مرد عربی ناشناس که از فقر و مشکلات زندگی ناراحت بود وارد مدینه شد و از مردم سئوال کرد: بخشندهترین مردم کیست؟. پاسخ دادند: امام حسین علیه السلام. سراغ امام را گرفت که در مسجد مدینه به نماز ایستاده بود، مرد عرب خدمت امام زانو زد، وقتی نماز امام پایان یافت، سلام کرد و شعر زیبائی در ستایش امیرالمؤمنین علیه السلام و خاندان رسالت سرود:
لم یخب الآن من رجاک و من
حرَّک من دون بابک الحلقة
أنت جواد و أنت معتمد
أبوک قد کان قاتل الفسقة
لولا الّذی کان من اوائلکم
کانت علینا الجحیم منطبقة
. پشیمان نمیشود کسی که به تو امید دارد و درب خانه تو را زده است.
. تو بخشندهای و تو مورد اطمینانی، پدرت امام علی علیه السلام کشنده فاسقان فاسد بود.
. اگر نبودید شما و رسالت جدّ شما، عذاب جهنّم بر ما فرود میآمد.
حدیث 102
قال الامام الحسین علیه السلام: یا قَنْبَرُ هَلْ بَقِیَ شَیءٌ مِنْ مالِ الْحِجازِ(1)؟
امام حسین علیه السلام فرمود: (ای قنبر آیا از مال حجاز چیزی بجای مانده است؟)
پاسخ داد چهار هزار دینار مانده است.
هاتِها قَدْ جاءَ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِها مِنَّا.
(آن را بیاور و به این مرد عرب بده که او در مصرف این اموال از ما سزاوارتر است).
سپس در حالی که پولها را در دامن آن مرد عرب میریخت شعر او را با شعر زیبائی پاسخ داد:
خُذْها فَإِنّی إِلَیْکَ مُعْتَذِرٌ
وَاعْلَمْ بِأَنَّی عَلَیْکَ ذُو شَفَقَّةٍ
لَوْ کانَ فی سَیْرِنا الْغَداةُ عَصا
أَمْسَتْ سَمانا عَلَیْکَ مُنْدَ فِقَةً
لکِنَّ رَیْبَ الزَّمانِ ذُو غِیَرٍ
وَالْکَفُّ مِنّی قَلیلَةُ النَّفَقَةِ
. این دینارها را بگیر در حالیکه من از تو عذر میخواهم و بدان که نسبت به تو مهربان میباشم.
. اگر روزگار بر وفق مراد ما بچرخد شاید فردا بیش از آنچه بتو دادهام خواهم بخشید.
. امّا چه باید کرد که قدرت و سرمایه در دست دیگران است، و دست من خالی است و بخشش من اندک است).(2)
مرد عرب که آنهمه بخشندگی و مهربانی را از امام حسین علیه السلام دید به گریه آمد.
امام فرمود: آیا عطای ما را اندک پنداشتی؟. پاسخ داد: نه هرگز بلکه در این اندیشهام که چگونه انسانهای والایی همانند شما میمیرند و خاک زمین آنها را در برمیگیرد؟
1) قال ابن عساکر: أخبرنا ابوالبرکات محفوظ بن الحسن بن محمد بن صصری، أنبانا أبوالقاسم نصر بن أحمد الهمدانی، أنبارنا رشا(ء) بن نظیف المقری إجازة، أنبأنا القاضی أبوالحسن علی ابن محمد بن إسحاق بن یزید الحلبی، أنبانا أبوالحسن أحمد بن عبدالله الناقد، حدثنی أبوالقاسم مسعود – یعنی ابن عبدالله – حدثنی حمید بن إبراهیم المعارفی، قال: سمعت عبدالله بن عبدالله المدینی یذکر عن أبیه عن جده – و کان مولی للحسین بن علی بن ابی طالب – أن سائلا خرج ذات لیلة یتخطی.حیلولة: و أخبرنا أبوالقاسم بن السوسی، أنبانا أبوالفضل أحمد بن علی بن الفرات قراءة علیه، أنبانا أبی إجازة، أنبانا أبوالقاسم عبد الجباربن أحمد بن عمر بن الحسن الطرسوسی بمصر، أنبانا أبو محمد الحسن بن ابراهیم الیثی الشافعی، انبأنا محمد بن أحمد، أنبانا هارون ابن محمد، أنبانا قعنب بن المحرز، أنبانا الأصمعی، عن أبی عمروبن العلاء، عن الذیال بن حرملة، قال: خرج سائل یتخطی أزقه المدینة حتی أتی باب الحسین بن علی، فقرع الباب و أنشأ یقول:.
2) بحارالانوار ج44 ص190.