جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رؤىً فی مستقبل حیات أهل البیت و أعدائهم‏ (رؤیاهایى درباره آینده اهل بیت و دشمنانشان‏)

زمان مطالعه: 13 دقیقه

14 / 1

رؤیا رسول الله‏

3732. الدرّ المنثور عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله أصبَحَ وهُوَ مَهمومٌ، فَقیلَ: ما لَکَ یا رَسولَ اللّهِ؟

فَقالَ: إنّی اریتُ فِی المَنامِ کَأَنَّ بَنی امَیَّةَ یَتَعاوَرونَ(1) مِنبَری هذا.

فَقیلَ: یا رَسولَ اللّهِ! لا تَهتَمَّ فَإِنَّها دُنیا تَنالُهُم.

فَأَنزَلَ اللّهُ: «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ»(2)(3)

14 / 2

رؤیا أمیر المؤمنین‏

3733. شرح الأخبار بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: رَأَیتُ حَبیبی رَسولَ‏اللّهِ صلى الله علیه و آله‏

14 / 1

رؤیاى پیامبر صلى الله علیه وآله

3732. الدرّ المنثور از امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، صبحى اندوهگین برخاست. از ایشان، علّت اندوه را پرسیدند. فرمود: «در خواب دیدم که بنى امیّه، یکى‏یکى بر این منبرم مى‏آیند و مى‏روند».

گفته شد: اى پیامبر خدا! غم مخور که معناى آن، بهره‏مندى ایشان از دنیاست. پس خداوند نازل کرد: «و رؤیایى را که در خواب نشانت دادیم، جز آزمونى براى مردم، قرار ندادیم».

4 / 2

رؤیاى امیرمؤمنان علیه السلام‏

3733. شرح الأخبار به سندش، از امام حسین علیه السلام: امیر مؤمنان علیه‌السلام فرمود: «دیشب حبیبم‏

البارِحَةَ فِی المَنامِ، فَشَکَوتُ إلَیهِ ما لَقیتُهُ بَعدَهُ مِن أهلِ العِراقِ، فَوَعَدَنی بِالرّاحَةِ مِنهُم عَن قَریبٍ.(4)

14 / 3

رؤیا الإمام الحسین علیه السلام‏

أ- رؤیاه فی هلاک معاویة

3734. مثیر الأحزان عن الإمام الحسین علیه‌السلام فی مَوتِ مُعاوِیَةَ: أظُنُّ أنَّ طاغِیَتَهُم هَلَکَ! رَأَیتُ البارِحَةَ أنَّ مِنبَرَ مُعاوِیَهَ‏مَنکوسٌ، ودارَهُ تَشتَعِلُ بِالنّیرانِ.(5)

ب- رؤیاه عند خروجه من المدینة

3735. الفتوح: خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه‌السلام مِن مَنزِلِهِ ذاتَ لَیلَةٍ و أتى إلى قَبرِ جَدِّهِ صلى الله علیه و آله فَقالَ: السَّلامُ عَلَیکَ یا رَسولَ اللّهِ .. ..

ثُمَّ جَعَلَ الحُسَینُ یَبکی، حَتّى إذا کانَ فی بَیاضِ الصُّبحِ وَضَعَ رَأسَهُ عَلَى القَبرِ فَأَغفى ساعَةً، فَرَأَى النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله قَد أقبَلَ فی کَبکَبَةٍ(6) مِنَ المَلائِکَةِ عَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ ومِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ، حَتّى ضَمَّ الحُسَینَ علیه‌السلام إلى صَدرِهِ، وقَبَّلَ بَینَ عَینَیهِ، وقالَ صلى الله علیه و آله:

یا بُنَیَّ یا حُسَینُ! کَأَنَّکَ عَن قَریبٍ أراکَ مَقتولًا مَذبوحا بِأَرضِ کَربٍ وبَلاءٍ مِن عِصابَةٍ مِن امَّتی، و أنتَ فی ذلِکَ عَطشانُ لا تُسقى، وضَمآنُ لا تُروى، وهُم مَعَ ذلِکَ یَرجونَ شَفاعَتی، ما لَهُم؟! لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی یَومَ القِیامَةِ، فَما

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم و از آنچه پس از او از عراقیان دیده بودم، گلایه کردم. مرا به زود آسوده شدن از [شرّ] آنان، وعده داد».

