3332. مصباح الزائر: زِیارَةٌ ثانِیَةٌ بِأَلفاظٍ شافِیَةٍ، یُذکَرُ فیها(1) بَعضُ مَصائِبِ یَومِ الطَّفِّ، یُزارُ بِهَا الحُسَینُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وسَلامُهُ، زارَ بِهَا المُرتَضى عَلَمُ الهُدى رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِ، وسَأَذکُرُها عَلَى الوَصفِ الَّذی أشارَ هُوَ إلَیهِ.
قالَ: إذا أرَدتَ الخُروجَ مِن بَیتِکَ فَقُل:
اللّهُمَّ إلَیکَ تَوَجَّهتُ، وعَلَیکَ تَوَکَّلتُ، وبِکَ استَعَنتُ، ووَجهَکَ طَلَبتُ، ولِزِیارَةِ ابنِ نَبِیِّکَ أرَدتُ، ولِرِضوانِکَ تَعَرَّضتُ، اللّهُمَّ احفَظنی فی سَفَری وحَضَری، ومِن بَینِ یَدَیَّ ومِن خَلفی، وعَن یَمینی وعَن شِمالی، ومِن فَوقی ومِن تَحتی، و أعوذُ بِعَظَمَتِکَ مِن شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ.
اللّهُمَّ احفَظنی بِما حَفِظتَ بِهِ کِتابَکَ المُنزَلَ عَلى نَبِیِّکَ المُرسَلِ، یا مَن قالَ وهُوَ أصدَقُ القائِلینَ: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»(2)
وإذا بَلَغتَ المَنزِلَ تَقولُ:
3332. مصباح الزائر: زیارت دوم، با واژههاى شفابخش که برخى مصیبتهاى واقعه کربلا در آن، یاد مىشود و حسین که درودها و سلام خدا بر او باد، با آن، زیارت مىشود. سیّدِ مرتضى عَلَم الهدى رحمهالله با آن، امام حسین علیهالسلام را زیارت کرده است و من، آن را همان گونه که او خوانده، مىآورم.
سیّد مرتضى مىگوید: هنگامى که خواستى از خانهات بیرون بیایى، بگو:
خدایا! به سوى تو، رو آوردهام و بر تو، توکّل کردهام و از تو، یارى جستهام و آهنگ روى تو را دارم و زیارت فرزند پیامبرت را قصد کردهام و به رضایتت، چنگ زدهام. خدایا! مرا در سفر و حَضَر، و از پیش رو و از پشت سر و راست و چپ و بالا و پایین من، حفظ کن و از شرّ هر شَرورى به عظمتت پناه مىبرم.
خدایا! با آنچه کتاب فرو فرستادهات بر پیامبر فرستادهات را حفظ کردى، مرا حفظ کن، اى کسى که گفت و راستگوترینِ گویندگان است که: «بى تردید، ما ذکر راى فرو فرستادیم، و ما، حافظ آن هستیم».
و هنگامى که به منزل رسیدى، مىگویى:
«رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ»(3)، «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً»(4)، اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ، اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ خَیرَ هذِهِ البُقعَةِ المُبارَکَةِ وخَیرَ أهلِها، و أعوذُ بِکَ مِن شَرِّها وشَرِّ أهلِها، اللّهُمَّ حَبِّبنی إلى خَلقِکَ، و أفِض عَلَیَّ مِن سَعَةِ رِزقِکَ، ووَفِّقنی لِلقِیامِ بِأَداءِ حَقِّکَ، بِرَحمَتِکَ ورِضوانِکَ ومَنِّکَ وإحسانِکَ یا کَریمُ.
فَإِذا رَأَیتَ القُبَّةَ فَقُل:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ»(5)، «وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ- وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»(6)، و «سَلامٌ عَلى إِلْیاسِینَ- إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ»(7)، وَالسَّلامُ عَلَى الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الأَوصِیاءِ الصّادِقینَ، القائِمینَ بِأَمرِ اللّهِ وحُجَجِهِ، الدّاعینَ إلى سَبیلِ اللّهِ، المُجاهِدینَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، النّاصِحینَ لِجَمیعِ عِبادِهِ، المُستَخلَفینَ فی بِلادِهِ، المُرشِدینَ إلى هِدایَتِهِ ورَشادِهِ، إنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ.
فَإِذا قَرُبتَ مِنَ المَشهَدِ فَقُل:
اللّهُمَّ إلَیکَ قَصَدَ القاصِدونَ، وفی فَضلِکَ طَمِعَ الرّاغِبونَ، وبِکَ اعتَصَمَ المُعتَصِمونَ، وعَلَیکَ تَوَکَّلَ المُتَوَکِّلونَ، وقَد قَصَدتُکَ وافِدا، وإلى سِبطِ نَبِیِّکَ وارِدا، وبِرَحمَتِکَ طامِعا، ولِعِزَّتِکَ خاضِعا، ولِوُلاةِ أمرِکَ طائِعا، ولِأَمرِهِم
«خداى من! مرا در منزلى مبارک، فرود آور که تو بهترین فرود آورندگانى». «خدایا! مرا [در این محل] با صداقت، داخل کن و با صداقت، خارج ساز و برایم از جانب خودت، حجتى یارى کننده قرار ده». خداوند، بزرگتر است. خداوند، بزرگتر است. خداوند بزرگتر است. خدایا! خیر این بُقعه مبارک و خیر اهل آن را از تو مىخواهم، و از شرّ آن و شرّ اهلش، به تو پناه مىبرم. خدایا! مرا محبوب خلقت بگردان و از روزىِ گستردهات، بر من سرازیر کن و مرا بر قیام به اداى حقّت، موفّق بدار، به رحمت و رضوان و کَرَم و احسانت، اى کریم!
و چون گنبد را دیدى، بگو:
«ستایش، ویژه خداست، و سلام، بر بندگان برگزیده خدا! آیا خدا بهتر است یا آنچه راى شریک خدا مىگیرند؟». «و سلام بر فرستادگان! و ستایش، ویژه خداى جهانیان است». «و سلام بر الیاسین (آل یاسین)! ما نیکوکاران راى این گونه پاداش مىدهیم». و سلام بر پاکیزگان پاک، وصیّان راستین، قیام کنندگان به فرمان خدا و حجّتهاى او، فراخوانان به راه خدا، مجاهدان در راه خدا، آن گونه که باید، خیرخواهانِ همه بندگانش، جانشینان در سرزمینهایش، و راهبران به راه هدایت و درست، که او ستوده و بزرگ است!
و هنگامى که به مرقدْ نزدیک شدى، بگو:
خدایا! قصد کنندگان، آهنگ تو کردهاند، و راغبان، به فضل تو طمع نمودهاند، و پناهجویان، به تو چنگ زدهاند، و توکّل کنندگان، به تو توکّل کردهاند، و من، به آهنگ [زیارت] تو به این جا آمدهام و بر نواده پیامبرت، وارد شدهام و به رحمتت،
مُتابِعا، وبِکَ وبِمَنِّکَ عائِذا، وبِقَبرِ وَلِیِّکَ مُتَمَسِّکا، وبِحَبلِکَ مُعتَصِما، اللّهُمَّ ثَبِّتنی عَلى مَحَبَّةِ أولِیائِکَ، ولا تَقطَع أثَری عَن زِیارَتِهِم، وَاحشُرنی فی زُمرَتِهِم، و أدخِلنِی الجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِم.
فَإِذا بَلَغتَ مَوضِعَ القَتلِ فَقُل:
«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»(8)، «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ- فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ- یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ»(9) «قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ»(10) «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ- مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ- وَ أَنْذِرِ النَّاسَ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَکُمْ مِنْ زَوالٍ- وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَکُمُ الْأَمْثالَ- وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ- فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ»(11)،
طمع ورزیدهام و در برابر عزّتت، خاضعم و سرپرستان کارت را مطیعم و فرمانشان را دنبالهروم، و به تو و فضلت، پناه آورنده و به قبر ولیّت، چنگ زننده، و به ریسمانت، درآویزندهام.
خدایا! مرا بر محبّت دوستانت، ثابت بدار و ردّ پایم را از زیارتشان، مگُسَل و مرا در زمره ایشان، محشور بگردان و به شفاعتشان، مرا به بهشت، در آور.
و هنگامى که به قتلگاه رسیدى، بگو:
«به آنان که جنگ برایشان تحمیل مىشود، اجازه جهاد داده شد؛ زیرا به آنها ستم شده است؛ و خدا بر یارى آنها، کاملا تواناست». «و کشته شدگان در راه خدا راى مرده مپندار؛ بلکه آنان، زندهاند و نزد خدایشان، روزى مىخورند. به آنچه خداوند، از فضلش به ایشان داده، شادماناند و به کسانى که در پى آنان، هنوز به ایشان نپیوستهاند، بشارت مىدهند، که ترسى ندارند و اندوهگین نمىشوند. به نعمت و فضل خدا، بشارت مىدهند و این که خداوند، پاداش مؤمنان راى تباه نمىکند». «بگو: خدایا! آفریدگار آسمانها و زمین، داناى غیب و حضور! تو میان بندگانت در آنچه اختلاف مىکردند، حکم مىرانى». «و هرگز، خدا راى از آنچه ستمکاران مىکنند، غافل مشمار! او به آنها مهلت مىدهد براى روزى که چشمها در آن، خیره مىشوند. با گردنهاى کشیده، سر به بالا نموده، بىآن که پلک بزنند، دلهایشان [از وحشت] خالى شده است. و مردم راى بیم ده از روزى که عذاب، به آنها مىرسد و ستمکاران مىگویند: خدایا! [عذاب] ما راى اندکى به تأخیر بینداز تا دعوتت راى پاسخ گوییم و از فرستادگانت، پیروى کنیم. [گفته مىشود:] آیا شما نبودید که پیشتر سوگند مىخوردید که ما راى فنایى نیست؟ و در خانههاى ستمکاران بر خود، جاى گرفتید و برایتان روشن شد که با آنان، چه کردیم و مثالها برایتان زدیم [؛ اما سودى نبخشید]. و بى تردید، آنها حیلههاى خود راى به کار بستند و مکرشان، نزد خدا هست و مکرشان، کوهها راى از جا مىکند [؛ اما خداوند، مانع شد]. پس هیچ گاه خدا راى تخلف کننده از وعدهاش به فرستادگانش مپندار که خداوند، همیشه پیروز و
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(12)، «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»(13)
عِندَ اللّهِ نَحتَسِبُ مُصیبَتَنا فی سِبطِ نَبِیِّنا وسَیِّدِنا وإمامِنا، أعزِز عَلَینا یا أبا عَبدِ اللّهِ بِمَصرَعِکَ هذا فَریدا وَحیدا قَتیلًا غَریبا عَنِ الأَوطانِ، بَعیدا عَنِ الأَهلِ وَالإِخوانِ، مَسلوبَ الثِّیابِ، مُعَفَّرا فِی التُّرابِ، قَد نُحِرَ نَحرُکَ، وخُسِفَ صَدرُکَ، وَاستُبیحَ حَریمُکَ، وذُبِحَ فَطیمُکَ، وسُبِیَ أهلُکَ، وَانتُهِبَ رَحلُکَ، تَقَلَّبُ یَمینا وشِمالًا، وتَتَجَرَّعُ مِنَ الغُصَصِ أهوالًا. لَهفی عَلَیکَ لَهفانُ(14)، و أنتَ مُجَدَّلٌ عَلَى الرَّمضاءِ ضَمآنُ، لا تَستَطیعُ خِطابا، ولا تَرُدُّ جَوابا، قَد فُجِعَت بِکَ نِسوانُکَ ووُلدُکَ، وَاحتُزَّ رَأسُکَ مِن جَسَدِکَ.
لَقَد صُرِعَ بِمَصرَعِکَ الإِسلامُ، وتَعَطَّلَتِ الحُدودُ وَالأَحکامُ، و أظلَمَتِ الأَیّامُ، وَانکَسَفَتِ الشَّمسُ، و أظلَمَ القَمَرُ، وَاحتُبِسَ الغَیثُ وَالمَطَرُ، وَاهتَزَّ العَرشُ وَالسَّماءُ، وَاقشَعَرَّتِ الأَرضُ وَالبَطحاءُ(15)، وشَمَلَ البَلاءُ، وَاختَلَفَتِ الأَهواءُ، وفُجِعَ بِکَ الرَّسولُ، وازعِجَتِ البَتولُ، وطاشَتِ العُقولُ. فَلَعنَةُ اللّهِ عَلى مَن جارَ عَلَیکَ وظَلَمَکَ، ومَنَعَکَ الماءَ وَاهتَضَمَکَ، وغَدَرَ بِکَ وخَذَلَکَ، و ألَّبَ عَلَیکَ وقَتَلَکَ، ونَکَثَ بَیعَتَکَ وعَهدَکَ ووَعدَکَ، و أخلَفَ میثاقَکَ، و أعانَ عَلَیکَ ضِدَّکَ، و أغضَبَ بِفِعالِهِ جَدَّکَ، وسَلامُ اللّهِ ورِضوانُهُ وبَرَکاتُهُ وتَحِیّاتُهُ
انتقام گیرنده است». «و به زودى، ظالمان مىدانند که به کجا باز مىگردند». «از میان مؤمنان، مردانىاند که بر پیمان خود با خدا، راست ماندند. پس برخى از آنها، پیمان خویش راى به پایان آوردند [و شهید شدند] و برخى از آنان، انتظار مىکشند، بىآن که تغییرى در [پیمان] خود بدهند».
ما مصیبت خود را به پاى خدا مىگذاریم؛ مصیبت درگذشت نواده پیامبرمان، سَرورمان و پیشوایمان را. چه قدر بر ما گران است اى ابا عبد اللّه که در این جا، تنها و بىکس، غریبانه و دور از وطن، کشته شده و فتاده باشى، دور از خاندان و برادران، برهنه، بر خاک غلتیده و با گلوى بُریده، و با سینهاى چاکْ چاک و حریمى مباح گشته! شیرخوارهات را ذبح کردند، و خانوادهات را به اسیرى بردند، و کاروانت را غارت کردند. به راست و چپ مىرفتى و جرعههاى هراس را مىنوشیدى. دریغ و صد دریغ بر تو که تشنه، بر زمین سوزان [کربلا] افتادى، بى آن که بتوانى سخنى بگویى و یا پاسخى بدهى و زنان و فرزندانت، به دردِ از دست دادنت، گرفتار شدند و سرت از پیکرت، جدا گشت.
با به خاک افتادن تو، اسلام، به خاک افتاد و حدود و احکام [الهى]، تعطیل گشت و روزگار سیاهى، فرا رسید و خورشید، گرفت و ماه، تیره شد و ابر و باران، محبوس گشتند و عرش و آسمان، به لرزه در آمد و زمین و صحرا، بر خود لرزیدند و بلا، فراگیر شد و هوسها، گونهگون شد و پیامبر، به فقدانت، دردمند شد و [زهراى] بتول، ناآرام گشت و خِردها، سرگردان شدند. لعنت خدا بر کسى که بر تو ظلم و بیداد کرد و آب را از تو، باز داشت و تو را خُرد نمود و به تو، خیانت کرد و تو را وا نهاد و بر تو شورانْد و تو را کُشت و عهد و پیمان با تو را شکست و وعدهاش را زیر پا نهاد و به میثاقش عمل نکرد و دشمنِ تو را یارى داد و با کردارش، جدّت را به خشم آورد!
سلام و رضوان و برکات و درودهاى خدا، بر تو و بر پاکان از نسلت، و نجیبان از
عَلَیکَ، وعَلَى الأَزکِیاءِ مِن ذُرِّیَّتِکَ وَالنُّجَباءِ مِن عِترَتِکَ، إنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ.
