؤمن در چنین شرائطی از خدا آرزوی مرگ دارد، و حق است این آرزوی بر حق، پس همانا من مرگ را جز شهادت و زندگی با ستمگران را جز نابودی نمینگرم.(2) همانا انسانها بنده دنیا بوده و دین شعار زبان آنهاست، با دین هستند مادامی که زندگی آنان اداره میشود، پس آنگاه که با سختیها و مشکلات آزمایش شوند دین داران اندکند.(3)
3 – سخنرانی بعد از نماز عصر در جمع لشگریان کوفه
پس از رهگیری حرّ بن یزید ریاحی، و توقّف کاروان امام حسین علیه السلام برای انجام نماز ظهر، دو لشگر استراحت کردند، حُر به خیمه فرماندهی خود رفت و امام حسین علیه السلام در جمع یاران خود قرار گرفت تا آنکه اذان نماز عصر گفته شد و بازهم دولشگر نماز را به امامت حضرت اباعبدالله علیه السلام خواندند. بعد از نماز عصر امام ایستاد و سخنرانی ایراد کرد:
حدیث 303
قال الامام الحسین علیه السلام: أَمَّا بَعْدُ أَیُّها النَّاسُ فَاِنَّکُمْ اِنْ تَتَّقُوا وَتَعْرِفُوا الْحَقَّ لِاَهْلِهِ تَکُنْ اَرْضی لِلَّهِ، وَنَحْنُ اَهْلُ البَیْتِ وَاَوْلی بِوِلایَةِ هذَا الأمْرِ عَلَیْکُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعینَ ما لَیْسَ لَهُمْ وَالسَّائرینَ فیکُمْ بِالْجَوْرِ وَالْعُدوانِ، وَاِنْ اَنْتُمْ کَرِهْتُمُونا وَ جَهِلْتُمْ حَقَّنا، وَکانَ رَأْیُکُمْ غَیْرَما اَتَتْنی کُتُبُکُمْ وَقَدِمَتْ بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُمْ اِنْصَرَفْتُ عَنْکُمْ.
امام حسین علیه السلام فرمود: (پس از ستایش پروردگار! ای مردم اگر پرهیزکار باشید و حق را بشناسید و به اهل آن واگذار کنید، خشنودی خدا را بدست آوردید، ما خاندان پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم میباشیم و از این سران مدّعی خلافت از بنی امیّه سزاوارتریم که خلافت را بر عهده گیریم، و از دیگرانی که در میان شما به ظلم و ستم رفتار کردند بهتریم.
پس اگر سرباز زدید، و ما را خوش ندارید و نسبت به حق ما جاهلید، و رأی شما هم اکنون با نامههائی که فرستادید و پیکهائی که اعزام کردید فرق کرده است از آمدن به کوفه منصرف میشویم.(4)
4 – سخنرانیهای افشاگرانه در کربلا (به حرف خ، خطبهها و سخنرانیها مراجعه شود.)
5 – سخنرانی افشاگرانه در منزلگاه بیضه
امام حسین علیه السلام پس از رهگیری حُر و لشگر کوفیان نماز ظهر و عصر را خواند و اعتنائی به ممانعت آنها نکرد و به راه خود ادامه داد تا آنکه به منزلگاه «بیضه» رسید، در آنجا نیز برای یاران خود و لشگریان کوفه سخنرانی کرد:
حدیث 304
قال الامام الحسین علیه السلام: أَیُّهَا النَّاسُ؛ إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله قالَ: «من رأی سلطاناً جائراً مستحلاًّ لحرم الله، ناکثاً لعهدالله، مخالفاً لسنة رسول الله، یعمل فی عباد الله بالاثم والعدوان فلم یغیر علیه بفعل ولا قول، کان حقاً علی الله أن یدخله مدخله». أَلا وَإِنَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ، وَتَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمنِ، وَاَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَعَطَّلُوا الْحُدُودَ، وَاسْتَأْثَرُوا بِالْفَیءِ، وَأَحَلّوُا حَرامَ اللهِ، وَحَرَّمُوا حَلالَهُ، وَأَنَا أَحَقُّ بِهذَا الأَْمْرِ لِقَرابَتِی مِنْ رَسوُلِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.