14 / 3

رؤیاهاى امام حسین علیه السلام‏

الف- رؤیاى امام علیه‌السلام در باره هلاکت معاویه‏

3734. مثیر الأحزان از امام حسین علیه السلام، هنگام مرگ معاویه: گمان مى‏کنم که طاغوتشان هلاک شده است. دیشب خواب دیدم که منبر معاویه، واژگون است و خانه‏اش در آتش مى‏سوزد.

ب- رؤیاى امام علیه السلام، هنگام خروج از مدینه‏

3735. الفتوح: حسین بن على علیه‌السلام شبى از منزلش بیرون آمد و نزد قبر جدّش [پیامبر صلى الله علیه و آله‏] آمد و گفت: «سلام بر تو، اى پیامبر خدا! …».

سپس، حسین علیه‌السلام شروع به گریستن کرد. هنگام سپیده صبح، سرش را بر قبر نهاد و ساعتى به خواب رفت. در خواب، پیامبر صلى الله علیه و آله را دید که با جمعیت انبوهى از فرشتگان [صف کشیده‏] در راست و چپ، و پیش و پسِ او، جلو آمد و حسین علیه‌السلام را به سینه‏اش چسبانْد و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: «اى پسر عزیزم، اى حسین! مى‏بینم که به زودى در زمین کَرْب (سختى) و بلا، به دست گروهى از امّتم کشته شده‏اى و با سرِ بُریده افتاده‏اى، در حالى که تشنه بودى و آبت ندادند و سیرابت نکردند و با همه اینها، به شفاعت من امید مى‏برند. چه توقّعى! روز قیامت، خداوند، شفاعت مرا به ایشان نرساند که نزد خدا هیچ نصیبى ندارند.

لَهُم عِندَ اللّهِ مِن خَلاقٍ(7)

حَبیبی یا حُسَینُ! إنَّ أباکَ وامَّکَ و أخاکَ قَد قَدِموا عَلَیَّ وهُم إلَیکَ مُشتاقونَ، وإنَّ لَکَ فِی الجَنَّةِ دَرَجاتٍ لَن تَنالَها إلّا بِالشَّهادَةِ.

فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه‌السلام یَنظُرُ فی مَنامِهِ إلى جَدِّهِ صلى الله علیه و آله ویَسمَعُ کَلامَهُ، وهُوَ یَقولُ: یا جَدّاه! لا حاجَةَ لی فِی الرُّجوعِ إلَى الدُّنیا أبَدا، فَخُذنی إلَیکَ وَاجعَلنی مَعَکَ إلى مَنزِلِکَ.

قالَ: فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله: یا حُسَینُ! إنَّهُ لابُدَّ لَکَ مِنَ الرُّجوعِ إلَى الدُّنیا حَتّى تُرزَقَ الشَّهادَةَ وما کَتَبَ اللّهُ لَکَ فیها مِنَ الثَّوابِ العَظیمِ، فَإِنَّکَ و أباکَ و أخاکَ وعَمَّکَ وعَمَّ أبیکَ تُحشَرونَ یَومَ القِیامَةِ فی زُمرَةٍ واحِدَةٍ حَتّى تَدخُلُوا الجَنَّةَ.(8)

3736. الملهوف عن الإمام الحسین علیه‌السلام فی جَوابِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّةِ لَمّا أشارَ عَلَیهِ بِعَدَمِ الخُروجِ إلَى العِراقِ: أتانی رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله بَعدَما فارَقتُکَ، فَقالَ: «یا حُسَینُ! اخرُج فَإِنَّ اللّهَ قَد شاءَ أن یَراکَ قَتیلًا».

فَقالَ مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِیَّةِ: إنّا للّهِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ، فَما مَعنى حَملِکَ هؤُلاءِ النِّساءِ مَعَکَ و أنتَ تَخرُجُ عَلى مِثلِ هذِهِ الحالِ؟

قالَ: فَقالَ لَهُ: قَد قالَ لی «إنَّ اللّهَ قَد شاءَ أن یَراهُنَّ سَبایا»، وسَلَّمَ عَلَیهِ ومَضى.(9)

3737. اسد الغابة: سارَ [الحُسَینُ علیه السلام‏] مِنَ المَدینَةِ إلى مَکَّةَ، فَأَتاهُ کُتُبُ أهلِ الکوفَةِ وهُوَ بِمَکَّةَ، فَتَجَهَّزَ لِلمَسیرِ، فَنَهاهُ جَماعَةٌ، مِنهُم: أخوهُ مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِیَّةِ، وَابنُ عُمَرَ،

عزیزم، اى حسین! پدر و مادر و برادرت بر من در آمدند و اکنون، مشتاق تو هستند و درجاتى در بهشت، از آنِ توست که جز با شهادت به آنها نمى‏رسى».