ثُمَّ تَدخُلُ القُبَّةَ الشَّریفَةَ وتَقِفُ عَلَى القَبرِ الشَّریفِ وتَقولُ:
السَّلامُ عَلى آدَمَ صَفوَةِ اللّهِ فی خَلیقَتِهِ، السَّلامُ عَلى شَیثٍ وَلِیِّ اللّهِ وخِیَرَتِهِ، السَّلامُ عَلى إدریسَ القائِمِ للّهِ بِحُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلى نوحٍ المُجابِ فی دَعوَتِهِ، السَّلامُ عَلى هودٍ المُؤَیَّدِ مِنَ اللّهِ بِمَعونَتِهِ، السَّلامُ عَلى صالِحٍ الَّذی وَجَّهَهُ اللّهُ بِکَرامَتِهِ، السَّلامُ عَلى إبراهیمَ الّذی حَباهُ اللّهُ بِخُلَّتِهِ(16)، السَّلامُ عَلى إسماعیلَ الَّذی فَداهُ اللّهُ بِذِبحٍ عَظیمٍ مِن جَنَّتِهِ، السَّلامُ عَلى إسحاقَ الَّذی جَعَلَ اللّهُ النُّبُوَّةَ فی ذُرِّیَّتِهِ، السَّلامُ عَلى یَعقوبَ الَّذی رَدَّ اللّهُ بَصَرَهُ بِرَحمَتِهِ، السَّلامُ عَلى یوسُفَ الَّذی نَجّاهُ اللّهُ مِنَ الجُبِّ بِعَظَمَتِهِ، السَّلامُ عَلى موسَى الَّذی فَلَقَ اللّهُ لَهُ البَحرَ بِقُدرَتِهِ، السَّلامُ عَلى هارونَ الَّذی خَصَّهُ اللّهُ بِنُبُوَّتِهِ، السَّلامُ عَلى شُعَیبٍ الَّذی نَصَرَهُ اللّهُ عَلى امَّتِهِ، السَّلامُ عَلى داوودَ الَّذی تابَ اللّهُ عَلَیهِ مِن بَعدِ خَطیئَتِهِ، السَّلامُ عَلى سُلَیمانَ الَّذی ذَلَّت لَهُ الجِنُّ بِعِزَّتِهِ، السَّلامُ عَلى أیّوبَ الَّذی شَفاهُ اللّهُ مِن عِلَّتِهِ، السَّلامُ عَلى یونُسَ الَّذی أنجَزَ اللّهُ لَهُ مَضمونَ عِدَتِهِ، السَّلامُ عَلى زَکَرِیَّا الصّابِرِ عَلى مِحنَتِهِ، السَّلامُ عَلَى العُزَیرِ الَّذی أحیاهُ اللّهُ بَعدَ مَیتَتِهِ، السَّلامُ عَلى یَحیَى الَّذی أزلَفَهُ(17) اللّهُ بِشَهادَتِهِ، السَّلامُ عَلى عیسَى الَّذی هُوَ روحُ اللّهِ وکَلِمَتُهُ.
السَّلامُ عَلى مُحَمَّدٍ حَبیبِ اللّهِ وصَفوَتِهِ، السَّلامُ عَلى أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ المَخصوصِ بِکَرامَتِهِ وبِاخُوَّتِهِ، السَّلامُ عَلى فاطِمَةَ الزَّهراءِ ابنَتِهِ،
خاندانت باد که همانا او ستوده و بزرگ است!
سپس، به زیر گنبد شریف مىآیى و بر سرِ قبر شریف [امام علیه السلام] مىایستى و مىگویى:
سلام بر آدم، برگزیده خدا میان مردمانش! سلام بر شَیث، ولىّ و برگرفته خدا! سلام بر ادریس، قیام کننده براى خدا به همراه حجّتش! سلام بر نوح مستجاب الدعوه! سلام بر هود تأیید شده با یارى خدا! سلام بر صالح، که خدا با کرامت خویش به او آبرو بخشید! سلام بر ابراهیم که خدا دوستىاش را نثارش کرد! سلام بر اسماعیل که خداوند، ذبحى بزرگ از بهشت را جانْفدایش کرد! سلام بر اسحاق که خداوند، نبوّت را در نسل او قرار داد! سلام بر یعقوب که خداوند، دیدهاش را با رحمتش به او باز گردانْد! سلام بر یوسف که خداوند با بزرگىاش او را از چاه، رهایى بخشید! سلام بر موسى که خداوند، دریا را برایش با قدرتش شکافت! سلام بر هارون که خدا، او را به پیامبرى مخصوص کرد! سلام بر شعیب که خداوند، در برابر امّتش یارىاش داد! سلام بر داوود که پس از خطایش، خداوند به سوى او باز گشت! سلام بر سلیمان که جن به عزّت خداوند، در برابرش رام شد! سلام بر ایّوب که خداوند، بیمارىاش را شفا داد! سلام بر یونس که خداوند، به وعده تضمینىاش به او وفا کرد! سلام بر زکریّا، شکیبا بر گرفتارىاش! سلام بر عُزَیر که پس از مرگش، خداوند، زندهاش کرد! سلام بر یحیى که خدا با شهادتش، به خود، نزدیکاش کرد! سلام بر عیسى که روح و کلمه خداست!
سلام بر محمّد، حبیب خدا و برگزیده او! سلام بر امیر مؤمنان، على بن ابى طالب؛ آن ویژه شده به کرامت محمّد صلى الله علیه و آله و برادرىاش! سلام بر فاطمه زهرا، دخترش!
السَّلامُ عَلى أبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ وَصِیِّ أبیهِ وخَلیفَتِهِ،
السَّلامُ عَلَى الحُسَینِ الّذی سَمَحَت نَفسُهُ بِمُهجَتِهِ، السَّلامُ عَلى مَن أطاعَ اللّهَ فی سِرِّهِ وعَلانِیَتِهِ، السَّلامُ عَلى مَن جَعَلَ اللّهُ الشِّفاءَ فی تُربَتِهِ، السَّلامُ عَلى مَنِ الإِجابَةُ تَحتَ قُبَّتِهِ، السَّلامُ عَلى مَنِ الأَئِمَّةُ مِن ذُرِّیَّتِهِ، السَّلامُ عَلَى ابنِ خاتَمِ الأَنبِیاءِ، السَّلامُ عَلَى ابنِ سَیِّدِ الأَوصِیاءِ، السَّلامُ عَلَى ابنِ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، السَّلامُ عَلَى ابنِ خَدیجَةَ الکُبرى، السَّلامُ عَلَى ابنِ سِدرَةِ المُنتَهى، السَّلامُ عَلَى ابنِ جَنَّةِ المَأوى، السَّلامُ عَلَى ابنِ زَمزَمَ وَالصَّفا، السَّلامُ عَلَى المُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، السَّلامُ عَلَى المَهتوکِ الخِباءِ، السَّلامُ عَلى خامِسِ أصحابِ الکِساءِ، السَّلامُ عَلى غَریبِ الغُرَباءِ، السَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلى قَتیلِ الأَدعِیاءِ، السَّلامُ عَلى ساکِنِ کَربَلاءَ، السَّلامُ عَلى مَن بَکَتهُ مَلائِکَةُ السَّماءِ، السَّلامُ عَلى مَن ذُرِّیَّتُهُ الأَزکِیاءُ.
السَّلامُ عَلى یَعسوبِ الدّینِ، السَّلامُ عَلى مَنازِلِ البَراهینِ، السَّلامُ عَلَى الأَئِمَّةِ السّاداتِ، السَّلامُ عَلَى الجُیوبِ المُضَرَّجاتِ، السَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ، السَّلامُ عَلَى النُّفوسِ المُصطَلَماتِ، السَّلامُ عَلَى الأَرواحِ المُختَلَساتِ، السَّلامُ عَلَى الأَجسادِ العارِیاتِ، السَّلامُ عَلَى الجُسومِ الشّاخِباتِ(18)، السَّلامُ عَلَى الدِّماءِ السّائِلاتِ، السَّلامُ عَلَى الأَعضاءِ المُقَطَّعاتِ، السَّلامُ عَلَى الرُّؤوسِ المُشالاتِ، السَّلامُ عَلَى النِّسوَةِ البارِزاتِ.
السَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ. السَّلامُ عَلَیکَ وعَلى آبائِکَ الطّاهِرینَ المُستَشهَدینَ، السَّلامُ عَلَیکَ وعَلى ذُرِّیَّتِکَ النّاصِرینَ، السَّلامُ عَلَیکَ وعَلَى
سلام بر ابو محمّد، حسن، وصىّ پدرش و جانشین او!
سلام بر حسین که از خون و جان خویش گذشت! سلام بر آن که خدا را در نهان و آشکار، اطاعت کرد! سلام بر آن که خداوند، شفا را در تربت او قرار داد! سلام بر کسى که اجابت دعا، زیر گنبد اوست!
سلام بر امامان از نسل او! سلام بر فرزند خاتم پیامبران! سلام بر فرزند سَرور اوصیا! سلام بر فرزند فاطمه زهرا! سلام بر فرزند خدیجه کبرا! سلام بر فرزند سِدرَةُ المُنتهى! سلام بر فرزند جَنّة المَأوى! سلام بر فرزند زمزم و صفا! سلام بر آن که در خون خود غلتیده و خیمهاش دریده! سلام بر پنجمین تن از اصحاب کَساء! سلام بر غریبِ غریبان! سلام بر شهیدِ شهیدان! سلام بر کشته شده به دست حرامزادگان! سلام بر ساکن کربلا! سلام بر کسى که فرشتگان آسمان، بر او مىگِریند! و سلام بر آن که فرزندانش، پاکان اند!
سلام بر بزرگ دین! سلام بر جایگاه برهانها! سلام بر امامان بزرگ! سلام بر گریبانهاى خونآلود! سلام بر لبهاى خشکیده! سلام بر نَفَسهاى بُریده! سلام بر جانهاى تَرک تن گفته! سلام بر پیکرهاى برهنه! سلام بر بدنهاى خونین! سلام بر خونهاى جارى! سلام بر عضوهاى قطع شده! سلام بر سرهاى بالا رفته [بر نیزه]! سلام بر زنانِ بیرون دویده [از خیمه]!
سلام بر حجّتِ خداى عالمیان! سلام بر تو و بر پدران پاک شهیدت! سلام بر تو و بر فرزندان یارى دهندهات! سلام بر تو و بر فرشتگان همراهت!
المَلائِکَةِ المُضاجِعینَ.
السَّلامُ عَلَى القَتیلِ المَظلومِ، السَّلامُ عَلى أخیهِ المَسمومِ، السَّلامُ عَلى عَلِیٍّ الکَبیرِ، السَّلامُ عَلَى الرَّضیعِ الصَّغیرِ، السَّلامُ عَلَى الأَبدانِ السَّلیبَةِ، السَّلامُ عَلَى العِترَةِ الغَریبَةِ، السَّلامُ عَلَى المُجَدَّلینَ فِی الفَلَواتِ، السَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الأَوطانِ، السَّلامُ عَلَى المَدفونینَ بِلا أکفانٍ، السَّلامُ عَلَى الرُّؤوسِ المُفَرَّقَةِ عَنِ الأَبدانِ، السَّلامُ عَلَى المُحتَسِبِ الصّابِرِ، السَّلامُ عَلَى المَظلومِ بِلا ناصِرٍ، السَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّربَةِ الزّاکِیَةِ، السَّلامُ عَلى صاحِبِ القُبَّةِ السّامِیَةِ.
السَّلامُ عَلى مَن طَهَّرَهُ الجَلیلُ، السَّلامُ عَلى مَن بَشَّرَ(19) بِهِ جَبرَئیلُ، السَّلامُ عَلى مَن ناغاهُ فِی المَهدِ میکائیلُ، السَّلامُ عَلى مَن نُکِثَت ذِمَّتُهُ وذِمَّةُ حَرَمِهِ، السَّلامُ عَلى مَنِ انتُهِکَت حُرمَةُ الإِسلامِ فی إراقَةِ دَمِهِ، السَّلامُ عَلَى المُغَسَّلِ بِدَمِ الجِراحِ، السَّلامُ عَلَى المُجَرَّعِ بِکاساتِ مَراراتِ الرِّماحِ، السَّلامُ عَلَى المُستَضامِ المُستَباحِ، السَّلامُ عَلَى المَهجورِ فِی الورى، السَّلامُ عَلَى المُنفَرِدِ بِالعَراءِ، السَّلامُ عَلى مَن تَوَلّى دَفنَهُ أهلُ القُرى، السَّلامُ عَلَى المَقطوعِ الوَتینِ، السَّلامُ عَلَى المُحامی بِلا مُعینٍ، السَّلامُ عَلَى الشَّیبِ الخَضیبِ، السَّلامُ عَلَى الخَدِّ التّریبِ، السَّلامُ عَلَى البَدَنِ السَّلیبِ، السَّلامُ عَلَى الثَّغرِ المَقروعِ بِالقَضیبِ، السَّلامُ عَلَى الوَدَجِ المَقطوعِ، السَّلامُ عَلَى الرَّأسِ المَرفوعِ، السَّلامُ عَلَى الشِّلوِ(20) المَوضوعِ، السَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
سلام بر کشته مظلوم! سلام بر برادر مسموم او! سلام بر على اکبر! سلام بر شیرخوار خُرد! سلام بر پیکرهاى برهنه! سلام بر خاندان غریب! سلام بر افتادگان در صحراها! سلام بر جدا افتادگان از وطنها! سلام بر دفن شدگان بىکفن! سلام بر سرهاى جدا از بدن! سلام بر شکیبا به پاى خدا! سلام بر ستمدیده بدون یاور! سلام بر ساکن تربت پاک! سلام بر صاحب گنبد بلند!
سلام بر آن که [خداى] جلیل، پاکیزهاش کرد! سلام بر کسى که جبرئیل به او بشارت داد (/ افتخار کرد)! سلام بر آن که میکائیل برایش در گهواره، لالایى مىخوانْد! سلام بر آن که بیعتش و احترام حرمش را شکستند! سلام بر کسى که با ریخته شدن خونش، حرمت اسلام، شکسته شد! سلام بر غسل کرده با خونِ زخم! سلام بر جرعهنوش کاسههاى تلخى سرنیزهها! سلام بر ستمدیده [خونْ] مباح گشته! سلام بر مهجور میان مردم! سلام بر تنهاى در دشت! سلام بر کسى که دفنش را روستانشینان، عهدهدار شدند! سلام بر آن که رگ قلبش بُریده شده! سلام بر حمایتگر بدون یاور! سلام بر موى سپیدِ رنگین شده [به خون]! سلام بر گونه بر خاک ساییده! سلام بر بدن برهنه شده! سلام بر دندانِ با چوبْ نواخته شده! سلام بر رگ بُریده! سلام بر سرِ بالا رفته [بر نیزه]! سلام بر بدن تکّهتکّه شده! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد!
ثُمَّ تَحَوَّل إلى عِندِ الرَّأسِ، وقُل:
السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ سَیِّدِ الوَصِیّینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ خِیَرَةِ رَبِّ العالَمینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ خَدیجَةَ الکُبرى، السَّلامُ عَلَیکَ یَا مَن بَکَت فی مُصابِهِ السَّماواتُ العُلى، السَّلامُ عَلَیکَ یا مَن بَکَت لِفَقدِهِ الأَرَضونَ السُّفلى.
السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى أهلِ الدُّنیا، السَّلامُ عَلَیکَ یا صَریعَ الدَّمعَةِ السّاکِبَةِ العَبرى، السَّلامُ عَلَیکَ یا مُذیبَ الکَبِدِ الحَرّى، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ یَعسوبِ الدّینِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا عِصمَةَ المُتَّقینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا عَلَمَ المُهتَدینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّهِ الکُبرى، السَّلامُ عَلَى الإِمامِ المَفطومِ مِنَ الزَّلَلِ، المُبَرَّإِ مِن کُلِّ عَیبٍ، السَّلامُ عَلَى ابنِ الرَّسولِ وقُرَّةِ عَینِ البَتولِ، السَّلامُ عَلى مَن کانَ یُناغیهِ جَبرَئیلُ، ویُلاعِبُهُ میکائیلُ، السَّلامُ عَلَى التّینِ وَالزَّیتونِ، السَّلامُ عَلى کِفَّتَیِ المیزانِ المَذکورِ فی سورَةِ الرَّحمنِ، المُعَبَّرِ عَنهُمَا بِاللُّؤلُؤِ وَالمَرجانِ، السَّلامُ عَلى امَناءِ المُهَیمِنِ المَنّانِ، السَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
السَّلامُ عَلَى المَقتولِ المَظلومِ، السَّلامُ عَلَى المَمنوعِ مِن ماءِ الفُراتِ، السَّلامُ عَلى سَیِّدِ السّاداتِ، السَّلامُ عَلى قائِدِ القاداتِ، السَّلامُ عَلى حَبلِ اللّهِ المَتینِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ اللّهِ وَابنَ حُجَّتِهِ و أبا حُجَجِهِ، أشهَدُ لَقَد طَیَّبَ اللّهُ بِکَ التُّرابَ، و أوضَحَ بِکَ الکِتابَ، و أعظَمَ بِکَ المُصابَ، وجَعَلَکَ وجَدَّکَ و أباکَ وامَّکَ و أخاکَ عِبرَةً لِاولِی الأَلبابِ.
آن گاه، به نزد سر بگرد و بگو:
سلام بر تو، اى ابا عبد اللّه! سلام بر تو، اى فرزند پیامبر خدا! سلام بر تو، اى فرزند سَرور وصیّان! سلام بر تو، اى فرزند برگزیده خداى جهانیان! سلام بر تو، اى فرزند فاطمه زهرا، سَرور زنان جهانیان! سلام بر تو، اى فرزند خدیجه کبرا! سلام بر تو، اى که آسمانهاى بَرین در مصیبتش گریستند! سلام بر تو، اى که زمینهاى زیرین بر فقدانش گریستند!
سلام بر تو، اى حجّت خدا بر اهل دنیا! سلام بر تو، اى فتاده اشکهاى جانسوز و ریزان! سلام بر تو، اى ذوب کننده جگرِ سوزان! سلام بر تو، اى فرزند بزرگ دین! سلام بر تو، اى عصمت پرهیزگاران! سلام بر تو، اى نشانِ رهیافتگان! سلام بر تو، اى حجّت بزرگ خدا! سلام بر امام بُریده از لغزشها و پاکیزه از همه عیبها! سلام بر فرزند پیامبر و نور چشم بتول! سلام بر آن که جبرئیل، همسخنش و میکائیل، همبازىاش بود! سلام بر انجیر و زیتون! سلام بر دو کفه ترازوى یاد شده در سوره «الرحمن»، با تعبیر «لؤلؤ و مرجان»! سلام بر امناى خداى چیره منّان! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد!
