جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زندگی

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مفهوم زندگی در فرهنگ عاشورا، بالاتر و والاتر از بودن و نفس کشیدن است.امام ‏عاشورا، زندگی را تنها در صورت‏ «حیات طیبه‏» بودن قبول دارد، آن هم وقتی است که‏ همراه با شرافت و آزادگی باشد.در غیر این صورت بی‏ارزش است.مرگ با عزت در این ‏فرهنگ، «زندگی‏» است و زندگی ذلیلانه، «مرگ‏» است.این دیدگاه، میراث علی‏ «ع‏» بود که‏ می‏فرمود: «الموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین‏».(1) سید الشهدا «ع‏» نیزدر دوران سلطه ستم، مرگ شرافتمندانه را سعادت می‏دید و زندگی زیر دست ‏ستمگران را مایه خواری و ننگ: «لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما».(2) در سخنی ‏دیگر، آن حضرت مرگ را پلی برای عبور از تنگنای دنیا به وسعت و نعمت آخرت‏ می‏شمرد (فما الموت الا قنطرة…).و آن هنگام که تصمیم حرکت از مکه به سوی عراق‏گرفت، افراد زیادی او را از عواقب این کار و بیوفایی کوفیان بر حذر داشتند.حضرت این‏ اشعار را می‏خواند:

سامضی فما بالموت عار علی الفتی

اذا ما نوی حقا و جاهد مسلما

و واسی الرجال الصالحین بنفسه

و فارق مثبورا و خالف محرما(3)

که نشان می‏داد آن حضرت، مرگ در راه حق و جهاد و جانبازی در راه صالحان و دوری از حرام را ننگ نمی‏شمارد و از چنین مرگی-که عین حیات است- استقبال می‏کند. تربیت ‏یافتگان این فرهنگ، زندگی را در مرگ و بقا را در فنا می‏دانستند.چه قاسم‏ «ع‏» که ‏مرگ را شیرین‏تر از عسل می‏دانست، چه علی اکبر «ع‏» که چون کلمه استرجاع را از زبان ‏پدر شنید و پرسید مگر ما بر حق نیستیم؟ پدر فرمود: چرا.گفت: پس چه باک از مرگ؟ «فاذا لا نبالی بالموت‏».شب عاشورا نیز که حضرت فرمود: بروید، بیعت از شما برداشتم، سخن همه این بود که برویم تا پس از تو زنده بمانیم؟خدا چنان روز را نیاورد.فرزندان ‏مسلم بن عقیل می‏گفتند: در رکابت می‏جنگیم تا به شهادت برسیم، زشت باد زندگی پس ‏از تو.(4) زهر بن قین، روز عاشورا در میدان با «شمر»، حرفهای تندی رد و بدل می‏کند، آنگاه‏ خطاب به شمر می‏گوید: «افبالموت تخوفنی؟و الله للموت معه (الحسین) احب الی من‏ الخلد معکم‏».(5) آیا مرا از مرگ می‏ترسانی؟ به خدا قسم مرگ با حسین‏ «ع‏» برایم محبوبتر اززندگی همیشگی با شماست.و اگر زندگی جز این باشد، بظاهر زندگی است و گرنه‏واقعیت آن مرگ است.زندگی آن است که از ویژگیهای حیات برخوردار باشد و تلاش ‏انسان در مسیر یک فکر و ایمان پیش رود.به قول معروف:

قف دون رایک فی الحیاة مجاهدا

ان الحیاة عقیدة و جهاد

«زندگی پیکار باشد در ره اندیشه‏ها».شهیدان نیز چنین حیاتی دارند و به تعبیر قرآن‏ «احیاء عند ربهم‏» اند، اگر چه تن مادی‏شان زیر خاک می‏رود ولی نام و مرام و مکتب و هدفشان باقی است و این همان‏ «زندگی‏» است.

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

نه بقا کرد ستمگر، نه به جا ماند ستم

ظالم از دست‏شد و پایه مظلوم بجاست

زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست

بلکه زنده است‏شهیدی که حیاتش ز قفاست

تو در اول، سر و جان باختی اندر ره عشق

تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست(6)


1) نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 51.

2) مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68.

3) مقتل الحسین، مقرم، ص 199.

4) الکامل، ابن اثیر، ج 2، ص 559.

5) همان، ص 563.

6) فؤاد کرمانی (حسین پیشوای انسانها، ص 258).