حسین علیه‌السلام در خواب به جدّش مى‏نگریست و سخنش را مى‏شنید و مى‏گفت: اى نیاى من! من، هیچ گاه نیازى به بازگشت به دنیا ندارم. مرا با خود ببر و کنار خود، در جایگاهت جاى ده.

پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «اى حسین! ناگزیرى که به دنیا باز گردى تا شهادت و پاداش بزرگى را که خدا براى تو آن را نوشته است، نصیبت شود که تو و پدرت و برادرت و عمویت و عموى پدرت، روز قیامت، در یک گروه محشور مى‏شوید تا به بهشت در آیید».

3736. الملهوف: امام حسین علیه السلام، در پاسخ به محمّد بن حنفیه، چون به ایشان گفت که به سوى عراق نرود، فرمود: «پس از آن که از تو جدا شدم، [در خواب،] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نزدم آمد و فرمود: «اى حسین! بیرون برو که خداوند، خواسته است تو را کشته ببیند».

محمّد بن حنفیه، [استرجاع کرد و] گفت: «ما از خداییم و به سوى او باز مى‏گردیم». پس اکنون که مى‏دانى چنین مى‏شود، مقصود از همراه بردن این زنان چیست؟

حسین علیه‌السلام به او فرمود: «پیامبر صلى الله علیه و آله به من فرمود: «خداوند، خواسته که آنها را هم اسیر ببیند» و بر او سلام داد و رفت.

3737. اسد الغابة: [امام حسین علیه السلام‏] از مدینه به سوى مکّه حرکت کرد که نامه‏هاى کوفیان در مکّه به او رسید. آماده حرکت شد که گروهى، از جمله برادرش محمّد بن حنفیه، ابن عمر، ابن عبّاس و دیگران، او را باز داشتند.

وَابنُ عَبّاسٍ وغَیرُهُم.

فَقالَ: رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله فِی المَنامِ و أمَرَنی بِأَمرٍ، فَأَنَا فاعِلٌ ما أمَرَ.(10)

3738. الفتوح بَعدَ ذِکرِ کِتابِ أهلِ الکوفَةِ إلَى الإِمامِ الحُسَینِ علیه‌السلام وَالَّذی یَدعونَهُ فیهِ إلَى القُدومِ إلَیهِم: فَعِندَها قامَ الحُسَینُ علیه‌السلام فَتَطَهَّرَ وصَلّى رَکعَتَینِ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ، ثُمَّ انفَتَلَ مِن صَلاتِهِ، وسَأَلَ رَبَّهُ الخَیرَ فیما کَتَبَ إلَیهِ أهلُ الکوفَةِ، ثُمَّ جَمَعَ الرُّسُلَ فَقالَ لَهُم:

إنّی رَأَیتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله فی مَنامی، وقَد أمَرَنی بِأمرٍ و أنَا ماضٍ لِأَمرِهِ، فَعَزَمَ اللّهُ لی بِالخَیرِ، إنَّهُ وَلِیُّ ذلِکَ، وَالقادِرُ عَلَیهِ إن شاءَ اللّهُ تَعالى.(11)

3739. الفتوح عن الحسین بن علیّ علیهما السلام فی جَوابِ کِتابِ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ الَّذی یَنشُدُهُ فیهِ بِأَلّا یَخرُجَ مِن مَکَّةَ: أمّا بَعدُ! فَإِنَّ کِتابَکَ وَرَدَ عَلَیَّ فَقَرَأتُهُ وفَهِمتُ ما ذَکَرتَ، واعلِمُکَ أنّی رَأَیتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله فی مَنامی فَخَبَّرَنی بِأَمرٍ و أنَا ماضٍ لَهُ، لی کانَ أو عَلَیَّ، وَاللّهِ یَابنَ عَمّی لَو کُنتُ فی جُحرِ هامَّةٍ(12) مِن هَوامِّ الأَرضِ لَاستَخرَجونی ویَقتُلُونّی، وَاللّهِ یَابنَ عَمّی لَیَعتَدِیُنَّ عَلَیَّ کَما عَدَتِ الیَهودُ عَلَى السَّبتِ، وَالسَّلامُ.(13)

3740. الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): کَتَبَ عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ إلَیهِ کِتابا یُحَذِّرُهُ أهلَ الکوفَةِ، ویُناشِدُهُ اللّهَ أن یَشخَصَ إلَیهِم، فَکَتَبَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام:

إنّی رَأَیتُ رُؤیا ورَأَیتُ فیها رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله، و أمَرَنی بِأَمرٍ أنَا ماضٍ لَهُ، ولَستُ‏

حسین علیه‌السلام فرمود: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم و به من فرمانى داد که بِدان، عمل مى‏کنم».