سلام بر کشته ستمدیده! سلام بر منع شده از آب فرات! سلام بر سَرور سَروران! سلام بر رهبر رهبران! سلام بر ریسمان استوار خدا! سلام بر تو، اى حجّت خدا و فرزند حجّتش و پدر حجّتش! گواهى مىدهم که خدا، خاک را با تو پاکیزه (متبرّک) و کتاب را با تو روشن ساخت، و مصیبت را با تو سنگین کرد و تو را و جدّت و پدرت و مادرت و برادرت را سرمشق خِردمندان گردانْد!
[یَابنَ المَیامینِ الأَطیابِ، التّالینَ الکِتابَ، وَجَّهتُ سَلامی إلَیکَ، وعَوَّلتُ فی قَضاءِ حَوائِجى بَعدَ اللّهِ عَلَیکَ، ما خابَ مَن تَمَسَّکَ بِکَ، ولَجَأَ إلَیکَ، صَلَّى اللّهُ عَلَیکَ، وجَعَلَ أفئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهوی إلَیکَ، وَالسَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ](21)
السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ خِیَرَةِ الأَخیارِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ عُنصُرِ الأَبرارِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ قَسیمِ الجَنَّةِ وَالنّارِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ بَقِیَّةِ النَّبِیّینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ صالِحِ المُؤمِنینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ النَّبَأِ العَظیمِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ الصِّراطِ المُستَقیمِ.
أشهَدُ أنَّکَ حُجَّةُ اللّهِ فی أرضِهِ، أشهَدُ أنَّ الَّذینَ خالَفوکَ، و أنَّ الَّذینَ قَتَلوکَ وَالَّذینَ خَذَلوکَ، و أنَّ الَّذینَ جَحَدوا حَقَّکَ ومَنَعوکَ إرثَکَ، مَلعونونَ عَلى لِسانِ النَّبِیِّ الامِّیِّ وقَد خابَ مَنِ افتَرى، لَعَنَ اللّهُ الظّالِمینَ لَکُم مِنَ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ، وضاعَفَ عَلَیهِمُ العَذابَ الأَلیمَ، عَذابا لا یُعَذِّبُهُ أحَدا مِنَ العالَمینَ.
ثُمَّ انکَبَّ عَلَى الضَّریحِ وقَبِّلِ التُّربَةَ وقُل:
السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ مَظلومٍ انتُهِکَ دَمُهُ وضُیِّعَت فیهِ حُرمَةُ الإِسلامِ؛ فَلَعَنَ اللّهُ امَّةً أسَّسَت أساسَ الظُّلمِ وَالجَورِ عَلَیکُم أهلَ البَیتِ، أشهَدُ أنّی سِلمٌ لِمَن سالَمتَ، وحَربٌ لِمَن حارَبتَ، مُبطِلٌ لِما أبطَلتَ، مُحَقِّقٌ لِما حَقَّقتَ، فَاشفَع لی عِندَ رَبّی ورَبِّکَ، فی خَلاصِ رَقَبَتی مِنَ النّارِ، وقَضاءِ حَوائِجی فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
اى فرزند خجستگان پاک و تلاوت کنندگان کتاب! سلامم را به روى تو، روانه کرده و براى بر آورده شدن حاجتهایم، پس از خدا، بر تو اتّکا کردهام. آن که به تو تمسّک و پناه جُست، ناکام نگشت. خداوند، بر تو درود فرستد و دلهایى از مردمان را هوادارِ تو قرار دهد. سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد!(22)
سلام بر تو، اى فرزند برگزیده برگزیدگان! سلام بر تو، اى فرزند جوهر نیکان! سلام بر تو، اى فرزند تقسیم کننده بهشت و دوزخ! سلام بر تو، اى فرزند بازمانده پیامبران! سلام بر تو، اى فرزند صالح مؤمنان! سلام بر تو، اى فرزند خبرِ بزرگ! سلام بر تو، اى فرزند راه راست!
گواهى مىدهم که تو، حجّت خدا در زمینش هستى. گواهى مىدهم که مخالفان تو، کُشندگان تو، وا گذارندگان تو، منکران حقّت و مانعان تو از ارثت، بر زبان پیامبر مَکّى، لعنت شدهاند و بى تردید، آن که افترا مىبندد، ناکام مىشود. خداوند، ستمکاران به شما را از اوّلین و آخرین، لعنت کند و عذاب دردناک را بر ایشان، دوچندان گردانَد؛ عذابى که هیچ یک از جهانیان را آن گونه عذاب نکرده است!
سپس، خود را بر ضریح بیفکن و تربت [مزار] را ببوس و بگو:
سلام بر تو، اى نخستین مظلومى که حرمت مسلمانى و خونش، زیر پا نهاده شد! خداوند، گروهى را که پایههاى ظلم و بیداد بر شما اهل بیت را بنیان نهادند، لعنت کند! گواهى مىدهم که من در برابر هر کس که با او در آشتى هستى، در آشتىام و با هر که در جنگى، در جنگم، آنچه را باطل مىدانى، باطل مىشمرم و آنچه را حقیقت مىدانى، حقیقت مىبینم. نزد خداى من و خداى خویش، براى رهایىام از آتش و بر آورده شدن حاجتهایم در دنیا و آخرت، شفاعتم کن. درودهاى خدا و رحمت و برکات خدا بر تو باد!
ثُمَّ تَحَوَّلُ إلى جانِبِ القَبرِ وتَستَقبِلُ القِبلَةَ، وتَرفَعُ یَدَیکَ وتَقولُ:
اللّهُمَّ إنَّ استِغفاری إیّاکَ و أنَا مُصِرٌّ عَلى ما نَهَیتَ قِلَّةُ حَیاءٍ، وتَرکِیَ الاستِغفارَ مَعَ عِلمی بِسَعَةِ حِلمِکَ تَضییعٌ لِحَقِّ الرَّجاءِ، اللّهُمَّ إنَّ ذُنوبی تُؤیِسُنی أن أرجُوَکَ، وإنَّ عِلمی بِسَعَةِ رَحمَتِکَ یُؤمِنُنی أن أخشاکَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وحَقِّق رَجائی لَکَ، وکَذِّب خَوفی مِنکَ، وکُن لی عِندَ أحسَنِ ظَنّی بِکَ، یا أکرَمَ الأَکرَمینَ، و أیِّدنی بِالعِصمَةِ، و أنطِق لِسانی بِالحِکمَةِ، وَاجعَلنی مِمَّن یَندَمُ عَلى ما صَنَعَهُ فی أمسِهِ.
اللّهُمَّ إنَّ الغَنِیَّ مَنِ استَغنى عَن خَلقِکَ بِکَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ و أغنِنی یا رَبِّ عَن خَلقِکَ، وَاجعَلنی مِمَّن لا یَبسُطُ کَفَّهُ إلّا إلَیکَ، اللّهُمَّ إنَّ الشَّقِیَّ مَن قَنَطَ(23) و أمامَهُ التَّوبَةُ وخَلفَهُ الرَّحمَةُ، وإن کُنتُ ضَعیفَ العَمَلِ فَإِنّی فی رَحمَتِکَ قَوِیُّ الأَمَلِ، فَهَب لی ضَعفَ عَمَلی لِقُوَّةِ أمَلی.
اللّهُمَّ أمَرتَ فَعَصَینا، ونَهَیتَ فَمَا انتَهَینا، وذَکَّرتَ فَتناسَینا، وبَصَّرتَ فَتَعامَینا، وحَذَّرتَ فَتَعَدَّینا، وما کانَ ذلِکَ جَزاءَ إحسانِکَ إلَینا، و أنتَ أعلَمُ بِما أعلَنّا وما أخفَینا، و أخبَرُ بِما نَأتی وما أتَینا، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ولا تُؤاخِذنا بِما أخطَأنا فیهِ ونَسینا، وهَب لَنا حُقوقَکَ لَدَینا، وتَمِّم إحسانَکَ إلَینا، و أسبِغ رَحمَتَکَ عَلَینا.
إنّا نَتَوَسَّلُ إلَیکَ بِهذَا الصِّدّیقِ الإِمامِ، ونَسأَلُکَ بِالحَقِّ الَّذی جَعَلتَهُ لَهُ ولِجَدِّهِ رَسولِکَ ولِأَبَوَیهِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ أهلِ بَیتِ الرَّحمَةِ، إدرارَ الرِّزقِ الَّذی بِهِ قِوامُ
آن گاه، به کنار قبر مىروى و رو به قبله، دستانت را بالا مىبرى و مىگویى:
خدایا! آمرزشخواهىام با وجود پافشارى بر آنچه از آن نهى کردى، کمحیایى است و آمرزشخواهى نکردن با وجود آگاهىام به گستره بردبارىات، تباه کردنِ حقّ امیدوارى است. خدایا! گناهانم، مرا از امیدوارى به تو، مأیوس کرده، و آگاهىام به گستردگى رحمتت، مرا از ترس تو، ایمن کرده است. پس بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست، و امیدم را به تو، تصدیق کن و هراسم را از تو، تکذیب بنما و همان جا [و همان گونه] باش که بهترین گمانم مىگوید اى مهربانترینِ مهربانان و مرا با عصمت، تأیید فرما و زبانم را به حکمت، بگشاى و مرا از کسانى قرار ده که بر آنچه در دیروز خود تباه کردهاند، پشیمان مىشوند.
خدایا! توانگر، کسى است که با تو از خَلقت، بىنیازى جوید. بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و مرا از خَلقت، بىنیاز گردان و مرا از کسانى قرار ده که دست طلب، جز به سوى تو نمىگشایند. خدایا! شور بخت، آن ناامیدى است که پیش رویش، توبه و پشت سرش، رحمت است [و آنها را نمىبیند]؛ امّا من اگر در عمل، ضعیفم، در امید به رحمتت، نیرومندم. پس ضعف عملم را به نیرومندى امیدم، ببخش.
خدایا! به ما فرمان دادى و نافرمانىات کردیم، و ما را باز داشتى و دست نکشیدیم، و به یادمان آوردى و از یاد بردیم، و بینایمان نمودى و نادیده گرفتیم، و برایمان مرز نهادى و آن را زیر پا گذاشتیم، و این، جزاى احسان تو به ما نبود و تو به آنچه آشکار و نهان کردیم، داناترى و به آنچه مىآوریم و آوردیم، آگاهترى. پس بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و ما را به آنچه در آن خطا و فراموش کردیم، بازخواست مکن و حقوق خود را بر ما ببخش و احسانت را بر ما کامل کن و رحمتت را بر ما سرازیر نما.
خدایا! با این امام راستین، به تو توسّل مىجوییم و به حقّى که براى او و براى جدّش، فرستادهات، و براى پدر و مادرش على و فاطمه، خاندان رحمت، قرار
حَیاتِنا، وصَلاحُ أحوالِ عِیالِنا، فَأَنتَ الکَریمُ الَّذی تُعطی مِن سَعَةٍ، وتَمنَعُ عَن قُدرَةٍ، ونَحنُ نَسأَلُکَ مِنَ الخَیرِ ما یَکونُ صَلاحا لِلدُّنیا، وبَلاغا لِلآخِرَةِ، وآتِنا فی الدُّنیا حَسَنَةً وفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وقِنا عَذابَ النّارِ.
ثُمَّ تَحَوَّل إلى عِندِ الرِّجلَینِ وقُل:
السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، وعَلى مَلائِکَةِ اللّهِ المُرَفرِفینَ حَولَ قُبَّتِکَ، الحافّینَ بِتُربَتِکَ، الطّائِفینَ بِعَرصَتِکَ، الوارِدینَ لِزِیارَتِکَ، السَّلامُ عَلَیکَ فَإِنّی قَصَدتُ إلَیکَ، ورَجَوتُ الفَوزَ لَدَیکَ، السَّلامُ عَلَیکَ سَلامَ العارِفِ بِحُرمَتِکَ، المُخلِصِ فی وِلایَتِکَ، المُتَقَرِّبِ إلَى اللّهِ بِمَحَبَّتِکَ، البَریءِ مِن أعدائِکَ، سَلامَ مَن قَلبُهُ بِمُصابِکَ مَقروحٌ، ودَمعُهُ عِندَ ذِکرِکَ مَسفوحٌ، سَلامَ المَفجوعِ المَحزونِ، الوالِهِ المِسکینِ، سَلامَ مَن لَو کانَ مَعَکَ بِالطُّفوفِ لَوَقاکَ بِنَفسِهِ مِن حَدِّ السُّیوفِ، وبَذَلَ حُشاشَتَهُ دونَکَ لِلحُتوفِ، وجاهَدَ بَینَ یَدَیکَ، ونَصَرَکَ عَلى مَن بَغى عَلَیکَ، وفَداکَ بِروحِهِ وجَسَدِهِ ومالِهِ ووَلَدِهِ، وروحُهُ لِروحِکَ الفِداءُ، و أهلُهُ لِأَهلِکَ وِقاءٌ. فَلَئِن أخَّرَتنِی الدُّهورُ، وعاقَنی عَن نُصرَتِکَ المَقدورُ، ولَم أکُن لِمَن حارَبَکَ مُحارِبا، ولِمَن نَصَبَ لَکَ العَداوَةَ مُناصِبا، فَلَأَندُبَنَّکَ صَباحا ومَساءً، ولَأَبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّموعِ دَما، حَسرَةً عَلَیکَ وتَأَسُّفا، وتَحَسُّرا عَلى ما دَهاکَ وتَلَهُّفا، حَتّى أموتَ بِلَوعَةِ المُصابِ، وغُصَّةِ الاکتِئابِ.
أشهَدُ أنَّکَ قَد أقَمتَ الصَّلاةَ، وآتَیتَ الزَّکاةَ، و أمَرتَ بِالمَعروفِ ونَهَیتَ عَنِ المُنکَرِ وَالعُدوانِ، و أطَعتَ اللّهَ وما عَصَیتَهُ، وتَمَسَّکتَ بِحَبلِهِ فَارتَضَیتَهُ، وخَشیتَهُ وراقَبتَهُ وَاستَحیَیتَهُ، وسَنَنتَ السُّنَنَ و أطفَأتَ الفِتَنَ، ودَعَوتَ إلَى
دادهاى، فراوانىِ روزىاى را که قوام زندگى ما و سامان حال خانوادهمان به آن است، از تو مىخواهیم، که تو بزرگوارى هستى که از سرِ گستردگى مىبخشى و از سرِ قدرت، باز مىدارى و ما از خیر، آن چیزى را مىخواهیم که سامان دهنده دنیایمان و رساننده به آخرتمان باشد. در دنیا و آخرت، به ما نیکى بده و از عذاب دوزخ نگاهمان دار.
سپس به سمت پاها بگرد و بگو:
سلام بر تو، اى ابا عبد اللّه، و بر فرشتگان صف کشیده پیرامون گنبدت و گِرد آمده بر تربتت و طواف کننده در صحن و سرایت و درآینده براى زیارتت! سلام بر تو! من، آهنگ تو کردهام و به رستگارى نزد تو امید بستهام. سلام بر تو؛ سلامِ عارف به حرمتت، خالص در ولایتت، تقرّب جوینده به خدا با محبّتت، بیزار از دشمنانت؛ سلام کسى که دلش در مصیبت تو، زخمدار و اشکش به گاه یاد تو، اشکبار است؛ سلامِ فاجعه دیده اندوهگین، سرگردان و در هم شکسته؛ سلامِ کسى که اگر با تو در طَف (کربلا) بود، تو را با جانش از تیزىِ شمشیرها، نگاه مىداشت و جانش را سپر تو مىنمود و پیشِ رویت مىجنگید و بر سرکشان بر تو، یارىات مىداد و تن و جان و مال و فرزندش را فدایت مىکرد. جانش، فداى جان تو و خاندانش، سپر حفظ خاندان تو باد!
اکنون که روزگار، مرا عقب آورده و تقدیر، مرا از یارى تو، باز داشته است و نبودهام تا با جنگجویان با تو بجنگم و در برابر برافرازندگان پرچم دشمنى با تو، بِایستم، پس هر صبح و شام، بر تو مىنالم و به جاى اشک، از دیده، خون مىافشانم، از سرِ حسرت و تأسّف بر تو، و دریغ و افسوس بر گرفتارىهایى که به تو رسیده، تا آن گاه که از سوزِ مصیبتت و غم فقدانت بمیرم.