قَدْ أَتَتْنی کُتُبُکُمْ، وَقَدِمَتْ عَلَیَّ رُسُلُکُمْ بِبَیْعَتِکُمْ أَنَّکُمْ لا تُسَلِّمُونی وَلا تَخْذُلُونی، فَاِنْ تَمَمْتُمْ عَلی بَیْعَتِکُمْ تُصیبُوا رُشْدَکُمْ، فَأَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، وَابْنُ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله، نَفْسی مَعَ أَنْفُسِکُمْ، وَأَهْلی مَعْ أَهْلیکُمْ، فَلَکُمْ فِیَّ اُسْوَةٌ، وَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَنَقَضْتُمْ عَهْدَکُمْ، وَخَلَعْتُمْ بَیْعَتی مِنْ أَعْناقِکُمْ فَلَعَمْری ما هِیَ لَکُمْ بِنُکْرٍ، لَقَدْ فَعَلْتُمُوها بِأَبی وَأَخی وَابْنِ عَمّی مُسْلِمٍ! وَالْمَغْرُورُ مَنْ اِغْتَرَّبِکُمْ، فَحَظَّکُمْ أَخْطَأْتُمْ، وَنَصیبَکُمْ ضَیَّعْتُمْ «وَمَنْ نَکَثَ فَاِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ»(5)
وَسَیُغْنی اللهُ عَنْکُمْ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ.(6)
امام حسین علیه السلام فرمود: (ای مردم همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که پادشاه ستمگری را بنگرد که ستم میکند و حرام خدا را حلال میشمارد، و عهد و پیمان خدا را میشکند، و با سنّت رسول خدا مخالفت میکند، و در میان بندگان خدا با فساد و ستمکاری عمل میکند، با عمل یا با سخن اگر بر ضد آن پادشاه قیام نکند، سزاوار است بر خداوند که او را با آن پادشاه ستمکار محشور کند. مردم آگاه باشید! این مردم و بنی امیّه، اطاعت شیطان را بجان خریدند، و اطاعت خدا را رها کردند، و فساد را آشکار، و حدود الهی را ترک، و بیت المال را غارت و حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام شمردند، میدانید که من از دیگران سزاوارترم.
بتحقیق نامههای شما به من رسید، و پیکهای شما آمدند که کوفیان با من بیعت کردند، که: مرا تسلیم دشمن نکنند، و مرا خوار نسازند، پس اگر بر بیعت خود استوارید به سعادت و کمال میرسید، پس من حسین پسر علی و فرزند فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میباشم، جان من با جان شما و خانوادهام با خانواده شماست، و شما از رفتار من میتوانید سرمشق بگیرید، و اگر به عهد و پیمان خود عمل نکنید و آن را بشکنید، و پیمان بیعت مرا از گردنتان باز دارید، پس سوگند بجان من این کار شما تازگی ندارد، شما با پدر وبرادرم و پسر عموی من «مسلم بن عقیل» نیز چنین کردید، پس فریب خورده آنکس که به شما مغرور گردد، پس در بهره وری اشتباه کردید، و حق خود را نابود کردید زیرا «هر آنکس که پیمان بشکند، زیان پیمان
شکنی به خودش باز میگردد، و به زودی خدا ما را از شما بینیاز میکند، و سلام و رحمت و برکات الهی بر شما باد.)
امامکه سرگرم سخنرانی بود فرزندان کوچکوبرادرزادگان همه در یکجا جمع شدهوبه سخنان آن حضرت گوش میکردند، وقتی نگاه امام به جمع آنها افتاد اشک در چشمانش حلقه زد.
1) فتوح ابن أعثم کوفی ج5 ص85، تاریخ طبری ج3 ص306 و ج7 ص297، اخبار الطوال ص249، مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی ج1 ص 231، کامل ابن اثیرج280، ارشاد شیخ مفید ص224و225،بحارالنوار ج44 ص376.
2) تاریخ طبری آملی ج3 ص307 و ج7 ص300، تاریخ ابن عساکر(شرح حال امام حسین علیه السلام) ص 214، مثیرالاحزان ص44، کتاب لهوف ابن طاووس ص34، احقاق الحق ج11 ص605، بحارالأنوار ج 44 ص 381 و ج78 ص116، ینابیع المودة ص406، مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی ج 1 ص 237 وج 2 ص 5، تحف العقول ص174.
3) بحارالانوار ج44 ص383.
4) تاریخ طبری ج3 ص306، ارشاد شیخ مفید ص224، تاریخ ابن أثیر ج2 ص552، أعیان الشیعة ج1 ص596، بحارالانوار ج 44 ص 377، واقعه طف ص 170.
5) سوره فتح آیه 10.
6) تاریخ طبری ج3 ص306 وج7 ص300، کامل ابن أثیر ج2 ص552 و ج3 ص280، احقاق الحق ج11 ص609، واقعه طف ص172، مقتل الحسین خوارزمی ج1 ص234، انساب الاشراف ج3 ص171.