3738. الفتوح پس از یادکردِ نامه‏نگارى کوفیان به امام حسین علیه‌السلام براى دعوت امام علیه‌السلام به سوى خود: در این هنگام، حسین علیه‌السلام برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز، میان رُکن (حجر الأسود) و مقام [ابراهیم‏] خواند و پس از نماز، از خداوند در باره آنچه کوفیان به او نوشته بودند، خیر طلبید. سپس، فرستادگان [کوفه‏] را گِرد آورد و به ایشان فرمود: «من، جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم که به من، فرمانى داد و من، فرمان او را انجام مى‏دهم، و خدا هم مرا بر خیرم مصمّم کرد، که او سرپرست آن و قادر بر آن است؛ إن شاء اللّه!».

3739. الفتوح از امام حسین علیه السلام، در پاسخ نامه عبد اللّه بن جعفر که امام علیه‌السلام را سوگند داده بود تا از مکّه بیرون نرود: امّا بعد، نامه‏ات به من رسید. آن را خواندم و آنچه را گفته بودى، فهمیدم و تو را آگاه مى‏سازم که جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم که مرا فرمانى داد و من، بدان عمل مى‏کنم؛ به سود من باشد یا به زیان من. پسرعمو! به خدا سوگند، اگر در لانه حشره‏اى از حشرات زمین باشم، مرا بیرون مى‏کِشند و مى‏کُشند. پسرعمو! به خدا سوگند، بر من ستم مى‏کنند، آن گونه که یهود بر روز شنبه ستم کردند. والسّلام!

3740. الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب، به حسین علیه‌السلام نامه‏اى نوشت و او را از کوفیان، بر حذر داشت و سوگندش داد تا به سوى آنان نرود. حسین علیه‌السلام در پاسخ او نوشت: «من، خوابى دیدم که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در آن، به‏

بِمُخبِرٍ بِها أحَدا حَتّى الاقِیَ عَمَلی.(14)

3741. تاریخ الطبری بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام لِیَحیَى بنِ سَعیدٍ وعَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ لَمّا حَثّاهُ عَلى عَدَمِ الخُروجِ: إنّی رَأَیتُ رُؤیا فیها رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وامِرتُ فیها بِأَمرٍ أنَا ماضٍ لَهُ، عَلَیَّ کانَ أو لی.

فَقالا لَهُ: فَما تِلکَ الرُّؤیا؟

قالَ: ما حَدَّثتُ أحَدا بِها، وما أنَا مُحَدِّثٌ بِها حَتّى ألقى رَبّی.(15)

ج – رؤیاه فی طریق کَربلاء

3742. مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: سارَ الحُسَینُ علیه‌السلام حَتّى نَزَلَ الثَّعلَبِیَّةَ، وذلِکَ فی وَقتِ الظَّهیرَةِ، ونَزَلَ أصحابُهُ، فَوَضَعَ رَأسَهُ فَأَغفى ثُمَّ انتَبَهَ باکِیا مِن نَومِهِ، فَقالَ لَهُ ابنُهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ: ما یُبکیکَ یا أبَه، لا أبَکَى اللّهُ عَینَیکَ؟!

فَقالَ لَهُ: یا بُنَیَّ، هذِهِ ساعَةٌ لا تُکذَبُ فیهَا الرُّؤیا، فَاعلِمُکَ أنّی خَفَقتُ بِرَأسی خَفقَةً، فَرَأَیتُ فارِسا عَلى فَرَسٍ وَقَفَ عَلَیَّ وقالَ: یا حُسَینُ! إنَّکُم تُسرِعونَ وَالمَنایا تُسرِعُ بِکُم إلَى الجَنَّةِ! فَعَلِمتُ أنَّ أنفُسَنا نُعِیَت إلَینا.

فَقالَ لَهُ ابنُهُ عَلِیٌّ: یا أبَه! أفَلَسنا عَلَى الحَقِّ؟

قالَ: بَلى یا بُنَیَّ، وَالَّذی إلَیهِ مَرجِعُ العِبادِ!