گواهى مىدهم که تو، نماز را به پا داشتى، و زکات را پرداختى، و امر به معروف و نهى از تجاوز و منکر کردى، و از خدا پیروى کردى و او را سرپیچى ننمودى، و به ریسمان او چنگ زدى، و او را خشنود ساختى، و از او ترسیدى، و او را در نظر داشتى، و از او
الرَّشادِ و أوضَحتَ سُبُلَ السَّدادِ، وجاهَدتَ فِی اللّهِ حَقَّ الجِهادِ، وکُنتَ للّهِ طائِعا، ولِجَدِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ تابِعا، ولِقَولِ أبیکَ سامِعا، وإلى وَصِیَّةِ أخیکَ مُسارِعا، ولِعِمادِ الدّینِ رافِعا، ولِلطُّغیانِ قامِعا، ولِلطُّغاةِ مُقارِعا، ولِلُامَّةِ ناصِحا، وفی غَمَراتِ المَوتِ سابِحا، ولِلفُسّاقِ مُکافِحا، وبِحُجَجِ اللّهِ قائِما، ولِلإِسلامِ عاصِما، ولِلمُسلِمینَ راحِما، ولِلحَقِّ ناصِرا، وعِندَ البَلاءِ صابِرا، ولِلدّینِ کالِئا(24)، وعَن حَوزَتِهِ مُرامِیا، وعَنِ الشَّریعَةِ مُحامِیا.
تَحوطُ الهُدى وتَنصُرُهُ، وتَبسُطُ العَدلَ وتَنشُرُهُ، وتَنصُرُ الدّینَ وتُظهِرُهُ، وتَکُفُّ العابِثَ وتَزجُرُهُ، تَأخُذُ لِلدِّنِیِّ مِنَ الشَّریفِ، وتُساوِی فِی الحُکمِ بَینَ القَوِیِّ وَالضَّعیفِ، کُنتَ رَبیعَ الأَیتامِ، وعِصمَةَ الأَنامِ، وعِزَّ الإِسلامِ، ومَعدِنَ الأَحکامِ، وحَلیفَ الإِنعامِ، سالِکا فی طَریقَةِ جَدِّکَ و أبیکَ، مُشَبَّها فِی الوَصِیَّةِ لِأَخیک، وَفِیَّ الذِّمَمِ رَضِیَّ الشِّیَمِ(25)، مُجتَهِدا فِی العِبادَةِ فی حِندِسِ(26) الظُّلَمِ، قَویمَ الطَّرائِقِ، عَظیمَ السَّوابِقِ، شَریفَ النَّسَبِ، مُنیفَ الحَسَبِ، رَفیعَ الرُّتَبِ، کَثیرَ المَناقِبِ، مَحمودَ الضَّرائِبِ(27)، جَزیلَ المَواهِبِ، حَلیما شَدیدا، عَلیما رَشیدا، إماما شَهیدا، أوّاها مَنیبا، جَوادا مُثیبا، حَبیبا مَهیبا.
کُنتَ لِلرَّسولِ وَلَدا، ولِلقُرآنِ سَنَدا، ولِلُامَّةِ عَضُدا، وفِی الطّاعَةِ مُجتَهِدا،
شرم کردى، و سنّتها را پایهگذارى کردى، و فتنهها را خاموش نمودى، و به هدایت، فرا خواندى و راههاى استوارى را روشن ساختى، و آن گونه که باید، براى خدا جنگیدى، و مطیع خدا بودى، و پیرو جدّت محمّد صلى الله علیه و آله، و گوش به فرمان پدرت، و به وصیّت برادرت، شتابان بودى. ستون دین را برافرازنده، و طغیان را کوبنده، و طاغیان را در هم شکننده، و امّت را خیرخواه، و در مرگْ غوطهور، و با فاسقانْ رو در رو، و حجّتهاى خدا را برپا دارنده، و اسلام را نگاه دارنده، و مسلمانان را دلسوز، و حق را یاور، و به گاه بلا، شکیبا، و دین را نگهبان، و قلمروَش را مرزدار، و آیینش را حمایتگر بودى.
هدایت را مراقبت و یارى مىکردى، و عدالت را بسط و نشر مىدادى، و دین را یارى و آشکار مىنمودى، و بیهودهکار را باز مىداشتى و نهى مىکردى. حقّ فرودست را از بالادست مىستاندى، و میان نیرومند و ناتوان، یکسان حکم مىراندى.
تو، بهار یتیمان، و دستاویز مردمان، و عزّت اسلام، و معدن احکام، و هماره نعمتبخش بودى. پوینده راه جدّت و پدرت، مانند برادرت در وصیّت [به امامت]، و وفادار به پیمانها، با خوىهاى پسندیده، و برخاسته به عبادت در دل تاریکىها، و استوار در راهها با سابقههایى سِترگ بودى. از تبارى شریف و خاندانى والا، بلندمرتبه، پُرفضیلت، با بخششهایى فراوان، بردبار، محکم، عالم، رهیافته، امامى شهید با گریه و زارى و توبه و بازگردنده [به خدا]، بخشنده، و محبوب و باهیبت بودى.
تو فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله، و تکیهگاه قرآن، و بازوى مردمان، و کوشنده در اطاعت فرمان، و حافظ عهد و پیمان، کنارهگیر از راههاى فاسقان، غمخوارى کننده با تمام
حافِظا لِلعَهدِ وَالمیثاقِ، ناکِبا عَن سَبیلِ الفُسّاقِ، تَتَأَوَّهُ تَأَوُّهَ المَجهودِ، طَویلَ الرُّکوعِ وَالسُّجودِ، زاهِداً فِی الدُّنیا زُهدَ(28) الرّاحِلِ عَنها، ناظِرا إلَیها بِعَینِ المُستَوحِشِ مِنها، آمالُکَ عَنها مَکفوفَةٌ، وهِمَّتُکَ عَن زینَتِها مَصروفَةٌ، ولِحاظُکَ عَن بَهجَتِها مَطروفَةٌ، ورَغبَتُکَ فِی الآخِرَةِ مَعروفَةٌ، حَتّى إذَا الجَورُ مَدَّ باعَهُ، و أسفَرَ الظُّلمُ قِناعَهُ، ودَعَا الغَیُّ أتباعَهُ، و أنتَ فی حَرَمِ جَدِّکَ قاطِنٌ، ولِلظّالِمینَ مُبایِنٌ، جَلیسُ البَیتِ وَالمِحرابِ، مُعتَزِلٌ عَنِ اللَّذّاتِ وَالأَحبابِ.
تُنکِرُ المُنکَرَ بِقَلبِکَ ولِسانِکَ عَلى حَسَبِ طاقَتِکَ وإمکانِکَ، ثُمَّ اقتَضاکَ العِلمُ لِلإِنکارِ، و أرَدتَ(29) أن تُجاهِدَ الکُفّارَ، فَسِرتَ فی أولادِکَ و أهالیکَ، وشیعَتِکَ وموالیکَ، وصَدَعتَ بِالحَقِّ وَالبَیِّنَةِ، ودَعَوتَ إلَى اللّهِ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ، و أمَرتَ بِإِقامَةِ الحُدودِ، وطاعَةِ المَعبودِ، ونَهَیتَ عَنِ الخِیانَةِ وَالطُّغیانِ، فَواجَهوکَ بِالظُّلمِ وَالعُدوانِ، فَجاهَدتَهُم بَعدَ الإِیعادِ إلَیهِم، وتَأکیدِ الحُجَّةِ عَلَیهِم، فَنَکَثوا ذِمامَکَ وبَیعَتَکَ، و أسخَطوا رَبَّکَ، و أغضَبوا جَدَّکَ، و أنذَروکَ بِالحَربِ، وثَبَتَّ لِلطَّعنِ وَالضَّربِ، وطَحطَحتَ(30) جُنودَ الکُفّارِ، وشَرَدتَ جُیوشَ الأَشرارِ، وَاقتَحَمتَ قَسطَلَ(31) الغُبارِ، مُجالِدا بِذِی الفَقارِ، کَأَنَّکَ عَلِیٌّ المُختارُ.
فَلَمّا رَأَوکَ ثابِتَ الجَأشِ، غَیرَ خائِفٍ ولا خاشٍ، نَصَبوا لَکَ غَوائِلَ مَکرِهِم، وقاتَلوکَ بِکَیدِهِم وشَرِّهِم، و أجلَبَ اللَّعینُ عَلَیکَ جُنودَهُ، ومَنَعوکَ الماءَ
توان و طول دهنده رکوع و سجود بودى. به دنیا، بىرغبت بودى، همچون بىرغبتىِ کوچ کننده از آن و درنگرنده به دنیا با چشم بیمناکان از آن. آرزوهایت از آن، برچیده بود و همّتت، از زیور آنْ چرخنده، و نگاههایت از شادى آنْ کنار کشیده، و رغبتت به آخرت، شناخته شده بود. تا ستم، دست خود را دراز کرد و بیداد، نقاب خود را باز نمود و گمراهى، پیروانش را فرا خوانْد، در حالى که تو در حرم جدّت مدینه ساکن، و از ستمکاران، جدا، و با خانه و محراب، همنشین، و از لذّتها و شهوتها، به کنار بودى.
منکَر را با دل و زبانت، به اندازه تاب و توانت، انکار مىکردى و سپس علمت، مقتضى انکار گشت. جهاد با کافران را اراده کردى و با فرزندان، خاندان، پیروان و وابستگانت، حرکت کردى و حقیقت و برهان روشن را فراز آوردى. با حکمت و اندرز نیکو، به سوى خدا فرا خواندى و به اجراى حدود شرعى و اطاعت از معبودِ هستى، فرمان دادى و از پلیدىها و طغیان، باز داشتى و آنان، با ستم و تجاوز، با تو رویارو شدند و تو پس از اندرز دادن و تأکید بر حجّتهایى بر ایشان، با آنان، جهاد کردى و آنان، پیمان و بیعت با تو را شکستند و پروردگار و جدّت را خشمگین کردند و با جنگ، تو را ترساندند و تو در برابر ضرب نیزه و شمشیر، پایدارى کردى و لشکر فاجران را در هم کوبیدى و پراکنده ساختى و در غبار جنگ، فرو رفتى و با شمشیر ذو الفقار، قهرمانانه جنگیدى، گویى که علىِ برگزیده، تویى.
و هنگامى که تو را استواردل و بدون ترس و واهمه دیدند، نیرنگهاى نابود کنندهشان را بر تو برافراشتند و با مکر و شرارت، با تو جنگیدند و [عمر بن سعد] لعین، سربازانش را فرا خواند تا تو را از آب و ورود به آن، باز دارند و به کارزار با تو،
ووُرودَهُ، وناجَزوکَ القِتالَ، وعاجَلوکَ النِّزالَ، ورَشَقوکَ بِالسِّهامِ، وبَسَطوا إلَیکَ الأَکُفَّ لِلِاصطِلامِ، ولَم یَرعَوا لَکَ الذِّمامَ، ولا راقَبوا فیکَ الأَنامَ، وفی قَتلِهِم أولِیاءَکَ ونَهبِهِم رِحالَکَ، و أنتَ مُقَدَّمٌ فِی الهَبَواتِ(32)، مُحتَمِلٌ لِلأَذِیّاتِ(33)، وقَد عَجِبَت مِن صَبرِکَ مَلائِکَةُ السَّماواتِ، و أحدَقوا بِکَ مِن کُلِّ الجِهاتِ، و أثخَنوکَ بِالجِراحِ، وحالوا بَینَکَ وبَینَ ماءِ الفُراتِ، ولَم یَبقَ لَکَ ناصِرٌ، و أنتَ مُحتَسِبٌ صابِرٌ، تَذُبُّ عَن نِسوانِکَ و أولادِکَ.
فَهَوَیتَ إلَى الأَرضِ طَریحا ضَمآنَ جَریحا، تَطَؤُکَ الخُیولُ بِحَوافِرِها، وتَعلوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها، قَد رَشَحَ لِلمَوتِ جَبینُکَ، وَاختَلَفَت بِالانبِساطِ وَالانقِباضِ شِمالُکَ ویَمینُکَ، تُدیرُ طَرفا مُنکَسِرا إلى رَحلِکَ، وقَد شُغِلتَ بِنَفسِکَ عَن وُلدِکَ و أهلِکَ، فَأَسرَعَ فَرَسُکَ شارِدا، و أتى خِیامَکَ قاصِدا، مُحَمحِما باکِیا.
فَلَمّا رَأَینَ النِّساءُ جَوادَکَ مَخزِیّا، و أبصَرنَ سَرجَکَ مَلوِیّا، بَرَزنَ مِنَ الخُدورِ، لِلشُّعورِ ناشِراتٍ، ولِلخُدودِ لاطِماتٍ، ولِلوُجوهِ سافِراتٍ، وبِالعَویلِ داعِیاتٍ، وبَعدَ العِزِّ مُذَلَّلاتٍ، وإلى مَصرَعِکَ مُبادِراتٍ، وشِمرٌ جالِسٌ عَلى صَدرِکَ، مُولِغٌ سَیفَهُ فی نَحرِکَ، قابِضٌ شَیبَتَکَ بِیَدِهِ، ذابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ، وقَد سَکَنَت حَواسُّکَ، وخَمَدَت أنفاسُکَ، ووَرَدَ عَلَى القَناةِ رَأسُکَ، وسُبِیَ أهلُکَ کَالعَبیدِ، وصُفِّدوا فِی الحَدیدِ فَوقَ أقتابِ(34) المَطِیّاتِ، تَلفَحُ
شتاب کردند و به جنگ با تو، اقدام نمودند و تو را هدف تیر و سنگ خود، قرار دادند و دست نابودى به سوى تو گشودند و پیمان تو را رعایت ننمودند، و در کشتن دوستان تو و غارت کاروان تو مردم را نیز نادیده گرفتند. تو در غبار [جنگ]، پیش آمدى و آزارها را به جان خریدى و فرشتگان آسمان را از شکیبت به شگفت آوردى. دشمنانت، از همه سو، گِردت را فرا گرفتند و با زخمهاى کارى، تو را زمینگیر کردند و میان تو و آب فرات، جدایى انداختند و یاورى براى تو نمانْد و تو براى رضاى خدا، شکیبا بودى.
از زنان و فرزندانت، دفاع مىکردى تا آن که تشنه و زخمى، از اسبت به زیر افتادى و اسبها، تو را زیر سُمهایشان گرفتند و طاغیان، با شمشیرهاى بُرّان، بر سرت ریختند و عَرَق مرگ، بر پیشانىات نشست و چپ و راست پیکرت، منقبض و منبسط مىشد و نیمنگاهى از زیر چشم، به چادرها و سَرایت داشتى و [دردهایت] تو را به خود و نه فرزندان و خانوادهات مشغول کرد و اسبت، به شتاب گریخت و با شیهه و زارى، آهنگ خیمههاى تو کرد.
هنگامى که زنان، اسبت را خوار و پریشان و زین تو را بر آن، واژگون دیدند، از پرده بیرون آمدند، موهایشان را پریشان کردند و بر گونههاى خود زدند، صورتهاى خود را گشودند و ناله سر دادند و پس از عزّت، خوار شدند و به سوى قتلگاهت شتافتند، در حالى که شمر، بر سینهات نشسته و شمشیرش را در گودىِ گلویت فرو برده و محاسن سپیدت را به دستش گرفته بود و با شمشیر هندى خود، تو را ذبح مىکرد.
حواسّ تو، آرام گرفت و نفسهایت، آهسته گشت و سرت، به بالاى نیزه رفت و
وُجوهَهُم حَرورُ الهاجِراتِ، یُساقونَ فِی الفَلَواتِ، أیدیهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ، یُطافُ بِهِم فِی الأَسواقِ.
فَالوَیلُ لِلعُصاةِ الفُسّاقِ، لَقَد قَتَلوا بِقَتلِکَ الإِسلامَ، وعَطَّلُوا الصَّلاةَ وَالصِّیامَ، ونَقَضُوا السُّنَنَ وَالأَحکامَ، وهَدَموا قَواعِدَ الإِیمانِ، وحَرَّفوا آیاتِ القُرآنِ، وهَملَجوا(35) فِی البَغیِ وَالعُدوانِ.
لَقَد أصبَحَ رَسولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ مِن أجلِکَ مَوتوراً، وعادَ کِتابُ اللّهِ مَهجورا، وغودِرَ الحَقُّ إذ قُهِرتَ مَقهورا، فُقِدَ بِفَقدِکَ التَّکبیرُ وَالتَّهلیلُ، وَالتَّحریمُ وَالتَّحلیلُ، وَالتَّنزیلُ وَالتَّأویلُ، وظَهَرَ بَعدَکَ التَّغییرُ وَالتَّبدیلُ، وَالإِلحادُ وَالتَّعطیلُ، وَالأَهواءُ وَالأَضالیلُ، وَالِفتَنُ وَالأَباطیلُ.
