شاید به خیال بعض قاصرین رسد که ملائکهی نقاله، معروف است، پس چه فایده در نقل اموات به مشاهد مشرفه خواهد بود؟ و جواب این است که این توسل مانند سایر توسلات شرعیه است که موجب امیدواری و رجای واثق است و علت تامهی نجات در شرعیات بسیار نادر است، بلکه اغلب از قبیل مقتضیات است، و احادیث دالهی بر ملائکه نقاله در کتب مجامیع معتبرهی امامیه دیده نشده، و عجب آن است که شیخ احمد احسائی در «جوامع الکلم» در رسالهی برزخیه گوید:
عقل و نقل دلالت دارد بر وجود ملائکهی نقاله و این که عدد این ملایک هفتاد هزار است، و حاصل آنچه در دلیل عقلی ذکر کرده، این که ملائکه نطفهی هر آدمی را به قبضهای از خاک مدفن او مخلوط میدارد، هرگاه در غیر آن خاک دفن شده باشد، از آن جا حمل و نقل شود.
و سستی کلمات و خیالات شیخ مزبور بر اهل بصیرت مخفی نیست.
عجبتر، کلمات شیخ فقیه نبیه کاشف الغطاء است که در کتاب «الحق المبین فی تصویب رأی المجتهدین» گفته که «ملائکهی نقاله مشهور بین امامیه است». و گوید: «در کربلا قبری را شکافتند، در او جنازهی مردی مؤمنی را یافتند که در بلاد نصاری وفات کرده بود». و نیز گوید: «عشاری را در نجف دفن کردند و مرد مؤمنی را در خطوه که نزدیک بصره است دفن کرده بودند، بعد از زمانی قبر عشار را حفر کردند، و جنازهی آن مرد مؤمن را در او [آن] دیدند، و چون سر قبر مرد مؤمن آمدند و شکافتند، جنازهی آن عشار را در آو [آن] دیدند.
و شیخ معاصر، نوری – نور روحه – در کتاب «نفس الرحمان» و «دار السلام» از بعض مجامیع معتبره، روایاتی در باب ملائکهی نقاله نقل نموده که از کتاب «کشف الحق» شیخ الطایفه روایت کرده از امام صادق که فرمود که هرگاه قبر شیخین را بشکافند به جای آن دو نفر،
سلمان و ابوذر را خواهند یافت و آن دو سزاوارتر به این موضع هستند. ابوبصیر عرضه داشت: چگونه مردگان جابجا شوند؟ فرمود: خداوند را هفتاد هزار ملک است که نام ایشان «نقاله» است، منتشرند در مشارق و مغارب زمین، و میگیرند مردگان را و دفن میکنند در جایی که سزاوار آنهاست و گاهی برمیگیرند جسد مرده را از تابوت او، و دیگری [را] به جای او میگذارند از جای که کسی نداند و نفهمد.
خاقانی شاعر چه نیکو گفته:
خطی مجهول دیدم در مدینه
ندانستم که آن خط ز آشنایی است
در آن خط اولین سطر این نوشته
که جوزا نزد خورشید سما نیست
به جان پادشه سوگند خوردم
که نزد پادشه جز پادشا نیست
و در مصراع آخر اشاره به احادیثی است که جسد مطهر امیرالمؤمنین (ع) را نزد قبر رسول بردند پس از دفن در «غری».
مؤلف گوید که: حدیث نقل جنازهی آن دو غاصب منافات دارد با احادیثی که وارد شده که در زمان ظهور قائم (ع) آن دو نفر را از قبرهای خودشان بیرون آورد و بر درخت آویزد. و در «دارالسلام» از بعض مجامیع معتبره نقل شده، عن امالی الشیخ عن الصادق (ع)، قال: قال رسولالله (ص): ان لله تعالی ملائکة ینقلون الموتی الی حیث یناسبهم.
و عن میثم التمار، قال: قلت لأمیرالمؤمنین (ع): جعلت فداک، أتأذن لی أن أنقل أمی الی طیبة؟ فقال (ع): لو کانت صالحة لینقلونها الیها دونک.
و فی «غرر» المرتضی أنه جیئی الی عمر بن الخطاب بعبد قد قتل مولاه، فامر عمر بقصاصه، اذ دخل امیرالمؤمنین (ع) فقال: فیم أنتم؟ فقال عمر: یا أبا الحسن ان هذا عبد قتل مولاه و أمرنا بقصاصه، فسأله علی (ع): هل قتلت أنت مولاک؟ قال العبد: نعم! قال: لم قتلته؟ قال: لأنه هو بی و طالبنی عن نفسی فقتلته، فأمر امیرالمؤمنین بنبش قبره، فلم یجدوه، فقال (ع): صدق حبیبی رسولالله، انی سمعته یقول: من عمل من امتی عمل قوم لوط یحشر معهم. قال السید: و هذا الخبر أیضا مما یستدل به علی وجود الملک النقالة.
و فی «غوالی اللئالی» عن کمیل بن زیاد أنه قال: سمعت امیرالمؤمنین (ع) یقول: ادفنوا موتاکم أنی شئتم، فلو کانوا صلحاء ابرارا لنقلهم الملائکه الی جوار بیت الله المحرم و مدینه رسوله المعظم، و لو کانوا فسقاء اشرار لنقلهم الملائکة الی حیث یجدونه أهلا، انتهی.
و خبر سابق را که به ترجمه نقل شد، نقل کرده که حکایت شیخین را متضمن بود.