فَقالَ ابنُهُ عَلِیٌّ: إذا لا نُبالی بِالمَوتِ.

من فرمانى داد و من، بدان عمل مى‏کنم و کسى را از آن، آگاه نمى‏کنم تا [نتیجه‏] کارم را ببینم».

3741. تاریخ الطبرى به نقل از حارث بن کعب والبى، از امام زین العابدین علیه السلام: حسین علیه السلام، خطاب به یحیى بن سعید و عبد اللّه بن جعفر، هنگامى که او را بر بیرون نرفتن [از مدینه‏]، تشویق کردند، فرمود: «من، خوابى دیدم که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، در آن بود و در آن، فرمانى یافتم که بدان عمل مى‏کنم، به زیان من یا به سود من باشد».

به ایشان گفتند: چه خوابى بود؟

فرمود: «آن را براى کسى نگفته‏ام و نخواهم گفت تا خدایم را دیدار کنم».

ج – رؤیاى امام علیه‌السلام در راه کربلا

3742. مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: حسین علیه‌السلام حرکت کرد و ظهر به اتّفاق یارانش در ثَعلَبیه فرود آمدند. حسین علیه‌السلام سرش را [بر زمین‏] گذاشت و خوابش بُرد. سپس، گریان، بیدار شد. فرزندش على بن حسین (على اکبر) علیه‌السلام به ایشان گفت: اى پدر! چرا مى‏گِریى؟ خدا، چشمانت را گریان نکند!

حسین علیه‌السلام به او فرمود: «پسر عزیزم! این، ساعتى است که رؤیا در آن، دروغ نیست. به تو مى‏گویم که من، لحظه‏اى به خواب رفتم و دیدم که سوارى با اسب بر بالاى سرم ایستاد و گفت: اى حسین! شما شتاب مى‏ورزید و مرگ‏هایتان هم شما را به سوى بهشت، سوق مى‏دهند. پس دانستم که مرگمان را به ما خبر دادند».

پسرش (على اکبر علیه السلام) به ایشان گفت: اى پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟

فرمود: «چرا، اى پسر عزیزم! سوگند به کسى که بازگشتِ بندگان به سوى اوست [، چنین است‏]!».

پس فرزندش على اکبر علیه‌السلام به ایشان گفت: در این صورت، از مرگ، باکى نداریم.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام: جَزاکَ اللّهُ یا بُنَیَّ خَیرَ ما جَزى بِهِ وَلَدا عَن والِدِهِ.(16)

3743. کامل الزیارات عن شهاب بن عبد ربّه عن أبی عبد اللّه [الصادق‏] علیه السلام: لَمّا صَعِدَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه‌السلام عَقَبَةَ البَطنِ، قالَ لِأَصحابِهِ: ما أرانی إلّا مَقتولًا.

قالوا: وما ذاکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ؟!

قالَ: رُؤیا رَأَیتُها فِی المَنامِ.

قالوا: وما هِیَ؟

قالَ: رَأَیتُ کِلابا تَنهَشُنی، أشَدُّها عَلَیَّ کَلبٌ أبقَعُ.(17)

د- رؤیاه قبل یوم عاشوراء

3744. تاریخ الطبری: إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ نادى: یا خَیلَ اللّهِ ارکَبی و أبشِری. فَرَکِبَ فِی النّاسِ، ثُمَّ زَحَفَ نَحوَهُم بَعدَ صَلاةِ العَصرِ، وحُسَینٌ علیه‌السلام جالِسٌ أمامَ بَیتِهِ مُحتَبِیا(18) بِسَیفِهِ، إذ خَفَقَ بِرَأسِهِ عَلى رُکبَتَیهِ، وسَمِعَت اختُهُ زَینَبُ الصَّیحَةَ، فَدَنَت مِن أخیها فَقالَت: یا أخی، أما تَسمَعُ الأَصواتَ قَدِ اقتَرَبَت؟!

قالَ: فَرَفَعَ الحُسَینُ علیه‌السلام رَأسَهُ، فَقالَ: إنّی رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله فِی المَنامِ، فَقالَ لی: إنَّکَ تَروحُ إلَینا.

قالَ: فَلَطَمَت اختُهُ وَجهَها، وقالَت: یا وَیلَتا.

فَقالَ: لَیسَ لَکِ الوَیلُ یا اخَیَّةُ، اسکُنی رَحِمَکِ الرَّحمنُ.(19)

حسین علیه‌السلام به او فرمود: «پسر عزیزم! خدا تو را جزاى خیرى دهد که هیچ فرزندى را از جانب پدرش به سان آن، جزا نداده باشد».