وقامَ ناعیکَ عِندَ قَبرِ جَدِّکَ الرَّسولِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ، فَنَعاکَ إلَیهِ بِالدَّمعِ الهَطولِ، قائِلًا: یا رَسولَ اللّهِ، قُتِلَ سِبطُکَ وفَتاکَ، وَاستُبیحَ أهلُکَ وحِماکَ، وسُبِیَ بَعدَکَ ذَراریکَ، ووَقَعَ المَحذورُ بِعِترَتِکَ وبَنیکَ، فَنَزَعَ الرَّسولُ الرِّداءَ، وعَزّاهُ بِکَ المَلائِکَةُ وَالأَنبِیاءُ، وفُجِعَت بِکَ امُّکَ فاطِمَةُ الزَّهراءُ، وَاختَلَفَ جُنودُ المَلائِکَةِ المُقَرَّبینَ تُعَزّی أباکَ أمیرَ المُؤمِنینَ، واقیمَت عَلَیکَ المَآتِمُ، تَلطِمُ عَلَیکَ فیهَا الحورُ العینُ، وتَبکیکَ السَّماواتُ وسُکّانُها، وَالجِبالُ وخُزّانُها، وَالسَّحابُ و أقطارُها، وَالأَرض وقیعانُها، وَالبِحارُ وحیتانُها، ومَکَّةُ وبُنیانُها، وَالجِنانُ ووِلدانُها، وَالبَیتُ وَالمَقامُ، وَالمَشعَرُ الحَرامُ، وَالحَطیمُ وزَمزَمُ، وَالمِنبَرُ المُعَظَّمُ، وَالنُّجومُ الطّوالِعُ، وَالبُروقُ
خاندانت را مانند بندگان به اسارت گرفته، غل و زنجیر کردند و بر پشت شتران نشاندند و آفتاب سوزان نیمروز، چهرههایشان را سوزانْد و در صحراها و دشتها رانده شدند، در حالى که دستهایشان را به گردن بسته بودند و آنها را در بازارها مىچرخاندند.
پس واى بر عاصیان فاسق! با کشتن تو، اسلام را کُشتند، و نماز و روزه را تعطیل کردند، و سنّتها و احکام را زیر پا گذاشتند، و پایههاى ایمان را منهدم کردند، و آیههاى قرآن را تحریف کردند، و در تجاوز و سرکشى، فرو رفتند.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، داغدار خون تاوان نگرفته تو شد و کتاب خداى عزوجل، مهجور گشت و به حق، خیانت شد، هنگامى که تو را مقهور سلطه خود کردند. با از دست رفتن تو، تکبیر و تهلیل و حرام و حلال و تنزیل و تأویل [قرآن]، از دست رفت و پس از تو، تغییر و دگرگونى و کفر و معطّل گذاردن [احکام الهى] و هوس و گمراهى و فتنه و باطل، آشکار شد.
خبررسان شهادتت، با چشم اشکبار، نزد قبر جدّت پیامبر صلى الله علیه و آله ایستاد و گفت: «اى پیامبر خدا! نوه و جوانت را کُشتند و حرمت خاندانت را شکستند و پس از تو، فرزندانت را به اسارت بردند و آنچه مىترسیدى، بر خاندان و خویشانت فرود آمد». پیامبر صلى الله علیه و آله، ردایش را کَنْد و فرشتگان و پیامبران، او را به شهادت تو، تسلیت دادند و مادرت زهرا، داغدار تو گشت.
و فرشتگان مقرّب، دسته دسته مىآمدند و مىرفتند و به پدرت، امیر مؤمنان، تسلیت مىگفتند و مجلس سوگوارى تو، بر پا شد و حوریان بهشتى، در مصیبت تو، بر صورت زدند و آسمان و ساکنانش، بهشت و خزانهدارانش، و کوههاى گسترده و دامنههایش، و زمین و کرانههایش، و دریاها و ماهیانش، و مکّه و پایههاى آن (کعبه)، و بهشت و کودکانش، و کعبه و مقام [ابراهیم]، مشعر الحرام و
اللَّوامِعُ، وَالرُّعودُ القَعاقِعُ(36)، وَالرِّیاحُ الزَّعازِعُ، وَالأَفلاکُ الرَّوافِعُ. فَلَعَنَ اللّهُ مَن قَتَلَکَ وسَلَبَکَ، وَاهتَضَمَکَ وغَصَبَکَ، وبایَعَکَ وَاعتَزَلَکَ، وحارَبَکَ وساقَکَ، وجَهَّزَ الجُیوشَ إلَیکَ، ووَثَّبَ الظَّلَمَةَ عَلَیکَ، أبرَأُ إلَى اللّهِ سُبحانَهُ مِنَ الآمِرِ وَالفاعِلِ وَالغاشِمِ وَالخاذِلِ.
اللّهُمَّ فَثَبِّتنی عَلَى الإِخلاصِ وَالوَلاءِ، وَالتَّمَسُّکِ بِحَبلِ أهلِ الکِساءِ، وَانفَعنی بِمَوَدَّتِهِم، وَاحشُرنی فی زُمرَتِهِم، و أدخِلنِی الجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِم، إنَّکَ وَلِیُّ ذلِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.
ثُمَّ تَحَوَّل إلى عِندِ رِجلَیِ الحُسَینِ علیه السلام، وقِف عَلى عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهالسلام وقُل:
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الصِّدّیقُ الطَّیِّبُ الطّاهِرُ، الزِّکِیُّ الحَبیبُ المُقَرَّبُ وَابنُ رَیحانَةِ رَسولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ مِن شَهیدٍ مُحتَسِبٍ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، ما أکرَمَ مَقامَکَ و أشرَفَ مُنقَلَبَکَ، أشهَدُ لَقَد شَکَرَ اللّهُ سَعیَکَ و أجزَلَ ثَوابَکَ، و ألحَقَکَ بِالذِّروَةِ العالِیَةِ حَیثُ الشَّرَفُ کُلُّ الشَّرَفِ، فِی الغُرَفِ السّامِیَةِ فِی الجَنَّةِ فَوقَ الغُرَفِ، کَما مَنَّ عَلَیکَ مِن قَبلُ وجَعَلَکَ مِن أهلِ البَیتِ الَّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیرا.
وَاللّهِ ما ضَرَّکَ القَومُ بِما نالوا مِنکَ ومِن أبیکَ الطّاهِرِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکُما، ولا ثَلَموا مَنزِلَتَکُما مِنَ البَیتِ المُقَدَّسِ، ولا وَهَنتُما بِما أصابَکُما فی سَبیلِ اللّهِ، ولا مِلتُما إلَى العَیشِ فِی الدُّنیا، ولا تَکَرَّهتُما مُباشَرَةَ المَنایا إذ کُنتُما قَد رَأَیتُما مَنازِلَکُما فِی الجَنَّةِ قَبلَ أن تَصیرا إلَیها، وَاختَرتُماها قَبلَ أن تَنتَقِلا
غیر حرم و حرم، و حَطیم و زمزم و منبرِ بزرگ داشته شده، و ستارگانِ برآمده و برقهاى درخشنده و رعدهاى پُرصداى پى در پى آمده و بادهاى تند و از جا برکَنَنده و فلکهاى برافراشته، بر تو گریستند. خداوند، لعنت کند کسى را که تو را کُشت و لباست را بُرد و تو را خُرد کرد و حقّت را غصب نمود و با تو، دست بیعت داد و از یارىات، دست کشید و با تو جنگید و تو را رانْد و لشکرها بر ضدّ تو تجهیز کرد و ستمکاران را بر تو جهانْد! از فرمان دهنده و انجام دهنده و آزار دهنده و وا گذارنده، به خداى سبحان، بیزارى مىجویم.
خدایا! مرا بر اخلاص و دوستى و چنگ زدن به ریسمان آل عبا، ثابت بدار و مرا از مودّت ایشان، بهرهمند بگردان و در زمره ایشان، محشور کن و با شفاعت ایشان، به بهشت در آور که تو صاحب اختیار این کارى، اى مهربانترینِ مهربانان!
سپس به سوى پاهاى امام حسین علیهالسلام بگرد و بر [سر قبر] على اکبر علیهالسلام بِایست و بگو:
سلام بر تو، اى صدّیق پاک و پاکیزه، محبوب مقرّب پاک و فرزند ریحانه پیامبر خدا! سلام بر تو، اى شهید شده به خاطر رضاى خدا، و نیز رحمت و برکات خدا بر تو! چه جایگاه بزرگى و چه بازگشتگاه شریفى دارى! گواهى مىدهم که خداوند، تلاشت را ارج نهاد و پاداشت را فراوان داد و تو را به قلّههاى افتخار و شرف رساند، در غرفههایى رفیع، بالاتر از همه غرفهها در بهشت، همان گونه که پیشتر، بر تو منّت نهاد و تو را از خاندانى قرار داد که آلودگى را از ایشان زُدوده و پاک و پاکیزهشان ساخته است.
به خدا سوگند، آن قوم (دشمن) با آنچه بر سرِ تو و پدر پاکت که درودهاى خدا بر شما دو تن باد آوردند، زیانى به تو [و به پدرت] نرساندند و به جایگاه هر دو نفَرتان در بیت المقدّس، ضربهاى نزد و هر مصیبتى که در راه خدا به شما رسید، شما را سُست نکرد و به زندگى دنیا نکشانْد و شما را به در آمدن به مرگ، بىرغبت ننمود؛
إلَیها، فَسُرِرتُم وسَرَرتُم.
فَهَنیئا لَکُم یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ التَّمَسُّکُ مِنَ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله بِالسَّیِّدِ السّابِقِ حَمزَةَ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ، وقَدِمتُما عَلَیهِ وقَد الحِقتُما بِأَوثَقِ عُروَةٍ و أقوى سَبَبٍ.
صَلَّى اللّهُ عَلَیکَ أیُّهَا الصِّدّیقُ الشَّهیدُ المُکَرَّمُ وَالسَّیِّدُ المُقَدَّمُ، الَّذی عاشَ سَعیدا وماتَ شَهیدا وذَهَبَ فَقیدا، فَلَم تَتَمَتَّع مِنَ الدُّنیا إلّا بِالعَمَلِ الصّالِحِ، ولَم تَتَشاغَل إلّا بِالمَتجَرِ الرّابِحِ. أشهَدُ أنَّکَ مِنَ الفَرِحینَ «بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»(37) وتِلکَ مَنزِلَةُ کُلِّ شَهیدٍ، مَنزِلَةُ الحَبیبِ إلَى اللّهِ القَریبِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، زادَکَ اللّهُ مِن فَضلِهِ فی کُلِّ لَفظَةٍ ولَحظَةٍ وسُکونٍ وحَرَکَةٍ، مَزیدا یَغبِطُ ویَسعَدُ أهلُ عِلِّیّینَ بِهِ، یا کَریمَ النَّفسِ، یا کَریمَ الأَبِ، یا کَریمَ الجَدِّ إلى أن تَتَناهى، رَفَعَکُمُ اللّهُ مِن أن یُقالَ رَحِمَکُمُ اللّهُ، وَافتَقَرَ إلى ذلِکَ غَیرُکُم مِن کُلِّ مَن خَلَقَ اللّهُ.
ثُمَّ تَقولُ:
صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکُم ورِضوانُهُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، فَاشفَع لی أیُّهَا السَّیِّدُ الطّاهِرُ إلى رَبِّکَ، فی حَطِّ الأَثقالِ عَن ظَهری وتَخفیفِها عَنّی، وَارحَم ذُلّی وخُضوعی لَکَ ولِلسَّیِّدِ أبیکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیکُما.
ثُمَّ انکَبَّ عَلَى القَبرِ وقُل:
زادَ اللّهُ فی شَرَفِکُم فِی الآخِرَةِ کَما شَرَّفَکُم فِی الدُّنیا، و أسعَدَکُم کَما أسعَدَ بِکُم، و أشهَدُ أنَّکُم أعلامُ الدّینِ ونُجومُ العالَمینَ.
زیرا جایگاهتان را در بهشت، پیش از رفتن به آن جا دیده بودید و پیش از انتقال به آن، برگزیده و شاد گشتید و شاد شدید.
پس، اى فرزندان عبد المطّلب! خوشا به حالتان که با اقتدا به سَرور پیشگام، حمزة بن عبد المطّلب، به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پیوستید و در حالى بر او وارد شدید که به استوارترین ریسمان و نیرومندترین رشته، چنگ زده بودید.
خدا بر تو درود فرستد، اى صدّیق شهیدِ بزرگْ داشته شده و اى سَرور پیشروى که سعادتمندانه، زیست و با شهادت، در گذشت و از دست رفت و از دنیا، جز عمل صالح، بهرهاى نگرفت و به چیزى، جز تجارت سودمند [آخرت]، سرگرم نشد.
گواهى مىدهم که تو، از کسانى هستى که شادماناند «به آنچه خدا از فضلش به ایشان داده است، و به کسانى که هنوز از پى آنان به ایشان نپیوستهاند، مژده مىدهند که نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهى دارند»، و این، منزلت هر شهید است؛ منزلت هر محبوب خدا و مقرّب به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله. خداوند، از فضلش در هر سخن و نگاه و سکون و حرکتت، چنان بیفزاید که اهل عِلّیّین (والاترین مرتبه بهشت) به آن، غبطه و رشک برند و بِدان، خوشبخت شوند، اى که روحت بزرگوار است، پدرت بزرگوار است، جدّت بزرگوار است تا به انتهاى تبارت! خداوند، شما را برتر از آن نشانده که برایتان رحمت خدا را بطلبیم؛ بلکه این نیاز براى غیر شما از همه خلق خداست.
سپس مىگویى:
درودهاى خدا و خشنودى و رحمت و برکات او بر شما باد! اى سَرور پاک! در بر داشتن بار سنگین گناهان از دوشم و سبُک کردن آن برایم نزد خدا، شفاعت کن و بر خوارى و فروتنىام نزد تو و سَرور حقیقى، پدرت که خدا بر هر دوىِ شما درود فرستد، رحم کن.
آن گاه، خود را روى قبر بینداز و بگو:
خدا بر شرف شما در آخرت بیفزاید، همان گونه که در دنیا، شریفتان ساخت و خوشبختتان کرد، همان گونه که با شما، دیگران را خوشبخت کرد! گواهى مىدهم که شما، نشانههاى دین و ستارگان جهانیان هستید.
ثُمَّ تَتَوَجَّهُ إلَى البَیتِ الَّذی عِندَ رِجلَی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهالسلام وتَقولُ:
السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ الحُسَینَ، سَلاما لا یَفنى أمَدُهُ ولا یَنقَطِعُ مَدَدُهُ، سَلاما تَستَوجِبُهُ بِاجتِهادِکَ، وتَستَحِقُّهُ بِجِهادِکَ، عِشتَ حَمیدا وذَهَبتَ فَقیدا، لَم یَمِل بِکَ حُبُّ الشَّهَواتِ، ولَم یُدَنِّسکَ طَمَعُ النَّزِهاتِ، حَتّى کَشَفَت لَکَ الدُّنیا عَن عُیوبِها، ورَأَیتَ سوءَ عَواقِبِها وقُبحَ مَصیرِها، فَبِعتَها بِالدّارِ الآخِرَةِ، وشَرَیتَ نَفسَکَ شِراءَ المُتاجَرَةِ، فَأَربَحتَها أکرَمَ الأَرباحِ، ولَحِقتَ بِهَا «الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً- ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ عَلِیماً»(38)
السَّلامُ عَلَى القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ حَبیبِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَیحانَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، السَّلامُ عَلَیکَ مِن حَبیبٍ لَم یَقضِ مِنَ الدُّنیا وَطَرا(39)، ولَم یَشفِ مِن أعداءِ اللّهِ صَدرا، حَتّى عاجَلَهُ الأَجَلُ، وفاتَهُ الأَمَلُ، وهَنیئا لَکَ یا حَبیبَ حَبیبِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، ما أسعَدَ جَدَّکَ، و أفخَرَ مَجدَکَ و أحسَنَ مُنقَلَبَکَ!
السَّلامُ عَلَیکَ یا عَونَ بنَ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ، السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ النّاشِئِ فی حِجرِ رَسولِ اللّهِ، وَالمُقتَدی بِأَخلاقِ رَسولِ اللّهِ، وَالذّابِّ عَن حَریمِ رَسولِ اللّهِ صَبِیّا، وَالذّائِدِ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ، مُباشِرا لِلحُتوفِ، مُجاهِدا بِالسُّیوفِ، قَبلَ أن یَقوى جِسمُهُ ویَشتَدَّ عَظمُهُ ویَبلُغَ أشُدَّهُ،
سپس به اتاقى که نزد پاهاى على اکبر علیهالسلام است [و قبر شهیدان دیگر، آن جاست]، رو مىکنى و مىگویى:
سلام بر تو، اى ابا عبد اللّه الحسین! سلامى پایانناپذیر و ناگسستنى! سلامى که به سبب کوششت، سزاوار آنى و به دلیل جهادت، حقّ آن را دارى! ستوده زیستى و از دست رفتى. خواهشهاى نفسانى، تو را به سوى خود نکشیدند و طمع زرق و برق فریباى دنیا، تو را آلوده نساخت تا آن که دنیا، زشتىهایش را برایت گشود و بدفرجامى و زشتىِ مقصدش را دیدى و آن را به سراى آخرت فروختى و خود را از آن خریدى و بیشترین سود را بردى و با آن به کسانى پیوستى که «خداوند به ایشان، نعمت داده: پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان؛ و چه همراهان خوبى! آن، فضلى از جانب خداست و خدا راى در آگاهى، بس».
سلام بر قاسم بن حسن بن على، و رحمت و برکات خدا بر او! سلام بر تو، اى فرزند حبیب خدا! سلام بر تو، اى فرزند ریحانه پیامبر خدا! سلام بر تو، اى دوستى که ناکام از دنیا رفت و دلش با انتقام از دشمنان خدا، خُنَک نشد و اجَل، شتابان به او رسید و آرزویش از دست رفت! گوارایت باد، اى محبوبِ محبوبِ خدا! چه نیکوست بخت تو، و چه پُر افتخار است شُکوهت، و چه نیکوست بازگشتگاهت!
سلام بر تو، اى عَون بن عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب! سلام بر تو، اى فرزند پرورش یافته در دامان پیامبر خدا، اقتدا کننده به اخلاق پیامبر خدا، مدافع حریم پیامبر خدا در کودکى، دور کننده دشمنان از حرم پیامبر خدا، درآینده بر مرگ، و جهاد کننده با شمشیر، پیش از آن که تنش نیرومند و استخوانش محکم شود و به کمال خود برسد! تو از همان زمان که بالغ نشده و نورس بودى، از والایان بودى. از همان زمان نوجوانىات، به دنبال بلندترین آرمان در راه نیکى بودى تا آن که نظرت
ما زِلتَ مِنَ العُلا مُنذُ یَفَعتَ(40)، تَطلُبُ الغایَةَ القُصوى فِی الخَیرِ مُنذُ تَرَعرَعتَ، حَتّى رَأَیتَ أن تَنالَ الحَظَّ السَّنِیَّ فِی الآخِرَةِ بِبَذلِ الجِهادِ(41) وَالقِتالِ لِأَعداءِ اللّهِ، فَتَقَرَّبتَ وَالمَنایا دانِیَةٌ، وزَحَفتَ وَالنَّفسُ مُطمَئِنَّةٌ طَیِّبَةٌ، تَلَقّى بِوَجهِکَ بَوادِرَ السِّهامِ، وتُباشِرُ بِمُهجَتِکَ حَدَّ الحُسامِ، حَتّى وَفَدتَ إلَى اللّهِ تَعالى بِأَحسَنِ عَمَلٍ و أرشَدِ سَعیٍ إلى أکرَمِ مُنقَلَبٍ، وتَلَقّاکَ ما أعَدَّهُ لَکَ مِنَ النَّعیمِ المُقیمِ الَّذی یَزیدُ ولا یَبیدُ، وَالخَیرِ الَّذی یَتَجَدَّدُ ولا یَنفَدُ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ تَترى تَتبَعُ اخراهُنَّ الاولى.
السَّلامُ عَلَیکَ یا عَبدَ الرَّحمنِ بنَ عَقیلِ بنِ أبی طالِبٍ صِنوِ الوَصِیِّ أمیرِ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وآلِهِ وعَلَیکَ وعَلى أبیکَ ما دَجا لَیلٌ و أضاءَ نَهارٌ، وما طَلَعَ هِلالٌ وما أخفاهُ سِرارٌ(42)، وجَزاکَ اللّهُ عَنِ ابنِ عَمِّکَ وَالإِسلامِ أحسَنَ ما جازَى الأَبرارَ الأَخیارَ، الَّذینَ نابَذُوا الفُجّارَ وجاهَدُوا الکُفّارَ، فَصَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ یا خَیرَ ابنِ عَمٍّ لِخَیرِ ابنِ عَمٍّ(43)، زادَکَ اللّهُ فیما آتاکَ حَتّى تَبلُغَ رِضاکَ کَما بَلَغتَ غایَةَ رِضاهُ، وجاوَزَ بِکَ أفضَلَ ما کُنتَ تَتَمَنّاهُ.
السَّلامُ عَلَیکَ یا جَعفَرَ بنَ عَقیلِ بنِ أبی طالِبٍ، سَلاما یَقضی حَقَّکَ فی نَسَبِکَ وقَرابَتِکَ، وقَدرَکَ فی مَنزِلَتِکَ، وعَمَلَکَ فی مُواساتِکَ ومُساهَمَتَکَ ابنَ عَمِّکَ بِنَفسِکَ ومُبالَغَتَکَ فی مُواساتِهِ، حَتّى شَرِبتَ بِکَأسِهِ، وحَلَلتَ مَحَلَّهُ فی رَمسِهِ، وَاستَوجَبتَ ثَوابَ مَن بایَعَ اللّهَ فی نَفسِهِ، فَاستَبشَرَ بِبَیعِهِ الَّذی بایَعَهُ
چنین شد که نصیب والاى آخرت را در جهاد و فداکارى و جنگ با دشمنان خدا بجویى. پس پیش رفتى، در حالى که مرگ، نزدیک بود و به پیکار در آمدى، در حالى که جانت، آرام و پاک بود. با صورتت، به استقبال تیرها مىرفتى و با خونت، تیزىِ شمشیرها را مىسودى تا آن که با نیکوترین عمل و درستترین تلاش، به گرامىترین بازگشتگاه نزد خداى متعال، میهمان شدى و آنچه خدا از نعمت ماندگارِ روزافزون و از میان نارفتنى و خیر تجدید شونده و تمام ناشدنى، برایت آماده کرده بود، دیدى. درودهاى پى در پى و پیاپى خدا بر تو باد!
سلام بر تو، اى عبد الرحمن فرزند عقیل بن ابى طالب، برادر تنى وصى، امیر مؤمنان که درودهاى خدا بر او و خاندانش و بر تو و بر پدرت باد تا آن گاه که شب، تاریک و روز، نورافشان است و هلال ماه، بر مىآید و آخر ماه، پنهان مىشود! خداوند، از جانب پسر عمویت و نیز اسلام، بهترین پاداشى را که به نیکانِ برگزیده مىدهد، به تو بدهد؛ [پاداش] آنان که فاجران را کنار زدند و با کافران جنگیدند. درودهاى خدا بر تو باد، اى بهترین پسرعمو براى بهترین پسرعمو! خداوند، بر آنچه به تو داده، بیفزاید تا راضى شوى، همان گونه که به نهایتِ رضایت او رسیدى و از برتر از آنچه آرزو مىکردى نیز گذشت!
سلام بر تو، اى جعفر بن عقیل بن ابى طالب؛ سلامى که حقّ تو را ادا کند، حقّ نسب و خویشاوندىات، ارج و منزلتت، کردارت در از خود گذشتگى و از جان، مایه گذاشتن براى پسرعمویت و مبالغهات در از خود گذشتن با او، تا آن جا که از جام [شهادتِ] او نوشیدى و در جایگاه دفن او، جاى گرفتى و سزامند پاداش کسى شدى که با جان خود، با خدا معامله مىکند و از این معامله، شادمان مىگردد.
بِهِ، وذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیمُ، فَاجتَمَعَ لَکَ ما وَعَدَکَ اللّهُ بِهِ مِنَ النَّعیمِ بِحَقِّ المُبالَغَةِ(44)، إلى ما أوجَبَهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لَکَ بِحَقِّ النَّسَبِ وَالمُشارَکَةِ، فَفُزتَ فَوزَینِ لا یَنالُهُما إلّا مَن کانَ مِثلَکَ فی قَرابَتِهِ ومَکانَتِهِ، وبَذَلَ مالَهُ ومُهجَتَهُ لِنُصرَةِ إمامِهِ وَابنِ عَمِّهِ، فَزادَکَ اللّهُ حُبّا وکَرامَةً حَتّى تَنتَهِیَ إلى أعلى عِلِّیّینَ فی جِوارِ رَبِّ العالَمینَ.
السَّلامُ عَلَیکَ یا عَبدَ اللّهِ بنَ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ، فَما أکرَمَ مَقامَکَ فی نُصرَةِ ابنِ عَمِّکَ، وما أحسَنَ فَوزَکَ عِندَ رَبِّکَ! فَلَقَد کَرُمَ فِعلُکَ و أجَلَّ أمرُکَ و أعظَمَ فِی الإِسلامِ سَهمُکَ، رَأَیتَ الانتِقالَ إلى رَبِّ العالَمینَ خَیرا من مُجاوَرَةِ الکافِرینَ، ولَم تَرَ شَیئا لِلِانتِقالِ أکرَمَ مِنَ الجِهادِ وَالقِتالِ، فَکافَحتَ الفاسِقینَ بِنَفسٍ لا تَخیمُ عِندَ النّاسِ(45)، ویَدٍ لا تَلینُ عِندَ المِراسِ(46)، حَتّى قَتَلَکَ الأَعداءُ مِن بَعدِ أن رَوَّیتَ سَیفَکَ وسِنانَکَ مِن أولادِ الأَحزابِ وَالطُّلَقاءِ، وقَد عَضَّکَ السِّلاحُ و أثبَتَتکَ الجِراحُ، فَغَلَبتَ عَلى ذاتِ نَفسِکَ غَیرَ مُسالِمٍ ولا مُستَأسِرٍ، فَأَدرَکتَ ما کُنتَ تَتَمَنّاهُ، وجاوَزتَ ما کُنتَ تَطلُبُهُ وتَهواهُ، فَهَنّاکَ اللّهُ بِما صِرتَ إلَیهِ، وزادَکَ مَا ابتَغَیتَ الزِّیادَةَ عَلَیهِ.
السَّلامُ عَلَیکَ یا عَبدَ اللّهِ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، فَإِنَّکَ الغُرَّةُ الواضِحَةُ وَاللُّمعَةُ اللّائِحَةُ، ضاعَفَ اللّهُ رِضاهُ عَنکَ و أحسَنَ لَکَ ثَوابَ ما بَذَلتَهُ مِنکَ، فَلَقَد واسَیتَ أخاکَ وبَذَلتَ مُهجَتَکَ فی رِضى رَبِّکَ.
این، همان رستگارى بزرگ است که خداوند، آنچه را از نعمت جاودان در برابر سعىِ بلیغ تو وعده داده بود، و آنچه در برابر حقّ خویشاوندى و شرکت جُستن، برایت واجب ساخته بود، برایت گِرد هم آورد و تو به دو رستگارى رسیدى که جز کسى مانند تو، به آن دو نمىرسد: مانند تو در قرابت و مکانت و بذل مال و جان براى یارى امام و پسرعمویش. خداوند بر محبوبیت و کرامتت بیفزاید تا در اعلى علّیّین (والاترین جایگاه بهشت)، در جوار خداى جهانیان باشى!
سلام بر تو، اى عبد اللّه بن مسلم بن عقیل! چه مقام والایى در یارى پسرعمویت دارى و چه قدر رستگارىات نزد خدایت، نیکوست! بى گمان، کار تو، کریمانه و امر تو، بزرگ و سهم تو در اسلام، سِتُرگ است. انتقال به سوى خداى جهانیان را بهتر از همسایگىِ کافران دیدى و براى انتقال، چیزى از جهاد و قتال، نیکوتر ندیدى. پس با جان خود، بى ترس و واهمه از مردمان و با دستى استوار در کارزار، با فاسقانْ رویارو شدى تا آن که دشمنان، پس از سیراب کردن شمشیر و نیزهات از خون فرزندان احزاب (نبرد خندق) و آزاد شدگان (فتح مکّه)، تو را کُشتند، در حالى که گزند سلاح، به تو رسیده بود و زخمها، تو را بىحرکت کرده بودند و با غلبه بر حبّ نفس، نه تسلیم گشتى و نه اسارت را پذیرفتى. به آنچه آرزو داشتى، رسیدى و از آنچه مىخواستى و دوست داشتى نیز در گذشتى. خداوند، آنچه را به سوى آن رفتى، برایت گوارا کند و بر آنچه مىخواستى، بیفزاید.
سلام بر تو، اى عبد اللّه بن على بن ابى طالب، و رحمت و برکات خدا نثارت باد! تو، خالِ سپید آشکار میان سیاهى و نور درخشانى. خداوند، رضایتش را از تو، دوچندان کند و پاداشِ آنچه را بذل کردهاى، نیکو گردانَد که تو به همراه برادرت، از خود گذشتگى نمودى و خونت را در راه رضایت پروردگارت دادى.
السَّلامُ عَلَیکَ یا عَبدَ الرَّحمنِ بنَ عَقیلِ بنِ أبی طالِبٍ(47) ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، سَلاما یُرجیهِ البَیتُ الَّذی أنتَ فیهِ أضَأتَ، وَالنّورُ الَّذی فیهِ استَضَأتَ، وَالشَّرَفُ الَّذی فیهِ اقتَدَیتَ، وهَنّاکَ اللّهُ بِالفَوزِ الَّذی إلَیهِ وَصَلتَ، وبِالثَّوابِ الَّذی ادَّخَرتَ، لَقَد عَظُمَت مُواساتُکَ بِنَفسِکَ، وبَذَلتَ مُهجَتَکَ فی رِضى رَبِّکَ ونَبِیِّکَ و أبیکَ و أخیکَ، فَفازَ قِدْحُکَ(48) وزادَ رِبحُکَ، حَتّى مَضَیتَ شَهیدا ولَقیتَ اللّهَ سَعیدا، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ وعَلى أخیکَ وعَلى إخوَتِکَ الَّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیرا.
السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا بَکرِ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، ما أحسَنَ بَلاءَکَ و أزکى سَعیَکَ، و أسعَدَکَ بِما نِلتَ مِنَ الشَّرَفِ وفُزتَ بِهِ مِنَ الشَّهادَةِ! فَواسَیتَ أخاکَ وإمامَکَ ومَضَیتَ عَلى یَقینِکَ، حَتّى لَقیتَ رَبَّکَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ، وضاعَفَ اللّهُ ما أحسَنَ بِهِ عَلَیکَ.
السَّلامُ عَلَیکَ یا عُثمانَ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، فَما أجَلَّ قَدرَکَ و أطیَبَ ذِکرَکَ، و أبیَنَ أثَرَکَ و أشهَرَ خَبَرَکَ، و أعلى مَدحَکَ و أعظَمَ مَجدَکَ، فَهَنیئا لَکُم یا أهلَ بَیتِ الرَّحمَةِ ومُختَلَفَ المَلائِکَةِ، ومَفاتیحَ الخَیرِ تَحِیّاتُ اللّهِ غادِیَةً ورائِحَةً فی کُلِّ یَومٍ وطَرفَةِ عَینٍ ولَمحَةٍ، وصَلَواتُ اللّهِ عَلَیکُم یا أنصارَ دینِ اللّهِ و أنصارَ أهلِ البَیتِ مِن مَوالیهِم و أشیاعِهِم، فَلَقَد
سلام بر تو، اى عبد الرحمن بن عقیل بن ابى طالب،(49) و رحمت و برکات خدا نثارت باد! سلام بر خانهاى که تو در آن، جلوه کردى، و [بر] نورى که از پرتو آن، نور گرفتى، و [بر] شرفى که به آن، اقتدا کردى. خداوند، بر رستگارىاى که به آن رسیدى و به پاداشى که براى خود اندوختى، تهنیتت داد. از خود گذشتگىِ تو با جانت، بزرگ بود. خونت را به خاطر رضایت خدایت، پیامبرت، پدرت و برادرت دادى و بازى را بردى و سودت، افزون شد تا به شهادت، رسیدى و به سعادت، خدا را دیدى. درودهاى خدا بر تو و بر برادرت و برادرانت که خداوند، آلودگى را از آنها زُدوده است و پاک و پاکیزهشان کرده است!
سلام بر تو، اى ابو بکر بن على بن ابى طالب، و رحمت و برکات خدا نثارت باد! چه نیکو بود امتحان دادن تو، و چه بالنده بود تلاشت، و چه خوشبخت شدى از نیل به شرافت و رستگارى با شهادت! با برادرت و امامت، از خود گذشتگى کردى و با یقینت، در گذشتى تا خدایت را که درودهایش بر تو باد، ملاقات کردى و آنچه را به تو احسان کرده بود، دوچندان نمود.
سلام بر تو، اى عثمان بن على بن ابى طالب، و رحمت و برکات خدا نثارت باد! چه جلیل است منزلت تو، و چه خوش است یاد تو، و چه پیداست اثر تو، و چه مشهور است خبر تو، و چه والاست مدح تو، و چه بزرگ است مجد تو! گوارایتان باد، اى اهل بیت رحمت، و جایگاه آمد و شدِ فرشتگان، و کلیدهاى خیر! درودها و سلامهاى خدا، در هر صبح و شام و در هر لحظه و با هر نگاه، بر شما باد، اى یاوران دین خدا و یاران اهل بیت از وابستگان تا شیعیان آنان! بى تردید، به رستگارى رسیدید و شرف دنیا و آخرت را کسب کردید.
نِلتُمُ الفَوزَ وحُزتُمُ الشَّرَفَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ.