3743. کامل الزیارات به نقل از شهاب بن عبدِ رَبِّه، از امام صادق علیه السلام: چون حسین بن على علیه‌السلام از گردنه بَطْن بالا رفت، به یارانش فرمود: «من، خود را جز کشته شده نمى‏بینم».

گفتند: از چه رو، اى ابا عبد اللّه؟!

فرمود: «به دلیل خوابى که دیده‏ام».

گفتند: آن چیست؟

فرمود: «سگ‏هایى را دیدم که مرا گاز مى‏گیرند و سخت‏ترینِ آنها بر من، سگ پیسه‏اى بود».

د- رؤیاى امام علیه السلام، قبل از روز عاشورا

3744. تاریخ الطبرى: عمر بن سعد، بانگ سر داد: اى سواران خدا! سوار شوید. بشارتتان باد!

خود نیز با آنان، سوار شد و پس از نماز عصر، به سوى آنان (سپاه حسین علیه السلام) تاخت. حسین علیه‌السلام جلو خیمه‏اش نشسته بود و [انحناى‏] شمشیرش را به دور پاهایش حلقه کرده بود که خوابش بُرد و سرش بر زانوهایش، خم شد. در این هنگام، شیون خواهرش زینب علیها السلام را شنید که به برادرش نزدیک مى‏شد و گفت: برادرم! آیا صداها را نمى‏شنوى که نزدیک شده‏اند؟

حسین علیه‌السلام سرش را بلند کرد و فرمود: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم که به من فرمود: «تو به سوى ما مى‏آیى».

پس خواهرش بر صورت خود زد و گفت: واى بر ما!

حسین علیه‌السلام فرمود: «خواهر عزیزم! واى بر شما نیست. آرام باش، [خداى‏] رحمان، تو را رحمت کند!».

3745. الفتوح: وإذَا المُنادی یُنادی مِن عَسکَرِ عُمَرَ: یا جُندَ اللّهِ ارکَبوا. قالَ: فَرَکِبَ النّاسُ وساروا نَحوَ مُعَسکَرِ الحُسَینِ علیه السلام، وَالحُسَینُ علیه‌السلام فی وَقتِهِ ذلِکَ جالِسٌ قَد خَفَقَ رَأسُهُ عَلى رُکبَتَیهِ، وسَمِعَت اختُهُ زَینَبُ رَضِیَ اللّهُ عَنهَا الصَّیحَةَ وَالضَّجَّةَ، فَدَنَت مِن أخیها وحَرَّکَتهُ، فَقالَت: یا أخی، ألا تَسمَعُ الأَصواتَ قَدِ اقتَرَبَت مِنّا؟!

قالَ: فَرَفَعَ الحُسَینُ علیه‌السلام رَأسَهُ وقالَ: یا اختاه، إنّی رَأَیتُ جَدّی فِی المَنامِ و أبی عَلِیّا وفاطِمَةَ امّی و أخِی الحَسَنَ علیهم السلام، فَقالوا: یا حُسَینُ، إنَّکَ رائِحٌ إلَینا عَن قَریبٍ، وقَد وَاللّهِ یا اختاه دَنَا الأَمرُ فی ذلِکَ لا شَکَّ.(20)

3746. الفتوح: لَمّا کانَ وَقتُ السَّحَرِ، خَفَقَ الحُسَینُ علیه‌السلام بِرَأسِهِ(21) خَفقَةً(22)، ثُمَّ استَیقَظَ فَقالَ: أتَعلَمونَ ما رَأَیتُ فی مَنامِی السّاعَةَ؟

قالوا: ومَا الَّذی رَأَیتَ یَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ؟

فَقالَ: رَأَیتُ کَأَنَّ کِلابا قَد شَدَّت عَلَیَّ تُناشِبُنی(23)، وفیها کَلبٌ أبقَعُ رَأَیتُهُ أشَدَّها عَلَیَّ، و أظُنُّ الَّذی یَتَوَلّى قَتلی رَجُلٌ أبقَعُ و أبرَصُ مِن هؤُلاءِ القَومِ، ثُمَّ إنّی رَأَیتُ بَعدَ ذلِکَ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله، ومَعَهُ جَماعَةٌ مِن أصحابِهِ وهُوَ یَقولُ لی: یا بُنَیَّ! أنتَ شَهیدُ آلِ مُحَمَّدٍ، وقَدِ استَبشَرَت بِکَ أهلُ السَّماواتِ و أهلُ الصَّفحِ(24) الأَعلى، فَلیَکُن

3745. الفتوح: آن گاه، جارچىِ لشکر عمر بن سعد، فریاد بر آورد: اى سپاه خدا! سوار شوید.