یا ساداتی یا أهلَ البَیتِ، وَلِیُّکُمُ الزّائِرُ، المُثنی عَلَیکُم بِما أولاکُمُ اللّهُ و أنتُم لَهُ أهلٌ، المُجیبُ لَکُم بِسائِرِ جَوارِحِهِ، یَستَشفِعُ بِکُم إلَى اللّهِ رَبِّکُم ورَبِّهِ فی إحیاءِ قَلبِهِ وتَزکِیَةِ عَمَلِهِ، وإجابَةِ دُعائِهِ وتَقَبُّلِ ما یَتَقَرَّبُ بِهِ، وَالمَعونَةِ عَلى أمرِ دُنیاهُ وآخِرَتِهِ، فَقَد سَأَلَ اللّهَ تَعالى ذلِکَ وتَوَسَّلَ إلَیهِ بِکُم، وهُوَ نِعمَ المَسؤولُ ونِعمَ المَولى ونِعمَ النَّصیرُ.
ثُمَّ تُسَلِّمُ عَلَى الشُّهَداءِ مِن أصحابِ الحُسَینِ عَلَیهِ وعَلَیهِمُ السَّلامُ، وتَستَقبِلُ القِبلَةَ وتَقولُ:
السَّلامُ عَلَیکُم یا أنصارَ اللّهِ و أنصارَ رَسولِهِ، و أنصارَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ و أنصارَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، و أنصارَ الحَسَنِ وَالحُسَینِ و أنصارَ الإِسلامِ، أشهَدُ لَقَد نَصَحتُم للّهِ وجاهَدتُم فی سَبیلِهِ، فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنِ الإِسلامِ و أهلِهِ أفضَلَ الجَزاءِ، فُزتُم وَاللّهِ فَوزا عَظیما(50)، أشهَدُ أنَّکُم أحیاءٌ عِندَ رَبِّکُم تُرزَقونَ، و أشهَدُ أنَّکُمُ الشُّهَداءُ و أنَّکُمُ السُّعَداءُ و أنَّکُم فی دَرَجاتِ العُلى، وَالسَّلامُ عَلَیکُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
ثُمَّ عُد إلى مَوضِعِ رَأسِ الحُسَینِ علیهالسلام وَاستَقبِلِ القِبلَةَ، وصَلِّ رَکعَتَینِ صَلاةَ الزِّیارَةِ، تَقرَأُ فِی الاولَى الحَمدَ وسورَةَ الأَنبِیاءِ، وفِی الثّانِیَةِ الحَمدَ وسورَةَ الحَشرِ أو ما تَهَیَّأَ لَکَ مِنَ القُرآنِ، فَإِذا فَرَغتَ مِنَ الصَّلاةِ فَقُل:
سُبحانَ ذِی القُدرَةِ وَالجَبَروتِ، سُبحانَ ذِی العِزَّةِ وَالمَلکوتِ، سُبحانَ المُسَبَّحِ لَهُ بِکُلِّ لِسانٍ، سُبحانَ المَعبودِ فی کُلِّ أوانٍ، الأَوَّلِ وَالآخِرِ وَالظّاهِرِ
اى سَروران من، اى اهل بیت! دوستدار شما، زائرتان است؛ ثناگوى شما با آنچه خداوند [از فضائل] به شما بخشیده است و اهل او گشتهاید؛ زائرى که [افزون بر زبان ثنا] با دیگر اندامهایش، به شما پاسخ مىدهد و شما را نزد خداى شما و خودش، شفیع مىگردانَد تا دلش را زنده کند و عملش را پاکیزه نماید و دعایش را مستجاب گردانَد و آنچه را که با آن تقرّب جسته، قبول کند و بر کار دنیا و آخرتش یارىاش دهد. اینها را بى تردید، از خداى متعال خواسته و با شما به او توسّل جسته، که او بهترین کسى است که از وى، درخواست مىشود، و بهترین سرپرست و بهترین یاور است.
سپس بر شهیدان از اصحاب امام حسین که بر او و بر ایشان درود باد، سلام مىدهى و رو به قبله مىگویى:
سلام بر شما، اى یاوران خدا، و یاوران پیامبرش، و یاوران على بن ابى طالب، و یاوران فاطمه زهرا، و یاوران حسن و حسین، و یاوران اسلام! گواهى مىدهم که شما، براى خدا خیرخواهى کردید و در راهش جنگیدید. خداوند، از جانب اسلام و مسلمانان، به شما بهترین جزا را بدهد! به خدا سوگند، به رستگارى بزرگى رسیدید! گواهى مىدهم که شما، زندهاید و نزد خدایتان، روزى مىخورید. گواهى مىدهم که شما شهیدان، خوشبخت و در درجات والا هستید. سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد!
آن گاه به جایگاه سر حسین علیهالسلام باز گرد و رو به قبله، دو رکعت نماز زیارت بگزار و در رکعت اوّل، حمد و سوره «انبیا» و در رکعت دوم، حمد و سوره «حشر» را یا آنچه را از قرآنْ آماده داشتى، بخوان و پس از نماز بگو:
منزّه است خداى داراى قدرت و جبروت! منزّه است خداى صاحب عزّت و ملکوت! منزّه است خدایى که با هر زبان، تسبیحش مىگویند! منزّه است خداى
وَالباطِنِ وهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ، ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُم فَتَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ، لا إلهَ إلّا هُوَ فَتَعالَى اللّهُ عَمّا یُشرِکونَ، اللّهُمَّ ثَبِّتنی عَلَى الإِقرارِ بِکَ وَاحشُرنی عَلَیهِ، و ألحِقنی بِالعَصَبَةِ المُعتَقِدینَ لَهُ، الَّذینَ لَم یَعتَرِضهُم فیکَ الرَّیبُ ولَم یُخالِطهُمُ الشَّکُّ، الَّذینَ أطاعوا نَبِیَّکَ ووازَروهُ وعاضَدوهُ ونَصَروهُ، وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذی انزِلَ مَعَهُ، ولَم یَکُنِ اتِّباعُهُم إیّاهُ طَلَبَ الدُّنیا الفانِیَةِ، ولَا انحِرافا عَنِ الآخِرَةِ الباقِیَةِ، ولا حُبَّ الرِّئاسَةِ وَالإِمرَةِ ولا إیثارَ الثَّروَةِ، بَل تَاجروا بِأَموالِهِم و أنفُسِهِم، ورَبِحوا حینَ خَسِرَ الباخِلونَ، وفازوا حینَ خابَ المُبطِلونَ، و أقاموا حُدودَ ما أمَرتَ بِهِ مِنَ المَوَدَّةِ فی ذَوِی القُربَى، الَّتی جَعَلتَها أجرَ رَسولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ فیما أدّاهُ إلَینا مِنَ الهِدایَةِ إلَیکَ، و أرشَدَنا إلَیهِ مِنَ التَّعَبُّدِ، وتَمَسَّکوا بِطاعَتِهِم ولَم یَمیلوا إلى غَیرِهِم. اللّهُمَّ إنّی اشهِدُکَ أنّی مَعَهُم وفیهِم وبِهِم، ولا أمیلُ عَنهُم ولا أنحَرِفُ إلى غَیرِهِم، ولا أقولُ لِمَن خالَفَهُم، هؤُلاءِ أهدى مِنَ الَّذینَ آمَنوا سَبیلًا.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعِترَتِهِ، صَلاةً تُرضیهِ وتُحظیهِ وتُبلِغُهُ أقصى رِضاهُ و أمانیهِ، وعَلَى ابنِ عَمِّهِ و أخیهِ المُهتَدی بِهِدایَتِهِ المُستَبصِرِ بِمِشکاتِهِ القائِمِ مَقامَهُ فی امَّتِهِ، وعَلَى الأَئِمَّةِ مِن ذُرِّیَّتِهِ: الحَسَنِ، وَالحُسَینِ، وعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، وموسَى بنِ جَعفَرٍ، وعَلِیِّ بنِ موسى، ومُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ، وعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ، وَالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ وَالحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ.
اللّهُمَّ إنَّ هذا مَقامٌ إن ربِحَ فیهِ القائِمُ بِأَهلِ ذلِکَ فَهُوَ مِنَ الفائِزینَ، وإن خَسِرَ فَهُوَ مِنَ الهالِکینَ، اللّهُمَّ إنّی لا أعلَمُ شَیئا یُقَرِّبُنی مِن رِضاکَ فی هذَا المَقامِ،
پرستیده شده در همه دوران، آغاز و فرجام، آشکار و نهان، و دانا به همه چیز! این است خداوند، صاحب شما. مبارک است خداوند، پروردگار جهانیان. خدایى جز او نیست. «و خدا از آنچه [براى او] شریک مىگیرند، برتر است».
خدایا! مرا بر اقرار به تو، ثابت قدم بدار و بر همان [عقیده] محشور گردان، و مرا به گروه معتقدان به آن بپیوند؛ کسانى که تردید در تو، به آنان راه نیافت و شک، با آنان در نیامیخت؛ کسانى که پیامبرت را اطاعت و او را تقویت کردند، بازو به بازویش گذاشتند و یارىاش دادند و از نور فرود آمده با او، پیروى کردند و پیروىشان، در طلب دنیاى فانى و یا انحراف از آخرتِ باقى و یا حبّ جاه و مقام و ریاست و تقدیم ثروت [بر زهد و آخرت] نبود؛ بلکه با دارایىها و جانهایشان، به تجارتى سودآور پرداختند، هنگامى که بخلورزان، زیان مىکردند، و کامیاب شدند، هنگامى که باطلگرایان، ناکام گشتند، و مرز فرمانت را با دوستى با خویشان پیامبر که آن را اجر رسالتش را در هدایت ما به سویت و راهنمایىمان به بندگى، قرار داده بودى، بر پا داشتند و به اطاعت از ایشان، چنگ زدند و به غیر ایشان، تمایل نیافتند.
خدایا! من، تو را گواه مىگیرم که با ایشان و میان ایشان و همراه ایشان هستم و از آنان، منحرف نشده، به دیگران، میل نمىکنم و به مخالفان ایشان نمىگروم. آنان، از کسانى که ایمان آوردند، رهیافتهترند.
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد و خانوادهاش، درود فرست؛ درودى که تو مىپسندى و بهرهمندش مىکنى و به نهایت رضایت و آرزویش مىرسانى، و نیز بر پسرعمو و برادر رهیافته به راهنمایىاش، بینا با چراغش و قائممقام او در امّتش، و نیز بر امامان از نسل او: حسن، حسین، على بن الحسین، محمّد بن على، جعفر بن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن محمّد، حسن بن على و حجّة بن الحسن.
خدایا! این، جایگاهى است که اگر قائم به اهل آن، در آن سود بَرد، از رستگاران خواهد بود، و اگر زیان برَد، از هلاک شدگان است.
إلَا التَّوبَةَ مِن مَعاصیکَ وَالاستِغفارَ مِنَ الذُّنوبِ، وَالتَّوَسُّلَ بِهذَا الإِمامِ الصِّدّیقِ ابنِ رَسولِ اللّهِ، و أنَا بِحَیثُ تَنزِلُ الرَّحمَةُ وتُرَفرِفُ المَلائِکَةُ وتَأتیهِ الأَنبِیاءُ وتَغشاهُ الأَوصِیاءُ، فَإِن خِفتُ مَعَ کَرَمِکَ ومَعَ هذِهِ الوَسیلَةِ إلَیکَ أن تُعَذِّبَنی فَقَد ضَلَّ سَعیی وخَسِرَ عَمَلی، فَیا حَسرَةَ نَفسی! وإن تَغفِر لی وتَرحَمنی فَأَنتَ أرحَمُ الرّاحِمینَ.
ثُمَّ قَبِّلِ الضَّریحَ وقُل:
أیُّهَا الإِمامُ الکَریمُ(51) وَابنَ الرَّسولِ الکَریمِ، أتَیتُکَ بِزِیارَةِ العَبدِ لِمَولاهُ، الرّاجی فَضلَهُ وجَدواهُ، الآمِلِ قَضاءَ الحَقِّ الَّذی أظهَرَهُ اللّهُ لَکَ، وکَیفَ أقضی حَقَّکَ مَعَ عَجزی وصِغَرِ جَدّی وجَلالَةِ أمرِکَ وعَظیمِ قَدرِکَ، وهَل هِیَ إلَا المُحافَظَةُ عَلى ذِکرِکَ وَالصَّلاةُ عَلَیکَ مَعَ أبیکَ وجَدِّکَ، وَالمُتابَعَةُ لَکَ وَالبَراءَةُ مِن أعدائِکَ وَالمُنحَرِفینَ عَنکَ، فَلَعَنَ اللّهُ مَن خالَفَکَ فی سِرِّهِ وجَهرِهِ، ومَن أجلَبَ عَلَیکَ بِخَیلِهِ ورِجلِهِ، ومَن کَثَّرَ أعداءَکَ بِنَفسِهِ ومالِهِ، ومَن سَرَّهُ ما ساءَکَ ومَن أرضاهُ ما أسخَطَکَ، ومَن جَرَّدَ سَیفَهُ لِحَربِکَ، ومَن شَهَرَ نَفسَهُ فی مُعاداتِکَ، ومَن قامَ فِی المَحافِلِ بِذَمِّکَ، ومَن خَطَبَ فِی المَجالِسِ بِلَومِکَ سِرّا وجَهرا.
اللّهُمَّ جَدِّد عَلَیهِمُ اللَّعنَةَ کَما جَدَّدتَ الصَّلاةَ عَلَیهِ، اللّهُمَّ لا تَدَع لَهُم دِعامَةً إلّا قَصَمتَها(52)، ولا کَلِمَةً مُجتَمِعَةً إلّا فَرَّقتَها، اللّهُمَّ أرسِل عَلَیهِم مِنَ الحَقِّ یَدا حاصِدَةً تَصرَعُ قائِمَهُم، وتَهشِمُ سوقَهُم، وتَجدَعُ مَعاطِسَهُم(53)
خدایا! من در این جایگاه، چیزى که مرا به رضایتت نزدیک کند، نمىشناسم، جز توبه از معصیت تو، و آمرزشخواهى از گناهانم، و توسّل به امام راستین، فرزند پیامبر خدا. من در جایىام که رحمت، نازل مىشود و فرشتگان، به صف مىایستند و پیامبران، به نزدش مىآیند و اوصیا، آن را در میان مىگیرند. پس اگر با وجود کَرَم تو و با این وسیلهاى که به سوى تو آوردهام، باز بترسم که مرا عذاب کنى، تلاشم گم شده و به عملم زیان رسیده است و واى بر من! و اگر مرا بیامرزى و بر من رحم آورى، تو مهربانترینِ مهربانانى!
آن گاه، ضریح را ببوس و بگو:
[سلام بر تو] اى امام بزرگوار و فرزند پیامبر بزرگوار! همچون زیارت برده از مولاى خود، به زیارتت آمدهام، به امید فضل و بخشش، و آرزومند اداى حقّى که خداوند، برایت آشکار کرده است. و چگونه با ناتوانى و کمى جدّیت و بزرگى امر و سِتُرگى منزلتت، از عهده اداى حقّت بر آیم؟! آیا جز این، مىتوانم که تو را همواره به یاد داشته باشم و بر تو و پدر و جدّت، درود فرستم، و از تو پیروى کنم، و از دشمنان تو و منحرفان از تو، بیزارى بجویم؟ خداوند، لعنت کند هر کس را که در نهان و آشکار، با تو مخالفت کرد و سواره و پیاده را بر تو شورانْد، و آن را که با جان و مال خویش، دشمنانت را افزون کرد، و کسى را که بدحالى تو، او را شاد، و خشم تو، او را خشنود نمود، و آن را که شمشیرش را براى جنگ با تو [از غلاف بیرون کشید و] برهنه کرد، و کسى را که خود را به دشمنى با تو، مشهور ساخت، و آن را که در مجلسها، تو را نکوهید و در سخنرانىهایش، در نهان و آشکار، به سرزنش تو پرداخت.
خدایا! لعنت را بر ایشان، مکرّر ساز، همان گونه که درود بر او را تجدید مىکنى. خدایا! هیچ پایهاى از آنها را مگذار، جز آن که آن را در هم بکوبى، و اتّحاد کلمهاى [از آنها] را، جز آن که پراکنده کنى. خدایا! دست حقّى را روانه کن تا ایشان را درو کند، ایستادهشان را بیندازد و تنهشان را خُرد کند و بینىشان را بر خاک بمالد.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعِترَتِهِ الطّاهِرینَ، الَّذینَ بِذِکرِهِم یَنجَلِی الظَّلامُ ویَنزِلُ الغَمامُ، وعَلى أشیاعِهِم ومَوالیهِم و أنصارِهم، وَاحشُرنی مَعَهُم وتَحتَ لِوائِهِم، أیُّهَا الإمامُ الکَریمُ، اذکُرنی بِحُرمَةِ جَدِّکَ عِندَ رَبِّکَ ذِکرا یَنصُرُنی عَلى مَن یَبغی عَلَیَّ، ویُعانِدُنی فیکَ ویُعادینی مِن أجلِکَ، وَاشفَع لی إلى رَبِّکَ فی إتمامِ النِّعمَةِ لَدَیَّ، وإسباغِ العافِیَةِ عَلَیَّ، وسَوقِ الرِّزقِ إلَیَّ وتَوسیعِهِ(54) عَلَیَّ، لِأَعودَ بِالفَضلِ مِنهُ عَلى مُبتَغیهِ، فَما أسأَلُ مَعَ الکَفافِ إلّا ما أکتَسِبُ بِهِ الثَّوابَ؛ فَإِنَّهُ لا ثَوابَ لِمَن لا یُشارِکُکَ فی مالِهِ، ولا حاجَةَ لی فیما یُکنَزُ فِی الأَرضِ ولا یُنفَقُ فی نافِلَةٍ ولا فَرضٍ.
اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ و أبتَغیهِ مِن لَدُنکَ حَلالًا طَیِّبا، فَأَعِنّی عَلى ذلِکَ و أقدِرنی عَلَیهِ، ولا تَبتَلِیَنّی بِالحاجَةِ فَأَتَعَرَّضَ بِالرِّزقِ لِلجِهاتِ الَّتی یَقبُحُ أمرُها ویَلزَمُنی وِزرُها.
اللّهُمَّ ومُدَّ لی فِی العُمُرِ ما دامَتِ الحَیاةُ مَوصولَةً بِطاعَتِکَ مَشغولَةً بِعِبادَتِکَ، فَإِذا صارَتِ الحَیاةُ مَرتَعَةً لِلشَّیطانِ فَاقبِضنی إلَیکَ، قَبلَ أن یَسبِقَ إلَیَّ مَقتُکَ ویَستَحکَمَ عَلَیَّ سَخَطُکَ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، ویَسِّر لِیَ العَودَ إلى هذَا المَشهَدِ الَّذی عَظَّمتَ حُرمَتَهُ، فی کُلِّ حَولٍ بَل فی کُلِّ شَهرٍ بَل فی کُلِّ اسبوعٍ؛ فَإِنَّ زِیارَتُهُ فی کُلِّ حَولٍ مَعَ قَبولِکَ ذلِکَ بَرَکَةٌ شامِلَةٌ، فَکَیفَ إذا قَرُبَتِ المُدَّةُ وتَلاحَقَتِ القُدرَةُ.
اللّهُمَّ إنَّهُ لا عُذرَ لی فِی التَّأَخُّرِ عَنهُ وَالإِخلالِ بِزِیارَتِهِ مَعَ قُرب المَسافَةِ، إلَا
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد و خانواده پاکش، آنان که با ذکرشان، تاریکى مىرود و باران، فرود مىآید، درود فرست، و نیز بر پیروان، وابستگان و یارانشان، و مرا با آنان و زیر پرچم ایشان، محشور بگردان.
اى امام بزرگوار! به احترام جدّت، مرا نزد خدایت چنان یاد کن که مرا در برابر کسى که به من ستم مىکند و به خاطر تو با من لجاجت و دشمنى مىکند، یارى دهد و نزد خدایت، مرا شفاعت کن تا نعمتهایش را بر من، کامل کند و عافیت را بر من، فرو ریزد و روزى را به سوى من برانَد و بگسترانَد تا زیادىاش را به خواهان آن، باز گردانم و با کفاف خرجم چیزى نخواهم، جز آنچه با آن، ثواب به دست آورم، که کسى که تو را در مالش شریک نگردانَد، ثوابى ندارد. من، به آنچه در زمین، اندوخته مىشود و در کارهاى واجب و مستحب هزینه نمىشود، نیازى ندارم.
خدایا! من از تو مىخواهم و از نزد تو، روزىِ حلال و پاک مىطلبم. مرا بر آن، یارى ده و توانا بگردان، و نیازمند مساز تا در پى روزى، به سویى روان شوم که کارش زشت باشد و گناهش بر گردنم بماند.
خدایا! تا آن گاه که زندگىام به طاعت تو مىگذرد و به عبادت تو مشغولم، آن را طولانى کن، و چون چراگاه شیطان شد، مرا به سوى خود ببر، پیش از آن که دشمنىات به من برسد و خشمت بر من، مستحکم شود.
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و بازگشت به این مرقد که حرمتش را بزرگ داشتهاى، در هر سال، بلکه در هر ماه و یا حتّى هر هفته، برایم آسان بگردان که زیارت هر ساله آن، به شرط قبول تو، برکتى فراگیر است، تا چه رسد به آن که بتوان زودتر و با فاصله کمتر به انجام رسانْد.
خدایا! مرا در به عقب افکندن و فاصله انداختن در زیارت او با وجود کمىِ مسافت، عذرى نیست، جز هراسهایى که میان من و او جدایى انداخته است که اگر اینها
المَخاوِفُ الحائِلَةُ بَینی وبَینَهُ، ولَولا ذلِکَ لَتَقَطَّعَت نَفسی حَسرَةً لِانقِطاعی عَنهُ أسَفا عَلى ما یَفوتُنی مِنهُ.
اللّهُمَّ یَسِّر لِیَ الإِتمامَ، و أعِنّی عَلى تَأَدّیهِ وما اضمِرُهُ فیهِ(55) و أراهُ أهلَهُ ومُستَوجِبُهُ، فَأَنتَ بِنِعمَتِکَ الهادی إلَیهِ وَالمُعینُ عَلَیهِ، اللّهُمَّ فَتَقَبَّل فَرضی ونَوافِلی وزِیارَتی، وَاجعَلها زِیارَةً مُستَمِرَّةً وعادَةً مُستَقِرِّةً، ولا تَجعَل ذلِکَ مُنقَطِعَ التَّواتِرِ یا کَریمُ.
فَإِذا أرَدتَ الوَداعَ، فَصَلِّ رَکعَتَینِ وقُل:
السَّلامُ عَلَیکَ یا خَیرَ الأَنامِ لِأَکرَمِ إمامٍ و أکرَمِ رَسولٍ، وَلِیُّکَ یُوَدِّعُکَ تَودیعَ غَیرِ قالٍ ولا سَئِمٍ لِلمُقامِ لَدَیکَ، ولا مُؤثِرٍ لِغَیرِکَ عَلَیکَ، ولا مُنصَرِفٍ لِما هُوَ أنفَعُ لَهُ مِنکَ، تَودیعَ مُتَأَسِّفٍ عَلى فِراقِکَ ومُتَشَوِّقٍ إلى عَودِ لِقائِکَ، وَداعَ مَن یَعُدُّ الأَیّامَ لِزِیارَتِکَ، ویُؤثِرُ الغُدُوَّ وَالرَّواحَ إلَیکَ، ویَتَلَهَّفُ عَلَى القُربِ مِنکَ ومُشاهَدَةِ نَجواکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیکَ، مَا اختَلَفَ الجَدیدانِ(56) وتَناوَحَ العَصرانِ وتَعاقَبَ الأَیّامُ.
ثُمَّ انکَبَّ عَلَى القَبرِ وقُل:
یا مَولایَ ما تَروَى النَّفسُ مِن مُناجاتِکَ، ولا یَقنَعُ القَلبُ إلّا بِمُجاوَرَتِکَ، فَلَو عَذَرَتنِی الحالُ الَّتی وَرائی لَتَرَکتُها ولَا استَبدَلتُ بِها جِوارَکَ، فَما أسعَدَ مَن یُغادیکَ ویُراوِحُکَ، وما أرغَدَ عَیشَ مَن یُمسیکَ ویُصبِحُکَ!
نبودند، از حسرت جدایى و تأسّف بر آنچه از دستم رفته است، جان مىدادم.
خدایا! به پایان بردن [زیارت] را برایم آسان بگردان، و مرا به اداى آن و آنچه در درون، نیّت کردهام و شایسته مىبینم، یارى ده، که تو با نعمتت، به سوى او ره نمودهاى و بر آن، یاور بودهاى.
خدایا! اعمال واجب و مستحب و زیارتم را بپذیر و آن را زیارتى مستمر و عادتى پا بر جا و پى در پى، نه گسسته، قرار بده، اى کریم!
و هنگام وداع، دو رکعت نماز بخوان و بگو:
سلام بر تو، اى بهترینِ مردمان براى بهترین امام و بهترین پیامبر! دوستدارت، تو را وداع مىگوید، نه از سرِ دشمنى یا از روى ملالت از ماندن نزد تو و یا مقدّم کردن غیر تو بر تو و یا روى گرداندن از تو و توجّه به کس دیگرى که برایش از تو سودمندتر باشد؛ وداعى سوگمندانه بر جدایىات و با اشتیاق به دیدار دوبارهات؛ وداع کسى که براى زیارت [دوباره] تو، روزشمارى مىکند و روزها را کنار مىنهد تا به صبحگاهِ حرکت به سوى تو برسد و براى نزدیک شدن به تو و دیدن نجواى تو که خدا بر تو درود فرستد، دریغ مىخورد تا آن گاه که روز و شب، مىآیند و مىروند، و صبح و شام، در برابر هم و روزها در پى هم هستند.
آن گاه، خود را روى قبر بینداز و بگو:
اى مولاى من! جانم از مناجات با تو، سیر نمىشود و دل، جز به همسایگى با تو، قانع نمىگردد. اگر وضعیت پشتِ سرم اجازه مىداد، آن را رها مىکردم و با همجوارى تو، عوض نمىکردم. چه خوشبخت است کسى که صبح و شام، نزد تو باشد! و چه زندگى خوشى دارد آن که شب و روز، با توست!
اللّهُمَّ احرُس هذِهِ الآثارَ مِنَ الدُّروسِ(57)، و أدِم لَها ما هِیَ عَلَیهِ مِنَ الانسِ وَالبَرَکاتِ وَالسُّعودِ، ومُواصَلَةِ ما کَرَّمتَها بِهِ مِن زُوّارِ الأَنبِیاءِ وَالمَلائِکَةِ وَالوافِدینَ إلَیها فی کُلِّ یَومٍ وساعَةٍ، وَاعمُرِ الطَّریقَ بِالزّائِرینَ لَها وآمِن سُبُلَها إلَیها.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، ولا تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن زِیارَتِهِم وإتیانِ مَشاهِدِهِم، إنَّکَ وَلِیُّ الإِجابَةِ یا کَریمُ(58)
خدایا! این آثار را از فرسودگى، نگاه دار و انس و برکتها و خوشى کنونى آن را و تکریم پیوستهاش با زیارت پیامبران و فرشتگان و میهمانان آن را در هر روز و ساعت، استمرار ببخش و راه زیارتش را با زائران او، آباد کن و راههاى رسیدن به او را ایمن کن.
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و این را آخرین زیارت ایشان و آخرین بارِ آمدن من به مرقدهاى آنان، قرار مده، که تو مستجاب کنندهاى، اى کریم!
1) فی المصدر: «نذکر منها»، وما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار.
2) الحِجر: 9.
3) المؤمنون: 29.
4) الإسراء: 80.
5) النمل: 59.
6) الصافّات: 181 و 182.
7) الصافّات: 130 و 131.
8) الحجّ: 39.
9) آل عمران: 169 -171.
10) الزمر: 46.
11) إبراهیم: 42 -47.
12) الشعراء: 227.
13) الأحزاب: 23.
14) قوله: «لَهفانُ»: أی یا لَهفانُ (بحار الأنوار: ج 101 ص 249). و اللَّهفانُ: المکروب (النهایة: ج 4 ص 282 «لهف»).
15) الأَبْطَحُ: مسیل واسع فیه دقاق الحصى، والبطحاء مثل الأبطح (الصحاح: ج 1 ص 356 «بطح»).
16) الخُلّة بالضمّ: الصداقة والمحبّة، والخلیل: الصدیق (النهایة: ج 2 ص 72 «خلل»).
17) أزْلَفَها: قدّمها، والأصل فیه القربُ والتقدّم (النهایة: ج 2 ص 309 «زلف»).
18) الشَّخب: الدم، وکلّ ما سال فقد شَخَبَ. وشَخَبَ أوداجَهُ دَماً: قَطَعها (لسان العرب: ج 1 ص 485 «شخب»). وفی بحار الأنوار: «الشاحبات» بدل «الشاخبات».
19) فی بحار الأنوار: «افتخر» بدل «بشّر».
20) الشِّلْوُ: العضو من أعضاء اللحم، و أشلاء الإنسان: أعضاؤه بعد البلى والتفرّق (الصحاح: ج 6 ص 2395 «شلا»).
21) ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار: ج 101 ص 236.
22) مطالب این بند، از بحار الأنوار، افزوده شده است.
23) القُنُوطُ: أشدّ الیأس، یقال: قَنِطَ یَقْنَطُ (النهایة: ج 4 ص 113 «قنط»).
24) الکَلَاءَةُ: الحِفْظُ والحِراسة (النهایة: ج 4 ص 194 «کلأ»).
25) وزاد فی بحار الأنوار هنا: «ظاهر الکرم».
26) الحندس: اللیل الشدید الظلمة (الصحاح: ج 3 ص 916 «حدس»).
27) الضریبة: الطبیعة، یقال: إنّه لکریم الضرائب (کتاب العین: ج 7 ص 32 «ضرب»).
28) فی المصدر: «إذ زهد»، والتصویب من بحار الأنوار.
29) فی بحار الأنوار: «و ألزمک» بدل «و أردت».
30) طَحْطَحَ بهم: إذا بَدَّدَهم (الصحاح: ج 1 ص 386 «طحح»).
31) القسطل: الغبار الساطع (لسان العرب: ج 11 ص 557 «قسطل»).
32) الهبوة: الغبرة (لسان العرب: ج 15 ص 350 «هبا»).
33) فی المصدر: «لأیذات»، والتصویب من بحار الأنوار: ج 101 ص 240.وقال العلّامة المجلسی قدسسره فی ص 250: فی بعض النسخ: «للأسلات»؛ أی الرماح أو السهام.
34) القَتب: رحل صغیر على قدر السنام (الصحاح: ج 1 ص 198 «قتب»).
35) الهملجة والهملاج: حسن سیر الدابة فی سرعة (لسان العرب: ج 2 ص 394 «هملج»).
36) القَعَاقِعُ: تتابع أصوات الرعد (الصحاح: ج 3 ص 1269 «قعع»).
37) آل عمران: 170.
38) النساء: 69 و 70.
39) قَضَیْتُ وَطَری: إذا نلت حاجتک وبغیتک (المصباح المنیر: ص 663 «وطر»).
40) أَیْفَعَ الغُلامُ فهو یافع: إذا شارف الاحتلام ولم یحتلم (النهایة: ج 5 ص 299 «یفع»).
41) فی بحار الأنوار: «نفسک فی سبیل اللّه» بدل «الجهاد».
42) سِرار الشهر: آخر لیلة یستسرّ الهلال بنور الشمس (النهایة: ج 2 ص 359 «سرر»).
43) لیس فی بحار الأنوار: «لخیر ابن عمّ».
44) فی بحار الأنوار: «المبایعة» بدل «المبالغة».
45) خامَ عنه: نکص وجَبُنَ (القاموس المحیط: ج 4 ص 110 «الخیم») وفی بحار الأنوار: «عند البأس».
46) مَرِسٌ: أی شدیدٌ مُجرَّبٌ للحروب (النهایة: ج 4 ص 319 «مرس»).
47) کذا فی المصدر والظاهر من الفقرات اللاحقة و أیضا وقوعه بین عبداللّه بن علی و أبی بکر بن علی أنّه عبدالرحمن بن علی بن أبی طالب، لا عقیل بن أبی طالب، علما أنّه قد مرّ فی فقرة سابقة السلام على عبدالرحمن بن عقیل بن أبی طالب (راجع: تعلیقة العلامة المجلسی قدسسره فی بحار الأنوار: ج 101 ص 251).
48) القِدْحُ: وهو السهم الّذی کانوا یستقسمون به (النهایة: ج 4 ص 20 «قدح»). والمراد هنا نصیبک.
49) علامه مجلسى، در تعلیقهاى بر این سلام، نوشته است: «در مصدر اصلى چنین است؛ امّا ظاهر عبارتهاى بعدى و نیز قرار گرفتن این نام، میان نام دو فرزند دیگر على بن ابى طالب علیهالسلام (یعنى عبد اللّه بن على و ابو بکر بن على)، نشان مىدهد که او باید عبد الرحمن بن على بن ابى طالب باشد و نه عبد الرحمن بن عقیل بن ابى طالب که پیش از این، به او سلام داده شد» (ر. ک: بحار الأنوار: ج 101 ص 251).
50) زاد فی بحار الأنوار هنا: «یا لیتنی کنت معکم فأفوز فوزا عظیما».
51) فی بحار الأنوار: «السَّلامُ عَلَیکَ أیّها الإمام الکریم …».
52) القَصْمُ: کسر الشیء وإبانته (النهایة: ج 4 ص 74 «قصم»).
53) المَعْطِسُ: الأنف (المصباح المنیر: ص 416 «عطس»).
54) فی المصدر: «وتوسّعه»، والتصویب من بحار الأنوار.
55) فی بحار الأنوار: «و أعنّی على تأدیة ما أضمره فیه».
56) الجَدِیدَان: یعنی اللیل والنهار (الصحاح: ج 2 ص 454 «جدد»).
57) درسته الریح: مَحَته (لسان العرب: ج 6 ص 79 «درس»).
58) مصباح الزائر: ص 221 -244، بحار الأنوار: ج 101 ص 231 -249 ح 38.