پس لشکریان، سوار شدند و به سوى اردوگاه حسین علیه‌السلام حرکت کردند. حسین علیه‌السلام در آن هنگام، نشسته بود و سرش را بر زانوانش نهاده [و خواب‏] بود که شیون خواهرش زینب که خدایش از او خشنود باد را شنید که به او نزدیک شد و تکانش داد و گفت: اى برادر من! آیا صداها را نمى‏شنوى که به ما نزدیک شده‏اند؟!

حسین علیه‌السلام سرش را بالا آورد و فرمود: «اى خواهر! جدّم، پدرم على، مادرم فاطمه و برادرم حسن علیهم السلام را در خواب دیدم که مى‏گفتند: «اى حسین! تو به زودى به سوى ما مى‏آیى» . اى خواهر! به خدا سوگند، بى‏تردید، این امر نزدیک شده است».

3746. الفتوح: در وقت سحر، حسین علیه‌السلام سرش [از خواب،] سنگین شد و یک باره از خواب پرید و فرمود: «آیا مى‏دانید هم اکنون، چه خواب دیدم؟».

گفتند: چه دیدى، اى فرزند دختر پیامبر خدا؟

فرمود: «سگ‏هایى را دیدم که بر من، سخت گرفته‏اند و میانشان سگ پیسه‏اى بود که از بقیّه بر من، سخت‏تر مى‏گرفت. گمان مى‏بَرَم کسى که کُشتن مرا به عهده مى‏گیرد، مرد پیسه‏اى از این قوم باشد که دچار [بیمارى‏] پیسى است. سپس، جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را با گروهى از یارانش دیدم که به من مى‏فرماید: «پسر عزیزم! تو شهیدِ خاندان محمّدى و آسمانیان و ملکوتیان، به تو بشارت یافته‏اند. افطارِ

إفطارُکَ عِندِی اللَّیلَةَ، عَجِّل ولا تُؤَخِّر، فَهذا أثَرُکَ(25) قَد نَزَلَ مِنَ السَّماءِ لِیَأخُذَ دَمَکَ فی قارورَةٍ خَضراءَ.

وهذا ما رَأَیتُ، وقَد أزِفَ الأَمرُ وَاقتَرَبَ الرَّحیلُ مِن هذِهِ الدُّنیا، لا شَکَّ فی ذلِکَ.(26)

3747. مثیر الأحزان: جاءَ رَجُلٌ … فَقالَ: أینَ الحُسَینُ؟ فَقالَ: ها أنَاذا. قالَ: أبشِر بِالنّارِ.

قالَ: ابشِرُ بِرَبٍّ رَحیمٍ، وشَفیعٍ مُطاعٍ، مَن أنتَ؟

قالَ: أنَا شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ. قالَ الحُسَینُ علیه السلام: اللّهُ أکبَرُ، قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «رَأَیتُ کَأَنَّ کَلبا أبقَعَ یَلَغُ(27) فی دِماءِ أهلِ بَیتی» .. ..

وقالَ الحُسَینُ علیه السلام: رَأَیتُ کَأَنَّ کِلابا تَنهَشُنی، وکَأَنَّ فیها کَلبا أبقَعَ(28) کانَ أشَدَّهُم عَلَیَّ، وهُوَ أنتَ وکانَ أبرَصَ.(29)

امشبت را نزد من خواهى بود. بشتاب و تأخیر مکن که این، اجلِ فرود آمده از آسمان، به قصد توست تا خونت را در شیشه‏اى سبز بگیرد» .

این است آنچه دیدم و بى‏تردید، امر نزدیک شده و گاهِ کوچ از این دنیا، فرا رسیده است».

3747. مثیر الأحزان: مردى آمد … و گفت: حسین، کجاست؟

فرمود: «این جایم».

مرد گفت: بشارت به آتش ده!

فرمود: «بشارت به سوى پروردگارى مهربان و شفیعى صاحبْ‏فرمان دارم. تو کیستى؟».

گفت: من، شمر بن ذى الجوشن هستم.

حسین علیه‌السلام فرمود: «اللّه اکبر! پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «سگى سیاه و سفید را دیدم که به خونِ اهل بیتم، زبان مى‏زند» ….

و نیز فرمود: «سگ‏هایى را دیدم که مرا گاز مى‏گیرند و سگ پیسه‏اى در میان آنها به چشم مى‏آمد که از بقیّه بر من، سخت‏گیرتر بود و آن، تویى»، و شمر، دچار پیسى بود.


1) یَتَعاوَرون: أی یختلفون ویتناوبون، کلّما مضى واحد خَلَفَهُ آخر (النهایة: ج 3 ص 320 «عور»).

2) الإسراء: 60.

3) الدرّ المنثور: ج 5 ص 310 نقلًا عن ابن مردویه.

4) شرح الأخبار: ج 2 ص 430 ح 780؛ کنز العمّال: ج 13 ص 190 ح 36566 نحوه نقلًا عن العدنی.

5) مثیر الأحزان: ص 23.

6) کَبْکَبَة: الجماعة المتضامّة من الناس (النهایة: ج 4 ص 144 «کبکب»).

7) الخَلَاقُ: النصیب (الصحاح: ج 4 ص 1471 «خلق»).

8) الفتوح: ج 5 ص 18، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 186؛ بحار الأنوار: ج 44 ص 328 وراجع: المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 88.

9) الملهوف: ص 128، بحار الأنوار: ج 44 ص 364.

10) اسد الغابة: ج 2 ص 28.

11) الفتوح: ج 5 ص 30، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 195.

12) الهَامَّةُ: ما له سمّ یقتل کالحیّة، وقد تطلق الهوامّ على ما لا یقتل کالحشرات (المصباح المنیر: ص 641 «الهم»).

13) الفتوح: ج 5 ص 67، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 218؛ المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 94 نحوه.

14) الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 447، تهذیب الکمال: ج 6 ص 418، تاریخ دمشق: ج 14 ص 209، تاریخ الإسلام للذهبی: ج 5 ص 9، سیر أعلام النبلاء: ج 3 ص 297؛ المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 94 کلاهما نحوه.

15) تاریخ الطبری: ج 5 ص 388 عن الحارث بن کعب الوالبیّ عن الإمام زین العابدین علیه السلام، الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 548، البدایة والنهایة: ج 8 ص 167؛ الإرشاد: ج 2 ص 69، إعلام الورى: ج 1 ص 446، بحار الأنوار: ج 44 ص 366.

16) مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 226، الفتوح: ج 5 ص 71؛ الملهوف: ص 131 کلاهما نحوه.

17) کامل الزیارات: ص 157 ح 194، بحار الأنوار: ج 45 ص 87 ح 24.

18) الاحتباءُ: هو ضمّ الساقین إلى البطن بالثوب أو الیدین (مجمع البحرین: ج 1 ص 356 «حبا»).

19) تاریخ الطبری: ج 5 ص 416، الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 558، الفتوح: ج 5 ص 97، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 249 کلّها نحوه؛ الإرشاد: ج 2 ص 89، روضة الواعظین: ص 202، إعلام الورى: ج 1 ص 454، بحار الأنوار: ج 44 ص 391.

20) الفتوح: ج 5 ص 97، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 249؛ الملهوف: ص 55 وفیه ذیله من «یا اختاه» وکلاهما نحوه.

21) فی المصدر: «رأسُه»، والتصویب من المصادر الاخرى.

22) خَفَقَ بِرَأسِهِ خَفقَةً: إذا أخذَته سِنَةٌ من النّعاس فمالَ رأسُهُ دونَ سائرِ جَسَدِه (المصباح المنیر: ص 176 «خفق»).

23) نَشَبَ فی الشی‏ء: إذا وقع فیما لا مخلص له منه (لسان العرب: ج 1 ص 757 «نشب»).

24) فی مقتل الحسین علیه‌السلام وبحار الأنوار: «الصفیح» بدل «الصفح». والصّفیحُ: من أسماء السماء (النهایة: ج 3 ص 35 «صفح»).

25) الأثَرُ: الأجَلُ (النهایة: ج 1 ص 23 «أثر»).

26) الفتوح: ج 5 ص 99، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی: ج 1 ص 251.

27) وَلَغَ یَلَغُ: أی شرب منه بلسانه (النهایة: ج 5 ص 226 «ولغ»).

28) الأبقَعُ: ما خالط بیاضه لون آخر (لسان العرب: ج 8 ص 17 «بقع»).

29) مثیر الأحزان: ص 64، بحار الأنوار: ج 45 ص 31؛ أنساب الأشراف: ج 3 ص 401 وفیه صدره إلى «أهل بیتی».